امام جواد(ع) در سال ۱۹۵ هجری قمری و در اواخر عمر شریف امام رضا(ع) به دنیا آمدند و همین مسئله سبب ایجاد برخی تردیدها در امامت ایشان شد.
دوره امامت ایشان مصادف با نهضت ترجمه و نفوذ اندیشههای غیراسلامی به سرزمینهای اسلامی از یکسو و سعایت و مخالفت وزرا، وکلا و حکومت با ایشان بود ولی ایشان انسجام شیعه را حفظ و تقویت کردند.
خبرنگار ایکنا برای آشنایی بیشتر با زندگانی و زمانه آن حضرت و پاسخ به برخی شبهات مطرح در زندگی این امام(ع) با محمد اللهاکبری؛ عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) و نویسنده و پژوهشگر سیره و تاریخ زندگانی ائمه(ع)، در این باره گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ تحلیل شما از دوره و زمانه امام جواد(ع) چیست؟
هر کدام از ائمه بزرگوار شیعه در ابتدای امامت خویش، با مشکلات عدیدهای مواجه بودند که میتوان آن را به مشکلات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مالی تقسیم کرد؛ مشکلات سیاسی را گاهی حکومت و گاهی احزاب داخل حکومت که رقیب همدیگر بودند ایجاد میکردند و به تعبیری برخی اشخاص و گروههای سیاسی برای اینکه خودشان را به حکومت نزدیکتر کنند گزارشات نادرستی از ائمه(ع) برای حکام میبردند تا وجهه امام(ع) را مخدوش کنند و خود را محبوب جلوه دهند یا اینکه چون ائمه(ع) را رقیب خود میدانستند قصد داشتند از این طریق آنان را حذف کنند.
گاهی حتی بستگان، اقوام و رقبا، یاران خود و یاران پدرانشان، این مشکلات را ایجاد میکردند؛ مشکلات فکری و فرهنگی هم گاهی ریشه در یاران پدر و بستگان، حکومت و پیروان مذاهب دیگر داشت و حتی گاهی پیروان ادیان دیگر شبهات اعتقادی، کلامی، فقهی و فرهنگی و … را در جامعه شیعی مطرح میکردند.
امام جواد(ع) هم در دوران امامتشان با مجموعهای از این مشکلات مواجه شدند و به خصوص برای آن حضرت چند مشکل ویژه درست کردند که دیگر ائمه(ع) یا آن مشکلات را نداشتند یا شدت و حدت آنها کمتر از مشکلات امام جواد(ع) بود.
ایکنا ـ ظاهرا یکی از مشکلات آزاردهنده، بحث انکار نسب و به تبع آن انکار امامت بود.
بله؛ مشکلی که جنبه سیاسی، اجتماعی، درون خاندانی و حکومتی داشت، انکار نسب آن حضرت بود؛ دو گروه عمده سعی کردند تا نسبت فرزندی امام جواد(ع) را به پدر بزرگوارشان، امام رضا(ع) منکر شوند که بزرگترین گروه بنی عباس بودند؛ گروه دیگر عموهای آن حضرت بودند یعنی در حقیقت بستگان درجه یک ایشان. این دو دسته هم هر کدام انگیزههای خاص خود را داشتند؛ عباسیان از این جهت منکر نسب امام جواد(ع) شدند چون مامون دخترش را به ازدواج امام جواد(ع) درآورد و البته سن این دختر بیشتر از امام جواد(ع) بود.
مامون تصمیم داشت تا دعوای علوی _ عباسی را به نحوی خاتمه دهد زیرا اگر از این ازدواج فرزند پسری متولد شده و اجل به مامون مهلت میداد به احتمال زیاد او را به عنوان ولیعهد و خلیفه انتخاب کرده بود و دعوای علوی _ عباسی را پایان میداد. عباسیان هم خوف این مسئله را داشتند که مبادا از این ازدواج فرزند پسری به دنیای بیاید و اگر چنین میشد، خلافت از خاندان عباسیان بیرون میرفت و به خاندان علوی منتقل میشد لذا کما اینکه سرسختانه با ولایتعهدی امام رضا(ع) مخالف بودند سرسختانه هم با انتساب فرزندی امام جواد(ع) با امام رضا(ع) مخالف بودند و با ازدواج امام(ع) با دختر مامون هم مخالفت داشتند به همین دلیل هم دنبال پاک کردن صورت مسئله یعنی نفی نسب رفتند.
عموزادهها و عموهای امام جواد(ع) هم انگیزه مالی داشتند و از این جهت منکر نسب بودند زیرا امام کاظم(ع) وصیت کرده بود که بیشتر اموال غیرمنقول مانند مزرعه و باغها و …. یکپارچه بماند و بین ورثه تقسیم نشود و امام رضا(ع) متصدی آن باشد و درآمد را بین وارثان تقسیم کند، امام رضا(ع) هم برای بعد از خودشان تصدی این کار را به امام جواد(ع) سپردند؛ این گروه بارها به امام رضا(ع) فشار آوردند که باغها و میراث را تقسیم کنند ولی ایشان زیر بار نرفتند لذا دو گروه عمده نزدیکان و حکومتگران با انگیزه متفاوت هدف مشترکی داشتند. مامون در این قضیه طرفدار امام جواد(ع) بود و نسب را تایید کرد و حتی نسبشناس آوردند و این انتساب تایید شد لذا امالفضل را به عقد امام(ع) درآورد. این مشکل فقط در بین ائمه(ع) مختص امام جواد(ع) بود و مابقی ائمه(ع) با چنین مشکلی مواجه نبودند.
البته مشکل دیگر هم آغاز امامت در سن قبل از بلوغ است که باز این هم تقریبا منحصر به فرد است و فقط در امام جواد(ع) و امام هادی(ع) وجود دارد. طبیعی است که چون ایشان خردسال بود عدهای که در پستوی ذهنشان این مسئله وجود داشت که امام باید عاقل و بالغ و درسخوانده و تجربه دیده باشد، با امامت ایشان مخالفت کردند. از این جهت هم حکومت و هم احزاب سیاسی داخل حکومت مشکلاتی درست کردند و حضرت و حتی مامون را به چالش کشیدند.
از طرف دیگر پیروان پدر و جد امام جواد(ع) هم در این زمینه برای آن حضرت مشکلاتی ایجاد کردند؛ کسانی که واقفیه و فطحیه و … بودند و اموال زیادی در دستشان به عنوان وکلای امام رضا(ع) و امام کاظم(ع) باقی مانده بود امامت امام جواد(ع) و به تعبیر خودشان یک کودک را نپذیرفتند و منافع مالی و سیاسی خود را تعقیب کردند و به این مسئله دامن زدند تا امام از صلاحیت بیفتد لذا مناظرات زیادی میان امام(ع) و یحیی بن اکثم که پیرمرد دانشمندی بود برگزار شد و حتی خود مامون برخی از این جلسات را تشکیل داد و همین جلسات سبب شد تا علم امام(ع) نزد مردم ظاهر شود و عدهای اقرار کردند که ایشان صلاحیت امامت امت را دارند.
کمی سن در دو جهت مشکلآفرین شد؛ یکی از جهت علم و دانش که برخی یاران پدر و احزاب درون حکومت از آن استفاده کردند و دیگر اینکه چون قبل از بلوغ به امامت رسیدند برخی عموها و عموزادهها این کمی سن را بهانه کردند. این مشکل از مشکلات امام جواد(ع) بود که ائمه دیگر کمتر با آن مواجه بودند.
مشکلات دیگر هم از سنخ علمی فرهنگی است و کم سنی امام و یاران پدر و برخی افراد سودجود درون شیعه و حکومت و پیروان مذاهب و حتی ادیان دیگر به آن دامن زدند البته مامون قبول داشت که علم امام جواد(ع) از سنخ علم دیگر و لدنی است و از علمای یهود و نصارا و مسلمان بیشتر علم و دانش دارند ولی به هر حال مخالفان از عقبماندگی فکری و فرهنگی مردم سوء استفاده میکردند.
به لحاظ اقتصادی و مالی هم برخی وکلای پدر و جدشان، امامتشان را منکر میشدند زیرا معمولا وجوهاتی در دست آنها بود و نمیخواستند آن را به امام(ع) تحویل بدهند. البته فقط انگیزه مادی در کار نبود بلکه این افراد قصد نداشتند از مقام و موقعیت اجتماعی خود دست بکشند.
ایکنا ـ یکی از موضوعات آن دوران مسائل فکری و عقیدتی بود که نمونه بارز آن دوقطبی شدن جامعه براساس باور به حدوث و قدم قرآن یا عدم باور به آن است، برخورد امام(ع) با این موضوع چگونه بود؟
یکسری مشکلات از طرف حکومت دامن زده میشد به ویژه بعد از مرگ مامون؛ خود مامون نه صرفا برای امام جواد(ع)، مسئله حدوث کلام خدا را دامن زده بود و در جامعه این بحث باعث دوقطبی شده بود؛ زیرا معتزله میگفتند قرآن، حادث است و برخی از فرق دیگر میگفتند که قدیم است و این مشکل جدی اعتقادی و سیاسی درست کرده بود یعنی اگر کسی حادث بودن قرآن را قبول نمیکرد به او منصب سیاسی و حکومتی نمیدادند.
این مسئله به شیعیان هم سرایت کرد و شیعیان از امام جواد(ع) پرسش میکردند و این معضل همچنان در ائمه بعد هم تداوم یافت. ابناءالرضا مردم شیعه را از این مباحث دور نگه داشتند و سعی داشتند مردم وارد این دو دستگی و دوقطبیها نشوند. بنابراین بخشی از مسائل فکری و فرهنگی از طرف حکومت و وزرا از این جهات بود. شبهاتی هم از طرف پیروان مذاهب دیگر و ادیان دیگر طرح میشد که جنبه فقهی، کلامی و … داشت و حتی جلسات گفتوگو و مناظره تشکیل میشد و اغلب این جلسات به نفع امام تمام میشد و حتی عالمانی که سنی از آنان گذشته بود پاسخهای امام را میپذیرفتند و قانع میشدند.
مشکلات امام فقط این نبود که یکسری شبهات مطرح باشد بلکه مامون یکی از دخترانش را به عقد امام رضا(ع) و دیگری را به عقد امام جواد(ع) درآورده بود و پدر و پسر باجناق شده بودند و انتظار میکشید که از دو امام(ع)، فرزندانی متولد شوند و همین سبب شد تا عداوت افراد درون حکومت که هر کدام دنبال قدرت سیاسی بودند با ائمه(ع) بیشتر شود و آنان را رقیب جدی تلقی کنند.
حضرت گاهی در مدینه بودند و مکررا به بغداد احضار میشدند و ریشه مشکل به نظر بنده سیاسی و ناشی از رقابت احزاب و وزرا بود و تا مامون زنده بود این مشکلات هم کمتر بود ولی وقتی مامون مرد این مشکلات بیشتر شد. از جمله مشکلات سیاسی دیگری که امام(ع) با آن موجه بود این بود که برخی از یاران پدر و عموزادهها و عموها برای اینکه در درون حکومت نفوذ کرده و منصب و پولی به دست بیاورند به اجزای حکومت و یا حتی خلیفه مراجعه داشتند و برای امام دسیسه و توطئه میکردند و حتی از طرف فطحیه و اسماعیلیه و کسانی که عضو فرقهها نبودند پشت سر امام سخنچینی و غیبت میکردند تا مقام وموقعیت خودشان را ارتقا بدهند.
ایکنا ـ آیا قیامهایی از سوی علویون در این دوره صورت گرفته است؟
در دوره امام قیام چندانی از طرف علویون رخ نداده است که به آن بپردازیم در حالی که معمولا این قیامها در دوره برخی از ائمه(ع) وجود داشت و باعث فشار مستقیم و غیرمستقیم بر ایشان میشد.
ایکنا ـ در این شرایطی که مطرح کردید فعالیت علمی امام(ع) در جامعه چگونه بود؟
مناظرات فرصتی برای اشاعه علم و دانش بود و امام(ع) با وجود سن کم به سلامت از این مراحل عبور کردند و این هم از کرامات ایشان است که در آن وضعیت توانستند رابطه خودشان را با پیروانشان ساماندهی و جامعه شیعه را حفظ کنند. جامعهای که گرفتار بحران عقیدتی و سیاسی و … شده است. البته بدنه جامعه شیعه امامت ایشان را بعد از مدتی پذیرفتند ولی باز افراد زیادی مردد بودند و از طرفی سعایت و سخنچینی اطرافیان هم زیاد بود ولی امام انسجام شیعه را حفظ کردند؛ سؤالات جامعه شیعه را جواب دادند و مباحث جدیدی را که در آن دوره مطرح بود پاسخ دادند و تبیین کردند.
از ویژگیهای این دوره ایجاد نهضت ترجمه و نفوذ اندیشههای غیر اسلامی به درون جامعه اسلامی بود و چون تازگی هم داشت مورد پذیرش آنان بود و امام مواجهه عالمان و منطقی با این مسائل داشتند و در فرصت امامتشان، به شبهات و سؤالات پاسخ دادند و انسجام شیعه حفظ شد. البته این خدمت علمی صرفا برای جامعه شیعه نبود بلکه جامعه اسلامی مدیون این خدمات است.