از اشعب پرسیدند: طمع تو تا چه حدی است؟
گفت: تا غایتی که از هر خانه ای که دودی برآید، گمان برم که برای من طعامی می سازند، پس به آن گمان برخیزم و هر نان پاره خشکی که دارم پیش آورم و در هم شکنم و منتظر بنشینم که در آن شوربا (1) که برسد اشکنه خواهم کرد. (یعنی آن نان را در آبگوشت بریزم.) چون انتظار بسیار برم و اثری ظاهر نشود آن نان پاره ها در آب آغشته کنم و بخورم.
(1) آش ساده که با برنج و انواع سبزی پخته شود.
علی صفی، لطائف الطوایف، ص 361.