مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.
سخن تاریخ و پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای برپایی جامعه ای معتدل تلاش می کرد

 

آیت الله یوسفی غروی می گوید: «پیامبر(ص) جامعه ای که 23 سال زحمت تربیت آن را کشیده بود، رها نکرد؛ اما کسانی سر برآوردند که پس از پیامبر(ص) زیر بار ارشاد علی(ع) نرفتند و از فرمان الهی تخلف کردند و انحرافاتی که امروز در جهان اسلام شاهد آن هستیم را به وجود آوردند.»

به گزارش خبرآنلاین، آنچه در ادامه می خوانید، گفت و گوی شفقنا با آیت الله محمدهادی یوسفی غروی، كارشناس تاريخ اسلام، درباره تلاش پیامبر(ص) برای برپایی جامعه ای متعادل است.

مبارزه پیامبر(ص) با مفاسد اجتماعی

آیت الله محمدهادی یوسفی غروی، به پنج مبارزه پیامبر(ص) در زمینه های متفاوت برای برپایی جامعه ای معتدل اشاره و اظهار کرد: پیامبر اکرم برای برپایی جامعه معتدل در گام اول با «مفاسد اجتماعی» مبارزه کردند. کشف سیره نبوی در برخورد با مفاسد و رسیدگی به جرایم یکی از نیازهای حیاتی جوامع اسلامی است و توجه و عمل به سیره و روش پیغمبر اکرم(ص) می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات امروزی بشریت باشد. هدف رسول اکرم از مبارزه با مفاسد اجتماعی، رساندن انسان ها و جامعه بشری به رستگاری است، همانطور که خود آن حضرت می فرمود: «قولوا لااله الا الله تفلحون؛ بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید» زیرا انسان موجودی است که برای رسیدن به سعادت و خوشبختی نیازمند الگو و اسوه نیکوست که بتواند با پیروی از او، عقل و فطرت خود را شکوفا و زمینه خوشبختی خود را فراهم کند. برای رفع این نیاز حیاتی خداوند متعال پیامبرش را با عنوان اسوه حسنه معرفی کرده است، آنجا که در آیه 21 سوره احزاب فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ برای شما پیغمبر خدا، الگوی نیکویی است» بر این اساس مسلمانان موظفند تمام ابعاد شخصیتی آن حضرت را مورد بینش قرار دهند تا مقدمه پیروی از ایشان برای آنها فراهم شود.

اقدام اساسی پیامبر(ص) در مبارزه با مفاسد، تعلیم و تربیت مردم بود

او برخی از روش های مهم پیامبر اسلام در مبارزه با جرایم و مفاسد اجتماعی و هدایت مردم به پیروی از روش میانه رو به جای افراط و تفریط را بیان کرد و افزود: از جمله اقدامات اساسی پیغمبر در مبارزه با مفاسد، تعلیم و تربیت مردم بود. تعلیم و تربیت مجموعه ای از اعمال عمدی و هدف دار یک انسان مربی بر انسان دیگر است، برای ایجاد صفت های اخلاقی و علمی با مهارت های حرفه ای به سخن دیگر، تعلیم و تربیت، فراهم کردن زمینه ها و عوامل شکوفاسازی استعدادهای آدمی در جهت رشد و تکامل اختیاری او به سوی هدف های مطلوب و براساس برنامه ای سنجیده است.

او ادامه داد: یکی از برنامه های پیغمبر در تحقق تعلیم و تربیت، آگاهی دادن به مردم و مبارزه با جهل و نادانی بود. اسلام به عنوان یک آیین همه جانبه و کامل و با توجه به ابعاد جسمی و روحی و نیازهای واقعی انسان، برای علم و آگاهی ارزش ویژه ای در نظر گرفته است و همانگونه که نقش بنیادی ایمان در جهت رشد و تعالی انسان ها را مطرح کرده بر نقش اساسی علم در رابطه با پویایی فردی و اجتماعی تاکید کرده است. قرآن کریم در آیات متعددی به ارزش علم و مقام بلند دانشمندان اشاره کرد و جهل و نادانی را به شدت مورد نکوهش قرار داد و در آیه 114 سوره طاها خطاب به پیامبر(ص) فرموده است: «وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا؛ بگو پروردگارا بر دانش من بیافزای» در آیه 9 سوره زمر نیز علم را به جای وجه تمایز دانایان و نادانان معرفی کرده و فرموده است: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ؛ بگو آیا آنهایی که می دانند با آنهایی که می دانند برابرند»

یوسفی غروی تصریح کرد: در روایاتی آمده است که رسول خدا وارد مسجد شدند، دو حلقه جمعیت را مشاهده نمودند که در یکی مردم مشغول عبادت بودند و در دیگری مشغول تعلیم و تعلم، پیامبر(ص) فرمود: «هر دو گروه به خیر هستند ولی من برای تعلیم فرستاده شده ام» سپس آن حضرت در جمعی که مشغول کسب علم بودند، حضور پیدا کردند. [این خبر معتبری است که در اصول کافی از حضرت موسی بن جعفر از پدرانش و رسول خدا نقل شده است] مرحوم شهید ثانی در کتاب “منیه المرید” که دکتر سیدمحمدباقر حجتی و شیخ رضا مختاری اصفهانی به فارسی ترجمه نموده و منتشر شده، آمده است، پیامبر(ص) برای کسب علم چنان اهمیت قائل بودند که در جنگ بدر فرمودند: «هر اسیری که بتواند ده نفر از بچه های مسلمانان را با سواد کند، به جای هدیه، آزاد می شود.»

مبارزه پیامبر(ص) با سنن جاهلی و خرافات

او مبارزه با «سنن جاهلی و خرافات» را دومین مبارزه پیامبر(ص) عنوان کرد و گفت: سنت های جاهلی ریشه بخش عمده ای از مفاسد و گناهان اجتماعی است لذا رسول خدا تبلیغی عملی انجام دادند تا آنها را از صحنه زندگی مردم محو نمایند. آیاتی از قرآن کریم به گوشه هایی از خرافات اشاره می کند. از جمله در آیه 138 سوره انعام آمده است که مشرکان پیش از اسلام گفتند، این قسمت از چهارپایان و زراعت که مخصوص بت هاست برای همه ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم (مشرکان قریش) نباید از آن بخورند؛ اینها چهارپایانی هستند که سوار شدن بر آنها بر مردم حرام است، هنگام ذبح، کلام خدا را بر آن نمی بردند، به خدا دروغ می بستند و می گفتند، این احکام همه از ناحیه خداست و خداوند به زودی کیفر آنها را می دهد.

او ادامه داد: از جمله خرافات آنان در زمان جاهلیت آن بود که از روی احترام و رعایت حال شتران، خود را از باربری و استفاده از شیر و گوشت آنها، محروم می کردند و آنها را به بت ها اختصاص می دادند و می گفتند از گوشت آنها نباید کسی استفاده کند جز مردان و از خوردن گوشت آنها زنان محروم هستند و نیز قسمتی از محصول کشت خود را برای بت ها قرار می دادند.

این كارشناس تاريخ اسلام اظهار کرد: در آیات 36 تا 40 سوره احزاب به یکی از صحنه های مبارزاتی آن حضرت برای کوبیدن سنت های غلط جاهلی اشاره می کند. یکی از سنن جاهلی آنها این بود که دختران اشراف نباید به ازدواج طبقه فقیر در آیند و سنت الهی در این موضوع این بود که ملاک برتری تقواست؛ اما پیامبر اسلام برای نشاندن این سنت الهی به جای آن سنت جاهلی، زینب دختر عمه خود را که از طبقه اشراف جامعه قریش بود به عقد زید بن حارثه غلام آزاده شده حضرت خدیجه درآورد. عرب جاهلی اعتقادات خرافی فراوانی داشت که پیامبر(ص) با همه آنها به مبارزه پرداخت. آن حضرت به این موضوع اینگونه اشاره می کند که تمام آداب و رسوم جاهلی را زیر پایم قرار دادم. این مطلب را مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود آورده است.

مبارزه پیامبر(ص) با جهل به وسیله مدارا و گذشت

او «مدارا و گذشت» را به عنوان سومین مبارزه پیامبر(ص) مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: دین اسلام، دین مدارا با توده مردم اعم از مخالف و موافق را ضروری می داند و عفو و گذشت از اساسی ترین اصول دین اسلام و اوصاف پسندیده اخلاقی در حوزه اخلاق اسلامی است. پیامبر(ص) با عنوان سر سلسله این الگو در مدیریت خود، همواره در این اصل تاکید می ورزیده، چنانکه می فرماید: «عاقل ترین مردم آن کسی است که از همگان بیشتر با مردم مدارا کند و تلخ ترین مردم کسی است که مردم را خار بشمارد و مورد تحقیر و توهین قرار دهد.» این حدیث را مرحوم شیخ صدوق در کتاب “من لايحضره الفقيه” نقل کرده است. به کارگیری این شیوه، موفقیت بیشتری برای حاکمان و مدیران جامعه به همراه خواهد داشت از این رو پیامبر(ص) در راستای تحقق اهداف اصلی خود در امر هدایت جامعه این شیوه را برگزیدند و اصل رحمت و محبت، اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت آن حضرت در تسخیر قلوب به وسیله محبت و ملایمت بود.

او ادامه داد: پیغمبر می فرمودند: «من با دین حقیقت ابراهیم، دین پاک، با گذشت و آسان و آسان گیری مبعوث شده ام؛ هر کس با سنت من مخالفت ورزد از من نیست» همچنین در کتاب تاریخ بغداد، خطیب بغدادی این حدیث آمده است که وحشی غلامی، حضرت حمزه، عموی پیامبر اکرم را در جنگ احد به شهادت رساند. پیامبر(ص) فرمان چگونگی برخورد با قاتل حمزه را صادر کرده بودند؛ اما وحشی پس از فتح مکه به شهر طائف که در حدود 80 کیلومتری مکه است، گریخت. پس از مدتی ناگهان بر پیامبر(ص) وارد شد و شهادتین اسلام را بر زبان جاری کرد و پیغمبر اکرم او را بخشیدند؛ ولی فرمودند: «جایی باش که من تو را نبینم»

پس از رحلت پیامبر اکرم، گروهی مدعی نبوت شده بودند که وحشی در جنگ علیه آنها به شهادت رسید. شاید این قتل چون در دفاع از اسلام بوده برای او شهادت شمرده شود و موجب آمرزش گناه یا تخفیف گناهان او گردد.

مبارزه پیامبر(ص) با فقر

او به «مبارزه با فقر» به عنوان چهارمین نمونه مبارزات پیامبر(ص) اشاره و تصریح کرد: مبارزه با فقر به عنوان اقدامی برای پیشگیری از جرم و گناه بوده است. بسیاری از انسان ها با اینکه در فقر به سر می برند و زندگی سطحی دارند و با توجه به اندیشه، معرفت و ظرفیت بالایی که دارند، در برابر مشکلات صبر می کنند و فقرشان آنها را به فساد و گناه نمی کشاند. با عزت و آبرو زندگی می کنند تا کرامت انسانی آنها حفظ شود. با این حال مگر چند درصد از مردم جامعه چنین هستند و می توانند در مقابل فقر و تنگدستی مقابله کنند و آن را نردبان تکامل و تعالی خود قرار دهند! به همین جهت تامین صحیح نیازها و برآورده شدن نیازهای زندگی در حد متعادل دارای اهمیت است زیرا با توجه به نقش انگیزه که یکی از مقادیر رفتار است، مادامی که فرد تحت فشار گرسنگی یا تمایل جنسی قرار گیرد یا سرپناهی برای حداقل زندگی ندارد، غالبا هم نمی تواند به سمت تعالی اخلاقی و معنوی پیش رود، در تعالیم اسلامی این نکته مورد توجه واقع شده است، همانطور که خداوند در آیات 3 و4 سوره قریش می فرماید: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ باید پرورگار این خانه (کعبه) را عبادت کنند همانی که ایشان را از گرسنگی نجات داد و از نا امنی رهایی بخشید.»

یوسفی غروی افزود: در آیاتی از قرآن کریم صفات اخلاقی، تقوا، شغل، عمل صالح، تامین احتیاجات اولیه انسان ها مطرح شده است. خداوند در آیه 88 سوره مائده می فرماید: «وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ؛ ای مردم از آنچه که خداوند به شما روزی داده است به صورت حلال و پاکیزه تناول کنید و از خدایی که شما به او ایمان دارید پرهیز کنید» در آیه 172 بقره می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از پاکیزه های آنچه که به شما روزی کرده ایم تناول کنید و اگر خدا را می پرستید برای او شاکر و سپاسگزار باشید» در آیه 51 مومنون می فرماید: «يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ؛ ای پیغمبران به سوی بندگان ما از پاکیزه های روزی ما بخورید و کار شایسته انجام دهید که من به آنچه که انجام می دهید عالم و آگاه هستم»

او ادامه داد: پیامبر اسلام آیین اقتصادی اسلام را برای مردم تبیین و با استفاده از قدرت سیاسی آنها را اجرا می کرد، آن حضرت در حدیث شریفی به نقش حیاتی تامین نیازهای زیستی برای توجه به نیازهای عالی اشاره می کند و می فرماید: «حاکم مسلمانان نباید مردم را به فقر بکشاند تا مبادا سر از کفر و بی اعتقادی در آورد» (این حدیث در اصول کافی جلد 1 صفحه 406 آمده است.) این نظریه که انسان ها بدون توجه به نیازهای پایین تر یا ارضای نسبی آنها به سوی فضایل انسانی گام بر نمی دارند، در غالب افراد جامعه انسانی صدق می کند لذا پیش از همه، نظریه پردازان دین اسلام به این امر اهتمام داشته و مورد اهمیت قرار دادند؛ نمود و اهمیت آن را در سیره و روش عملی پیامبر(ص) رحمت و ائمه طاهرین مشاهده می کنیم که با عنایت به محرومان و رفع نیازمندی های آنان سعی در تامین حداقل احتیاجات یا نیازمندی های آنان می نمودند و همین مطلب مقدمات میل به سوی انواع هدایت را برای آنها فراهم می کرد.

مجازات و اجرای حدود الهی توسط پیامبر(ص)

او «مجازات و اجرای حدود الهی» را پنجمین نمونه مبارزه پیغمبر اکرم برای برقراری جامعه معتدل دانست و اظهار کرد: با وجود موارد زیادی از مدارا در رفتار و سیره نبوی در مقابله با جرایم، نمونه های برخورد انعطاف ناپذیر نیز در سیره عملی پیامبر اکرم وجود داشته و نمی توان آن را نادیده گرفت، آن حضرت اقدام به تعیین مجازات های قانونی در برابر برخی از گناهکاران می نمود و در اجرای حدود الهی که مربوط به حقوق اجتماعی است، ذره ای از خود انعطاف نشان نمی داد. آن حضرت با وجود اصرار بر عفو از سوی دیگران، گناهکاران و مفسدان را مجازات می کرد. پیامبر اسلام در مبارزه با جرایم و مفاسد اجتماعی و پیشگیری از آنها، برخوردشان را برحسب احکام الهی و براساس مصلحت جامعه تنظیم می کردند.

علت انحرافات امروز، تخلف از فرمان الهی بر زبان پیامبر(ص) است

او علی رغم مبارزات پیامبر برای برپایی جامعه معتدل، درباره دلایل انحراف امروز جهان اسلام از مسیر اصلی پیامبر و اسلام گفت: علت این انحراف، تخلف از فرمان الهی بر زبان پیامبر(ص) در ادامه راه آن حضرت است. حضرت برای ادامه راه خودشان جامعه ای که 23 سال زحمت تربیت آن را کشیده بود، رها نکرد؛ اما کسانی سر برآوردند که پس از رحلت پیامبر زیر بار ارشاد نبوی و امیرالمومنین علی(ع) نرفتند.

این كارشناس تاريخ اسلام گفت: امام علی(ع) آن زمان حدود 35 سال عمر داشت و خلفای اولیه تقریبا دو برابر آن حضرت سن و سال داشتند؛ در آن جامعه جاهلی که تازه از قید و بندهای جاهلیت رها شده بود و قطعا مقدار زیادی از ته مانده های سنن و عادات جاهلی در میان آنها ریشه دوانده و جا مانده بود، آنها حاضر نشدند زیر بار، علی(ع) جوانتر از خودشان بروند.

او ادامه داد: از سوی دیگر معتقد بودند، اگر امام علی(ع) از مسلمانان اولیه در کنار پیامبر اکرم بوده، آنها هم تقریبا از همان مسلمانان اولیه و مهاجرین قریش بودند که به حسب ظاهر بر دست پیامبر اکرم هدایت، ارشاد و تربیت شدند، اسلام اختیار کردند، اظهار اسلام و شهادتین کردند، همراه آن حضرت بودند و بعد هم همراه آن حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند و وقتی که جنگ های اسلام شروع شد، همراه آن حضرت بودند و حتی هر دوی آنها پدر زن های پیغمبر بودند؛ اگر علی(ع) پسر عموی پیغمبر بوده آنها هم از منسوبین و نزدیکان پیغمبر در جامعه شمرده می شدند. دیگر اینکه اعتقاد داشتند، اگر امام علی(ع) یک بار داماد پیغمبر بوده، او دو بار داماد پیغمبر شده است. آنها چنین مطالبی را با خودشان قیاس می کردند و خودشان را شماره دوم و سوم بعد از امام علی(ع) به حساب نمی آوردند بلکه خود را در ردیف امیرالمومنین یا حتی بالاتر از آن حضرت از جهاتی به شمار می بردند. لذاست که زیر بار آن حضرت نرفتند و متاسفانه اسلام این انحراف بزرگ را پیدا کرد تا رسید به اینجا که عده ای بعد از احمدبن حنبل شیبانی، امام مذهب حنبلی و به دنبال او و به ادعای تبعیت و پیروی از او، احمد بن تیمیه و جوزیه در قرن هفتم و هشتم هجری و بعد هم محمد بن عبدالوهاب نجدی بعد از هزاره هجری، مدعی این شدند که ما می خواهیم، اسلام را از همان جامعه ای که پیغمبر اکرم متحول کرده، از سر بگیریم و به ادعای خودشان اسلام ناب را دنبال کنیم.

او اظهار کرد: تقریبا تمام جامعه اسلامی غیر از خودشان را متهم کردند که مجددا به گفته ها و اعمال شرک آمیز آلوده شدند و جامعه فعلی ما به حسب ظاهر، مسلمان است، لذا گفتند ما همان کاری که هزار سال قبل پیغمبر اکرم کرد و به مردم گفت، “قولوا لااله الا الله تفلحون” را از سر می گیریم، هر کس از ما پیروی کرد، به اسلام اصیل و ناب و به تعبیر خودشان سلف صالح برگشته است و سایر مسلمانان را به کفر متهم می کردند.

او با تاکید براینکه یک وجه اقدامات این گروه، سیاسی بود، گفت: آنها در اخبار خودشان برای محکم کردن پایه های حکومت خلفای خود، به پیغمبر احادیثی را نسبت داده بودند که پیامبر(ص) فرموده است هر کس بر شما حکومت کرد و حاکم شد شما باید به فرمان خدا از او اطاعت کنید، گردن بنهید حتی اگر به حسب ظاهر مقداری مطابق با عوامل شرع نبود. شما حق امر و نهی نسبت به او را ندارید و باید از او پیروی کنید. جایز نیست بر شما علیه او سر به شورش بردارید و قیام کنید.

یوسفی غروی افزود: آن زمان، ترکان عثمانی حکومت می کردند و اینها می خواستند علیه آن حکومت عثمانی به عنوان خلافت اسلامی، امیرالمومنین و خلیفه رسول الله خروج و قیام کنند لذا دنبال یک بهانه مجوز بودند بنابراین اینکه این حکومت شرک آلود و شرک آمیز شده، بهانه آنها شد، آنها تاکید کردند که اگر می خواهید اسلام صحیح داشته باشید باید تابع آرا و نظریات ما باشید. بنابراین حکومت ترکان عثمانی، خلافت اسلامی نیست و ما مامور به تبعیت، پیروی و فرمانبرداری از آن نیستیم و مجاز هستیم علیه او خروج کنیم. اینگونه برای خودشان خروج از حکومت عثمانی را تجویز کردند و این شد پایه و اساس برپایی حکومت آل سعود که هم پیمان محمد بن عبدالوهاب نجدی شد. البته طبق راهنمایی ها و ارشاد جاسوس بریتانیا در خاورمیانه، شخصی به نام مستر همفر انگلیسی. این شخص آنها را به هم پیوند داد و در یک پیوند نامقدس، محمد بن عبدالوهاب، امام دین و دعوت و محمد بن سعود، امام سیف شد، یعنی مسوول نیروی اجرایی و قوه مجریه در کنار قوه مقننه تشریعی قرار گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *