اَبوالْعَيْناء، ابوعبدالله محمدبن قاسم بن خلاّد بصري(91-82ق) راويه و اديب نكتهپرداز روزگار عباسيان. نياي وي خلاد از يمامه و از موالى منصور خليفة عباسى بود، از اينرو، آنان را يمامى و هاشمى نيز خواندهاند.
ابوالعيناء در اهواز متولد شد و در بصره رشد يافت و در آنجا به تحصيل علم پرداخت و در سلك اديبان بصره درآمد. ظاهراً وي در نيمة اول عمر، با خانوادهاش در بصره زندگانى سادهاي داشت، سپس گروهى از بصريان اتهاماتى چند، از جمله رافضى بودن، بر او بستند و او را سخت آزردند و به بيرون بصره راندند.
در منابع آمده است كه ابوالعيناء پس از آنكه از هر دو چشم نابينا شد، در بغداد به تدريس و روايت حديث پرداخت و به رغم زشترويى و كوتاهى قد، مهر و علاقة همگان را جلب كرد، تا آنجا كه موردعنايت خليفه متوكل نيز قرار گرفت.
روايات ابوالعيناء غالباً در باب لغت، شعر و ادب بود و شهرتش مرهون زبانآوري و حاضرجوابى اوست. معروفترين نمونههاي حاضرجوابى او، پاسخهايى است كه همواره براي متوكل آماده داشته است. وي نكوهش را مانند ستايش لازمة معاشرت با مردمان مىدانست و هيچ كس از تيغ كنايات گزندة او در امان نبود و اميران سپاه با همة اقتدارشان از زبان وي در هراس بودند.
ابوالعيناء به علويان مهر مىورزيد و امامان علیهم السلام را دوست داشت، چنانكه در سامرا با امام حسن عسكري علیه السلام ديدار مىكرد و على بن جهم، شاعر دربار متوكل را به سبب دشنامهايش ناسزا مىگفت. به همين سبب، گاه به رافضى بودن متهم مىشد.
ابوالعيناء شعر نيز مىسرود و اشعارش به گونهاي بود كه بعدها شاعرانى چون ابن رومى، بحتري و متنبى، گاه مضامين او را وام مىگرفتهاند.
مأخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامی
http://cgie.org.ir/shavadn.asp?id=391&avaid=1027