مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و زیدیان ایران در قرن هفتم هجری

چکیده: هرچند مراکز مهم فکری زیدیه در نواحی شمالی ایران از قرن سوم هجری/نهم میلادی تا اواخر قرن ششم هجری/دوازدهم میلادی قرار داشته، اکثر میراث مکتوب زیدیه در پی زوالش منتقل نگریده است. اگر انتقال گسترده ادبیات مکتوب دینی زیدیه از ایران به یمن درپی یکپارچگی سیاسی زیدیان خزری و یمنی که در اواخر قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی روی داده، نبود، عمده میراث مکتوب زیدیان ایران، از دست می رفت.

سنت تعلیمی زیدیه ایران دست کم تا قرن دهم / شانزدهم میلادی تداوم داشته که آن را مدارک پراکنده تأیید می کند و سنت علمی زیدیان قرن نهم هجری / پانزدهم و دهم هجری / شانزدهم میلادی مورد تأیید است. همچنین به واسطه تعدادی نسخه های خطی کتابت شده توسط جوامع زیدی خزری میان قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی و دهم هجری / شانزدهم میلادی. از میان این نسخه ها، چندین بخش از تفسیر جامع قرآن نوشته ابوالفضل بن شهردویر بن یوسف بن ابی الحسن دیلمی گیلانی مرکالی است و یکی از شواهد جدی از سنت آموزشی زیدیه در قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی ایران است. دو مجلد از مجلدات این تفسر که با یکدیگر متن تمام تفسیر را تشکیل می دهند اکنون به صورت عکسی منتشر شده است. این یادداشت مختصر، ویژگی های مهم این تفسیر را مورد بررسی قرار داده و آنچه را که تاکنون در خصوص مؤلف آن دانسته است، ذکر است.

کلید واژه ها:زیدیه، شمال ایران، یمن، تفسیر، ابوالفضل بن شهردویر بن یوسف بن ابی الحسن دیلمی گیلانی مرکالی، نسخه های خطی.

از قرن سوم هجری / نهم میلادی تا اواخر قرن ششم هجری / دوازدهم میلادی، مراکز مهم فکری زیدیه در شمال ایران یعنی طبرستان، دیلمان و گیلان در نواحی خزری، همچنین ری در روزگار آل بویه و پس از آن و بیهق در خراسان بوده است. به تدریج جوامع زیدی ایران در معرض زوال قرار گرفتند و عمده میراث مکتوب آنها دیگر روایت و منتقل نگردید. اگر انتقال گسترده ادبیات مکتوب دینی زیدیه از ایران به یمن در چی یکپارچگی سیاسی زیدیان خزری و یمنی که در اواخر قرن پنجم هجری / یازدهم میلادی رخ داد، نبود، تقریباً تمام میراث مکتوب زیدیان ایرانی از میان می رفت. در پی مرگ امام یمنی، المنصور بالله در 614/ 1217 که در روزگار او انتقال فرهنگی از ایران به یمن به اوج خود رسید، روابط میان جوامع زیدیان ایرانی و یمن بی اندازه ناچیز و اندک شد و انتقال منابع مکتوب از ایران به یمن که اکنون جای نواحی شمال ایران را به عنوان مرکز فکری زیدیه گرفته بود، به کلی متوقف شد.[1]

این مطلب که سنت آموزشی و تعلیمی زیدیه در ایران دست کم تا قرن دهم هجری / شانزدهم میلادی ادامه داشته است به واسطه مدارک پراکنده گواهی دهنده ای بر سنت تعلیمی زیدیه در قرن نهم / پانزدهم و دهم هجری / شانزدهم مورد تأیید است.[2] همچنین شماری نسخه های خطی کتابت شده در جوامع زیدی خزری میان قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی تا دهم هجری / شانزدهم میلادی در دست است. نسخه خطی 3314 لاله لی (محفوظ در کتابخانه سلیمانیه شهر استانبول) مجموعه ای استنساخ شده در جامعه زیدی ایران قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی و مشتمل بر دو کتاب در نحو است.[3]

دیگر مجموعه رساله های خطی کتابت شده در نیمه دوم قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی که شامل برخی آثار کلامی متکلمان زیدی از ایران و یمن است در کتابخانه دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز (کتابخانه علامه طباطبائی) نگهداری می شود.[4] کتابخانه مجلس در تهران نیز مجموعه ای مشتمل بر رساله های (مجلس 10727) موجود است که که در حدود 732/1332 در حلقه های زیدیه کتابت شده و مشتمل بر رساله های مختلف به فارسی و عربی است. از جمله مشتمل است بر کتاب لباب المقالات لقمع الجهالات از ابو مضر شریح بن مؤید (دوره حیات اواخر قرن پنجم هجری / یازدهم میلادی و اوایل قرن ششم هجری / دوازدهم میلادی) و رسالة ابلیس الی اخوانه المناحیس از حاکم جشمی (متوفی 494/1101).[5]

در کتابخانه های ایران همچنین نسخه های خطی زیدی از قرن هشتم هجری / چهاردهم میلادی موجود است. از میان این نسخه ها، چندین نسخه از اجزاء تفسیر مفصل قرآن نوشته ابوالفضل بن شهردویر بن یوسف بن ابی الحسن دیلمی گیلانی مرکالی، یکی از جدی ترین شواهد از سنت تعلیمی زیدیه در قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی ایران است. سوای دو مجلد از کتاب که در 871/1467 و 876/1472 استنساخ شده است که مشتمل بر تمام تفسیر است و در یک کتابخانه شخصی در نجف موجود است[6] ، اجزائی از آن در کتابخانه مجلس (مجلس نسخه های شماره 4028، 12278 و 17982) و کتابخانه ملک (ملک 227) و کتابخانه مغنیسا در ترکیه (مغنیسا 127) موجود است.

این نسخه ها گواهی است بر تداول تفسیر مذکور در قرن نهم / پانزدهم میلادی و دهم هجری / شانزدهم میلادی ایران است. برخی از این نسخه ها همچنین مشتمل بر اطلاعاتی ارزشمند رجالی درباره عالمان زیدی ایران در قرن نهم هجری / پانزدهم میلادی است. دو مجلد از این نسخه ها که با یکدیگر کل تفسیر را تشکیل می دهد به جزء برخی اوارق افتاده از ابتدا و انتها مجلد اول، اکنون به صورت عکسی منتشر شده و در دسترس است که به همراه مقدمه ای از سید محمد عمادی حائری توسط کتابخانه مجلس منتشر شده است.[7] جلد دوم که شخصی به نام حاجی بن فقیه محمد بن نماور تنهیجانی میان دهی سفارش کتابت آن را داده با انجامه ای از کاتب (نسخه مجلس 17892، برگ 386 الف) خاتمه یافته که تاریخ 15 رمضان 890/ 25 سپتامبر 1485 را دارد و نام کاتب احمد بن نائب سالار بن محمد کیناوردی ذکر شده است. در آغاز جلد دوم (برگ 1 الف) تذکری آمده که بیان می دارد که کتاب به همراه چند اثر زیدی و غیر زیدی دیگر، ما ترک برجامانده از سید هادی کیا، یکی از اعضاء سلسله آل کیا گیلان بوده که در تاریخ ربیع الاول 968 / نوامبر –دسامبر 1560 درگذشته است.[8]

مؤلف تفسیر از نسل یک خانواده عالمان زیدی گیلان است که از پیروان شاخه ناصریه زیدیه بوده اند. نیای اعلای او بهاء لدین (همچنین محیی الدین) یوسف بن ابی الحسن بن ابی القاسم دیلمی گیلانی مرکالی (مرقالی) معاصر امام المنصور بالله عبدالله بن حمزه بوده و با عالم زیدی یمنی عمران بن حسن بن ناصر عذری همدانی مکاتبه داشته است.[9] در نامه ای که در 607/ 1210-1211 نگاشته شده، یوسف برای عمران اطلاعات تفصیلی در خصوص جامعه زیدی خزری و امامان آنها از زمان ابوطالب الناطق بالحق (متوفی 424/1033) به بعد ذکر کرده است.[10] دیگر آنکه در خصوص بهاء الدین گفته شده که از امام المنصور بالله در نبردش با مطرفیه در یمن حمایت کرده است.[11] یوسف همچنین نامه ای دیگر به المنصور بالله نوشته، تفسیری بر قرآن داشته[12] ، کتابی به نام سمط الدرر (فی شرح التحریر)[13] و کتاب دیگر به نام عمدة الوافی داشته است.[14]

به استتثناء نامه ای به عمران و المنصور بالله، هیچ یک از کتابهایش باقی نمانده است.[15] یوسف می بایستی زمانی میان 607/1210-1211 و 614/1217 درگذشته باشد چرا که دانسته است که پیش از المنصور بالله  درگذشته است. یوسف فرزندی به نام شهردویر داشته که به او اثری کلامی به نام لوائح الاختیار (یا الاخبار) فی بحث الروح و النور و عذاب القبر نسبت داده شده که اکنون در دست نیست.[16] شهردویر نیز دو پسر به نام های اسماعیل که درباره او هیچ چیز جز آنکه فردی عالم بوده، دانسته نیست و ابوالفضل مؤلف تفسیر حاضر دانسته است. آقابزرگ از حیات ابوالفضل به عنوان عالمی از قرن هشتم هجری / چهاردهم میلادی سخن گفته که در پرتو دانسته های دقیق ما در خصوص پدربزرگ ابوالفضل اکنون باید تصحیح شود[17] و ابوالفضل می بایست در حدود میانه قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی در قید حیات بوده باشد. سوای تفسیرش، ابوالفضل کتابی در کلام به نام دلائل التوحید نگاشته که اکنون در دست نیست.[18]

در سراسر تفسیرش، ابوالفضل کاملاً متکی بر طیف گسترده ای از تفاسیر کهنتر عالمان سنی، زیدی و امامی است. یعنی الکشف و البیان فی تفسیر القرآن ثعلبی (متوفی 427/1035)؛ الکشاف جار الله زمخشری (متوفی 538/1144)؛ ایجاز البیان نوشته بیان الحق نجم الدین ابوالقاسم محمود بن ابی الحسن نیشابوری غزنوی (متوفی نیمه دوم قرن ششم هجری/ قرن دوازدهم میلادی) که اثرش را در 553/1158 تألیف کرده[19]؛ مفاتیح الغیب فخر الدین رازی؛ التهذیب فی تفسیر القرآن حاکم جشمی (متوفی 494/1101) و مجمع البیان و جوامع الجامع فضل بن حسن طبرسی (متوفی 548/1153). از نکات با اهمیت، ارجاعات ابوالفضل به تفسیر غیر مذکور در جایی دیگر ناصر اطروش و تفسیر پدربزرگش بهاء الدین یوسف است. ابوالفضل همچنین آشنایی عمیق خود را با سنت های معتزلی نشان داده و به تصریح از قاضی عبدالجبار همدانی (متوفی 415/1025) (که از آثارش، شرح العمد که اکنون در دست نیست) و ابن ملاحمی (متوفی 536/1141) را نام برده و البته به نحو کاملی از سنت زیدیان شمال ایران، خراسان و ری که مشتمل سخن گفته و همچنین مشتمل است بر برخی نقل قولها از زیدیان کهن یمنی چون امام المنصور بالله.

خصوصیات نسخه شناسی دو مجلد تفسیر با آنچه که از خصلت ها و خصائص نسخه های زیدی از قرن هشتم هجری / چهاردهم میلادی تا دهم هجری / شانزدهم هجری ایران می دانیم، تطابق دارد. متن قرآن به دست خط بزرگ در وسط داخلی هر صفحه قرار دارد و در اطراف آن تفسیر قرآن به خط ریزتر در بالا و حاشیه و پایین آمده است. سه ستون در حاشیه خارجی هر صفحه با حواشی که بخشی از آنها اشاره به متن قرآن و بخشی تفسیر قرآن است، آمده است. این سه ستون از طریق خطی با کلمه مربوط یا عبارت مرتبط ربط داده شده است. در موارد بسیاری ترجمه های میان سطوری توسط خوانندگان بعدی متن قرآن و گاهی تفسیر به گویش طبری آمده است. بسیاری از این حواشی به گویش های طبری نگاشته شده است.

ابتکار عمل و پیش قدمی مسؤلان کتابخانه مجلس که این کتاب مهم گواه سنت تعلیمی زیدیه متاخر ایران را در دسترس مخاطبان گسترده تری قرار داده، شایسته تقدیر است و امید است که انتشار آن تحقیق محققانه این جنبه تا کنون تقریباً کاملاً مغفول زیدیه را سبب شود.

پی نوشت مطالب

٭  تدوین و نشر این مقاله در چهار چوب طرح اف پی هفت مورد حمایت شورای تحقیق اروپا با عنوان «بازیابی عقلانیت کلامی در جهان اسلام سده های میانه » صوبت گرفته است. فرصت را مغتنم شمرده از کامیلا آدنگ برای تذکرات سودمندش بر پیش نویس مقاله سپاس خود را بیان می کنیم. ] این مقاله ترجمه ای است از:

Hasan Ansari and Sabine Schmidtke,“Iranian Zaydism During The 7th/13th Century: Abu L-Fadl b. Shahrdawir Al-Daylami Al-Jilani and His Commentary on The Quran,” Journal Asiatique 299.1 (2011), pp.205-211. مترجم].

[1]  درباره زیدیه در ایران بنگرید به مقالات و مطالعات پیشگامانه ویلفرد مادلونگ که با مشخصات زیر منتشر شده اند:

Madelung, Wilfre, Der Imam al-Qasim ibn Ibrahim und die Glaubenslehre der Zaiditen (Berlin, 1956), passim ;“ The Alid Rulers of Tabaristan , Daylaman and Gilan,” in: Atti del III Congresso di Stadi Arabi e Islamica, Ravello, 1966 (Naples, 1967), pp.483-492; “Abu Ishaq al-Sabi on the Aldis of Tabaristan and Gilan,” Journal of Near Eastern Studies 26 (1967) pp.17-57; “The Minor Dynasties of Northern Iran,” The Cambidge History of Iran. Volume 4: The Period from the Arab Incation to the Saljuqs, ed., R. N. Frye (Cambridge, 1975), pp.198-249;  Arabic Texts Concerning the History of the Zaydi Imam of Tabaristan, Daylaman and Gilan, Beirut 1987; Religious Trends in Early Islamic Iran, Albany, N.Y 1988, pp.86-92.

[2]  بنگرید به: محمد تقی دانش پژوه، «دو مشیخه زیدی»، نامه مینوی: مجموعه سی و هشت گفتار در ادب و فرهنگ ایرانی به پاس پنجاه سال تحقیقات و مطالعات مجتبی مینوی، زیر نظر حبیب یغمائی و ایرج افشارتن و محمد روشن (تهران، 1350ش/1971)، ص 179-188؛ مادلونگ، اخبار الائمة، مقدمه؛ عبدالحسین حائری و دیگران، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، مجلدات 1 –22 (تهران، 1305-1357ش/1926-1978)، ج 7، ص 384-388.

[3]  برای توصیفی از این مجموعه بنگرید به: حسن انصاری، « از میراث زیدیه ایران (2): نسخه شامل دو کتاب نحوی متعلق به یک کتابخانه زیدی شمال ایران» (1389/2010)

http://ansari.kateban.com/entry 1684.html (consulted 15/01/2011).

[4]  برای توصیفی از این مجموعه بنگرید به مقاله مشترکمان با عنوان:

Hassan Ansari And Sabine Schmidtke,“The Zaydi Reception of Ibn Khallad’s Kitab AL-Usul The Ta’liq of Abu Tahir B. ‘Ali AL-Ñaffar,” Journal Asiatique 298.2 (2010): 275-302.

[5]  برای توصیفی از این مجموعه بنگرید به: حسن انصاری، ««میراث زیدیان ایران (1): کتابی کلامی از ابومضر الشریحی»؛ منتشر شده در وبلاگ بررسی های تاریخی (کاتبان) (1389/2010):

http://ansari.kateban.com/entry1678.html (consulted 21/01/2011).

حسین مدرسی به این نسخه برای تصحیحش از کتاب رسالة الابلیس الی اخوانه المناحیس حاکم جشمی (بیروت، 1415/1995) مراجعه کرده است. برای دیگر نسخه های زیدی شناخته شده از شمال ایران بنگرید به مقاله مشترکمان با عنوان:

Hassan Ansari and Sabine Schmidtke, “A New Source on Zaydi Scholarship in Northern Iran,” (forthcoming).

[6]   نسخه های مذکور به تفصیل توسط آقا بزرگ طهرانی در الذریعه الی تصانیف الشیعة، (بیروت، 1403-1406/1983-1986)، بیست و پنج جلد، در مجلد 4، ص 256-258، شماره 1213 معرفی شده است.

[7]  تفسیر کتاب الله، تألیف ابوالفضل بن شهردویر دیلمی (از علمای زیدی شمال ایران در اواخر قرن هشتم) 2 مجلد با مقدمه از سید محمد عمادی حائری (تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1388ش/2010).

[8]  درباره سلسله آل کیا بنگرید به: «آل کیا»، دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 211؛ رابینو، دودمان علوی در مازندران، ترجمه محمد طاهری شهاب (تهران، 1319ش/1940)، ص 69 به بعد؛ مادلونگ، اخبار الائمة، مقدمه، ص 12-14؛

H. L. Rabino, Les dayasties locales de Gilan et du Daylam, Journal Asiatique 237 (1949), pp.301-50; Madelung, Gilan: iii. History in the Early Islamic Period, Encyclopaedia Iranica, vol. 10, pp.634-35; Charles Melville, The Caspian Provinces: A World Apart Three Local Histories of Mazndaran, Iranian Studies 33 (2000), pp.45-91 (passim).

نسخه های تفسیر کتاب الله در نجف نیز متعلق به یکی از خاندان آل کیا بوده است. بنگرید به: آقا بزرگ، الذریعه، ج 4، ص 256-258، شماره 1213.

[9]  درباره عمران بنگرید به: ابن ابی الرجال احمد بن صالح، مطلع البدور و مجمع البحور فی تراجم رجال الزیدیة، چهار جلد، تحقیق مجد الدین بن محمد بن منصور المؤیدی (صعده، 2004)، ج 3، ص 395-397، شرح حال شماره 976؛ ابراهیم بن القاسم الشهاری، طبقات الزیدیة الکبری (القسم الثالث) و یسمی بلوغ المراد الی معرفة الاسناد، سه جلد، تحقیق عبدالسلام بن عباس الوجیه ، مک لین، 1420/1999، ص 736-737، شرح حال شماره 801. همچنین بنگرید به مقاله مشترکمان با عنوان:

Hassan Ansari and Sabine Schmidtke,“MuÝtazilism After ÝAbd Al-Jabbar: Abu Rashid Al-Nisaburi’s Kitab MasÁÞil Al-Khilaf Fi L-Usul (Studies on the Travsmission of Knowledge From Iran to Yeman in THE 6th/12th AND 7th/13th C., I),” Studia Iranica 39, 2010, pp.261.

[10]  تصحیحی از متن نامه در ضمن اخبار الائمة الزیدیة، ص 135-161 (بخش عربی) و توضیحی درباره آن در مقدمه، ص 18-19 آمده است. این نامه احتمالاً همان سیر الائمة باشد که به یوسف نسبت داده شده است. بنگرید به: السید احمد الحسینی، مؤلفات الزیدیة، سه جلد (قم، 1413/1992-1993)، ج 2، ص 106، شماره 1804.

[11]  درباره یوسف بن ابی الحسن، کتابهایش و خانواده اش بنگرید به: ابن ابی الرجال، مطلع البدور، ج 1، ص 29-30، 543، شرح حال 309؛ ج 2، ص 408، شرح حال شماره 672؛ ج 4، ص 523-524، شرح حال شماره 1376؛ الشهاری، طبقات الزیدیة، ج 3، ص 1282، شرح حال شماره 809.. همچنین بنگرید به: حسن انصاری، «تفسیر کتاب الله: متنی از کدامین دوران: نیمه سده هفتم یا اواخر سده هشتم»

http://ansari.kateban.com/entry 1676.html (consulted 14/01/2011).

[12]  بنگرید به: آقا بزرگ، ذریعه، ج 4، ص 314، شماره 1330؛ الحسینی، مؤلفات الزیدیة، ج 1، ص 314، شماره 897.

[13]   بنگرید به: الحسینی، مؤلفات الزیدیة، ج 2، ص 101، شماره 1786.

[14]  بنگرید به: الحسینی، مؤلفات الزیدیة، ج 2، ص 285، شماره 2296. درباره یوسف همچنین بنگرید به: الوجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة، ص 1175-1176، شرح حال شماره 1234. نیز بنگرید به همان، ص 482، شماره 479 که در ارجاع اخیر وجیه به خطا تفسیر القرآن، سمط الدرر وعمدة الوافی و سیر الائمة را به فرزند یوسف، شهردویر نسبت داده است.

[15]  درباره نامه بهاء الدین به المنصور بالله بنگرید به: انصاری، «تفسیر کتاب الله».

[16]   بنگرید به: ابن ابی الرجال، مطلع البدور، ج 2، ص 408، شرح حال 672؛ آقابزرگ طهرانی، ذریعه، ج 18، ص 373، شماره 512؛ الجنة العلمیة فی مؤسسة الامام الصادق، معجم التراث الکلامی: معجم یتناول ذکر اسماء المؤلفات الکلامیة (المخطوطات و المطبوعات) عبر القرون و المکتبات التی تتوفر فیها نسخها، پنج جلد (قم، 1423/1381ش /]2002[)، ج 4، ص 575، شماره 10212؛ الحسینی، مؤلفات الزیدیة، ج 2، ص 406، شماره 2665؛ الوجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة، ص 482، شماره 479.

[17]  بنگرید به: آقابزرگ طهرانی، ذریعه، ج 4، ص 256-258، شماره 1213. تاریخی را که آقا بزرگ ارایه کرده، مادلونگ (اخبار الائمة الزیدیة، ص 13، شماره 6) و سید محمد عمادی حائری مقدمه نویس چاپ عکسی تفسیر کتاب الله در اطلاع اخیر خود پذیرفته اند. نیز بنگرید به حسینی، مؤلفات الزیدیة، ج 1، ص 307، شماره 870 که هیچ تاریخی ارایه نکرده است. برعکس آقابزرگ طهرانی در طبقات اعلام الشیعة، تحقیق علی نقی منزوی، ج 3، بخش اول (القرن السابع)، بیروت، 1390/1971، ص 131-132 که آقا بزرگ دوره حیات او را به درستی تعیین کرده اما اینکه ابوالفضل زیدی بوده باشد را مورد تردید قرار داده و استدلال کرده که او امامی بوده است. همچنین بنگرید به همو، ذریعه، ج 18، ص 62، شماره 678 که آقا بزرگ بیان داشته که ابوالفضل عالمی از قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی است.

[18]  بنگرید به: ابن ابی الرجال، مطلع البدور، ج 2،ص 408، شماره 672؛ آقا بزرگ، ذریعه، ج 8، ص 249، شماره 1024؛ معجم التراث الکلامی، ج 3، ص 286، شماره 6085؛ الحسینی، مؤلفات الزیدیة، ج 1، ص 472، شماره 1392.

[19] See Claud Gilliot, “Kontinuität und Wandel in der ‘klassischen’ islamischen Koranauslegung (II./VII.- XII/ XIX. Jh.),” Der Islam 85 (2010), pp.93-94, =94.

منبع: پیام بهارستان/ د2، س4، ش14/ زمستان 1390

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *