مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و مخترع گیوتین را بشناسیم

 

نام گیوتین، این ابزار مرگ‌آفرین با نام فرانسه آمیخته شده است. گیوتین با آن تیغه تیز و برنده برای جدا کردن سر از بدن طراحی شده بود و پس از اختراع، چیزی نگذشت که به عنوان سمبل عدالت خونین و بی‌رحمانه در تاریخ اروپا و فرانسه معرفی شد.

به گزارش همشهری آنلاین، گرچه انگیزه ساخت این دستگاه غول‌پیکر به نوعی خیرخواهانه بوده ولی بلافاصله پس از اولین اعدام‌ها، نامش با ترس عجین شد. گیوتین به دلیل استفاده گسترده در دوران انقلاب فرانسه به شهرت رسید و بدترین نوع مجازات برای جنایتکاران و متهمان آن دوره بود.

پیش از آن مجازات‌های دردناک و وحشتناکی برای محکومان به مرگ در نظر گرفته می‌شد؛ زنده‌زنده سوزاندن و غرق کردن متهمان از روش‌های معمول بود و یک روش رایج و دردناک دیگر این بود که متهمان را از چهار جهت به چهار اسب می‌بستند و بعد اسب‌ها را مجبور می‌کردند تا در جهت‌های مختلف یورتمه بروند و به این صورت با از هم گسیختگی بدن، فرد جنایتکار مرگی دردناک را تجربه می‌کرد. آدم‌های ثروتمند و قدرتمند هم می‌توانستند مرگ با تبر یا شمشیر را که به نظر زجر کمتری داشت، انتخاب کنند.

‌هدف از این نوع مجازات‌های سنگین و وحشتناک تنبیه جنایتکاران بود تا درس عبرتی برای دیگران باشد و بیشتر حکم‌ها در ملاءعام انجام می‌گرفت. در آن دوران لویی‌شانزدهم در فرانسه حکومت می‌کرد. او آخرین پادشاه سلسه بوربون‌ها بود، به قفل سازی و کار کردن با فنرهای مکانیکی علاقه فراوانی داشت و هنگامی که مجرمان به این مرگ‌های سخت محکوم می‌شدند و پادشاه با قفل‌ها و فنرهای خود سرگرم بود، پزشکی به نام ژوزف اینس گیوتین به راه چاره‌ای برای یک مرگ آسان‌تر و کم‌زجرتر برای محکومان می‌اندیشید.

او سال‌ها بود که به این موضوع فکر می‌کرد؛ «متهمان به مرگ محکوم شده‌اند و نه به زجر کشیدن، پس باید راهی پیدا کرد که بدون دردسر بمیرند.» او معتقد بود تمام مجرمان باید به یک نحو تنبیه شوند. مهم نیست از چه طبقه یا دسته‌ای باشند یا جرمشان چقدر بزرگ و کوچک باشد. برابری در مجازات باید برای همه شهروندان درنظر گرفته شود.

سرانجام پس از مدت‌ها تحقیق و مطالعه، ژوزف گیوتین وسیله‌ مرگباری را طراحی کرد که بعدها به نام خود او ثبت شد. گیوتین دستگاهی بود با یک چهارچوب غول‌پیکر و تیغه‌ای معلق که به وسیله طنابی بالا کشیده می‌شد. چهارچوب دستگاه به خوبی روغن‌مالی می‌شد تا هنگام فرود تیغه مشکلی پیش نیاید.

سر متهم زیر تیغه و در دایره‌ای چوبی میان تیرک‌های بلند دستگاه قرار می‌گرفت که به دهان باز فرشته مرگ تشبیه می‌شد. با رها کردن طناب، تیغه سنگین و برنده فرود می‌آمد و سر مجرم در کسری از ثانیه‌ای، از بدنش جدا می‌شد. دکتر ژوزف گیوتین ادعا می‌کرد به دلیل سرعت و برندگی تیغه، مجرم زجری نخواهد کشید. همکاران او به این ادعا می‌خندیدند و مسخره‌اش می‌کردند. سرانجام دکتر گیوتین اختراعش را به لویی شانزدهم نشان داد؛ ولی آن موقع گیوتین زیاد مورد استقبال قرار نگرفت.
انقلاب فرانسه و شهرت خونین گیوتین

در سال ۱۷۸۹ انتخابات مجلس ملی صورت گرفت و دکتر گیوتین به عنوان یکی از نمایندگان مجلس پاریس انتخاب شد و پس از مدت‌ها بحث و مناظره در مورد حفظ مجازات مرگ، بالاخره در سال ۱۷۹۱ در این مجلس تصویب شد که درآن اشاره شده بود؛ از آن به بعد تمام مجرمان با گیوتین که به نظر می‌رسیداجرای حکم با ان کمی عادلانه‌تر و انسانی‌تر از روش‌های قبلی باشد، مجازات خواهند شد.

۹۶۰ فرانک در آن زمان هزینه ساخت گیوتین شد. دستگاه غول‌پیکر را در میدان اصلی شهر قرار دادند و ابتدا با یک خربزه، لاشه حیوانات و جسدهایی که از بیمارستان، زندان یا خانه سالمندان می‌آوردند، امتحانش کردند. تیغه دستگاه از جنس فولاد بود که وزنه‌های سربی به آن می‌بستند تا سنگین‌تر شود. در آن زمان تیغه فولادی شبیه به سر تبر و هلالی بود. ‌این تیغه مرگبار در آزمایشی که روی مرده انجام گرفت، درست عمل نکرد و سر از بدن به صورت کامل جدا نشد.

لویی شانزدهم شخصا با دقت دستگاه را مورد بررسی قرارداد و اشکالی در فنرهای تیغه آن یافت و بعد از آن با راهنمایی‌های او، عیب‌های دستگاه بر طرف شد. از آن پس تیغه هلالی شکل جای خود را به تیغه مورب داد و در آزمایشات بعدی نتیجه رضایت‌بخش بود و مردم فرانسه با دستگاهی آشنا شدند که در تاریخ بشریت نماد خون و خونریزی و استبداد و ستمگری شد.

اولین اعدام رسمی با گیوتین در سال ۱۷۹۲ صورت گرفت. نیکولاس ژاک پلتیه اولین قربانی تیغه مرگبار بود. ‌او در میدان شهر و در برابر جمع عظیم شهروندان که برای تماشای حکم آمده بودند، زیر تیغه گیوتین قرار گرفت. پلتیه یک راهزن و سارق قسی‌القلب بود که یک شب پاییزی در سال ۱۷۹۱ کیف پول یک عابر را به سرقت برد و در این جریان مردی هم کشته شد. او در همان شب دستگیر و زندانی شد و پس از دو جلسه دادگاه به مرگ محکوم شد و از آنجا که تنها مرگ با تیغه گیوتین مجاز بود، او مجبور شد مدت‌ها در زندان روزها و شب‌ها را به انتظار بنشیند تا گیوتین ساخته شود.

روز اجرای حکم تمام مردم شهر در میدان جمع شده بودند تا شاهد این صحنه شگفت‌انگیز باشند. سانسون که مامور اجرای حکم و از جلادان فرانسه بود، در یک چشم به هم زدن پشت گیوتین قرار گرفت و طناب را رها کرد. با فرود آمدن تیغه، زندگی نیکولاس ژاک پلتیه هم به پایان رسید. مردم استقبال زیادی از گیوتین نکردند. ‌به نظر آنها این مرگ سریع به نسبت روش‌های قبلی که بیشتر از چند دقیقه طول می‌کشید، چندان سرگرم‌کننده نبود! ‌آنها همان، شمشیرزنی‌ها و مرگ با شکنجه و درد را برای مجرمان می‌خواستند.

دوره وحشت و ترور و مادام گیوتین

در جریان انقلاب، لویی شانزدهم به همراه خانواده‌اش دستگیر و در قلعه مخوف قرون وسطایی تامپل زندانی شدند و دوره جدیدی در فرانسه آغاز شد که به آن دوره حکومت وحشت و ترور می‌گویند. دوره وحشت و ترور و سرکوب از سال ۱۷۹۳ تا سال ۱۷۹۴ ادامه داشت و ماکسی‌میلیان روبسپیر، یکی از رهبران انقلابی نقش بسزایی در این ترس و سرکوب داشت و پس از قیام انقلابی یکی از قدرتمندترین مردان فرانسه شده بود. به دستور او بیشتر دموکرات‌ها و مخالفان انقلاب به زیر تیغه گیوتین رفتند و آمار اعدام‌ها چنان بالا رفت که می‌توان به جرات گفت در هر پنج دقیقه سر یک نفر را قطع می‌کردند. ‌

گیوتین به یک ماشین مرگ تبدیل شده بود. لویی شانزدهم در دادگاه محاکمه شد و حاضران تنها می‌توانستند از چهار گزینه بی‌گناه، تبعید، حبس ابد و اعدام به یک گزینه رأی دهند. او با کمی بیشتر از یک چهارم آرا و تنها با اختلاف ۱۰ رأی از بی‌گناه بودن به مرگ محکوم شد. او که خود در اصلاح مشکلات دستگاه خوفناک گیوتین نقش داشت، سرانجام در ۳۸ سالگی با همین هیولای خونخوار گردن زده شدوبه این خاطریکی از مشهورترین قربانیان گیوتین در طول تاریخ است. پس از پادشاه نوبت به مخالفان رسید.

اول کسانی که حکم برائت و بی‌گناهی لویی شانزدهم را صادر کرده بودند، به اتهام خیانت به وسیله گیوتین اعدام شدند. سپس نوبت به آنهایی رسید که حکم زندان و تبعید داده بودند. روبسپیر به آسانی دستور اعدام با گیوتین را صادر می‌کرد. برایش مهم نبود شخص جرمی قضائی دارد یا نه و از طبقه مذهبی، کارگر یا اشراف است. او هر کجا مخالفتی حتی جزئی و کوچک می‌دید، حکم اعدام صادر می‌کرد.

در دوره ترور و سرکوب بیش از ۲۰ هزار گناهکار و بی‌گناه به زیر تیغه گیوتین رفتند و جان خود را از دست دادند. گیوتین خیلی‌ها را به زیر تیغ خود می‌برد، حتی به کودکان هم رحم نمی‌کرد. طبق آمار تاریخ‌نویسان ۳۳ کودک و نوجوان زیر ۱۴ سال هم در این دوره با گیوتین گردن زده شدند. گیوتین دستگاه مرگ‌آوری بود که حتی نامش بر تن خیلی‌ها لرزه می‌انداخت. ‌گاهی مجرمان یا خانواده‌شان به مامور اجرای حکم، پولی می‌دادند تا از تیز بودن تیغه‌ها به حد کافی مطمئن شوند و مرگی سریع و بی‌درد و رنج را تحمل کنند.

حتی ملکه ماری آنتوانت، ‌همسر لویی شانزدهم هم از چنگال غول گیوتین نجات پیدا نکرد. فقط چند ماه پس از اعدام همسرش، او در یک دادگاه شتاب‌زده و با اتهاماتی همچون آزار جنسی فرزند، همکاری با پادشاه سابق فرانسه و… به مجازات مرگ با گیوتین محکوم شد. پس از اجرای این حکم، گیوتین یکی از بدترین القاب را به خود گرفت؛ دیگر مردم عادی او را با نام «مادام گیوتین» صدا می‌زدند.

در اوایل دوره وحشت، حضور در محل اجرای حکم برای مردم فرانسه یک سرگرمی محسوب می‌شد. کوچک و بزرگ، پیر و جوان از تمام نقاط شهر در میدان اصلی جمع می‌شدند تا صحنه گردن زدن مجرمان را از بهترین زاویه تماشا کنند. فروشنده‌های دستفروش روزانه فهرست نام کسانی را می‌فروختند که قرار بود به زیر تیغه برنده و بی‌رحم گیوتین بروند.

زمانی که با فرود آمدن تیغه سر فرد بخت برگشته قطع می‌شد و روی زمین قل می‌خورد، جلاد به سرعت به دنبال آن می‌دوید، از زمین برش می‌داشت و بالا می‌گرفت و مردم با فریاد و تشویق او را همراهی می‌کردند. اما هر چه زمان می‌گذشت، مردم فرانسه به ماهیت این دستگاه و فساد و حکم‌های ناعادلانه روبسپیر بیشتر پی بردند.

دایره تماشاچیان کوچک‌تر و کوچک‌تر شد و دیگر کسی حاضر نبود برای دیدن صحنه اعدام از خانه بیرون بیاید؛ حتی این نوع مجازات مخالفانی هم پیدا کرد. فرانسوا استانویل، پرنسس موناکو هم یکی دیگر از قربانیان معروف مادام گیوتین بود؛ او تنها ۲۷ سال داشت که به جرم آشنایی با مادام آنتوانت، ملکه پیشین فرانسه سرش را از بدنش جدا کردند.

او ابتدا برای رهایی از مجازات ادعا کرد که باردار است اما پس از گذشت مدت کوتاهی در نامه‌ای نوشت که ادعایش دروغ بوده و مرگ با گیوتین را پذیرفت. دسته‌ای از موهایش را کوتاه کرد تا پس از مرگ، فرزندانش یادگاری از مادرشان داشته باشند. یک روز پس از مرگ او، روبسپیر سقوط کرد و مجازات شد.

یاران روبسپیر که دیگر حتی جان خود را در خطر می‌دیدند و می‌ترسیدند خودشان نیز گرفتار تیغه گیوتین شوند، علیه او قیام کردند و در جولای سال ۱۷۹۴ روبسپیر به همان سرنوشتی دچار شد که خود برای دیگران رقم می‌زد.
سر ماکسی‌میلیان روبسپیر و ۲۱ نفر از وفادارانش زیر تیغه گیوتین قطع شد، نمایندگان مجلس و حتی دکتر گیوتین نیز به وسیله تیغه‌های برنده اختراع خود جانشان را از دست دادند و بدین صورت تمام افرادی که خود گیوتین را تایید و تصویب کرده بودند، به زیر گیوتین رفتند و این ماشین مرگ، حتی به سازندگان خود هم وفا نکرد و به همه آنها سلام داد؛ سلام مرگ!
دوران بازنشستگی مادام گیوتین و آخرین اعدام در ملاءعام

دوره ترور و وحشت با دستگیری روبسپیرواعدام او با گیوتین به پایان رسید ولی تاریخ استفاده از گیوتین به پایان نرسید. غول مرگ‌آور هنوز در میدان اصلی شهر قرار داشت و تا چند سال بعد همچنان تنها راه مجازات باقی ماند تا سال ۱۹۸۱ که مجازات مرگ در فرانسه برچیده شد. حتی کشورهای دیگر مانند بلژیک، یونان، سوئیس، ‌سوئد و آلمان نیز مدل‌های مختلفی از گیوتین برای خود تهیه کردند.

اعدام در ملاءعام در فرانسه با گیوتین تا سال ۱۹۳۹ ادامه داشت، تا اینکه اوژن ویدمان آخرین قربانی گیوتین بود که حکمش در میدان شهر اجرا شد. او یک مهاجر آلمانی بود که در جریان جنگ جهانی اول برای زندگی از آلمان خارج و به فرانسه آمد تا با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کند. ۲۰ سالش بود که به جرم دزدی به زندان افتاد و در آنجا با دو جنایتکار آشنا شد. آنها بعد از آزادی از زندان تصمیم گرفتند با آدم‌ربایی و دزدی، پول و ثروتی برای خود دست و پا کنند. اولین قربانی آنها دختری ۲۲ ساله و اهل نیویورک بود که برای تعطیلات به فرانسه آمده بود.

او با ویدمان آشنا شد و به سرعت تحت تاثیر او قرار گرفت و به او اعتماد کرد. در یکی از ملاقات‌هایشان از ویدمان کلی عکس گرفت که بعدها دوربین دفن شده در کنار جسدش، سرنخی، به پلیس‌ها برای دستگیری مجرمان داد. ویدمان در این ملاقات، دختر جوان را به قتل رساند و پس از سرقت اموالش، جسد را دفن کرد. قربانی دوم، راننده‌ای بود که ویدمان برای یک گشت به اصطلاح تفریحی در شهر استخدام کرده بود.

او پس از به قتل رساندن راننده با گلوله، ماشین و ۲۵۰۰ فرانک دارایی‌اش را دزدید و پا به فرار گذاشت. قربانی سوم پرستاری خانگی بود که به دست ویدمان و همدستش به قتل رسید. روجر لوبند، کارگردان تئاتر، قربانی بعدی آنها بود. ویدمان و همدستانش طرح ملاقاتی را با لوبند ریختند و به او پیشنهاد سرمایه‌گذاری در یکی از نمایش‌هایش را دادند. کارگردان جوان به راحتی فریب خورد و در ملاقات بعدی به قتل رسید و اموالش به سرقت رفت.

ویدمان بدین صورت دو قتل دیگر نیز مرتکب شد و با دزدیدن دارایی قربانیان توانست ثروتی برای خود دست و پا کند اما سرانجام با مدارک به دست آمده به دام افتاد و در سال ۱۹۳۹ در میدان سنت پیر در شهر پاریس به اتهام شش قتل در ملاءعام گردن زده شد.

عکس‌العمل مردم چنان غیرقابل کنترل بود که از آن پس تصمیم گرفته شد تمام اعدام‌ها به دور از انظار عمومی انجام بگیرد. این، درست همان آرزویی بود که دکتر گیوتین ۱۵۰ سال قبل در زمان اختراع وسیله مرگبار داشت و سرانجام پس از سال‌ها این آرزو به حقیقت پیوست وازآن به بعداعدام‌ها درخفا صورت می گرفت.

نفس‌های آخر گیوتین

پس از انقلاب فرانسه استفاده از گیوتین رفته رفته رو به کاهش رفت؛ اما در سال ۱۹۳۰ یک بار دیگر استفاده از آن اوج گرفت؛ نه به دست فرانسوی‌ها که مخترع آن بودند بلکه به دست طرفداران نازی و هیتلر که با دست یافتن به این ماشین مرگ‌آور، تا پایان جنگ جهانی دوم نزدیک به ۱۷ هزار نفر را گردن زدند و ترس و وحشتی معادل با دوره ترور در دل اروپا انداختند.

اما در فرانسه این دستگاه رو به فراموشی بود و آخرین استفاده از آن سال ۱۹۷۷ بود که جندوبی، به زیر تیغه مرگ رفت. او یک مهاجر تونسی بود که به قتل و آزار جنسی دختری ۲۱ ساله محکوم شد. در ۱۹ سالگی تونس را ترک و به فرانسه مهاجرت کرد. او سال ۱۹۷۱ حین کار دچار حادثه‌ای شد و بخشی از پای راستش را از دست داد. سال ۱۹۷۳ الیزابت بوسکه ۲۱ ساله که با جندوبی در بیمارستان آشنا شده بود، از او به جرم آزار جنسی شکایت کرد.

جندوبی دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی به فکر انتقام گرفتن از دخترک افتاد و در یک روز بهاری دختر ۲۱ ساله را دزدید، در خانه‌اش حبس کرد و او را بار دیگر مورد آزار و اذیت قرار داد و شکنجه کرد و سپس به قتل رساند.

پیکر بی‌جان الیزابت در یک گودال آب پیدا شد. چند ماه بعد جندوبی‌ دختر دیگری را ربود و به همین طریق آزار داد اما دختر موفق شد فرار کند. با شکایت او، پلیس جندوبی را دستگیر کرد و او در دادگاه به اتهام قتل، تجاوز، شکنجه و آزار زنان و دختران به مرگ با گیوتین محکوم شد. جندوبی آخرین فردی بود که مرگ با تیغه گیوتین را تجربه کرد. اعدام او برخلاف اعدام‌های قبلی در حیاط زندان پشت درهای بسته صورت گرفت. سرانجام در سال ۱۹۸۱ با انتخاب فرانسوا میتران به عنوان رئیس جمهور، مجازات مرگ برچیده شد و گیوتین به تاریخ پیوست.

داستان سرهای زنده

از اولین اعدام با گیوتین تا آخرین آن، همیشه این بحث وجود داشته که آیا واقعا گیوتین مرگی سریع را به انسان می‌دهد؟ و همان‌طور که روش‌های قبلی مجازات، دردناک و شکنجه‌گونه بودند، آیا محکوم به مرگ با گیوتین به راستی زجری را متوجه نمی‌شود و در جا جان می‌دهد؟

این، ادعایی بود که دکتر گیوتین با اختراع این وسیله داشت؛ اما گفته می‌شود بر خلاف این ادعا، از آنجا که تیغه در زمانی نزدیک به ۷۰ صدم ثانیه فرود می‌آید و سر را از بدن جدا می‌کند و آسیب چندانی به مغز نمی‌رسد، کمی طول می‌کشد تا فرد هوشیاری خود را به طور کامل از دست بدهد و فرد اعدامی برای لحظه‌ای هر چند کوتاه، می‌تواند گردن قطع شده خود را ببیند.

شاهدان اعدام با گیوتین از قدیم داستان‌های زیادی درباره پلک زدن‌ها، صحبت کردن و حرکات لب‌ها، حرکت چشم‌ها و حالت خشم و درماندگی در صورت سرهای جدا شده نقل کرده‌اند. در سال ۱۸۷۹ سه دکتر فرانسوی برای مطالعه این فرضیه پیش از اجرای حکم از یکی از محکومان اجازه گرفتند تا روی سر او آزمایش کنند. آنها بلافاصله پس از جدا شدن سر از بدن آن را برداشتند و سعی کردند نشانه‌های حیات بیابند. آنها در گزارشاتشان فقط ثبت کردند که سر جدا شده آقای تئوتیم پرونیه عکس‌العملی گذرا نشان داد و با حالتی متعجب به آنها نگاه می‌کرد.

مورد بعدی داستان شارلوت کورده است. او زنی ۲۵ ساله بود که به دلیل قتل ژان پل مارا، یکی از سه چهره سرشناس انقلاب فرانسه و دوره ترور و وحشت به مرگ با گیوتین محکوم شد. مارا در حمام خانه‌اش به وسیله دشنه و به دست شارلوت به قتل رسید. شارلوت از مارا به دلیل قتل عام در تابستان ۱۷۹۲ در پاریس کینه به دل داشت و او را تهدیدی برای جمهوری فرانسه می‌دید.

او فکر می‌کرد اعدام لویی شانزدهم تصمیمی عجولانه و زیانبار برای انقلاب بود. قتل مارا را دقیقا با همان جمله‌ای توجیه کرد که روبسپیر قتل لویی شانزدهم را توجیه می‌کرد: «من یک نفر را کشتم تا جان ۱۰۰ هزار نفر را نجات دهم.» روز ۲۷ جولای ۱۷۹۳ شارلوت کورده با گیوتین گردن زده شد. مردی از میان جمعیت از طرفداران مارا، سر قطع شده را برداشت و سیلی محکمی به صورت او زد. در کمال ناباوری حضار، حالت چهره کورده به وضوح تغییر کرد و خشم و نفرت در چهره و چشمانش پدیدار شد.

داستان‌های این‌چنینی از سرهای جدا شده زیاد است که سینه به سینه تاکنون نقل شده اما مدرک و سندی ندارند به جز خاطرات و دست‌نوشته‌های پزشکان و افرادی که در آن زمان زندگی می‌کردند. عده‌ای از پزشکان هم معتقدند این ادعاها پایه و اساسی ندارد و تکان خوردن پلک‌ها، حرکت لب‌ها و… تنها اسپاسم‌های عضلانی یا رفلکس‌های ناخودآگاهی هستند که بدن به طور خودکار نشان می‌دهد و هیچ ربطی به هوشیاری فرد اعدامی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *