مکتب تربیتی امام عسکری(ع) در دوران خفقان عباسیان شکل گرفت و به یمن وجود امام، برکات ارزنده ای را برای جامعة اسلامی تا به امروز به جای گذارد و دانشمندان و کتابهای پرباری را امروز از آن گرامی به یادگار داریم. از جمله دانشمندان و فقهایی که از مکتب علمی و تربیتی ایشان بهره گرفتند و حتی آن حضرت، برخی از آنها را وکیل خویش معرفی فرمود، عبارت اند از:
مکتب تربیتی امام عسکری(ع) در دوران خفقان عباسیان شکل گرفت و به یمن وجود امام، برکات ارزنده ای را برای جامعة اسلامی تا به امروز به جای گذارد و دانشمندان و کتابهای پرباری را امروز از آن گرامی به یادگار داریم. از جمله دانشمندان و فقهایی که از مکتب علمی و تربیتی ایشان بهره گرفتند و حتی آن حضرت، برخی از آنها را وکیل خویش معرفی فرمود، عبارت اند از: احمد بن اسحاق اشعری قمی، حسن بن شکیب مروزی، احمد بن ادریس قمی معلم، حفص بن عمرو العمری، حسن بن موسی خشاب، سعد بن عبدالله قمی، سید عبدالعظیم حسنی، علی بن جعفر خزایی، عبدالله بن جعفر حمیری، عثمان بن سعید عمری، محمد بن حسن صفّار، علی بن بلال و فضل بن شاذان نیشابوری.1 فضل بن شاذان نیشابوری ابومحمد فضل بن شاذان بن خلیل ازدی، فقیه صاحب نظر، مفسّر حاذق، دانشمند شهیر، مؤلف گرانقدر در علوم و فنون اسلامی، از سران متکلّمان شیعه، زبردست در عرصة مناظره با مخالفان اهل بیت: و از یاران نزدیک امام حسن عسکری(ع) است. او همچنین توفیق خدمت به امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را در کارنامة خویش دارد. تولد وی را در سال 180 ق تخمین زده اند. پدرش از راویان احادیث ائمه: و اصحاب یونس بن عبدالرحمان بود و روایات ارزشمندی از اهل بیت: نقل کرده است. فضل نیز تحت تربیت چنین پدری، نشو و نما کرد و به کمالات عالیه نائل شد. وی علم قرائت را در نوجوانی از اسماعیل بن عباد در بغداد فرا گرفت و علم حدیث را نیز از فقیه عارف و عابد، حسن بن علی بن فضال آموخت. همچنین علم کلام و سایر علوم را با اشتیاق فراوان نزد اساتید عصر تحصیل کرد.2 این متکلّم فقیه و محدّث سرشناس با نقل روایات کتاب سلیم بن قیس هلالی در کتاب «اثبات الرجعه» خود، در مقام دفاع از ولایت امام علی(ع) عشق و علاقة خود را به خاندان وحی به منصة ظهور رسانده3 و در آثار دیگرش نیز همین شیوه را پیش کشیده است. در میان موضوعات مختلفی که علمای پیشین بدانها پرداخته اند، موضوع غیبت امام عصر(ع) از جایگاه خاصّی برخوردار بوده است. علمای شیعه، عنایتی خاص به این موضوع داشته و در این زمینه، تألیفات فراوانی ارائه کرده اند تا جایی که طبق نقل کتاب شناس بزرگ تشیّع، شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة، افزون بر چهل کتاب و رساله با عنوان «الغیبة» از سوی فقها، متکلّمان و محدّثان بزرگ شیعه، طی قرون متمادی به رشتة تحریر درآمده است. از جملة این بزرگان می توان به ابومحمد فضل بن شاذان (م 260 ق)، ابوجعفر محمد بن علی بن العزافر (م 323 ق)، ابوبکر محمد بن القاسم البغدادی (م 332 ق)، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن جعفر النعمانی (م 360 ق)، ابوجعفر بن علی بن الحسین معروف به شیخ صدوق (م 381 ق)، ابوعبدالله بن محمد بن النعمان معروف به شیخ مفید (م 413 ق)، ابوالقاسم علی بن حسن الموسوی، معروف به سید مرتضی علم الهدی (م 436 ق)، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی معروف به شیخ طوسی (م 460 ق) و… اشاره کرد. حتی برخی از بزرگان شیعه به تألیف یک کتاب و رساله اکتفا نکرده و کتابها و رساله های متعددی دربارة این موضوع تألیف کرده اند.4 فضل بن شاذان از پیشتازان عرصة پژوهش در مهدویت است و این امر، از عمق بینش و اعتقاد راسخ او به ظهور منجی عالم بشریت در صحنة گیتی حکایت دارد. آری، قدیمی ترین اثر شیعی دربارة عقیده به ظهور مهدی(ع) که به دست ما رسیده است، کتاب «غیبت» و یا کتاب «قائم» از فضل بن شاذان نیشابوری است. وی معاصر نعیم بن حماد مروزی از علمای اهل سنت بوده است که او نیز دربارة مهدویت تألیف دارد. ابن شاذان، کتاب خویش را پیش از ولادت و غیبت حضرت مهدی(ع) تألیف کرده است.5 نکته قابل توجه آنکه قول معتبر در تاریخ ولادت امام زمان(ع) سال 255ق است که فضل بن شاذان روایت کرده و واسطة او شخصیّتی مثل جناب «محمد بن علی بن حمزة بن حسین بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب» است.6 تأییدهای ویژه امام عسکری(ع) به گواهی تاریخ، امام عسکری(ع) بیش ترین نفوذ را در منطقة خراسان به ویژه شهر نیشابور داشته است. فضل بن شاذان هم از شخصیتهای برجستة نیشابوری است که پیشوای یازدهم، برخی تألیفات وی را تأیید کرده و فرموده است: «صحیح و شایسته است که به مطالب آنها عمل شود.» آن امام همام، درباره این شخصیت فرمود: «أَغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ لِمَکَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ کَوْنِهِ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ؛7 من به سبب موقعیت فضل بن شاذان و حضورش در میان اهل خراسان، به آنها غبطه می خورم.» در روایت دیگری امام یازدهم از این شخصیت فرزانه به صراحت دفاع کرده است. در آن روایت، محمّد بن ابراهیم وراق سمرقندی گفته است که سالی به حج رفتم. تصمیم داشتم ضمن سفر، دوستم بورق بوشنجانی را در اطراف شهر هرات ببینم و با او تجدید عهد کنم. وی معروف به راستی، درستی، پرهیزگاری، صلاح و نیکی بود. نزد او رفتم. صحبت از فضل بن شاذان به میان آمد. دوستم بورق گفت که فضل بن شاذان به شدت بیمار، و به دل درد جانکاهی مبتلا شده بود.8 به تازگی که برای حج رفته بودم، در عراق، نزد محمّد بن عیسی عبیدی رفتم که شخصیتی فاضل بود. دیدم اطرافش را گروهی گرفته و همه محزون و اندوهگین اند. به آنها گفتم: «شما را چه شده است؟» گفتند: «حضرت عسکری(ع) را زندانی کرده اند.» من از آنان جدا شدم و با نگرانی و ناراحتی تمام، به سرزمین حجاز برای مراسم حج رفتم. وقتی از حج بازگشتم، باز هم در عراق، نزد محمّد بن عیسی رفتم. دیدم ناراحتی و حزن از ایشان برطرف شده است. پرسیدم: «چه خبر؟» گفتند: «امام را آزاد کردند.» من نیز با شادمانی تمام وارد سامرا شدم و با خود کتاب «یوم و لیله» از فضل بن شاذان را داشتم. خدمت امام رسیدم و آن کتاب را به ایشان نشان دادم و عرضه داشتم: «فدایت شوم! این کتاب را ملاحظه بفرمایید و نظرتان را دربارة آن برایم بگویید.» آن جناب، کتاب را گرفت و صفحه صفحه ورق زد و فرمود: «هَذَا صَحِیحٌ یَنْبَغِی أَنْ یُعْمَلَ بِهِ؛ این [کتاب] درست است، شایسته است که به [مطالب] آن عمل شود.» بعد عرض کردم: «آقا! فضل بن شاذان خیلی بیمار است. مردم شایع کرده اند این ناراحتی او به سبب نفرینی بوده است که شما درباره اش کرده اید؛ زیرا از وی ناراحت شده بودید که گفته است: وصی و جانشین ابراهیم بهتر از جانشین محمد(ص) بوده است. آیا این درست است؟ یا اینکه چنین حرفی را نزده بود و بر او دروغ بسته بودند؟» فرمود: «نَعَمْ کَذَبُوا عَلَیْهِ وَ رَحِمَ اللَّهُ الْفَضْلَ رَحِمَ اللَّهُ الْفَضْل؛ بله بر او دروغ بسته بودند. و خداوند فضل را رحمت کند. خداوند فضل را رحمت کند». پس از سفر عراق از محضر امام به وطنم برگشتم؛ ولی با کمال شگفتی دیدم فضل بن شاذان در همان روزهایی که امام فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ الْفَضْلَ» از دنیا رفته است.9 درایت و شایستگی ستودنی از دیگر امتیازات این عالم بی نظیر، ظرفیت علمی، عقلی و دینی او نزد امامان معصوم: است. رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ ما گروه پیامبران، مأموریم که با مردم به میزان فهم و خردشان صحبت کنیم.»10 پیشوایان معصوم: نیز که جانشینان پیامبرند، برای هر کس به اندازه عقل و درکشان، از مطالب و معارف می آموزند. از فضل بن شاذان در کتاب «علل الشرایع» بسیاری از علل و فلسفة احکام و اصول شرعی نقل شده و در پایان فضل بن شاذان هم تصریح دارد که همه را از حضرت رضا(ع) شنیده و حفظ کرده است. این امر، شاهد واضحی بر هوشمندی، قدرت فهم، کسب اعتماد معصوم و ظرفیت بالای اوست که امام رضا(ع) وی را لایق دانسته و بسیاری از فلسفة احکام را به او آموخته است.11 جانشین بزرگان سهل بن بحر فارسی گفته است از فضل بن شاذان شنیدم که می گفت: «من، جانشین جمعی از بزرگان هستم که از پیش رفتند؛ مانند: محمّد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی. پنجاه سال در خدمت ایشان بودم و از ایشان استفاده می کردم. وقتی هشام بن حکم وفات کرد، یونس بن عبدالرحمان، خلیفة او در رد بر مخالفان بود و چون یونس وفات یافت، خلیفة وی در رد بر مخالفان «سکاک» بود و او نیز از میان رفت و امروز این رسالت سنگین بر عهدة من است.»12 وی همچنین، حدیث را از ابوثابت، حماد بن عیسی، صفوان بن یحیی، عبدالله جبلة، عبدالله بن الولید العدنی، محمد بن ابی عمیر، محمد بن سنان، محمد بن یحیی، یونس بن عبدالرحمان روایت می کند.13 در سنگر تقیه زمانی عبدالله بن طاهر از عوامل حکومت عباسیان در نیشابور، فضل بن شاذان را از نیشابور اخراج کرد و سپس دوباره وی را به نیشابور دعوت نمود؛ ولی به این شرط که اعتقادات خود را برای فرماندار بنویسد. فضل نیز مسائل اعتقادی خود را از توحید، عدل و نبوت برای او نوشت و به نظر عبدالله رسانید. او گفت: «این قدر کافی نیست. می خواهم که اعتقاد تو را دربارة خلفای سلف بدانم.» پس فضل نیز گفت: «ابابکر را دوست دارم و از عمر بیزارم.» عبدالله گفت: «چرا از عمر بیزاری؟» گفت: «زیرا عباس را از شورا بیرون کرد و به سبب القای این جواب لطیف که متضمن خوشامد عباسیان بود از دست آن ظالم شقی نجات یافت.»14 نقل 777 روایت و تألیف 180 کتاب بنا به نوشتة آیت الله خوئی، روایت وی در کتب اربعه به 775 روایت بالغ شده است و برخی دیگر گفته اند تعداد روایتش، بالغ بر 777 روایت می شود.15 همچنین طبق نوشتة شخصیت نگاران شیعه، تعداد تألیفات فضل بن شاذان به 180 تألیف می رسد که برخی از آنان عبارت اند از: الردّ علی الفلاسفه، الردّ علی أهل التعطیل، الرّدّ علی الغلاة، الردّ علی الاصمّ، الرّدّ علی القرامطة، الرّدّ علی الحشویة، الرّدّ علی الحسن البصری فی التفضیل، محنة الإسلام، الرّدّ علی الثنویة، الفرائض الکبیر، الفرائض الاوسط، الفرائض الصغیر، السنن، الطلاق، المتعتین: متعة النساء و متعة الحجّ، فضل امیر مؤمنان(ع)، کتاب الملاحم، کتاب الخصال فی الامامة، القائم(ع)، معرفة الهدی و الضلالة، التفسیر، العروس و هو کتاب العین، العلل و کتاب الدیباج. از منظر اهل فضل نجاشی، رجال شناس بزرگ امامیه در ستایش فضل بن شاذان می گوید: «او ثقه و از بزرگان فقها و متکلّمان شیعه و در این طایفه دارای مقام و جلالتی است. وی مشهورتر از آن است که ما به توصیف او بپردازیم. او دارای دانش بیکران، ناقل روایات فراوان و تألیفات بسیار است.»16 شیخ طوسی نیز در این باره می نویسد: «وی فقیه، متکلّم و دانشمند جلیل القدر شیعه و دارای تألیفات فراوانی است.»17 محدّث قمی نیز مقام فضل را این چنین می ستاید: «ابومحمّد فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری ثقة جلیل القدر از یاران حضرت ابو محمّد عسکری)ع) و از فقها و متکلّمان شیعه و شیخ طایفه و بسیار عظیم الشأن و اجل از توصیف است. از حضرت جواد(ع) حدیث روایت کرده است و گفته اند از حضرت رضا(ع) نیز روایت کرده است. پدرش از اصحاب یونس است. فضل، صد و هشتاد کتاب تصنیف کرده و حضرت ابومحمّد عسکری(ع) دو دفعه و به روایتی سه مرتبه بر او ترحم فرموده و شیخ کشی، روایاتی را در مدح او ذکر کرده است18 وفات (260 هجری) فضل بن شاذان، پس از عمری خدمت به اهل بیت: در اواخر عمر خود در روستایی در حوالی بیهق ساکن شده بود. او که زبان برّان اهل بیت بود و در مقام دفاع از باورهای حق خود، از هیچ کوششی دریغ نمی کرد، به کینة دشمنان اهل بیت دچار شد. آنان که در عرصة منطق نمی توانستند پاسخ او را بگویند، به ناچار، قصد نابودی و کشتن وی را در سر می پروراندند. وقتی فضل بن شاذان از منظور شوم آنان اطلاع یافت و احساس کرد خوارج برای نابودی اش خروج کرده اند، برای فرار از چنگ آنان بار سفر بست و از آنجا گریخت؛ ولی متأسفانه بر اثر فشار و رنج سفر، سخت بیمار شد و در سال 260 هجری در ایام امامت حضرت امام حسن عسکری)ع) درگذشت و ابوعلی بیهقی بر وی نماز گزارد.19 امروزه بر قبر او در نیشابور، گنبد و بارگاهی ساخته اند و محل زیارت و مطاف شیفتگان علم و فضیلت است. محدّث قمی در این باره می نویسد: «قبرش در سرزمین نیشابور قدیم که خارج از بلد نیشابور این زمان است، به فاصلة یک فرسخ تقریباً، با بقعه و صحنی مشهور است. بر سنگ قبر او نوشته اند: «هذا ضَریحُ النَّحْریرِ المُتَعالِ الرّاوی مِنَ الاِمامَینِ اَبی الْحَسَنَ عَلِیِّ بنِ موسی و ابی جعفرٍ الثّانی علیهم السّلام زُبْدَةُ الرُواةِ وَ نُخْبَةُ الهُداةِ وَ قُدْوَةُ الاَجلّاءِ المُتکلّمین و أسوَةُ الفُقَهاءِ المُتقدّمینَ الشَّیخُ العلیمُ الجَلیلُ الفَضْلُ بْن شاذانِ بْنِ الخَلیلِ طاب اللهُ ثَراهُ قَدْ وَصَلَ بِلِقاءِ رَبِّهِ فی سَنَةِ 260.»
|
مجله مبلغان،فروردین و اردیبهشت 1388، شماره 114.
پی نوشت مطالب
1- رجال الشیخ،محمد بن حسن طوسی، نشر اسلامی، ص 395 و قصص الأنبیاء، سید نعمت الله جزایری، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی، ص 852.
2– رجال نجاشی،ابوالعباس نجاشی، نشر اسلامی، ص 307 و موسوعه طبقات الفقهاء، ج 3، ص 430 و 431.
3– اسرار خاندان آل محمد،سلیم بن قیص هلالی، نشر ارمغان یوسف، ص 58.
4– الذریعه الی تصانیف الشیعه،شیخ آقا بزرگ طهرانی، نشر دارالاضواء، ج 16، ص 83.
5– عصر ظهور،علی کورانی، چاپ و نشر بین الملل، ص 393.
6- منتخب الاثر،لطف الله صافی گلپایگانی، فصل سوم، باب اول، ص 320.
7- رجال کشی،ج 2، ص 820؛ وسائل الشیعه، ج 27، ص 101، باب وجوب العمل بأحادیث النبی(ص).
8– البته این بیماری فضل، احتمالاً به سبب همان سفر اجباری او بوده است که دشمنان اهل بیت: به منزل مسکونی اش در بیهق حمله کردند و او برای رهایی از دست خوارج به کوه و صحرا پناه برد و متأسفانه این بیماری، به وفاتش منجر شد.
9– رجال کشی،ص 537 و بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفا، ج 50، ص300.
10–الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیة، ج 1، ص 23.
11– علل الشرائع،شیخ صدوق، نشر ائمه، ج 1، ص 273، باب 182، ح 9.
12– معجم رجال الحدیث،سید ابوالقاسم خوئی، ج 14، ص 312.
13– همان، ص 319.
14– همان، ص 313.
15– موسوعه طبقات الفقهاء،جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1418 ق، ج 3، ص 430 و 431.
16– رجال نجاشی،ص 307.
17– الفهرست،شیخ طوسی، نجف، مکتبة مرتضویه، ص 124.
18–منتهی الآمال،شیخ عباس قمی، نشر اسلامیه، ج 2، ص 356.
19– معجم رجال الحدیث،سید ابوالقاسم خوئی، ج14، ص 315.