مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

9 شهریور 1318، جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان آغاز شد. با این‌که ایران اعلام بی‌طرفی کرد، نیروهای متفقین برای ارسال نیرو و تجهیزات به روسیه، حضور متخصصان و مهندسان آلمانی را در ایران بهانه کردند و ایران را متهم به طرفداری از نازی‌ها نمودند.به این ترتیب،در سوم شهریور 1320 متفقین به ایران از جنوب(آبادان)غرب(کرمانشاه) و شمال(آذربایجان)حمله کردند.خانواده سلطنتی به اصفهان فرستاده شد.ارتش در همان چند روز اول، فلج شد و نیروی دریائی کوچک کشور نیز، به کلی نابود شد.

رضاشاه، محمدعلی فروغی را به جای منصور به نخست وزیری منصوب کرد و او هم ترتیب صلح با متفقین را داد،در عوض،متفقین ایران را وادار به همکاری کردند و البته قول دادند در موقع مقتضی ایران را تخلیه کنند.با این وصف،متفقین که به رضاشاه اعتماد نداشتند، مخالفت با او را ادامه دادند. در نتیجه، در 25 شهریور 1320 رضاشاه دریافت که برای حفظ و نجات سلطنت چاره‌ای جز کناره‌گیری و استعفا به نفع ولیعهد ندارد.[1]

فروغی متن استعفای شاه را در مجلس خواند و گفت: شاه جوان قول داده است در امر ملت و مملکت داری اصول مشروطیت و قانون اساسی را کاملا رعایت کند،[2] در حالی که معلوم بود، پادشاهی که به استغاثه های مردم از ظلم و تعدی پدرش بی توجه است، نمی تواند و نمی خواهد به قانون اساسی عمل کند.[3]او وعده داد اموال و ثروت پدر را به مالکین اصلی و خزانه کشور برگرداند ولی عملا به استثنای عده قلیلی به حق خویش دست نیافتند.شاه نسبت به جنایات رکن الدین مختاری(رئیس شهربانی) و مصطفی راسخ(رئیس زندان)عکس العمل جدی نشان نداد.حداقل اتهام مختاری قتل مدرس، نصرت الدوله،فرخی،تیمورتاش،دکترارانی بود.تنها پزشک احمدی به چوبه دار آویخته شد و دیگران به چند سال زندان محکوم شدند و بعد هم با عفو،از زندان رهایی یافتند و فروغی پس از شش ماه به وزارت دربار رفت و همه وعده هایش را فراموش کرد. 

اشغال ایران از طرف قوای بیگانه،عملاً استقلال ایران را از بین برد و کوشش‌های  داخلی برای حفظ وحدت ملی هر بار از طرف یکی از قدرت‌های خارجی، خنثی می‌شد. ایران ابتدا توسط نیروهای روس و انگلیس اشغال شد، ولی بعداً آمریکایی‌ها هم به آن‌ها پیوستند که هرکدام جداگانه به حفظ منابع اختصاصی خود سرگرم بودند."پی آمدهای اقتصادی اشغال ویران کننده بود که گرانی،قحطی،کاهش ارزش پول،کمبود ارزاق عمومی از جمله ویرانی های اقتصادی به شمار می آمد،[4]کمبود نان در تهران در سال 1321 و اجتماع مردم در اطراف مجلس، به اعلان حکومت نظامی و توقیف کلیه جراید گردید، اما مردم به دلیل این که از شر یک حاکم مستبد رها می شدند،خوشحال بودند.[5] از دیگر دلایل این خوشحالی،فضای جدیدی بود که در ایران پدید آمد.این فضا که تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه یافت به فضای باز نسبی سیاسی شهرت یافت:

"زندانیان سیاسی آزاد شدند،اجتماعات مذهبی و سایر گردهمایی ها …می توانست علنا برگزار شود،روزنامه و کتاب می توانست فارغ از سانسور سیاسی منتشر شود و مردم می توانستند آزادانه در خانه های خود سخن بگویند.،بدون ترس از این که منسوبین یا خدمت کاران آن ها را لو دهند،زنان می توانستند چادر بر سر کرده و به راحتی در خیابان ها آمد و شد کنند." [6]

 

مجلس سیزدهم که در دوره رضاخان انتخاب شد و اما کارش را در دوره پس از او شروع کرد،بر پیمان شاه و متفقین صحه گذاشت.در این پیمان، سه دولت متفق(انگلیس،آمریکا و روسیه) حاکمیت و استقلال ایران را محترم می شماردند و اجازه می یافتند نیروهای نظامی شان را تا شش ماه پس از پایان جنگ، در ایران آن هم بدون قید اشغال گر، باقی نگاه دارند.دولت ایران هم پذیرفت،به آنان اجازه دهد بدون محدودیت از جاده ها و راه آهن ایران استفاده نمایند.[7]قبل از این پیمان،ایران رسما به آلمان اعلان جنگ داد.

وضع کشور به سرعت رو به وخامت بیشتر گذاشت،آذوقه مردم گران تر شد که از دلایل آن،خرید مایحتاج مردم توسط متفقین برای سربازان بود.به علاوه،رکود صادرات،کمبود ارزاق،وفور ناامنی،افزایش گرسنگی، گسترش بیماری از نتایج بعدی اشغال ایران بود.در این شرایط،دکتر آرتور میلسپو حقوق دان و کارشناش مالی آمریکایی برای اصلاحیه مالی در سال 1321 به استخدام دولت ایران درآمد و برای انجام اصلاحات مالی و با اختیارات کامل از مجلس برای سامان دادن به اوضاع اقتصادی به ایران آمد.[8]خواست دولت های متفق آن بود که کابینه های ضعیف بر سرکار آیند تا قادر نباشند موی دماغ آنان شوند.رجال ایرانی اغلب سرسپرده دول بیگانه بودند.رشوه بسیار شیوع داشت.دخالت روحانیون در سیاست نوعی گناه محسوب می شد.[9]    

در آذر1322 کنفرانس تهران با شرکت سران دولت‌های بزرگ جهان در کشور ایران تشکیل شد. روزولت وعده پشتیبانی آمریکا از ایران را داد که سبب شد ایران بتواند در مقابل پیشنهاد روسیه مبنی بر اعزام افسران روسی به ایران و در اختیار گذاشتن تانک و هواپیما به ارتش ایران، مقاومت کند.کنفرانس تهران پس از چهار روز در 10 آذر 1322 با انتشار اعلامیه‌ای به کار خود پایان داد.در این اعلامیه آمده بود:"رئیس جمهور آمریکا[روزولت]،نخست وزیرشوروی[استالین]،نخست وزیر انگلستان[چرچیل] …تصدیق دارند که این جنگ مشکلات اقتصادی خاصی برای ایران فراهم آورده …دولت های سه کشور فوق در حفظ استقلال و حاکمیت و تمامیت ارضی ایران با دولت ایران اتفاق نظر دارند."[10]در این شرایط،مجلس چهاردهم که نمایندگانی واقعی تر از جمله مصدق داشت بیشترین وقت خود را بر سر تصویب و رد اعتبار نامه افرادی چون سیدضیاء الدین  و پیشه وری گذاشت و نسبت به آزادی آیت الله کاشانی – نماینده ای که در حبس دولت انگلیس بود- و نیز،نسبت به وضع بحرانی کشور بی توجه ماند.البته، تقلب انتخاباتی دولت سهیلی و وزارت کشور(تدین) در پرتو حکومت نظامی آنقدر بالا بود که آن دو تحت تعقیب قرار گرفتند اما دیوان کشور آن دو را تبرئه کرد.اقدامات دکتر میلسپو که به وی اختیار قانون گذاری و شرکت در جلسات دولت داده شد از جمله تأسیس وزارت خواربار و جیره بندی ارزاق نتوانست وضع بد اقتصادی را برطرف کند و لذا،سرانجام مجلس و دولت به ادامه کار وی پایان دادند بدون آن که طرحی برای بهبود اوضاع ارائه کنند.[11]  

آشفتگی‌های سیاسی در ایران در طی آخرین ماه‌های جنگ، بدتر شد.کابینه های متعددی بر سر کار آمدند.در خراسان عده ای از افسران شورش کردند.قوای محمد رشید[12] به بانه حمله بردند و البته مهم ترین حادثه در شهریور سال 1324 تأسیس جمهوری خودمختار آذربایجان بود.حزب توده در آذر 1324 تشکیل این جمهوری را تأیید کرد.این جمهوری، به ریاست شبستری و نخست وزیری سیدجعفر پیشه وری در پی چراغ سبز رئیس جمهور آذربایجان شوروی و تأیید و حمایت دولت شوروی پدید آمد. پیشه وری نقش اصلی را در شکل گیری جمهوری آذربایجان داشت.او ده سال در زندان رضاشاه بود.بعد از فرار رضاشاه،روزنامه آژیر را منتشر کرد.در دوره چهاردهم از سوی مردم تبریز به نمایندگی انتخاب شد که با رد اعتبارنامه اش،از راهیابی به مجلس باز ماند.سپس فرقه دموکرات آذربایجان را بنیاد نهاد که برخلاف آموزه های دینی،بر طبل اختلاف بین فارس و ترک می کوفت.این فرقه،با سوء استفاده از ضعف دولت مرکزی و با خلع سلاح  مراکز نظامی، جمهوری خودمختار آذربایجان را شکل داد. احمد قوام که مجددا به نخست وزیری رسید، با نمایندگان جمهوری آذربایجان، شروع به مذاکره کرد.بی نتیجه ماندن مذکرات شاه را بر آن داشت که به آذربایجان حمله کند اما قوای دولتی ایران در شریف آباد قزوین متوقف شدند جایی که در اختیار شوروی و فرمانده روسی(اسمیراوف) قرار داشت.دول آمریکا و انگلیس علی رغم تأیید این اقدام بر اساس قرارداد سه جانبه،از کمک به ایران خودداری کردند.[13]

متعاقب اعلام خودمختاری آذربایجان،قاضی محمد در آذر 1324 و پس از تأسیس حزب دموکرات کردستان و در پی برگزاری اولین کنگره آن،جمهوری خودمختار کردستان را اعلام و خود از سوی مجلس ملی کردستان به صدر آن برگزیده شد.قاضی محمد چون پیشه وری انتظار داشت، مقامات روسی از وی حمایت کنند به آن دلیل که دولت مرکزی،حاضر نبود به خواسته های مردم کرد توجه کنند[14] حتی پیشنهاد وزیر امورخارجه انگلیس(بوین) در کنفرانس مسکو(آذر 1324) مبنی تشکیل یک کمیته انگلیسی،روسی و آمریکایی جهت بررسی اختلاف روسیه و ایران با مخالفت روس ها نتوانست به حل مسأله جمهوری های خودمختار آذربایجان و کردستان کمکی کند.

 ایران یک اعتراض رسمی به حضور سربازان مسلح روسی در آذربایجان به شورای امنیت تسلیم کرد اما استالین اعتقاد داشت ایران باید مشکلاتش را با مذاکره حل و فصل کند و موضوع موافقت نامه نفت ایران و روسیه که احمد قوام و سفیر کبیر شوروی تهیه کرده بود را پیش کشید.نیروهای انگلیسی پس از سفر بی نتیجه قوام به شوروی و بدون توجه به نتیجه این سفر،خاک ایران را تخلیه کردند اما روس ها مقاومت می کردند تا این که آمریکایی ها به روس ها اولتیماتوم دادند که اگر خاک ایران را ترک نکنند و نیروهای آمریکایی وارد خاک ایران خواهند شد. ایران در پی وعده روس ها به تخلیه ایران،اعتراض خود به شورای امنیت را پس گرفت اما شورای امنیت به تقاضای ایران توجهی نکرد لذا روسیه مجبور شد نیروهای خود را در قبال یک موافقت نامه نفتی که با تصویب مجلس ایران رسمیت می یافت،خاک ایران را ترک کردند.با خروج نیروهای روسی و حمله قوای ایرانی،جمهوری آذربایجان و کردستان سقوط کردند و دولت توانست شورش ایل قشقایی به رهبری ناصر قشقایی و بردرانش را به کنترل در آورد،[15]این موضوع به معنای آن بود که روس ها با سوء استفاده از احساسات ملی کردی و آذری آنان را قربانی یک رژیم سفاک کرد.[16]

 

 


1- کاتوزیان،همان، ص 92.

[2]– مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص268.

[3]– همان،ص274.

[4]– کاتوزیان،همان، ص 184.

[5]– همان،ص186.

– همان، ص186.[6]

[7]–  مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص268.

[8]– کاتوزیان، ص404.

– مدنی ،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص298.[9]

– همان، ص280.[10]

– همان،ص288.آبراهامیان،همان.[11]

[12]– محمد رشید اهل داروخان عراق بود که از اوضاع نابسامان ایران سوء استفاده می کند و به بانه حمله می آورد آن را تصرف می نماید.

[13]– مدنی،تاریخ سیاسی معاصر ایران،ج1،همان،ص296-294.

[14]– همان،ص296.

– کاتوزیان،ص191.[15]

– کریس کرچرا،جنبش ملی کرد،ترجمه ابراهیم یونسی(تهران:نگاه،1373)ص205.[16]

{jcomments on}

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *