ازهر خر نزد امیر عمرو لیث صفاری (حک: 265-287ق) بود.
فرستاده ای از طرف خلیفه آمده بود. سفره آوردند و عمرو به ازهر گفت: امروز با سکوت خود بر ما منت بگذار.
ازهر مدت زمان طولانی سکوت کرد ولی طاقت نیاورد و گفت: در دیه برجی ساخته ام که درازای آن هزار گام است.
حاجب اشاره کرد که ساکت باش.
فرستاده گفت: پهنای آن چند گام است؟
گفت: یک گام.
فرستاده گفت: چیزی که درازای آن هزار گام باشد کافی نیست که پهنایش یک گام باشد.
ازهر گفت: می خواستم که در پهنای آن بیفزایم ولی این حاجب سرپا نگذاشت.
اخبار الحمقی و المغفلین، 28، چاپ قاهره.