مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و امام سجاد (علیه السلام) و محبوبیت اجتماعی

مقدمه

گر بنده کنی به لطف، آزادی ربهتر که هزار بنده آزاد کنی

از مهم ترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات وبعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسانهای مشتاقِ فضایل و کمالات بوده است.

از آنجا که ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بوده اند و عموم مردم به طور فطری چنین صفاتی را دوست دارند؛ از این رو به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق می نگریسته اند؛ حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را یادآور شده اند.

در این فرصت، مروری کوتاه برجایگاه معنوی حضرتزین العابدین علیه السلام در جامعه و برخیعلل محبوبیت آن پیشوای راستین، دردلهای مشتاق، خواهیم داشت، باشد کهما نیز با پرورش محبت روزافزون آنامام همام، دلهایمان را از زنگار جهل وخرافه زدوده و در پرتو دوستیاهل بیت علیهم السلام گامهایی سعادت آفرین بهسوی کمال برداریم؛ ان شاء اللّه.

ناگفته نماند که مقصود ائمّهاطهار علیهم السلام جلب رضایت مخلوق درمقابل سخط و خشم خالق نبوده است؛زیرا:

الف. ساختار شخصیت آنبزرگواران و رفتار و کردارهایخداپسندانه ایشان به طور طبیعی بافطرت مردم سازگار بوده و انسانهایپاک فطرت و عموم مردم به دیدهمحبت و احترام به آنان می نگریستند.

ب. امامان معصوم علیهم السلام برایهدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهیخود به مقبولیت اجتماعی نیاز داشتند.تا آنجا که اهداف الهی و اصول مسلّماسلام اجازه می داد، سعی می کردندافکار عمومی و رضایت مردم را درراستای ارزشهای معنوی جلب کرده،آنان را در مقابل اهل باطل بسیج کنند؛چنان که بارها از این نیروی عظیم برضدّ ستمگران و زورگویان بهرهمی بردند.

البته هر گاه هم که مردم، آنبزرگواران را همراهی نمی کردند، آنبزرگواران به دنبال اهداف الهی خودمی رفتند و از مردم زمانه خود ـ کهجانب باطل را انتخاب کرده بودند ـفاصله می گرفتند. به همین علّت، امامسجاد علیه السلام به مردی که می گفت: «اللَّهُمَّاَغْنِنِی عَنْ خَلْقِکَ؛ خدایا! مرا از این مردمبی نیاز کن»، اعتراض کرد و فرمود:«بی نیازی از مردم، ممکن نیستوانسان در هر صورت در زندگیدنیوی به ارتباط با مردم نیاز دارد؛ بلکهچنین دعا کن: «اللّهُمَّ اَغْنِنِی عَنْ شِرارِخَلْقِکَ؛ خدایا! مرا از مردم شرور وبدسرشت بی نیاز کن.»

به گفته سعدی، دوستی با مردم وجذب دلهای آنان بهترین یاور وره توشه انسان در این دنیا است:

دوستی را هزار کس شایددشمنی را یکی بود بسیار

جوانمردی و ایثار

جوانمرد باشی، دو گیتی تو راستدو گیتی بُوَد بر جوانمرد راست

از عوامل مهمّی که شخصیتوالای حضرت زین العابدین علیه السلام را درمنظر دیگران محبوب ساخته بود واطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آنحضرت با تمام وجود به امام عشقمی ورزیدند، خصلت پسندیده «عفو،گذشت و جوانمردی» بود. در اینراستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوهکارآمد و پسندیده تربیتی بهرهمی گرفت.

امام صادق علیه السلام فرمود که در طولماه مبارک رمضان، حضرت علی بنالحسین علیه السلام درباره غلامان و کنیزان وسایر زیردستان خود روش عفو وگذشت را به کار می گرفت. به اینترتیب که هر گاه غلامان و کنیزان آنحضرت، خطایی را مرتکب می شدند،آنان را تنبیه نمی کرد.

آن حضرت فقط خطاها و گناهانآنان را در دفتری ثبت می کرد وتخلّفات هر کس را با نام و موضوعتخلّف مشخص می کرد. در آخر ماه،همه آنان را جمع کرده، در میان آنانمی ایستاد. آن گاه از روی نوشته، تمامخطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماهرمضان مرتکب شده بودند، بر ایشانیادآور می شد و به تک تک آنانمی فرمود: «فلانی! تو در فلان روز وفلان ساعت تخلّفی کردی و من تو راتنبیه نکردم، آیا به یاد می آوری؟!» فردخطاکار هم می گفت: «بلی، ای پسررسول خدا!» و تا آخرین نفر اینمطالب را متذکّر می شد و آنان بهاشتباهات و خطاهای خود اعترافمی کردند.

آن گاه به آنان می فرمود: «با صدایبلند به من بگویید که ای علی بنحسین! پروردگارت تمام اعمال ورفتار تو را نوشته است؛ چنان که تواعمال ما را نوشته ای. نزد خداوند، نامهاعمالی هست که با تو به حق سخنمی گوید و هیچ عمل ریز و درشتی رافروگذاری نمی کند و هر چه انجامداده ای، به حساب آورده، تمام اعمالترا نزد او حاضر و آماده خواهی یافت؛همچنان که ما اعمال خود را نزد توآماده و ثبت شده دیدیم. پس ما راببخش همان طور که دوست داری خداتو را ببخشد.

ای علی بن حسین! به یاد آر، آنحقارت و ذلّتی را که فردای قیامت درپیشگاه خدای حکیم و عادل خواهیداشت؛ آن پروردگار عادل و حکیمیکه ذرّه ای و کمتر از ذرّه ای به کسی ستمروا نمی دارد و اعمال بندگان راهمچنان که انجام داده اند، به آنان عرضهخواهد کرد و حسابگری و گواهی خداکافی است. پس ببخش و عفو کن تاپادشاه روز قیامت از تو درگذرد؛چنان که خودش در قرآن می فرماید:«وَ لْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوآا أَلاَ تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُلَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ »؛ «باید ببخشند وعفو کنند. آیا دوست ندارید خداوندشما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده ومهربان است.»

حضرت سجاد علیه السلام این کلمات رابرای خویش و غلامان و کنیزان تلقینمی کرد و آنان با هم تکرار می کردند وخود امام که در میان آنان ایستاده بود،می گریست و با لحنی ملتمسانهمی گفت: «رَبِّ! اِنَّکَ اَمَرْتَنا اَنْ نَعْفُوا عَمَّنْظَلَمْنا فَنَحْنُ قَدْ عَفَونا عَمَّنْ ظَلَمَنا کَما اَمَرْتَ،فَاعْفُ عَنّا فَاِنَّکَ اَوْلی بِذلِکَ مِنّا وَمِنَالْمَاْمُورِینَ؛ پروردگارا! تو به مافرمودی از ستمکاران خویشدرگذریم؛ همان گونه که فرمودی، ما ازکسانی که به ما ستم کرده اند، درگذشتیم، تو هم از ما درگذر که در عفوکردن از ما و از تمام مأموران برتری.»

پس از این برنامه عرفانی وتربیتی، امام سجاد علیه السلام خطاب بهخدمتگزاران خویش می فرمود: «منشما را عفو کردم، آیا شما هم من وبدرفتاریهای مرا بخشیدید کهفرمانروای بدی برای شما و بندهفرومایه ای برای فرمانروای بخشایندهعادل و نیکوکار بوده ام؟!»

همگی یکصدا می گفتند: «با اینکهما از تو جز خوبی ندیده ایم، تو رابخشیدیم»؛ آن گاه به آنان می فرمود:«بگویید: خداوندا! از علی بن حسیندرگذر! همان گونه که او از مادرگذشت. او را از آتش جهنم آزاد کن،همان گونه که او ما را از بردگیآزاد کرد. آنان دعا می کردند و امامچهارم علیه السلام آمین می گفت و در پایانمی فرمود: بروید! من همه شما را عفوکردم و آزادتان می کنم به این امید کهخدا نیز مرا عفو کرده، آزادم کند.»

حضرت زین العابدین علیه السلام در روزعید فطر آن قدر به خدمتگزاران خودجایزه و هدیه می بخشید که از دیگرانبی نیاز می شدند. سیره آن جناب، چنانبود که هر گاه مالک بنده ای در اوّل یاوسط سال می شد، بعد از یک دورهآموزش و اعمال شیوه های تربیتیصحیح، در شب عید فطر او را آزادمی کرد. آن بزرگوار، بندگان سیاه را کههیچ گونه نیازی به آنان نداشت،می خرید و در عرفات بعد از مراسمعرفه، همراه هدایای قابل توجهی آزادمی ساخت.

به این ترتیب امام، بردگان را نهتنها در بُعد جسمانی، بلکه از افکار واندیشه های خرافی، جهل و غفلت رهامی ساخت؛ از اینرو تربیت یافتگانمکتب ایشان از ذلّت، غفلت وخرافه پرستی به اوج عزّت معنوی وعرفانی نایل می شدند و بیچاره ترینبردگان عصر آن حضرت بر اثر ارتباطبا درگاه امامت به رهبران جامعه وعارفان خداجوی و عالمان ربّانی مبدّلمی شدند.

سعید بن جبیر، سعید بن مسیب،ابو اسحاق بن عبد اللّه سبیعی، سالم بنابی حفصه، شرحبیل بن سعد، عبد اللّهبن دینار، ابو خالد کابلی، محمّد بنشهاب زهری، معروف بن خربوذمکی، یحیی بن امّ طویل، حبابه والبیّهو… از جمله تربیت یافتگان مکتبحضرت سجاد علیه السلام هستند.

این شیوه خداپسندانه امام باعثشد که دوست و دشمن، کوچک وبزرگ و مرد و زن از اعماق وجودخویش، آن حضرت را دوست بدارند.آری، محبوبیت اجتماعی آن حضرت،دستاورد کردارهای انسانی و کمالاتالهی اش بود تا آنجایی که خلفایبنی امیه نیز به آن اعتراف می کردند.

ابن شهر آشوب می گوید که امامزین العابدین علیه السلام نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین خلیفه اموی) حضورداشت. هنگامی که آن حضرت از نزداو بلند شد و بیرون رفت، عمر بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرد و گفت:«امروز، بهترین و شریف ترین مردم بهنظر شما کیست؟» همه گفتند: «شما ایخلیفه!» او گفت: «نه، هرگز! بهترین وشریف ترین مردم، همین فردی استکه الآن از حضور ما بیرون رفت. اوچنان قلبها را به خود متمایل ساختهاست که همه دوست دارند مثل اوباشند؛ امّا او هیچ گاه آرزو نمی کند که بهجای یکی از ماها باشد.»

خدمتگزاری به نیازمندان

حضرت علی بن حسین علیه السلام درعرصه خدمت به محرومان آن چناندرخشید که باعث اعجاب و شگفتیهمگان شد و آنان دوستدار حقیقیایشان شدند.

زمانی که تاریکی شب، همه جاگسترده می شد و چشمهای مردم بهخواب می رفت، آن حضرت، اموالموجود خود را از درهم و دینار جمعمی کرد و نان و آذوقه را ـ که فراهم کردهبود ـ برمی داشت و شبانه به منزلمحرومان و بینوایان می شتافت. آنحضرت در حالی که صورت خود راپوشانده بود، آذوقه ها و هدایا را بهدوش می کشید و در سطح گسترده ایبه بیچارگان مساعدت می کرد:

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کنبه دمی یا درمی، یا قدمی، یا قلمی

حضرت باقر علیه السلام فرمود: «کانَ عَلِیُّابْنُ الْحُسَینُ علیه السلام یَحْمِلُ جِرابَ الْخُبْزِ عَلَیظَهْرِهِ بِاللَّیْلِ فَیَتَصَدَّقُ؛ [پیشوای چهارم[علی بن حسین علیه السلام کیسه های نان را درشبها به دوش می کشید و [به فقرا ونیازمندان] تصدّق می داد.» و بر ایناندیشه پافشاری می کرد: «اِنَّ صَدَقَةَ السِّرِّتُطْفِی ءُ غَضَبَ الرَّبِّ؛ صدقه پنهانی،خشم خداوند را فرو می نشاند.»

محمد بن اسحاق می گوید:«عده ای از نیازمندان مدینه عادت کردهبودند در ساعات معیّنی از شب، مردناشناسی به کمک آنان بیاید. آنان، او رابه عنوان صاحب انبان به همدیگرمعرفی می کردند و تا روز شهادت امامزین العابدین علیه السلام وی رانمی شناختند.»

تا توانی رفع غم از خاطر غمناک کندر جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن

امام باقر علیه السلام فرمود: «پدرمحضرت علی بن حسین علیه السلام دوباربرای خدا اموال خود را احسان کرد.»

امام سجاد علیه السلام همواره می فرمود:«سادَةُ النّاسِ فِی الدُّنْیا الاَْسْخِیاءُ وَسادَةُالنّاسِ فِی الاْآخِرةِ الاَْتْقِیاء؛ سرور و آقایمردم در دنیا سخاوتمندان وبخشندگان هستند و در جهان آخرت،پرهیزکاران، سرآمد دیگران خواهندبود.»

زیباترین شیوه معاشرت

در اینجا به برخی از رفتارهایپسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذبقلوب و صید دلهای مردم تأثیر فراوانداشته است، اشاره می کنیم:

1. زمخشری، طبق نقل هنگامی کهیزید بن معاویه، عامل جنایتکار خود،مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد ولشکر وی به قتل و غارت اهل مدینهپرداختند. حضرت زین العابدین علیه السلام چهار صد نفر از بانوان بی پناه را پناه دادو در کمال سخاوت و جوانمردی ازآنان پذیرایی کرد.

هنگامی که لشکر مسرف بن عقبهاز مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند:«به خدا قسم! در کنار پدر و مادرماناین چنین زندگانی خوش و آرامشروحی و روانی نداشته ایم که در سایهعطوفت و محبت این مرد شریف(حضرت سجاد علیه السلام ) در این مدتبحرانی، این چنین در آرامش و درکمال احترام به سر بردیم.»

2. امام صادق علیه السلام فرمود: حضرتسجاد علیه السلام هر گاه مسافرت می رفت،سعی می کرد با کاروانی سفر کند که اورا نشناسند و شرط می کرد که در طولسفر، یکی از خدمتگزاران بههمسفرانش باشد. یک بار که با افرادیناشناس به مسافرت رفته بود، مردیآن حضرت را دید و شناخت. بعد بهدیگر دوستانش گفت: «آیا می دانید اینآقا کیست که به شما خدمت می کند؟»گفتند: «نه، نمی شناسیم.» آن مرد گفت:«این شخص حضرت علی بنحسین علیه السلام است!»

اهل کاروان که این جمله راشنیدند و امام را شناختند، یکباره ازجای خود برخاستند و دست و پایحضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:«ای فرزند رسول خدا! آیا می خواهیما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خدایناکرده از دست و زبان ما خطایی سرمی زد و به شما جسارتی می کردیم، آیاما تا ابد هلاک نمی شدیم؟! چهانگیزه ای باعث شد که شما به صورتناشناس به ما خدمت کنید؟» حضرتزین العابدین علیه السلام فرمود: «هنگامی کهمن با عده ای آشنا به مسافرت رفتم،آنان به احترام رسول خدا صلی الله علیه و آله بیش ازاستحقاق من، برایم خدمت کرده،عطوفت و مهربانی نثارم کردند. بههمین سبب، به صورت ناشناس آمدمکه مبادا شما نیز بیش از حدّ بر مناحترام کنید و ناشناس بودن را بهترمی پسندم.»

بی تردید این سیره پسندیده آنبزرگوار، برگرفته از کلام حضرتخاتم انبیا صلی الله علیه و آله است که فرمود: «مَنْ اَعانَمُؤْمِنا مُسافِرا فَرَّجَ اللّهُ عَنْهُ ثَلاثا وَسَبْعِینَکُرْبَةً؛ هر کس به یک مؤمن مسافریاری و خدمت کند، خداوند متعال،هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایلخواهد کرد.»

3. علی بن عیسی اربلی می نویسدکه روزی امام سجاد علیه السلام از مسجدبیرون آمد و با مردی مواجه شد که با آنحضرت عداوت دیرینه داشت. مرد،همین که چشمش به امام افتاد، بهحضرت زین العابدین علیه السلام جسارتکرد و دشنام و ناسزا گفت. یاران وغلامان امام خواستند که آن شخص راتأدیب کنند؛ امّا آن حضرت فرمود: «بااو کاری نداشته باشید.» آن گاه به اونزدیک شده و گفت: «آنچه از صفات وکارهای ما بر تو پوشیده است، بیش تراز آن است که تو مطلع هستی!» سپس بامهربانی و عطوفتِ تمام فرمود: «اَلَکَحاجَةٌ نُعِینُکَ عَلَیْها؛ آیا مشکلی داری کهما در حلّ آن تو را یاری کنیم؟!»

مرد با مشاهده این رفتار انسانی،از کرده خود شرمسار شد؛ امّا آنبزرگوار، او را نوازش کرد و عبایارزشمند خود را همراه هزار درهم بهوی بخشید. بعد از آن واقعه، آن مرد بهشدت به امام علاقه مند شد و به هر کجاکه می رسید، به بیان فضایل و مناقب آنحضرت می پرداخت و خطاب بهحضرتش می گفت: «به راستی که تو ازفرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی.»

گر عظیم است از فرو دستان گناهعفو کردن از بزرگان اعظم است

این رفتارهای آموزنده و انسانیباعث شده بود که مخالف و موافق، آنحضرت را از اعماق وجودشاندوست بدارند و به شخصیت والایایشان به دیده احترام و عظمت بنگرند.

راز محبوبیت اجتماعی

محمّد بن مسلم بن شهاب زهریروزی با حالتی افسرده و اندوهگین بهحضور امام سجاد علیه السلام آمد. وقتی امام، علّتناراحتی وی را پرسید، گفت: «اندوه من ازسوی برخی مردم، به ویژه افرادی است کهبه آنان خدمت کرده ام؛ ولی آنها برخلافانتظارم به من حسد ورزیده و در اموالمچشم طمع دوخته اند.»

آن حضرت، رهنمودهایراهگشایی به وی ارائه فرمود و سپسافزود: «اِحْفَظْ عَلَیْکَ لِسانَکَ تَمْلِکُ بِهِاِخْوانَکَ؛ از زبانت مواظبت کن، همهدوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهندبود [و تو را دوست خواهند داشت].»سپس فرمود: «زهری! کسی که عقلشکامل ترین اعضای وجودش نباشد، باکوچک ترین اعضایش (زبان) هلاکمی شود.»

حضرت زین العابدین علیه السلام مهم ترینرمز توفیق در زندگی را تواضع و احترام بهدیگران دانسته، می فرماید: «اگر دیدی کهمسلمانان تو را احترام می کنند و مقامت رابزرگ می شمارند، بگو آنها بزرگوارند که بامن چنین رفتار می کنند و اگر از مردم نسبتبه خود بی توجهی مشاهده کردی، بگو ازمن خطایی سرزده است که مستوجبچنین بی احترامی شده ام. هرگاه چنیناندیشیده باشی و طبق این تفکر عمل کنی،خداوند متعال، زندگی را بر تو آسان کرده،دوستانت زیاد و دشمنانت به حدّاقلخواهند رسید. در این صورت، نیکیهایدیگران تو را خوشحال می کند و از بدی واذیتهای آنان آزرده نخواهی شد.»

سلطانِ دلهای پاک

داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگامزیارت بیت اللّه الحرام، دلیل واضحی برجایگاه والای معنوی و اجتماعی ایشان درعصر خود است. خلاصه آن ماجرا چنیناست:

در زمان خلافت عبد الملک بنمروان، پسرش هشام بن عبد الملک بهزیارت خانه خدا رفت؛ امّا بر اثر ازدحامجمعیت نتوانست «حجر الاسود» رازیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در اینزمینه، نتیجه ای نداشت. ناگزیر برای او درکنار کعبه تختی نصب کردند و وی در آنجانشست و به تماشای حجّاج وطواف کنندگان پرداخت. اطرافیان شامی اونیز در کنارش گرد آمده و به اجتماعپرشکوه حج نظاره می کردند.

در همین حال، ناگهان حضرتسجاد علیه السلام پدیدار شد. وی که در میانجمعیت با سیمایی زیبا و وجودی نورانیهمچون ستاره ای می درخشید، گرد خانهخدا طواف کرد و هنگامی که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام وتواضع، راه را بر امام باز کردند و حضرت بهراحتی آنجا را زیارت کرد.

این منظره که هشام و اطرافیانش را بهحیرت واداشته بود، باعث شد تا یکی ازشامیان از هشام بپرسد: «این شخص باعظمت کیست که مردم این چنین احترامشمی کنند؟» امّا هشام به این سبب که شامیانآن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: «من همنمی شناسم!» «فَرَزْدَق» شاعر که در آنجاحاضر بود، بلند شد و با جرئت تمام گفت:«امّا من او را می شناسم! اگر هشام او رانمی شناسد، من آن جوان زیبا روی ونورانی چهره را خوب می شناسم.»

گفت: من می شناسمش نیکوزو چه پرسی، به سوی من کن رو

مرد شامی گفت: «او کیست ای ابوفراس؟!»

فرزدق در پاسخ آن مرد شامی،از عوامل مهمّی کهشخصیت والای حضرتزین العابدین علیه السلام را درمنظر دیگران محبوبساخته بود و اطرافیان،دوستان، غلامان و کنیزانآن حضرت با تمام وجود بهامام عشق می ورزیدند،خصلت پسندیده «عفو،گذشت و جوانمردی» بود

قصیده معروف خود را در چهل بیتسرود؛ از جمله اینکه:

«هذا الَّذِی یَتَعْرِفُ الْبَطْحاء وَطَأْتَهُوَالْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ

این کسی است که سرزمین پاک مکّه، قدر و منزلت او را می شناسد وخانه کعبه، حلّ و حرم او را می شناسند.

هذا ابنُ خَیْرُ عِبادِ اللّهِ کُلِّهِمْهذا التَّقِیُّ النَّقِیُّ الطّاهِرُ الْعَلَمُ

این فرزند، بهترین بندگانخداست. این جوانِ پاک و پاکیزه وپیراسته و شناخته شده است.

هذا ابْنُ فاطِمَةَ اِنْ کُنْتَ جاهِلَهُبِجَدِّهِ اَنْبِیاءُ اللّهُ قَدْ خُتِمُوا

این فرزند فاطمه است. اگر او رانمی شناسی، او کسی است که جدّشخاتم الانبیا است.

… او از خاندانی است که محبتایشان، دین و دشمنی با آنان، کفر ونزدیک شدن به آنان، پناهگاه ونجات بخش است. هر کسی خدای رابشناسد، نیاکان او را نیز نیک می شناسدکه دین اسلام از خانه او به سایر مردمرسیده است… .»

هشام بن عبد الملک بعد از شنیدناین قصیده، خشمگین شد و حقوقفرزدق را از بیت المال قطع کرد و او رادر عَسْفان (بین مکه و مدینه) زندانیکرد؛ حتّی در اعتراض به او گفت: «تو تابه حال برای ما چنین مدحی نگفته ای.»شاعر اهل بیت علیهم السلام پاسخ داد: «تو نیزجدّی مثل جدّ او و پدری مثل پدر او ومادری مثل مادر او بیاور تا من شبیه اینابیات را درباره شما نیز بسرایم.»

منبع: مبلغان،دی و بهمن 1387 – شماره 111

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *