زمان ظهور امام زمان علیهالسلام نزد خداوند مشخص است؛ اما نزد دیگران مشخص نیست. کسی که آن زمان را تعیین کند، در روایات ائمه اطهار علیهم السلام تکذیب شده است.
به چند نمونه از این روایات اشاره میشود:
ابو بصیر میگوید: از امام صادق علیه السلام در باره [زمان ظهور] حضرت قائم علیه السلام سؤال کردم؛ ایشان فرمود: «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ؛ (2) کسانی که زمان ظهور را تعیین میکنند دروغ میگویند. ما اهل بیت، وقت، تعیین نمیکنیم.»
ابو علی محمد بن همام میگوید طی نامهای از ناحیه مقدسه سؤال کردم: «ظهور فرج کی خواهد بود؟» پس [از جانب حضرت قائمعلیهالسلام] توقیع بیرون آمد که «تعیینکنندگان وقت، دروغ میگویند.» (3)
اما در پاسخ این سؤال که «اگر نزد خداوند، زمان آن تعیین شده باشد و خداوند میداند که فلان روز و سال، آن حضرت ظهور خواهد کرد، در این صورت، دعا برای تعجیل چه معنا دارد؟ آیا دعا، برای تعجیل اثر دارد یا نه؟» باید گفت:
عالم و آنچه در آن است، بر اساس قضا و قدر الهی استوار است. خداوند به علم ازلی، از تمام حوادث عالم آگاه است؛ ولی اگر خداوند، همه چیز را به علم ازلی میداند، برای هر چیز، اسباب و علل نیز قرار داده است که امور عالم بر اساس آن پیش میرود. اسباب و علل، وقتی به وجود آمد، معلول آن نیز ظاهر میشود؛ چنانچه در روایات آمده است که صله رحم، صدقه و… . عمر انسان را طولانی کرده، روزی انسان را زیاد میکنند؛ در حالی که عمر همه انسانها نزد خداوند، مشخص است. از نظر علمی نیز ثابت شده است، اگر کسی احتیاط و بهداشت را رعایت کند از عمر طولانی برخوردار میشود و در غیر این صورت به امراضی مبتلا میشود که باعث مرگ میشود؛ در حالی که خداوند به علم ازلی خود، از زمان مرگ تمام انسانها آگاه است.
پس، علم خداوند به زمان مرگ انسانها، به معنای بیاثر بودن صله رحم، صدقه، رعایت بهداشت و… نیست. بنابراین، در علم الهی، همه مقدرات مشخص است؛ اما مشخص شدن مقدرات، بر اساس اسباب و علل آنهاست و یکی از آنها، علل و اسباب معنوی، مثل دعاست. دعا، آثار و خاصیتهای زیادی دارد که سبب شکلگیری بسیاری از مقدرات میشود؛ چنان که خداوند فرموده است: «وَ نُوحاً إِذْ نادى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظیمِ»؛ (4) «نوحعلیهالسلام پیش از آنکه گرفتار شود، [مرا] خواند، استجابتش کردیم و او و اهلش را از سختی عظیم نجات دادیم.»
و در آیهای دیگر میفرماید: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ * لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ»؛ (5) «اگر [یونس] اهل تسبیح و راز و نیاز نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند.»
و میفرماید: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ»؛ (6) «دعای او را اجابت کردیم و از غم نجاتش دادیم. ومؤمنین را نیز این چنین نجات میدهیم.»
اینها نمونهای از آیاتی است که توجه به خدا و راز و نیاز با او را وسیله رفع گرفتاری و فَرَج در زندگی معرفی کرده است. علاوه بر آن، دعا میتواند باعث تغییر در مقدرات الهی شود.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودهاند: «اِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْقَضَاءَ؛ (7) دعا، حکم الهی را بر میدارد.»
امام کاظم علیه السلام فرمودهاند: «شما را به دعا کردن سفارش میکنم. قضا و قدر، جز اندازه و حکم الهی نیست. هر گاه دعا باشد، این حکم و اندازه را تغییر میدهد.» (8)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودهاند: «لَا یَرُدُّ الْقَدَرَ إِلاَّ الدُّعَاءُ…؛ (9)چیزی غیر از دعا، اندازه مقرر را برنمیدارد.»
بنابراین، علم خداوند به زمان ظهور به معنای نفی اسباب و علل ظهور نیست؛ بلکه علم خداوند به زمان ظهور، همراه علل و اسباب آن از جمله دعا تعلق گرفته است. دعا، نقش بسزایی در تغییر مقدرات الهی دارد و میتواند آنها را تغییر دهد.
آیا در قرآن کریم، نامی از حضرت مهدی علیه السلام برده شده است؟
ابتدا با ذکر یک مقدمه به پاسخ سؤال می پردازیم.
قرآن کریم برای معرفی شخصیتها به مقتضای حکمت و بلاغت، از سه روش استفاده کرده است که در ذیل بیان میشود:
معرفی با اسم: اولین راه، این است که شخصیت مورد نظر را با اسم معرفی میکند؛ برای مثال «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل»؛ (10) «محمد صلی الله علیه و آله نیست جز پیامبری که قبل از او نیز پیامبرانی بودهاند.»
معرفی با عدد: در این باره برای نمونه، قرآن، نقبای بنی اسرائیل را اینگونه معرفی کرده است؛ مانند: «وَ بَعَثْنَا مِنْهُمْ اِثنَی عَشَرَ نَقِیباً»؛ (11) «و از ایشان دوازده پیشوا برانگیختیم.»
معرفی با صفت: قرآن، پیامبر را با این شیوه نیز معرفی کرده است؛ مانند آیه «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّی»؛ (12) «همانان که از این پیامبری که درس نخوانده پیروی میکنند.»
همچنین قرآن، حضرت علی علیه السلام را هم با صفاتش معرفی کرده است؛ مانند آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُون»؛ (13) «ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند، همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.»
این قسم اخیر (معرفی با صفات) شاید بهترین راه معرفی باشد؛ زیرا این نوع معرفی، راه را بر سود جویان می بندد؛ چون نام قلابی میتوان درست کرد؛ اما تخلق به صفات، عملاً یک کار آسان و قابل جعل نیست؛ از اینرو در سوره بقره میبینیم که خداوند متعال بعد از معرفی طالوت با اسم، بیدرنگ وی را با صفات و نشانه نیز معرفی میکند تا جلوی هرگونه اشتباه احتمالی گرفته شود؛ در آنجا که میفرماید: «اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلَکاً»؛ (14) «در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است.» بعد میفرماید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ ان آیة ملکه…»؛ (15) «و پیامبرشان به ایشان گفت در حقیقت، نشانه پادشاهی او این است که… .»