شهيد آگاه – نقد شهيد جاويد (آيت الله لطفالله صافي گلپايگاني)
مشخصات کتاب: لطف الله صافي گلپايگاني.حسين عليهالسلام شهيد آگاه و رهبر نجات بخش اسلام. تهران، بي نا (مرکز پخش: کتابخانه صدر)، تاريخ پايان کتاب ربيع الاول1391. 498صفحه، وزيري.
زماني که شيخ نعمتالله صالحي نجفآبادي کتاب «شهيد جاويد» را نشر داد، برخي عالمان ديني نقدها و نظرهايي دربارهي آن ابراز کردند. يکي از مهمترين آنها کتاب «شهيد آگاه» بود که از سوي آيت الله لطفالله صافي گلپايگاني، مرجع تقليد معاصر، به نگارش درآمد.
گاهي برخي افراد در ضرورت طرح مباحثي با موضوع کتاب حاضر، خدشه وارد مينمايند؛ به طوري که شايد بگويند: «در اين موقع که اسلام از هر سو مورد هجوم استعمارگران و مزدوران آنها شده و مکتبهاي استثماري آنان هر روز بر توسعه تبليغات خود به خصوص بين طبقه جوان ميافزايند و اختلافات و جدائيهاي گوناگون، جامعه مسلمان را به سوي انقراض سوق ميدهد، پرداختن به گفتگوهايي مانند بحث پيرامون مطلب کتاب شهيد جاويد، جز هيزم ريختن در آتش اختلافات چه ثمري دارد؟ و چه دردي را درمان مينمايند؟! ما بايد بکوشيم اختلافات را کم کنيم و اتحاد خود را محکمتر … »
نويسنده «شهيد آگاه» در ابتداي کتاب در پاسخ و رد اين اشکال برآمده که: از اين اعتراض جز به يک منفي بافي به نفع کساني که به نحوي از انحاء ميخواهند در بنيان استوار جامعه ما خللي وارد سازند، نميتوان تعبير کرد. اگر از يک مرزي خوب دفاع شد؛ نبايد گفت: «چرا از اين مرز خوب نگهداري کرديد؟» چراکه هر فرد متخصص و واردي بايد از مرزهاي اعتقادي دينش محافظت کند. با اين قماش دلسوزيهاي منافقانه و يا جاهلانه، وقفه ايجاد کردن در کار کسي ميخواهد از مرزهاي تشيع دفاع کند يا از وقوع رخنهاي در اين سد استوار جلوگيري نمايد، جز آب ريختن به آسياب دشمن نيست؛ زيرا آن کساني که قصد هجوم به مرزها را دارند، ميخواهند همهي مرزها بلا دفاع باشد و مرزداران از بيم تهمت و اعتراض و … عقبنشيني نمايند.
نوسنده محترم با بيان داشتن قصد خود از مکتوب نمودن اين اثر، فرمودهاند که مقصودي غير از آشکار شدن حق و دفاع از قيام سيدالشهداء عليهالسلام ندارد و نميخواهد احساسات کسي را برانگيزد و يا نويسنده محترم «شهيد جاويد» را توبيخ يا تحقير نمايد.
کتاب «شهيد آگاه» مانند کتاب «شهيد جاويد»، در پنج بخش تنظيم شده و در هر بخش به رد يک بخش از آن کتاب پرداخته شده است. مهمترين انتقاد نويسنده به کتاب شهيدجاويد اين است که تحليل آن با علم امام منافات دارد و از اين رو عنوان کتاب خود را شهيد آگاه گذاشته است.
در ضمن ذکر اين نکته بجاست که نويسندهي «شهيد جاويد» از حضرت آيت الله صافي گلپايگاني (مولف کتاب حاضر) تقاضا نموده بوده که اين کتاب را مطالعه فرمايند و ايشان هم بهطور سريع و اجمال به اين امر پرداختند و اساس آن را غلط دانسته و بهطور خيلي مختصر بعضي معايب و نواقض آن را نوشتند و به مولف شهيد جاويد تقديم نمودند و تقاضاي مطالعه کردند و خوشبختانه آنوقت پذيرفته شد. اما ناقد از اينکه چرا ايشان دوباره به فکر انتشار آن کتاب افتادند، اظهار بياطلاعي نمودهاند.
مقدمه کتاب:
به نظر نويسنده هدف از قيام امام حسين عليهالسلام شهادت بود و نه تأسيس حکومت اسلامي. از اين رو کتاب شهيدجاويد که هدف امام را تأسيس حکومت حکومت اسلامي دانسته و نه شهادت، باطل است. نويسنده مرقوم داشته است: آنچه از اخبار صحيح متواتر استفاده ميشود اين است که امام عليهالسلام متعبد به قيام و شهادت بوده و شهادت آن حضرت محبوب و مطلوب خداوند بوده و تعبد به شهادت امري بيسابقه نيست. به عبارت ديگر امام مأمور بود عليه يزيد قيام کند و ابطال حکومت او را اعلان نمايد و امتناع خود را از اين بيعت شوم، علني و آشکار سازد. (ص34) همچنين مرقوم داشته است: بررسي اجمالي و مختصر در احاديث شيعه. دقت در مضمون زيارتها و احاديثي که درباره علوم امامان رسيده و اينکه خداوند علم پيغمبر-ص- را به آنان عطا فرموده، ثابت و آشکار مي کند که امام از آيندهاي که پيش رو داشت (شهادت)، آگاه بود و تأسيس حکومت اسلامي و پيروزي نظامي و ظاهري را (که نويسنده کتاب شهيد جاويد گفته است). پيشبيني نميفرمود. (ص45) و نيز نويسنده مرقوم داشته است: در چگونگي علم امام هرگونه رأي و نظري باشد، در خصوص امام حسين عليهالسلام يقين است که از شهادت خود در کربلا به دست بنياميه خبردار بوده است و نظر به اخبار بسيار که از جد و پدرش رسيده، مي دانسته تأسيس حکومت اسلامي در برنامه کار امامان، به استثناي مدت خلافت ظاهري حضرت اميرالمؤمنين و حضرت مجتبي عليهماالسلام فقط در برنامه قائم آل محمد عليهمالسلام گذاشته شده است. (ص 51) همچنين نويسنده در بحث مستقلي با عنوان «امام عليه السلام آگاه بود» (ص56-72). سي و سه دليل آورده که امام از شهادت خود در کربلا آگاه بود و هدفش تأسيس حکومت اسلامي نبود و مي دانست که پيروزي نظامي به دست نميآيد.
مقدمهي کتاب مشتمل بر 10 قسمت است که:
در قسمت اول به توصيف و بيان قيام امام ميپردازد البته با ذکر اين نکته که در توصيف قيام مقدس سيدالشهدا عليه السلام و شرح نهضت جاويدان و پايدار حسيني، زبان و بيان و الفاظ و کلمات ما در هر درجه از فصاحت و بلاغت هم باشد، عاجز و ناتوان است.
در قسمت دوم به بررسي هدفهاي قيام حضرت ميپردازد ولي با تذکر نکاتي که بسيار لطيف و قابل تامل است. ايشان بر اين باورند که در واقع در بررسي هدف قيام و در کل هدف پيغمبر و امام بايد محدوديتهايي قائل شد و خط قرمزهايي را قرارداد و بر آنها پايبند بود.
در واقع بررسي هدف آن بزرگواران بر ديگران واجب نيست و اگر کسي خواست به اين امر بپردازد و بايد مناسب شئون امامت باشد و شامل توجيه و تفسير و تعليل تمام نواحي و اطراف اين واقعه بينظير باشد.
در قسمت سوم به بيان اهميت تاسيس حکومت اسلامي پرداخته و بيان ميدارند که حکومت اسلامي وقتي تاسيس شده باشد، دستهاي ناپاک «زياد»ها و «ابن زياد»ها و «مغيرة بن شعبه»ها و «شمر»ها و «خولي»ها از خيانت و جنايت و تصرف در بيتالمال و تجاوز به نفوس و اعراض قطع و دستهاي پاک افرادي مانند ابوذر و مقداد و سلمان و عمار و ميثم و رشيد و قيس بن سعد و حجر بن عدي و مسلم بن عوسجة و حبيب بن مظاهر مصدر کار ميشود. در قمست چهارم به اين مطلب ميپردازد که اگر امام زمينه را مساعد مييافت در تاسيس حکومت اسلامي با جديت اقدام ميفرمود. ولي آيا شرايط و اوضاع مساعد بود؟ آيا تاسيس حکومت اسلامي امکان داشت؟
در قسمت پنجم بيان ميدارد که مدارک و مصادر معتبر تاريخي دلالت بر آن دارد که امام بر شهادت خود و حاصل نشدن پيروزي نظامي علم و آگاهي داشت و هدف آن حضرت از قيام، اعلان بطلان حکومت يزيد و احياء دين و رفع اشتباهات و انحرافات فکري و … بود.
در قسمت ششم و هفتم ابتدا با بررسي کوتاهي پيرامون کتاب «شهيد جاويد» و برداشتهاي آن از قيام سيدالشهداء عليهالسلام به اين نتيجه ميرسند که: «اساس کتاب شهيد جاويد باطل است»(ص80)، چون از نظر اصول مذهب شيعه، ائمه عليهمالسلام هر کاري انجام دادند و هر کاري انجام بدهند به عهد و امر خداوند بوده است. ودلايل نويسنده «شهيد جاويد»، که نظر خود را موافق نظر شيخ مفيد و سيد مرتضي و شيخ طوسي دانسته، مردود است و سخنان عالمان مزبور در پاسخ اهل سنت و با توجه به مقتضيات عصرشان است. در جايي از کتاب تصريح شده که همه کتاب شهيد جاويد بر محور سخني از سيد مرتضي در تنزيه الانبياء دور مي زند (ص149)، اما در نهايت تفاوتي ميان نظر سيد مرتضي و مؤلف «شهيد جاويد» گذاشته شده است.
در قسمت هشتم حول بخش دوم کتاب «شهيد جاويد» سخن به ميان آمده که در آنجا ذکر شده «نهضتهاي علما که بدون نيروي نظامي و مالي انجام گرفته محکوم و غير عقلائي است» و اين بخش به ترويج خمودي و سکوت و برگزيدن حال انزوا که در عصر ما بسيار مضر است ميپدازد و مولف کتاب حاضر در اين قسمت به نقد کوتاهي در اين موضوع ميپردازد.
در قسمت نهم از مقدمه به اين نکته اشاره ميکند که اساس کتاب «شهيد جاويد» براينست که قيام امام منحصراً براي تاسيس حکومت اسلامي بوده و هدف ديگر در کار نبوده است؛ و چون با اصول مذهب تشيع نميتوان تحليل و تفسير صحيحي از اين نظريه داد و از طرف ديگر اهل سنت و خاورشناسان را نيز نميتوان اينگونه قانع ساخت؛ طبعاً صحت اين نظريه تائيد ميشود که امام در اين قيام ماموريت فوق العادهاي داشت و …
در قسمت آخر مقدمه به کنارزدن پردههاي ابهام اختصاص دارد و مولف اشاره ميکند که توضيحي از شيخ نعمتالله صالحي نجفآبادي به دستمان رسيده که وي در آن، مقام علم و عصمت امام را تصديق کرده و پيغمبر و امام را عالم به «ما کان و ما يکون» ميداند و اظهار ميکند که چون هدف ايشان از تاليف کتاب پاسخ به اهل سنت و خاورشناسان بوده، مباحث کتاب با صرفنظر کردن از علم غيب امام و تنها از نظر مجاري طبيعي مطرح شده است؛ ولي مولف کتاب «شهيد آگاه» (آيت الله صافي گلپايگاني) خاطر نشان ميسازد که بنابر شواهد و قرائن موجود در کتاب، سعي نويسنده برخلاف آن چيزي مينمايد که اظهار داشته و در سرتاسر کتابش در مقام ردّ اين قبيل روايات اصيل شيعي برآمده است.
بخش اول:
بخش نخست که مشتمل است بر 24 قسمت، به بررسي بخشهاي مختلف و نکات اساسي کتاب «شهيد جاويد» پرداخته و پارهاي از کج فهميهاي نويسندهي آن را مشخص مينمايد و در نهايت از قيام امام با وجود علم و آگاهي کامل به سرانجام کار، چنين تعبير مينمايد که روح آن، تعبد به شهادت و فرمانپذيري و تسليم در برابر امر خدا؛ و از اهداف آن تسليم حکومت نشدن و امتناع از بيعت و اعلان مشروع نبودن حکومت و امر به معروف و نهي از منکر بود؛ و بلند کردن پرچم مظلوميت و آوردن فرزندان و عزيزان در ميدان شهادت و اهل و عيال در معرض اسارت، همگي به صورت اتماماً للحجة و کوشش و تلاشي فداکارانه و جاننثارانه در راه ياري دين خدا بود.
بخش دوم:
بخش دوم کتاب مشتمل بر 20 قسمت است. در قسمتهاي اول تا نهم به بررسي ماهيت قيام حضرت سيد الشهداء پرداخته و هرجا که خدشهاي بر علم و مقام امام وارد شده، ايشان در مقام پاسخ برآمده و جوابي در خور و شايسته دادهاند.
در ادامه و در قسمت دهم تا به پانزدهم مربوط به دفع توهم دربارهي مطلبي است که نويسندهي «شهيد جاويد» با آب و تاب به آن پرداخته و آن پيشنهادهاي صلحي است که به امام نسبت داده است.
و در قسمت 16 به پاسخ مغلطهي بزرگ «شهيد جاويد» مبني بر «به ضرر اسلام تمام شدن شهادت امام» ميپردازد: «چون شهادت مطلوب و محبوب خدا بوده است، پس شهادت سيد الشهداء عليهالسلام ضربهاي به اسلام محسوب نميشود» و مفصل به اين توهم پاسخ ميدهد.
در قسمتهاي هفدهم تا بيستم به بررسي بخشهاي ديگري از کتاب پرداخته که يکي از آنها دربارهي مقايسهي معاويه با يزيد و برداشت غلط نويسنده از اين موضوع دربارهي هدف قيام است. در بخش ديگري که «اهل سنت چه ميگويند؟» نام دارد، ناقد متذکر شده است که نويسنده «شهيد جاويد» به هيچ وجه پاسخي منسجم و قابل قبول به اهل سنت نداده، بلکه تنها به گفتار برخي بزرگان آنان نظير ابنعربي و ابنخلدون صحّه گذاشته است.
بخش سوم:
در بخش سوم که مشتمل بر 30 قسمت است به بيان مراحل قيام و سير قيام حضرت اباعبدالله عليهالسلام پرداخته و به بيان و کيفيتِ ما وقع در عاشورا، البته در مقام پاسخ به اشتباهات نويسندهي «شهيد جاويد» پرداخته است.
بخش چهارم:
آيت الله صافي در بخش چهارم که مشتمل بر 31 قسمت است، در قسمتهاي گوناگون به بيان موضوعاتي مختلف ميپردازد؛ از جمله در ابتداي بخش، به خطبهاي از امام حسين عليهالسلام ميپردازد که بيان حضرت در اين خطبه بر کتاب «شهيد جاويد» خط بطلان ميکشد. و در قسمتي ديگري از اين بخش، به بررسي کتاب «السياسة الحسينية» از موسيو ماربين آلماني پرداخته و اصول مطالب آن را در موضوع قيام، برخلاف ديگر کتب مستشرقين، موافق با مباني تشيع ميداند. و سپس به چهار اشکالي به ماربين و کتابش شده، پاسخ ميگويد (جالب اينجاست که نويسنده «شهيد جاويد» از بين تمام مستشرقين تنها به کتاب ماربين که علامه شرفالدين وي را به خاطر کتابش حکيم آلمان ناميده، حمله کرده)؛ و آنگاه با رسيدن به ادعاي «به سود اسلام نبودن ماجراي عاشورا» مينويسد: «کاش پيش از اين مرده بودم، و عمر به من اينقدر مهلت نداده بود تا زنده بمانم، و در محيط تشيع اين نغمه را بشنوم که قيام و شهادت سرور فداکاران راه اسلام سيدالشهداء، عليه السلام، به سود اسلام نبود.» سپس به اين اشکال پاسخ ميدهد و براي مثال سخني از اميرالمومنين عليهالسلام را ميآورد که اين قيام شيعه را باقيتر و افزونتر ساخت. و در قسمت ديگر اين بخش، به بررسي شعر معروف «ان کان دين محمد لم يستقم الا بقتلي يا سيوف خذيني» ميپردازد.
بخش پنجم:
در بخش پنجم که مشتمل بر 18 قسمت است. حضرت آيت الله صافي مينويسد: «اين بخش از کتاب آثار نامطلوب تهاجم وحشيانه حکومت ضد اسلام يزيد، و آثار پرارزش قيام جوانمردانه امام حسين عليهالسلام را مطرح کرده است، ولي طوري تنظيم شده که قيام امام عليهالسلام، بيارزش و بلکه روي هم رفته زيانبخش معرفي ميشود، و افراد بي اطلاع گمان ميکنند نتايج و آثار نامطلوب قيام بيشتر، و مهمتر از نتابج مطلوب آن بود و مفسدهاش از مصلحتش که غير قصدي بود زيادتر شد که اين برداشت نادرست است.» و همينطور آثار ذکر شده در شهيد جاويد را ميآورد و هريک را بررسي و بعضاً به بوتهي نقد ميکشاند.
در بخش آخر و پس از فهرست ملحقات و اضافات آمده است که در آن به توضيحات مفصلتر در مورد برخي بخشهاي کتاب (که با شمارههايي در متن مشخص شدهاند) پرداخته و طبق شماره بندي توضيحاتي ابراز داشته است.
منبع:
http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=168&page=1