چرا امام سجاد (علیه السلام) از قیام مختار استقبال نکرد؟
سخن تاریخ: از منابع روائی و دیدگاههای عالمان شیعه، برمیآید که نه تنها امام سجاد (علیه السلام) و بقیه امامان(علیهم السلام) از کار مختار راضی بودند بلکه امام سجاد(علیه السلام) کار ایشان را تأیید فرموده و شیعیان را در حمایت و یاری کردن مختار ترغیب و تشویق فرمودهاند.
مختار در نظر ائمه (علیهم السلام)
در برخی از روایات شیعه به قیام فردی اشاره شده که بعد از قیام عاشورا انتقام خون شهدای عاشورا را از قاتلانشان خواهد گرفت:
در روایتی امام علی (علیه السلام) فرمودند:«به زودی فرزندم حسین کشته خواهد شد ولی دیری نخواهد پائید که جوانی از قبیله (ثقیف) قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت، به طوری که تعداد کشتههای آنان به سیصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسید.»[۱]
امام حسین (علیه السلام) برای لشکر کوفه و شام، خطبهای خواند. حضرت در ذیل خطبه به مردم کوفه و شام چنین فرمود: «… پرودگارا، آن جوانمرد ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف ندارد، به جای هر قتلی، کشتنی و به جای هر ضربتی، ضربتی، و انتقام مرا و دوستان و خاندان و شیعیانم را از اینان بگیرد.»[۲]
هنگامی که مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را نزد امام سجاد (علیه السلام) فرستاد؛ امام به سجده افتاد و در سجده شکر، خدا را این گونه سپاس گفت، «حمد و ستایش خدای را که انتقامم را از دشمنانم گرفت و خدا به مختار، پاداش و جزای خیر عنایت فرماید.»[۳]
نقش محمد بن حنفیه در قیام مختار
محمد حنفیه مهمترین نقش را در قیام مختار داشت او در حقیقت رهبری ظاهری قیام و فرماندهی آنان را به عهده داشت. مختار با مشورت او و اجازه امام سجاد (علیه السلام) قیامش را اعلام کرد. مختار در کوفه رسماً خود را نماینده اهل بیت (علیهم السلام) به فرماندهی محمد حنفیه معرفی نمود و هنگامی که جمعی از سران شیعه کوفه برای تحقیق در کار مختار نزد محمد حنفیه آمدند و سؤال کردند که آیا او از طرف شما نمایندگی دارد محمد حنفیه آنان را نزد امام سجاد(علیه السلام) برد و گفت:برخیزید تا نزد امام من و شما یعنی پیش امام سجاد (علیه السلام) برویم و هنگامی که قضیه قیام و خونخواهی امام حسین (علیه السلام) و شهدای کربلا مطرح شده امام سجاد (علیه السلام) خطاب به محمد حنفیه فرمودند:
«ای عمو، اگر برده زنگی برای ما اهل بیت تعصب به خرج دهد (و قیام کند) بر مردم واجب است که او را یاری دهند. ای عمو هر چه در این کار صلاح دیدی انجام ده من تو را مسئول این کار قرار دادم. سپس آنان از محضر امام (علیه السلام) برخاستند و خوشحال با خود میگفتند: امام (علیه السلام) و محمد حنفیه در قیام به ما اذن دادند.[۴]
خود مختار در ملاقاتش با سران شیعه در کوفه، هدف قیام خود را چنین بیان میکند: «همانا (محمد حنفیه) فرزند علی (علیه السلام) وصی و جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) مرا به عنوان امین و وزیر و فرمانده به سوی شما فرستاده و به من دستور داده است تا کسانی که در ریختن خون حسین (علیه السلام) را حلال دانستند به قتل برسانم…»[۵]
در جای دیگر عدهای از شیعیان از امام سجاد (علیه السلام) و محمد حنفیه سؤال میکنند مختار ادعا میکند که از طرف شما (امام سجاد (علیه السلام) و محمد حنفیه) به خونخواهی قیام کرده آیا این صحت دارد؟ امام سجاد (علیه السلام) و محمد حنفیه در پاسخ آنان اظهار داشتند که ما خواهان این کاریم و بر مردم واجب است او را یاری دهند.[۶]
مختار در نظر مورخان
آیهالله خوئی (ره) درباره مختار میگوید: اخبار و روایاتی که درباره مختار رسیده است بر دو قسم میباشد:
الف ـ اخباری که در مدح و ستایش مختار میباشد.
ب ـ اخباری که در مذمت و نکوهش ایشان میباشد.
اما اخبار مدح و ستایش قوی و برتر است. ایشان در ادامه بیان میکنند: در حُسن حال مختار همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین (علیه السلام) دل اهل بیت (علیهم السلام) را شاد کرد و این خود خدمتی بزرگ به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که استحقاق پاداشی از جانب آن بزرگواران دارد.
ایشان پس از نقل روایتی مینویسد: از ظاهر بعضی از روایات به دست میآید که قیام مختار با اذن و اجازه خاص امام سجاد (علیه السلام) بوده است.[۷]
سخنان مامقانی: «… خلاصه تمام آنچه ذکر شده این است که این فرد (مختار) مذهبش امامی و معتقد به امامت ائمه معصومین (علیهم السلام) بوده و قیام و حکومت او با اجازه امام سجاد (علیه السلام) صورت گرفته است.[۸]
علامه امینی: در کتاب الغدیر از مختار با این کلمات یاد میکند: «مرد هدایت، قیام کننده، مجاهد، قهرمان، سلحشور» سپس علامه امینی (ره) در ادامه با تجلیل از مقام و شخصیت مختار بیان میکنند: «هر کس با دیده بصیرت و تحقیق بر تاریخ، حدیث و علم رجال بنگرد درمییابد که مختار از پیشگامان دینداری، هدایت و اخلاص بوده و نهضت مقدس او تنها برای برپائی عدالت و ریشه کن کردن ملحدان و ظلم امویان و با اجازه امام سجاد (علیه السلام) بوده است.[۹]
مورخ معاصر شریف القرشی درباره مختار مینویسد: مختار یکی از شخصیتهای برجسته شیعه است او شمشیری از شمشیرهای خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود و قلبش بیش از همه بر ظلمی که بر اهل بیت (علیه السلام) گذشت میتپید؛ ولی در راه جهاد مقدس خود سعی و کوشش فراوان داشت تا قدرت را در دست بگیرد اما نه برای جاهطلبی و ریاست بلکه برای خون خواهی اهل بیت پیامبر(ص) و انتقام از قاتلین او … روش سیاسی او اجرای عدالت اجتماعی در زمان حکومتش بر اساس حکومت عادلانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود مختار از زهد و تقوای فراوانی برخوردار بود و به مبانی دینی سخت پایبند بود. مورخان درباره ایام کوتاه حکومتش گفتهاند که وی بیشتر روزها را روزه شکر میگذارد و این شکرانه نعمتی بود که خداوند به او عطا کرده بود که توانست انتقام خون امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را بگیرد و بر نابودی پلیدان و ناپاکان از صحنه تاریخ توفیق یابد.[۱۰]
شیخ ابو علی رجالی در منتهی المقال نوشته است: «علت این که در قیام مختار کمتر نامی از امام سجاد (علیه السلام) مطرح شده است به جهت حفظ جان ایشان بوده است .»[۱۱]
در نهایت میتوان گفت قیام مختار به رهبری محمد حنفیه و به اذن و رضای امام معصوم، حضرت امام سجاد (علیه السلام) بوده است.
منابع
1- مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، قم، نشر انصاریان، چاپ اسلامیه، سال۱۳۷۷، ص۵۰۴.
2- مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، سال ۱۴۰۳ ه. ق، ج۴۵، ص۱۰.
3- کشی، رجال کشی، جمعآوری محمد بن الحسن بن علی الطوسی، مشهد، دانشگاه مشهد، ص۱۲۷، ح۲۰۳.
4- مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ ه. ق، ج۴۵، ص۳۶۴ و ۳۶۵.
5- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الملوک، تهران، اساطیر، ۱۳۶۲ ش، ج۵، ص۵۸۰.
6- بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ه. ق، ج۴۵، ص۳۶۵.
7- خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مدینه العلم، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، از ص۹۹ تا ص۱۰۲.
8- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، قم، مؤسسه اهل البیت لاحیاء التراث، ۱۳۸۱ ش، ج۳، ص۲۰۶.
9- عبدالحسین امینی، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ۶،۱۳۷۴ ه. ش، ج۲، ص۳۴۳.
10- شریف قریشی، باقر، حیاه الامام الحسین(ع) مدرسه الایروانی قم، ۱۹۷۴ م، ج۳، ص۴۵۳ و ۴۵۵.
11- محمد بن اسماعیل، منتهی المقال، قم، مؤسسه اهل البیت، ۱۴۱۶ه. ق، ج۶، ص۲۴۳.