قم از پرسابقه ترين مراكز شيعه نشين در ايران است. اين منطقه در نيمه دوم قرن اول هجرى، پذيراى مسلمانان عرب با گرايش شيعى شد و رفته رفته به يكى از قطب هاى علمى تشيع در عالم اسلامى تبديل گرديد. گرايش حديثى موجود در اين مركز شيعى موجب پديد آمدن محدثان بسيارى در آن شد، به گونه اى كه گاه ارقام شگفت آورى درباره تعداد محدثان اين حوزه حديثى گزارش شده است.
اين حوزه حديثى تا قرن چهارم هم چنان پا برجا بود و نشاط و فعاليت داشت. شيخ صدوق، شخصيت برجسته حديثى اين قرنوبزرگ ترين نماينده فكرى اين حوزه بود. حاصل تلاش محدثان اين حوزه تا پايان قرن چهارم، آثار بسيارى در محورهاى زير بوده است: تفسير، علوم قرآن، فقه، كلام، سيره، تاريخ، مناقب، مثالب، اخلاق و آداب، رجال و تراجم و انساب، ادب و شعر، فن حديث، جغرافيا و كيهان شناسى، علوم غريبه، طب و بالأخره موضوعات متفرقه.
در اين مقاله، نگاهى داريم به نمونه هايى از آثار محدثان قم در زمينه هاى سيره نبوى، مغازى، خصائص النبى(صلى الله عليه وآله)، فضائل و مناقب اهل بيت(عليهم السلام)، مثالب دشمنان، تاريخ و سيره امامان شيعه، مقتل، دلائل، تاريخ انبيا، تاريخ خلفا، تراجم، تاريخ محلى، ملاحم و تاريخ عمومى.
قم از پرسابقه ترين مراكز شيعه نشين در ايران است. اين منطقه در نيمه دوم قرن اول هجرى، پذيراى اعراب مسلمان با گرايش هاى شيعى شد و رفته رفته به يكى از قطب هاى علمى تشيع در عالم اسلامى تبديل گرديد. گرايش حديثى موجود در اين مركز شيعى موجب پديد آمدن محدثان بسيارى در آن شد، به گونه اى كه گاه ارقام شگفت آورى درباره تعداد محدثان اين حوزه حديثى گزارش شده است. به گفته مولا محمد تقى مجلسى (متوفاى 1070ق) در دوره زندگى على بن بابويه قمى (متوفاى 329 ق) تعداد دويست هزار محدث در قم مى زيستند!2 اين آمار گرچه خالى از مبالغه به نظر نمى رسد، اما به يقين مى تواند بر فراوانى محدثان در اين حوزه حديثى دلالت كند. البته مجلسى اول براى دفع استبعاد، اضافه كرده است كه در آن زمان، عموم مردم قم، حتى افراد عادى نيز با ثبت و ضبط حديث و عمل به آن، سروكار داشته اند. محدث قمى نيز در تأييد اين توجيه، به نقلى اشاره كرده كه از وجود سى صد هزار محدث در نيشابور به هنگام ورود امام رضا(عليه السلام) به آن شهر حكايت دارد كه براى استماع حديث، نزد آن حضرت گرد آمده بودند.3 اما احتمالا سى صد هزار، تصحيف شده سى هزار باشد. در نقل على بن عيسى اربلى از تاريخ نيشابور رقم 24 هزار،4 و در نقل واسعى، رقم بيست هزار آمده است.5برخى از محققان معاصر نيز براى توجيه سخن مجلسى اول، احتمال داده اند كه رقم دويست هزار، در اصل بيست هزار بوده كه گرفتار تصحيف شده است.6
در هر حال، قرن سوم و چهارم هجرى را مى توان اوج دوران فعاليت حوزه حديثى قم دانست. به جز نقلى كه درباره كمّيّت محدثان قم در قرن 3 و 4 گذشت، آثار حديثى برجسته قمييّن در اين دو قرن نيز كه برخى از آن ها به دست ما رسيده و از برخى ديگر تنها نامى باقى مانده، از عظمت و پويايى اين حوزه حديثى حكايت دارد. تنها نگاهى به تعداد آثار برخى محدثان قم مى تواند اين مدعا را تأييد كند. به عنوان نمونه، نام ابن ابى جيّد قمى در بسيارى از روايات كشى، نجاشى و شيخ طوسى آمده است كه از پرتأليف بودن وى حكايت دارد.7 هم چنين آمار آثار على بن بابويه قمى بنا به نقل فرزندش، شيخ صدوق، يك صد اثر بوده است.8 و آمار تأليفات خود شيخ صدوق را نيز سى صد اثر ذكر كرده اند.9 شايان توجه است كه يكى از تأليفات وى ـ كه گويا از نظر وسعت و حجم، شبيه بحارالانوار بودهـ كتاب مدينة العلم اوست كه با كمال تأسف مفقود شده است.10 همين طور، بنا به نقل نجاشى، محمدبن احمدبن يحيى اشعرى قمى كتابى با عنوان نوادر الحكمة داشته است كه آن را دبة شبيب مى ناميدند، چرا كه شبيب فردى سير فروش بود و دبّه اى از پوست داشت كه در قسمت هاى مختلف آن روغن و غير آن مى نهاد و مى فروخت، و كتاب مزبور را نيز به دليل تنوع موضوعات چنين نام نهاده بودند.11
قدرت حفظ و قوه فقاهت برخى از محدثان قم نيز زبان زد بوده است. به عنوان نمونه، نجاشى درباره محمدبن احمدبن داود قمى، از حسين بن عبيداللّه نقل كرده كه گفته است: كسى را در حد محمدبن احمدبن داود قمى از نظر قوت حفظ و فقاهت و آشنايى به حديث، مشاهده نكردم.12 تبحّر و مهارتِ حديثى و فقهى قميّين موجب آن شده بود كه به عنوان مرجعى براى تعيين قوت و ضعف آثار حديثى به حساب آيند. نقل شيخ طوسى در اين باره، جالب است كه بنابراين نقل، سومين سفير ناحيه مقدسه در عصر غيبت صغرا، يعنى حسين بن روح نوبختى كتابى را براى تعيين صحت و سقم رواياتش نزد محدثان قم فرستاد و آنان نيز ضمن بررسى، به جز يك حديث، ديگر احاديث كتاب را تأييد كردند.13 اين اقدام نايب سوم علاوه بر اين كه از نوعى مرجعيت علمى محدثان اين حوزه در عصر غيبت صغرا حكايت دارد، هم چنين مى توان آن را در راستاى تعليم و عادت دادن شيعيان به مراجعه به فقها و محدثان برجسته در عصر غيبت كبرا توجيه كرد. اين حوزه حديثى در قرن چهارم نيز هم چنان پابرجا بود و نشاط و فعاليت داشت. شيخ صدوق، شخصيت برجسته حديثى اين قرن و بزرگ ترين نماينده فكرى اين حوزه بود كه با رحلت وى در سال 381ق از سويى، و جايگزينى مكتب عقل گراى بغداد به جاى مكتب حديث گراى قم در عصر شيخ مفيد، عملا بغداد جاى قم را گرفت.
حاصل تلاش محدثان در اين حوزه حديثى تا پايان قرن چهارم، آثار بسيارى در اين محورها بود: تفسير، علوم قرآن، فقه، كلام، سيره، تاريخ، مناقب و مثالب، اخلاق و آداب، رجال و تراجم و انساب، ادب و شعر، فن حديث و مجامع حديثى، جغرافيا و كيهان شناسى، علوم غريبه، طب و بالأخره موضوعات متفرقه. آثار مربوط به تاريخ، سيره، مناقب و مثالب در حوزه حديثى قم را مى توان در چند محور خلاصه كرد: سيره نبوى(صلى الله عليه وآله)، مغازى، خصايص النبى(صلى الله عليه وآله)، فضايل و مناقب اهل بيت(عليه السلام)، مثالب دشمنان، تاريخ و سيره امامان شيعه(عليه السلام)، مقتل، دلايل، تاريخ انبيا، تاريخ خلفا، تراجم، تاريخ محلى، ملاحم و تاريخ عمومى. اكنون، نمونه هايى را براى محورهاى ياد شده، تا آن جا كه منابع فهرست نگار آورده اند، ذكر مى كنيم:
1ـ سيره نبوى(صلى الله عليه وآله)، مغازى و خصائص
– مغازى النبى(صلى الله عليه وآله)؛ احمدبن محمدبن خالد برقى14
– الخصائص؛ همو15
– المغازى؛ على بن ابراهيم قمى16
– خصائص النبى(صلى الله عليه وآله)؛ احمدبن حسين بن حسن بن دؤل قمى17
– الخصائص؛ همو18
– اسماء رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)؛ حسن بن خرّزاذ قمى19
– اوصاف النبى؛ ابوجعفر محمدبن على بن بابويه قمى20
-المنبىء عن زهد النبى(صلى الله عليه وآله)؛ جعفربن احمدبن على فقيه قمى ايلاقى21
2ـ فضائل و مناقب
ـ فضل النبى(صلى الله عليه وآله)؛ سعدبن عبداللّه بن ابى خلف أشعرى22
ـ فضل النبى(صلى الله عليه وآله)؛ احمدبن محمدبن عيسى أشعرى قمى23
ـ شواهد اميرالمؤمنين(عليه السلام) و فضائله؛ احمدبن محمد بن حسين بن حسن بن دؤل قمى24
ـ فضائل اميرالمؤمنين(عليه السلام)؛ على بن ابراهيم قمى25
ـ مقصد الراغب الطالب فى فضائل على بن ابى طالب(عليه السلام)؛ حسين بن محمدبن حسن قمى26
ـ نوادرالاثر فى على(عليه السلام) خير البشر؛ جعفربن احمدبن على فقيه قمى27
ـ فضل ابى طالب و عبدالمطلب و أبى النبى(صلى الله عليه وآله)؛ سعدبن عبداللّه بن ابى خلف أشعرى28
– المعرفة فى فضل النبى(صلى الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) و الحسن و الحسين(عليهما السلام)؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)29
– فضائل العلويّة؛ همو30
– المائة منقبة (المناقب)؛ محمدبن احمدبن على بن حسن بن شاذان فامى قمى31
– المناقب؛ احمدبن محمدبن حسين بن حسن بن دؤل قمى32
– المناقب؛ حسين بن سعيد اهوازى (ساكن قم و مدفون در آن)33
– المناقب؛ على بن ابراهيم قمى34
– المناقب؛ محمدبن اورمة قمى35
– المناقب؛ محمدبن حسن بن فرّوخ صفّار قمى36
– مختصر بصائر الدرجات (فى مناقب السادات)؛ سعدبن عبداللّه اشعرى قمى37
3- مثالب
– المثالب؛ احمدبن محمد بن حسين بن حسن بن دؤل قمى38
– المثالب؛ حسين بن سعيد اهوازى39
– المثالب؛ محمدبن أورمة قمى40
– المثالب؛ محمدبن حسن بن فرّوخ صفّار قمى41
– المثالب؛ يونس بن عبدالرحمان قمى42
– المثالب؛ احمدبن حسين بن سعيد اهوازى (مدفون در قم)43
4ـ تاريخ و سيره امامان شيعه(عليهم السلام)
– آثارى از شيخ صدوق با عناوين: اثبات الوصية لعلىّ(عليه السلام)، اثبات خلافت على(عليه السلام)، اثبات النص على علىّ(عليه السلام)، اثبات النص على الائمه(عليهم السلام). اين آثار طبيعتاً اطلاعات تاريخى دارند.44
– اسماء اميرالمؤمنين(عليه السلام)؛ حسين بن شاذويه صفّار قمى45
– قضايا اميرالمؤمنين(عليه السلام)؛ ابراهيم بن هاشم قمى46
– مولد اميرالمؤمنين(عليه السلام)؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)47
– الجمل؛ همو48
– الجمل؛ احمدبن محمدبن خالد برقى49
– مولد فاطمه(عليها السلام)؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)50
– اخبار الزهراء(عليه السلام)؛ همو51
– عيون اخبار الرضا(عليه السلام)؛ همو52
– كمال الدين و تمام النعمة؛ همو53
– كتاب الزهد؛ همو54
اين اثر، مشتمل بر سيزده كتاب بوده كه هر كدام به تبيين سيره يك معصوم (تا امام يازدهم) در زمينه صفت حميده زهد اختصاص داشته است.
5ـ دلائل و معاجز
– الدلائل؛ احمدبن محمدبن حسين بن حسن بن دؤل قمى55
– المعجزات؛ همو56
– الدلائل؛ عبداللّه بن جعفر حميرى57
– الدلائل؛ محمدبن على بن ابراهيم بن موسى قشى (ساكن قم)58
– دلائل الائمة و معجزاتهم؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)59
6ـ مقتل
– مقتل الحسين(عليه السلام)؛ محمدبن يحيى عطار60
ـ مقتل الحسين(عليه السلام)؛ محمدبن احمدبن يحيى بن عمران بن عبداللّه اشعرى قمى61
ـ مقتل العرب؛ همو62
– مقتل الحسن و الحسين(عليهما السلام)؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)63
7ـ تاريخ انبيا
– الانبياء؛ على بن ابراهيم قمى64
– محن الأنبياء و الأوصياء و الأولياء؛ ابى بشر احمدبن ابراهيم بن احمد قمى فقيه متكلم65
ـ الأنبياء؛ حسين بن سعيد اهوازى (ساكن و مدفون در قم)66
– الأنبياء؛ احمدبن حسين بن سعيد اهوازى (مدفون در قم)67
– جامع حجج الأنبياء؛ محمدبن على بن بابويه قمى(شيخ صدوق)68
8ـ تاريخ خلفا
– التاريخ العباسى؛ احمدبن اسماعيل بن عبداللّه بَجَلى قمى69
به گفته نجاشى اين اثر با حجمى در حدود ده هزار ورقه، و كتابى عظيم، بى نظير و مستوفا درباره اخبار خلفا و دولت عباسى بوده است.
– تاريخ الخلفاء؛ ابى نصر حسن بن على قمى منجم
به گفته شيخ آقابزرگ تهرانى، صاحب كتاب التاريخ العباسى، ازاين كتاب نقل كرده و مؤلف كتاب تاريخ قم نيز اين نقل را ضمن يك صفحه آورده است.70
9ـ تراجم، رجال و انساب
– بنات النبى(صلى الله عليه وآله) و ازواجه؛ احمدبن محمدبن خالد برقى71
– ما رُوى فى أولاد الأئمه(عليهم السلام)؛ محمدبن حسن بن فرّوخ صفّار قمى72
– كتاب فى عبدالمطلب و عبداللّه و ابى طالب و آمنة بنت وهب ـ رضوان اللّه عليهم ـ ؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)73
– فضائل جعفر الطيار؛ همو74
– كتاب فى زيدبن على(عليه السلام) (اخبار زيدبن على(عليه السلام))؛ همو75
– اخبار سلمان و زهده و فضائله؛ همو76
– اخبار أبى ذر و فضائله؛ همو77
– الرجال المختارين من اصحاب النبى(صلى الله عليه وآله)؛همو78
– كتاب المختار بن ابى عبيدة؛ همو79
– جامع اخبار عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى؛ همو80
– مناقب الرجال؛ محمدبن احمدبن يحيى بن عمران بن عبداللّه اشعرى قمى81
– الممدوحين و المذمومين؛ محمدبن احمدبن داود قمى82
– الطبقات؛ احمدبن محمدبن حسين بن حسن بن دؤل قمى83
– طبقات الرجال؛ (الطبقات، الرجال)؛ احمدبن محمدبن خالد برقى84
– الرؤسا؛ ابن ابى حجاج قمى
در كتاب تاريخ قم ـ كه در بند 10 خواهد آمد ـ از اين كتاب ياد شده، و در آن آمده است كه ابن ابى معاد جرجانى در ازاى دادن مبلغى، از ابن ابى حجاج خواست كه نام و ترجمه اش را در اين كتاب بياورد و او نپذيرفت!85
– المصابيح؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)86
اين كتاب مشتمل بر پانزده مصباح بوده و هر مصباح نيز به راويان از يك معصوم اختصاص داشته است، جز آن كه راويانِ مَرد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مصباح اول، و راويان زن در مصباح دوم معرفى شده و در مجموع از پانزده مصباح تشكيل شده بود، اما متأسفانه اين اثر ارزش مند به دست ما نرسيده است.
– كتاب الرجال (ناتمام)؛ همو87
– مناقب رواة الحديث؛ سعدبن عبداللّه اشعرى88
– مثالب رواة الحديث؛ همو89
– المآثر و الأنساب؛ احمدبن محمدبن خالد برقى90
– أنساب الأمم؛ همو91
10ـ تاريخ محلّى
ـ تاريخ قم و ذكر اخبار العرب الاشعريّين النازلين بقم و أيّامهم و حروبهم؛ على بن حسين بن محمدبن عامربن عمران بن ابى عمر اشعرى قمى. به گفته شيخ آقا بزرگ تهرانى، مؤلف تاريخ قم در مقدمه كتابش نقل كرده كه به جز كتابى كه آن را در خانه على بن حسين اشعرى ديده، كتاب ديگرى درباره تاريخ قم سراغ ندارد. وى حدس زده كه مؤلف كتاب نيز خود صاحب خانه بوده است، و در ادامه، از نابودى كتاب بر اثر سيلِ سال 328ق خبر داده است.92
– تاريخ قم؛ حسن بن محمد بن حسن قمى
مؤلف، كتاب را به سال 378 يا 385ق، به زبان عربى براى صاحب بن عبّاد تأليف كرد،اما متأسفانه اكنون دست رسى ما به كتاب جز از طريق ترجمه پنج باب اول از بيست باب آن كه در سال 805 و 806 ق توسط حسن بن على بن حسن بن عبدالملك قمى به فارسى ترجمه شده،93 ممكن نيست.
– المصنف فى تاريخ الكوفة؛ حسن بن محمدبن جعفر تميمى قمى (ابن نجار)94
– فضل قم و الكوفة؛ سعدبن عبداللّه اشعرى(عليه السلام)95
– الكوفة؛ محمد بن بكران بن عمران رازى (اهل قم و ساكن كوفه)96
– مكّة و المدينة؛ محمد بن خالد برقى97
11ـ ملاحم
– الملاحم؛ حسين بن سعيد اهوازى98
– الملاحم؛ محمدبن احمدبن يحيى بن عمران بن عبداللّه اشعرى قمى99
– الملاحم؛ محمدبن حسن بن فرّوخ صفّار قمى100
– علامات آخرالزمان؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)101
12ـ تاريخ عمومى
– كتاب التاريخ؛ احمدبن محمدبن خالد برقى102
– كتاب التاريخ؛ محمدبن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق)103
شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده كه اين كتاب، همان كتاب شيخ صدوق، مشتمل بر تراجم عامّه راويان، اعم از شيعه و غير شيعه باشد كه در تاريخ ابن عقده به آن تصريح شده است.104
– وصف قتال الشراة المارقين؛ همو105
– تاريخ الشهور و الحوادث فيها؛ جعفربن محمدبن قولويه قمى106
– كتب محمدبن اسحاق القمى فى الاخبار107
– حروب الاوس و الخزرج؛ محمدبن خالد برقى108
به جز آثار ياد شده، در ديگر آثار حديثى نيز اطلاعات تاريخى فراوانى درج مى شده است؛ به عنوان مثال، امالى شيخ صدوق كه با عنوان امالى يا مجالس، امروزه در دست است اطلاعات ارزش مند تاريخى دارد. اما از آن جا كه عنوان اين گونه آثار، عنوانى تاريخى نيست و در آثار مفقود، به دليل اطلاع نداشتن از محتواى آن ها نمى توان قضاوتى درباره ميزان گزارش هاى تاريخى آن ها داشت، لذا اسامى آن ها در اين پژوهش ذكر نشد. آثار ياد شده، بخشى از ميراث تاريخى دانشمندان در حوزه علمى قم تا آغاز قرن پنجم هجرى است. روشن است كه بسيارى ديگر از آثار نه به دست ما رسيده و نه نامى از آن ها در منابع فهرست نگارى ثبت شده است، گرچه اطلاعات موجود در برخى از آن ها در منابع بعدى آمده است. توجه به محورهاى مختلف تاريخى در آثار نام برده، از اين حقيقت حكايت دارد كه فنّ تاريخ نگارى در ميان دانشمندان شيعى ـ آن سان كه برخى مدعى اندـ فنّى مهجور نبوده است؛ تا جايى كه ـ چنان كه گذشت ـ تنها يك اثر از آثار تاريخى قميّين درباره خلفاى عباسى، بالغ به ده هزار ورقه بوده است! توجه دانشمندان اين حوزه حديثى به موضوع مغازى و سيره نبوى نيز نكته ديگرى است كه مى تواند بى پايگى اتهام كم توجهى شيعه به اين مقوله را روشن سازد. هم چنين آثار تاريخى متنوعى كه در فهرست آثار محدثى، همچون شيخ صدوق يا برقى يا ديگر محدثان قم به چشم مى خورد، گوياى ارتباط تاريخ و حديث و روايت در قرون مورد بحث است.
كتاب نامه
1. ابن نديم، الفهرست، بيروت، دارالمعرفة، 1417ق.
2. اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة فى معرفة الأئمة، بيروت، دارالأضواء، 1405ق.
الواسعى، بيروت، منشورات دارمكتبة الحياة، [بى تا].
3. بحرانى، يوسف بن احمد، لؤلؤة البحرين، تحقيق سيد محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، مطبعة النعمان، [بى تا].
4. تهرانى، شيخ آقابزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، بيروت، درالأضواء، 1403ق.
5. حسينى جلالى، سيد محمدرضا، مقدمه الإمامة و التبصرة من الحيرة، على بن بابويه قمى، بيروت، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، 1412ق.
6. حلّى، حسن بن على بن داود، كتاب الرجال، نجف، حيدريه، 1392ق.
7. حلّى، حسن بن يوسف (علامه حلّى)، خلاصة الأقوال، نجف، حيدريه، 1381ق/1961م.
8. صدوق، على بن بابويه قمى، معانى الأخبار، تحقيق سيد محمد مهدى خرسان، نجف، حيدريه، [بى تا].
9. طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، الفهرست، نجف، مرتضويه، 1356ق.
10. طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، كتاب الغيبة، بيروت، دارالكتاب الإسلامى، 1412ق.
11. عسكرى، سيد مرتضى، معالم المدرستين، تهران، مؤسسة البعثة، 1405ق.
12. قمى، شيخ عباس، فوائد الرضوية فى أحوال علماء المذهب الجعفرية، تهران، كتابخانه مركزى، 1367ق.
13. مجلسى، محمدتقى، لوامع صاحبقرانى، تهران، نشر برادران علمى، [بى تا].
14. نجاشى، احمد بن على بن عباس، فهرست اسماء مصنفى الشيعة (رجال النجاشى)، قم، انتشارات داورى، [بى تا].
15. نيشابورى كنتورى، سيد اعجاز حسين، كشف الحجب و الاستار عن اسماء الكتب و الاسفار، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، 1409ق.
16. واسطى، ابوخالد، مسند الإمام زيد، تحقيق شيخ عبدالواسع بن يحيى
17. همو، طبقات اعلام الشيعة، قم، اسماعيليان، بى تا، ج 2.
________________________________________
*. استاد مدعو گروه تاریخ اسلام
2- محمدتقى مجلسى، لوامع صاحبقرانى، ج 1 ص 405 و يوسف بن احمد بحرانى، لؤلؤة البحرين، ص 373.
3- شيخ عباس قمى، الفوائد الرضوية، ص282.
4- على بن عيسى اربلى، كشف الغمة فى معرفة الائمة(عليه السلام)، ج3، ص101.
5- ابوخالد واسطى، مسند الامام زيد، ص440ـ 441.
6- سيد محمدرضا حسينى جلالى، مقدمه الامامة و التبصره من الحيرة، ص36.
7- به عنوان نمونه ر.ك: شيخ طوسى، الفهرست، شماره هاى 39، 40، 49، 52، 53، 55، 57، 64، 65، 66، 68، 112،123،131،151،153،161، 174، 185، 187، 190، 197، 220، 221، 222، 230، 231، 238، 241، 255 و… .
8- ابن نديم گويد: بر پشت يك جزء، اين جمله را به خط شيخ صدوق ديدم كه نوشته بود:«براى فلان بن فلان، روايت همه كتاب هاى پدرم را كه صد كتاب است اجازه دادم» و در برخى نسخه هاى فهرست ابن نديم به جاى عدد صد، عدد دويست آمده است، ر.ك: الفهرست، ابن نديم، ص242.
9- علامه حسن بن يوسف حلّى، خلاصة الاقوال، ص147.
10- علامه سيد مرتضى عسكرى، معالم المدرستين، ج 3، ص 278.
11- نجاشى، رجال النجاشى، ص245ـ 246.
12- همان، ص272؛ علامه حلى، همان، ص162 و حسن بن على بن داود حلّى، كتاب الرجال، ص162.
13- شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص240.
14- نجاشى، همان، ص60.
15- شيخ طوسى، الفهرست، ص21.
16- همان، ص 89 و نجاشى، همان، ص 183.
17- نجاشى، همان، ص 66.
18- همان.
19- همان، ص33
20- همان، ص277 و شيخ طوسى، الفهرست، 157.
21- شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعه،ج1، ص68- 69.
22- شيخ طوسى، الفهرست، ص 76 و نجاشى، همان، ص126.
23- شيخ طوسى، الفهرست، ص25 و نجاشى، همان، ص59.
24- نجاشى، همان، ص66.
25- همان، ص183 و شيخ طوسى،الفهرست، ص89.
26- شيخ آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعة، ج 1، ص 119.
27- همان، ج 1، ص 68ـ 69.
28- نجاشى، همان، ص126 و شيح طوسى، الفهرست، ص76.
29- نجاشى، همان، ص276.
30- همان، ص277 و شيخ طوسى، الفهرست، ص157.
31- طبقات اعلام الشيعة، ج1، ص 33 و سيد اعجاز حسين نيشابورى كنتورى، كشف الحجب و الاستار عن اسماء الكتب و الاسفار، ص555.
32- نجاشى، همان، ص66.
33- همان، ص43 و شيخ طوسى، الفهرست، ص58.
34- شيخ طوسى، الفهرست، ص89 و نجاشى، همان، ص183.
35- نجاشى، همان، ص232.
36- همان، ص251.
37- شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج 20، ص 182. به گفته شيخ آقابزرگ، اين كتاب، تلخيص بصائر الدرجات است كه توسط شيخ حسن بن خالد حلّى (از شاگردان شهيد اول) انجام شده است.
38- نجاشى، همان، ص66.
39- همان، ص43 و شيخ طوسى، الفهرست، ص58.
40- نجاشى، همان، ص232.
41- همان، ص251.
42- همان، ص312.
43- همان، ص56 و شيخ طوسى، الفهرست، ص22.
44- نجاشى، همان، ص276.
45- همان، ص49.
46- همان، ص12 و شيخ طوسى، الفهرست، ص4.
47- نجاشى، همان، ص277 و شيخ طوسى، الفهرست، ص157.
48- نجاشى، همان، ص277 و شيخ طوسى، الفهرست، ص157.
49- نجاشى، همان، ص55 و شيخ طوسى، الفهرست، ص21.
50- نجاشى، همان، ص277 و شيخ طوسى، الفهرست، ص157.
51- همان.
52- شيخ آقا بزرگ تهرانى، همان، ج15، ص375.
53- همان، ج2، ص283 و ج18، ص283.
54- نجاشى، همان، ص278 و شيخ طوسى،الفهرست، ص157.
55- نجاشى، همان، ص66.
56- شيخ طوسى، الفهرست، ص65.
57- همان، ص102 و نجاشى، همان، ص152.
58- نجاشى، همان، ص234.
59- همان، ص278.
60- همان، ص250.
61- همان، ص183.
62- شيخ طوسى، الفهرست، ص144.
63- همان، ص 157.
64- همان، ص89 و نجاشى، همان، ص183.
65- شيخ آقا بزرگ تهرانى، همان، ج20، ص160.
66- نجاشى، همان، ص56 و شيخ طوسى، الفهرست، ص22.
67- نجاشى، همان، ص56 و شيخ طوسى، الفهرست، ص22.
68- نجاشى، همان، ص277.
69- همان، ص71؛ شيخ طوسى، الفهرست، ص31 و شيخ آقابزرگ تهرانى، همان، ج 3، ص 264.
70- شيخ آقابزرگ تهرانى، همان، ج26، ص130.
71- شيخ طوسى، الفهرست، ص21.
72- نجاشى، همان، ص251.
4ـ تا 12ـ همان، ص 277 – 279؛ شيخ طوسى، الفهرست، ص 157.
82- همان، ص136 و نجاشى، همان، ص272.
83- نجاشى، همان، ص65.
84- همان، ص55 و شيخ طوسى، الفهرست، ص21.
85- شيخ آقابزرگ تهرانى، همان، ج 17، ص 275.
86- شيخ طوسى، الفهرست، ص157 و نجاشى، همان، ص277.
87- شيخ طوسى، الفهرست، ص157.
7و 8ـ همان، ص76 و نجاشى، همان، ص126.
90- شيخ طوسى، الفهرست، ص21 و نجاشى، همان، ص 55.
91- شيخ طوسى، الفهرست، ص21 و نجاشى، همان، ص55.
92- شيخ آقا بزرگ تهرانى، همان ،ج3، ص279.
93- طبقات اعلام الشيعة، ج1، ص99.
94- شيخ آقابزرگ تهرانى، همان، ج 23، ص 47.
95- نجاشى، همان، ص126.
96- همان، ص280 و طبقات اعلام الشيعة، ج1، ص250.
97- نجاشى، همان، ص236.
98- همان، ص43 و شيخ طوسى، الفهرست، ص58.
99- نجاشى، همان، ص183.
100- همان، ص251.
101- همان، ص277 و شيخ طوسى، الفهرست، ص157.
102- شيخ طوسى، الفهرست، ص21.
103- همان، ص157 و نجاشى، همان، ص277.
104- شيخ آقا بزرگ تهرانى، همان، ج3، ص222.
105- شيخ صدوق، معانى الاخبار، تحقيق سيد محمدمهدى خرسان، مقدمه، ص 22.
106- نجاشى، همان، ص90.
107- شيخ طوسى، الفهرست، ص154.
108- نجاشى، همان، ص236.