در این نوشته از بیانات حجت الاسلام دکتر ناصر رفیعی با موضوع مدیریت حضرت زینب در صحنهی کوفه و شام تا کربلا بهره میبریم:
شب اربعین و شب زیارتیِ قبر اباعبدالله الحسین علیه السلام است. ان شالله خداوند ما و شمارا در ثواب زیارت آن حضرت شریک بگرداند ، و همه ی زائران و مسافران و عاشقانی که برای زیارت کربلا مشرف شدند سالم به اوطانشان بر گردند. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
یکی از بحث هایی که در رابطه ی با حادثه ی کربلا بعد از وقوع آن قابل توجه هست بحث مدیریت حضرت زینب در صحنهی کوفه و شام تا کربلا است. حدود ۴۰ روز بعد از عاشورا ، سفر اهلبیت به کوفه شام و بازگشتشان به کربلا طول کشید. بنابر آن روایاتی که اربعین اول اهل بیت به کربلا برگشتند که به نظر بنده روایات محکمی است چون هم سید ابن طاووس و دیگران نقل کردند و هم بعضی از کتب قدیمی مثل ابوریحان بیرونی که مال قرن چهارم است در کتاب الآثارُ الباقیه اش نوشته است :
۴۰ روز بعد از شهادت امام حسین خاندانش به کربلا برگشتند و سر مقدس اباعبدالله را در محل بدنش در همین جا به خاک سپردند . با اینکه ابوریحان یک شخصیت تاریخی نیست اما آدم دقیقی است و این کتابی هم که اسم بردم یک کتاب تاریخی نیست مسائل مختلفی توش مطرح شده ، از جمله این نکته ای که حدود ۱۱ قرن پیش ۱۰ قرن پیش این نویسنده در کتابش آورده. خب ۴۰ روز مدیریت بحران ، مدیریت حماسه ی بعد از کربلا کار ساده ای نیست. به قول مرحوم شیخ جعفر شوشتری، امام حسین در یک میدان جنگید آن هم میدان کربلا. اما زینب کبری در سه میدان مبارزه کرد ؛ یوی میدان کربلا است که پابه پای برادر بود، یکی میدان کوفه ، و سوم میدان شام. لذا بحث امشب من بحث مدیریت بحران در زندگیِ حضرت زینب بعد از خادثه ی کربلا است.
عزیزان می دانید وقتی می گوییم بحران، بحران یعنی شرایط غیر قابل پیش بینی شرایط غیر عادی. حوادثی که پیش می آید و اگر کسی نتواتد خوب مدیریت کند بحران زده می شود خودش هم در آن بحران غرق می شود. مثلا شما فرض کنید تو یک شهری زلزله بیاید ، حالا فرماندار آن شهر استاندار شهر و رییس حکومت خودش را ببازد ، سیل بیاید یا وباء بیاید یا شپا یک تصادفی کنید راننده هستی ، خب عده ای را از دست بدهی خودت هم مجروح باشی ماشینت هم خراب شده باشد اینجا اگر خودت را باختی دیگر یک چیزی به این مصیبت ها اضافه می شود.
لذا بحران یعنی حوادث ناگوار گرفتاری های پشت سر هم غیر قابل پیش بینی ، که نیاز به یک مدیریت دقیق دارد و این مدیریت یک اصولی را می خواهد که من ۷ تا از این اصول را امشب برای شما می گویم. اصولی که باعث شد زینب کبری بتواند این ۴۰ روز مدیریت کند این جریان کربلا را و خودش مرعوب این بحران نشود.
ببینید، من اول دو سه تا آیه قرآن بخوانما. تو قرآن کلمه ی ضُر را داریم ضُر به معنای همان بحران است گرفتاری سختی های شَدید. آیه می خوانم.
یکیش راجع به حضرت ایوب است :
و أَيُّوبَ إِذْ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ . ایوب گفت : خدایا بحران سراغم آمده . یک آدم ثروتمند با امکانات و اولاد و زن ،یک مرتبه حیواناتش بمیرند ، ثروت ازش گرفته شود خانمش مریض شود داغ ببیند خودش به جا بیفتد یک لحظه ورق ایوب برگشت . یک مرتبه زندگی اش زیر و رو شد ، این آدم با این بحران اگر کنار نمی آمد زمین می خورد . ببینید چی گفت ؟گفت: إِذْ نادي رَبَّهُ خدایا أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ ، من دچار بحران شدم بهم ریختم و انتَ ارحَمُ الرَّاحِمین ، تو که خدایی ات سر جایش است ارحم الراحمینی بلاخره عبور از این موج را باید به من کمک کنی. و خدا کمک هم کرد رد شد . ایوب رد شد از این بحران.
اصولا در زمان همه ی انبیا بحران داریم. مثلا حضرت موسی با بحران گوساله پرستی مواجه شد . حضرت صالح با بحران انکار قومش ،شتر را کشتند. حضرت یونس همینطور. این یک آیه. گفتم کلمه ضُر به این معنا است. بحران و گرفتاری.
۲. قرآن می فرماید : و اذا مَسَّنی الناس ضُرُّ ، وقتی به انسان ها بحران می رسد خطر می رسد گرفتاری های شَدید می رسد ، دعوا ربَّهُم منیبینَ الیه، عده ای اینطور هستند که خدارا می خوانند به سوی خدا باز گشت می کنند. سعی می کنند تو زندگیشان تکیه گاهی برای خودشان فراهم کنند.
و آیه ی دیگر از قول رسول خدا است فرمود : إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ اگر بحران به من رو بیاورد ، خطرات من را تهدید کند ، هیچ کس نمی تواند این خطر را رفع کند جز خدا. هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ ، آیا شما می توانید این ضُر را از بین ببرید کشف بحران کنید ؟
با این مقدمه من بحثم امشب راجع به بحران در بعد از کربلا هست من با کربلا فعلا کاری ندارم آنجا خود امام حسین هست ، حادثه ی عصر عاشورا را ما بحث می کنیم که زمام دست زینب کبری و امام سجاد است ، به دلایلی زینب کبری اینجا بیشتر نقش داشته، به خاطر بیماری موقت امام سجاد. این ۷ تا اصلی که من می گویم اصول حاکم بر بحران است . اصول غلبه ی بر بحران است. اصولی است که موجب می شود انسان توی حوادث خودش را نبازد. یک وقت بحران برای کسی تصادف است یک وقت داغ اولاد است یک وقت یک مریضی سخت است ، دیگر شما بیش از کربلا و بعد از کربلا که بحران ندارید ؛ یک خانمی داغ بچه دیده داغ برادر دیده داغ برادرزاده دیده اسیر شده کتک خورده تو مجلس دشمن آمده. سختی کشیده حالا چجوری می تواند این بحران را مدیریت کند که به عبارت امروزی سوار بشود بر این بحران . دشمن ازش سوءاستفاده نکند:
۱. اصل اول خدا محوری است، این حاکم تو زندگی انسان هایی که دچار بحران می شوند هست. آیاتش را خواندم. اولین کاری که حضرت زینب تو گودی قتلگاه کرد که از اینجا دیگر شروع شد مدیریت ایشان ، که برادر شهید شده ، گفت: اللهمَّ تَقَبَّل منّا هذا القُربان ، خدایا تو قبول کن . پس من گله نمی کنم شکوه نمی کنم یک عبادتی بوده به نام شهادت چیزی هم بالاتر از شهادت نیست پس اللهمَّ تَقَبَّل منّا هذا القُربان.
بعد می شود شب یازدهم یک شب سخت و بحرانی بچه های شهید تو بیابان زن های شعید سراغ همسر می گیرند یکی داغ جوان دیده یکی داغ شش ماهه دیده ، خیمه های نیم سوخته امام سجاد دچار بیماری ، می رود گوشه ای می ایستد ، امام سجاد می گوید : اَمّا عَمَّتی لَم تضَل قائمَ و تَستَغیثُ ربَّها، دیدم تا صبح هی با خدا حرف می زند ، آرامش می آورد این خودش در بحران آرامش می آورد. وقتی هم وارد مجلس دشمن می شود دشمن مجلس را به گونه ای چیده که اینهارا تحقیر کند ، زن ها جلوی نامحرم ها زن های خودشان پشت پرده، بلافاصله اللهمَ خُذ بِحقِّنا وانتَقِم من ظالِمِنا، خدایا حق مارا از اینها بگیر. همه ش بحث خدا است. این یکی از عوامل غلبه ی بر بحران است .
۲. قرآن محوری است، خود پیغمبر فرمود: فتنه در آینده زیاد می شود . كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، مثل شب تاریک ، چطور شب می آید همه جا را می گیرد؟! یک روزی فتنه ها همه جارا می گیرد. الان شما نگاه کنید دنیا پر از فتنه است ، فتنه های سیاسی اعتقادی ، کشتن ، دستگیر کردن، جنایت ، دین های خرافی، وقتی فرمود فتنه ها به شما رجوع می کند فعَلیکم بالقرآن ، بروید سراغ قرآن.
امام سجاد فرمود: اگر همه ی دنیا بمیرند، اَما کانَ معی القرآن، یک قرآن با من باشد وحشت نمی کنم.
تو روایات تو آیات می خوانیم ، امیرالمومنین در خطبه ی ۱۸ نهج البلاغه خیلی زیبا فرموده، می فرماید: این قرآن نورُُ لا تُدفَع، نوری است که خاموش نمی شود. این قرآن هدایتی است که گمراهی توش نیست. این قرآن درمانی است که درد توش نیست. الان درمان هایی که آقایان از اطباء می دهند خودشان می گویند روی داروها نوشته می گوید ،این دارو خواب می آورد، نخورید موقع رانندگی. گاهی می گویند این دارو پوکی استخوان می آورد. این دارو برای معده ضرر دارد باهاش آب زیاد بخورید خودشان می گویند دارو عوراض دارد شما تو تمام این شربت ها و قرص ها کاغذی هست که یکیش نوشته عوارض دارو. حضرت امیر می فرماید : قرآن دارویی است که عوارض ندارد. پس پناه به قرآن تو بحران انسان را آرام می کند، به همین جهت هم سر امام حسین بالای نیزه قرآن خواند، تو مجلس یزید قرآن خواند. حالا شما ببینید حضرت زینب دوتا خطبه خوانده .
۶، ۷ سال پیش یک کنگره ای برگزار شد در همین قم به نام کنگره ی ملی حضرت زینب سلام الله علیها، سال ۹۱ ، دو جلد کتاب هایش چاپ شده هم می توانید تو بازار پیدا کنید هم می توانید تو فضاهای مجازی استفاده کنید ، سپاه علی ابن ابیطالب این را برگزار کرد ، دو جلد به نام کنگره ی ملی حضرت زینب سلام الله علیها مقالات هست. سه تا مقاله اش راجع به همین بحث امشب من است . یعنی مدیریت بحران در کربلا. یک مقاله اش که یکی از آقایان نوشته تحت عنوان قرآن در خطبه های حضرت زینب است هم یک خطبه ی توشام خوانده هم یک خطبه تو کوفه ، و با قرآن آرامش داده به خودش و یزید را کوبیده. این آیات را خواند اینها را مقابل یزید خوانده :
اعوذ بالله من الشیطانِ الرَّجیم ، ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ ، یزید! عاقبت تو این می شود که قرآن را هم تکذیب می کنی تو عاقبتت به انکار و شرک بر می گردد خیلی جرات می خواهد یک زنی در مقابل هیئت حاکمه ای که ادعا می کند مسلمان است ادعا می کند میخواهد قرآن را پیاده کند چون یزید هم قرآن می خواند.
آیه دیگری که این آیه را شب عاشورا امام حسین هم خوانده هم خواهر خوانده هم برادر : وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ، فکر نکنید خدا به شما ظالمان مهلت می دهد دوستتان دارد ، نه؛ مهلت می دهد پیمانه تان پر بشود. إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا.
آیهی سومی که در مقابل یزید خواند :وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ .
آیهی چهارمی که در مقابل یزید خواند : ضُربَت علیکم (البته در قرآن علیهم هست و اینها را ما برداشتی از قرآن می دانیم)ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْذِّلَّةُ و الْمَسْکَنَةُ . یزید خانه ی مسکنت شامل شما خواهد شد.
پس تو یک بحران اگر آدم بخواهد بحران را مدیریت کند:
۱. اول تکیه بر خدا ، خدا به پیامبر هم می گوید: همه ی دنیا بهت پشت کردند ، و اِن تَولَّوا فَقُل حَسبِیَ الله، آخر سوره ی توبه هست. لا اله الّا هو علیه توَکَّلتُ ، و هو ربُّ العرش العظیم.
۲. تکیه بر قرآن، حالا دیگر فرصت نیست من آیاتی که ایشان در کوفه خوانده خدمت شما عرض کنم. این دومین نقش حضرت زینب در مدیریت حادثه ی کربلا بعد از اتفاقش. من بحثم از روز یازدهم به بعد است ، این چهل روز .
۳. هدفمندی، اگر آدم بخواهد یک بحرانی را مدیریت کند باید ببیند هدفش چیه ؟ من یک مثالی می زنم الان نا تو کشور خودمان با بحران اقتصادی مواجه هستیم. خب خیلی ها هم می گویند آقا بروید مذاکره کنید صحبت کنید کنار بیایید ، مشکلات حل شود. خب این هم حرفی است ولی باید دید هدف چیه ؟ هدف را هم در یک انقلاب یکی آنهایی تعیین می کنند که هزینه کردند، مادر چهارتا شهد مادر سه شهید ، خانواده ی شهدا شهید حججی ، اینهایی که جان دادند شهید بهشتی و رجایی. یکی آن کسی که بنیان یک انقلاب را می گذارد و مردم ازش حمایت می کنند ، امام ؛ بلاخره این انقلاب را امام ایجاد کرده مردم هم حمایت کردند تا حالا هم کسی نایستاده بگوید آقا ما نمی خواهیم پشیمان شدیم آقا می خواهیم برگردیم به هرحال تا این ساعت مردم پای نظام و امام ایستادند. انقلاب را امام ایجاد کرده. وقتی می رویم تو وصیت نامه امام ، و شهدا می بینیم هدف یکیش عزت است ذلیل نبودن و خوار نبودن است ، زیر دست دشمن نبودن است ، مثل سعودی ها که راحت امریکایی ها آنهارا گاو خطاب می کنند . من امسال مکه بعضی از همین راننده های سعودی خودشان می گفتند ما بقره ایم ما گاوی هستیم که آمریکا دارد مارا می دوشد . خیلی راحت آنهارا تحقیر می کنند . اگر هدف عزت شد باید یک مقداری جنگ را تحمل کرد سختی را تحمل کرد مشکلات را تحمل کرد . زینب کبری و اهل بیت و امام حسین هدفشان این بود که اسلام بماند با یزید بیعت نکنند و الّا روز عاشورا امام حسین یک چراغ سبز نشان می داد کار تمام بود. نمی کشتنش. باشد شما حکومتت را بکن ناهم بله می گوییم و می رویم مدینه مسئله جواب می دهیم قرآن می خوانیم تفسیر می گوییم . خیلی ها بهش پیشنهاد دادند امان نامه آوردند از مکه. ابن عباس آمد دیگران آمدند . اما چیه که امام همه ی توانش را گذاشت برای اینکه آدم تو هدف نباید جلو پایش را ببیند باید آینده را ببیند افق آینده ، آیندگان قضاوت می کنند. امروز باید دید کربلا چه اتفاقی ایجاد کرده.
حضرت زینب هدفش هدف امام حسین است یعنی تحقیر یزید. لذا شما نگاه کنید وقتی وارد مجلس دشمن می شود : ما رایتُ الّا جمیلاً ، کربلا برای ما زیبا است. هیچ ما ناراحت نیستیم از این اتفاقی که افتاده. خب اگر کسی شهادت جان دادن برایش زیبا بود اسارت برایش زیبا بود نمی شود که تهدیدش کرد ، این ویژگیِ سوم حضرت زینب کبری هست که هدفمند بود . وقتی انسان هدفمند بود به آن هدفش که می رسد پیروز است. هدف حتما این نیست که به حکومت برسد.
من توفیق داشتم دو سه روز تو راهپیمایی اربعین سخنرانی رفته بودیم پریشب ، واقعا این جمعیتی که در اینجا حضور دارد که یکی از نویسندگان غربی مقاله ای نوشته من مقاله اش را امروز می خواندم انگلیسی ترجمه هم شده بود توی سایت ها. یک برآوردی کرده که انقدر جمعیت در یک کشور با این امکانات حضور پیدا کنند چقدر هزینه دارد ؟ ایشان برآورد کرده بود آبشان غذایشان اسکانشان ماشینشان، مجموعه اش یک رقم عجیبی که مطابق بودجه ی یک سال یک کشور می شود، هزینه ی این جمعیت چند میلیونی است که در یک کشور جنگ زده در یک کشور ضعیف ، بدون ساختارهای لازم حضور پیدا کند. بعد پایانش می گوید: این جز با معجزه نمی شود که این چنین مردمی در طلب اخلاص.
خدا رحمت کند مرحوم آقای کافی ، می فرمود من ۳۰ سفر از نجف به کربلا پیاده رفتم . خب ایشان وقتی از دنیا رفت سنی هم نداشت ، کمتر از ۵۰ سالشان بود. ۳۰ سفر من از نجف به کربلا رفتم ایشان تعریف می کرد تو راه غذا می دهند ، حالا آن زمان ! الان من توی مسیر می دیدم یک بچه ی ده ساله ایستاده دستمال کاغذی می دهد بیشتر از این وسعش نیست ، پیرزنی ایستاده خلال دندان می دهد این وسعش انقدر است. هرکسی به اندازه ی وسعش سرمایه گذاری کرده . این هدف است که در بحران انسان را آرام می کند.
۴. چهارمین ویژگی حضرت زینب در بحران، شجاعت و قاطعیت است. این خیلی مهم است. ببینید ، یک جایی یزید را امیر خطاب نکرد ، خلیفه خطاب نکرد حاکم خطاب نکرد، خیلی جرات می خواهد جلوی دشمنی که تمام نیروهای مسلحش توی جلسه هستند ، برگردی بگویی یا عدوَّ الله دشمن خدا ، یک زنی باشد تو جلسه دشمن بگوید یابن الطُّلقاء، خیلی تحقیر است چون ابوسفیان جد یزید را پیغمبر آزاد کرد ، یعنی تو نوه ی کسی هستی که به دست جد من آزاد شد. یا یزید یا عدوّ الله یابن الطلقاء. نهایت شجاعت است . یک کسی که حالا مغرور نشسته رو تخت خلافت ، یزید ۳۸ سااش بوده خیلی جوان عیاش و مغروری بوده . کلی آدم دعوت کرده مانور بدهد ، یک زنی بلند شود وسط جلسه بگوید : انّی لاستصغِرُ قدرک واستعظم تقريعك،من اصلا تورا آدم نمیدانم که با تو حرف بزنم من اصلا خودم را طرف تو نمی بینم( به تعبیر عرفی) اصلا لیاقت نداری من با تو حرف بزنم. خب اینها کلمات ساده ای نیست که در مقابل دشمن زینب کبری سلام الله علیها در مقابل هیئت حاکمه ، کِید کَیدَک هر غلطی می خواهی بکن.
یابن الطلقاء. نهایت شجاعت است . یک کسی که حالا مغرور نشسته رو تخت خلافت ، یزید ۳۸ سااش بوده خیلی جوان عیاش و مغروری بوده . کلی آدم دعوت کرده مانور بدهد ، یک زنی بلند شود وسط جلسه بگوید : انّی لاستصغِرُ قدرک واستعظم تقريعك،من اصلا تورا آدم نمیدانم که با تو حرف بزنم من اصلا خودم را طرف تو نمی بینم( به تعبیر عرفی) اصلا لیاقت نداری من با تو حرف بزنم. خب اینها کلمات ساده ای نیست که در مقابل دشمن زینب کبری سلام الله علیها در مقابل هیئت حاکمه ، کِد کَیدَک هر غلطی می خواهی بکن. فوالله لا تمحوا ذکرنا، این شجاعت که او گفت رهایش کنید این دختر علی است این دختر امیرالمومنین است . این ها توی بحران می توانند یک مدیر شجاع باشند و می تواند از بحران عبور کند یک مدیر ترسو نمی تواند. خودش هم مرعوب واقع می شود و خودش را می بازد.
۵. پنجمین اصل در مدیریت اصل تسکین و آرامش است یعنی اگر کشور یک دانه گندم هم نداشته باشد یک رییس حکومت یا دولت یا وزیر و مسئول نباید اعلام کند. یک دانه گلوله هم نباشد. یک دانه گلوله هم نباشد باید بگوید ما انبارهایمان پر است ، باید حواسش جمع باشد . نباید بین مردم وحشت ایجاد کند ، نباید به مردم شوک وارد کند ، این خیای مهم است که ایجاد شوک تو بحران خودش مسئله ساز است. شما ببینید صبح یازدهم می آیند حرکت کنند امام سجاد نگاهش می افتد به این بدن ها اشک می ریزد ، عمه جان اینهارا دفن نمی کنند مگر اینها مارا مسلمان نمی دانند؟ فرمود : عزیز برادرم ما لِی اَراکَ تَجودُوا بِنَفسک تو داری غالب تهی می کنی آرام باش، اینها درست می شود اینجا حرم و زیارتگاه می شود ، مردم می آیند زیارت ، اینجا اینطور نمی ماند. امام سجاد ولیِّ خدا است امام است می داند بدن امام رو زمین بودن یعنی چی می داند عرش خدا می لرزد. اما این جمله ی حضرت زینب آرامش داد ، به بچه ها به زن ها ، نمی گذاشت. امام سجاد می گوید :(خب حضرت زینب سنی نداشت پنجاه و خورده ای بود بعد از کربلا هم خیلی زنده نمانده.)عمه جانم بعضی شبها نشسته نماز شب می خواند، عمَّتی تُصَلّی مِن جُلوس ، می گوید من می فهمیدم این غذایش را می داد به بچه ها خودش نمی خدپورد لذا زانوهایش گیر نداشت بایستد ولی این کار را می کرد تا بچه ها گرسنه نمانند خیلی زیبا خیلی زیبا، هر بچه ای را یک جوری هر زنی را یک جوری ، اینها اصل تسکین و آرامش توی مدیریت مدیران باید مواظب باشند، مردم را دچار وحشت نکنند .هشتادو خورده ای زن و بچه چهل روز تو مسیر باید اینها مدیریت بشوند این اصل آرامش الا بذکر الله تطمئن القلوب هست.
۶. اصل عقلانیت، خب می دانید اینجور جاها جای احساس نیست ، زینب کبری شب عاشورا یک لحظه بهم ریخت وقتی امام حسین خبر از شهادتش داد ، یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ، حضرت فرمود خواهرم آرام باش قرار نیست شما خودتان را از بین ببرید من راضی نیستم باید صبور باشی . تمام شد گفت باشد. دست ولایت رو سینه اش قول داد به امام حسین قولش هم عمل کرد . شما روز عاشورا نگاه کنید کنار بدن علی اکبر هست، قاسم هست ، علی اصغر را می آورند هست ، از نهر علقمه امام حسین نی آید هست بالای بلندی هست اصلا صبح یازدهم ایشان همه را سوار کرد خودش هم آمد گریه ای تو گودی قتلگاه و حرکت کرد ، اجازه نداد وقتی دروازه ی کوفه شروع کرد خطبه خواندن مثل کسی که نصیبتی ندیده آنقدر زیبا خطبه خواند. این عقلانیت باید بر احساس غلبه کند . بدانید خردورزی و خردمندی این خودش در مدیریت مهم است .
۷. آخرین نکته ای که عرض می کنم دیگر بحثم را جمع کنم، اصل هفتم ولایت مداری است. خب زینب با هفت تا معصوم زندگی کرده ، توفیق حضور در کنار هفت معصوم از چهارده معصوم را داشته ، رسول خدا امیرالمومنین حضرت زهرا سلام الله ، امام حسن امام حسین امام سجاد امام باقر، یک چنین شخصیتی که زندگی اش با بحران شروع شده ، پنج سالش بود جلوی چشمش حمله کردند به خانه شان مادرش بین در و دیوار قرار گرفته. کوچک بوده یتیم شده سه تا برادر تو خانه، ایشان کوچکتر از دوتا دیگر است . باید خانه را مدیریت می کرده، آمده بالا با داستان امیرالمومنین مواجه شده رفتن به کوفه جنگ جمل صفین ، آمدن از کوفه ، صلح امام حسن شهادت امام حسن زندکیش با بحران بوده ولی همیشه یک چیز در زندگی اش اصل بوده و آن اینکه تصمیم با امام است با ولی خدا است. لذا با همه ی علاقه ای که به امام حسین دارد خار به پای ابی عبدالله نمی تواند ببیند وقتی آمد گودی قتلگاه الشمرُ جالسُُ علی صَدره ، ابی عبدالله فرمود اِرجِعی الی الفسطاط ، خواهرم برگرد بلافاصله برگشت. ما باشیم ممکن است نتوانیم همسر و خواهرمان را… برگشت رفت تو خیمه. تا امام حسین هم شهید شد ایشان از خیمه بیرون نیامد. عصر عاشورا می آید خدمت امام سجاد؛ عزیز برادرم !تصمیم با شماست . آقا فرمود: عمه جان علیکنَّ بالفَرار ، بگو فرار کنند تو بیابان ها.
حضرت به دستور امام سجاد دستور فرار داد به بچه های ابی عبدالله ، این مدیریت . صبح یازدهم همینطور. تو مجلس دشمن ، و لذا وقتی آن نانجیب امام سجاد را تهدید کرد به قتل ، آمد جلوی امام سجاد ایستاد ، گفت من را به شهادت برسانید اجازه نمی دهم ولیِ خدا لطمه ای ببیند ، اجازه نمی دهم حجت خدا .. این دختر علی است با این روحیه . حالا به عقیده ی بنده اینها اربعین اول برگشتند کربلا ، من دلیل دارم برای این حرفم و مسرّ هستم رو این حرف احترام هم می گذارم به نظر همه کسانی که مثل مرحوم آقا شیخ عباس قمی حاجیه نوری مرحوم شهید مطهری ، اعتقادشان این است که اربعین اول برنگشتند، با احترام به این عزیزان اینها بحث های علمی است بحث های دعوایی و نزاعی نیست ، آقایان فکر نکنند دوتا عالم یک مرجع یک کسی که نامه می نویسد و حرفی می زند اینها دعوا و نزاع است، اینها از قدیم بین علمای ما معمول بوده شیخ طوسی شیخ مفید اختلاف نظر نامه نگاری سخن گفتن ، اینها را وسیله ی اختلاف و درگیری در بین مردم و سایت ها قرار ندهند. اینها بین دانشمندان ما معمول بوده از قدیم که باهم مکاتبه داشتند با هم سخن می گفتند اختلاف نظر بوده. همه ی نظرات آقایان بر ما محترم است. بنده اعتقادم این است اینها اربعین اول برگشتند اما چه برگشتنی؟
عقیلهی بنی هاشم دوبار کربلا آمده. یکی دوم محرم ، خب خیلی فرق می کند آنجا عباس هست ، آنجا قاسم هست آنجا علی اکبر هست خود امام حسین هست. حتما دورش را گرفتند خواهر پایت را بگذار رو زانوی ما بیا پایین ، عمه جان دستت را به من بده بیا پایین. اما فردا وقتی برگشت کربلا هیچ کس نبود، خودش بود تنها بود، از اسب نمی دانم رو زمین افتاد یا آمد . قاعدتا این بدت هایی که به خاک سپرده شده خیلی جاها مشخص نیست خاک است ، جابر می گوید وقتی اینها آمدند من کنار رفتم . آمدند خودشان را انداختند رو این قبرها، عقیله ی بنی هاشم رو کرد به برادر ، برادر پاشو زینب آمده. ( اینها زبانحال است من می گویم من نمی گویم زبان قال است.) برادر یک روزی اینجا بدنت وداع کردم امروز آمدم به قبرت نگاه می کنم . حسینم از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام بچه هایت را بردم ولی از شام تا اینجا بچه هایت من را آوردند. برادر!پاشو ببین زینب را میشناسی؟ چهل روز بیشتر نگذشته اما داغ ها و مصائب خمیده کرده زینب را. امام سجاد اجازه نداد خیلی اینها بمانند در کربلا زود دستور حرکت داد دید اینها اگر بمانند جان می دهند . رباب هی تو این صحرا می گردد دنبال علی اصغرش، مادر قاسم دنبال قاسمش، عده ای هم کنار نهر علقمه ، عمو جان ما نبودیم نهر علقمه وقتی جان دادی…
حالا هرکجا نشستید امشب با جابر هم ناله بشوید سه مرتبه یا حسین…