به گزارش ایکنا، نشست «تبارشناسی نسبت علمای شیعه و صفویه» امروز دوشنبه ۲۵ دیماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
یعقوب توکلی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه گزیده صحبتهای وی را میخوانید:
برای بررسی دوران صفویه، توجه به تاریخنگاری این عصر اهمیت دارد چون اختلافات اساسی درباره تاریخنگاری این عصر را شاهد هستیم و بخشی از این اختلافات، تحت تأثیر ادبیات فضل بن روزبهان خنجی است که از منتقدان صفویه است و به سمت ازبکها فرار کرده و چندین بار ازبکها را برای حمله به ایران تحریک کرد اما فضای دانشگاهی ما تا حد زیادی تحت تأثیر افکار و نوشتههای اوست. بعد از آنکه رویکردهای ناسیونالیستی در کشور ما رشد کرد نیز شاهد جدیترین نگاههای انتقادی نسبت به حضور روحانیت در دستگاه صفوی هستیم. این روند از ادوارد براون شروع شد هرچند که بعید میدانم بسیاری از نوشتههای ادوارد براون؛ متعلق به خود او باشد. این روند تا زمان احمد کسروی هم ادامه داشت.
دلایل شیعه شدن صفویان
حدود ده سال قبل نشستی در آموزش و پرورش کرمان با حضور همه سرگروههای تاریخ برگزار شد. یکی از اساتید دانشگاه الزهرا(س) استدلال میکرد که به دلیل نوع نگاه علما در دوره صفویه، بدبختیهای ما شروع شد. وی به نقل قولی از چنگیر پهلوان اشاره کرده که میگوید موقع حمله محمود افغان به ایران، چهل هزار طلبه در اصفهان، درباره جنابت ملائکه بحث میکردند در حالیکه اگر اسلحه دست میگرفتند، میتوانستند محمود افغان را تا کابل عقب برانند. بنده گفتم چنین چیزی صحت ندارد، مگر اصفهان چقدر جمعیت داشت که در یک فضای درسی، چهل هزار طلبه حضور داشته باشند بنابراین باید دانست بخشی از تاریخنگاری ما ضد حضور علما در حکومت است.
یکی از ملاحظات جدی درباره علت همکاری علما با پادشاهان صفویه است و سوال این است که اساسا چرا اینها شیعه شدند؟ در برخی کتب تاریخی گفته شده چون مادرِ شاه اسماعیل صفوی، مسیحی بوده است به خاطر ضدیت با عثمانی، شیعه شده و این شیعه شدن، تصنعی بوده است. در آثار مختلفی که درباره دوران صفویه نوشته شده به شکل مکرر به این مسئله اشاره شده است. بنده میخواهم به این نتیجه برسم که تحول عقیدتی بین صفویان به آسانی صورت نگرفت. ضمن اینکه این تحول عقیدتی و تسلیم در برابر علما، یک تسلیم معطوف به اعتقاد و ایمان بود.
تواضع شاهان صفوی در برابر علمای شیعه
در طول تاریخ، پادشاهان و مخصوصا آنانی که قدرت سیاسی را به ضرب شمشیر و بسیج منابع انسانی و جنگیدن به دست آوردهاند به آسانی حاضر نبودند برای خودشان شریکی در قدرت بسازند. حتی پادشاهان صفوی، اگر صدر اعظم آنها تخلفی میکرد وی را به راحتی سر به نیست میکردند اما با وجود چنین رفتاری، شاهد هستیم در برابر علما، تواضع، همکاری و اطاعتپذیری دارند. مخصوصاً در دوران شاه تهماسب، چنین چیزی اوج میگیرد مخصوصا اینکه وی بیانیهای معروف صادر کرده و حکومت را متعلق به امام زمان(عج) و مرحوم محقق کرکی را جانشین امام زمان(عج) میداند.
درباره اینکه برخی معتقدند فقه شیعه، تجربه همکاری با حکومت را نداشت باید بگویم که اکثر آثار معروف شیخ مفید، شیخ طوسی و سیدمرتضی را که نگاه کنیم متوجه میشویم همه آنها در زمان آل بویه شکل گرفته است. بنابراین شکلگیری حکومت صفوی، بعد از دوران حکومت مغول و سالهای نابهسامانی در ایران، به صورت جدی مورد استقبال علمای شیعه قرار گرفت. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم در جنگ چالدران، سلطان سلیم با دویست و پنجاه هزار نیروی حرفهای و با تجهیزات کامل به ایران حمله کرد اما دوازده فتوای فقهی هم پشت حمله وی بود و در مکاتبات وی هم آمده که باید حکومت ایران را به ما واگذار کرده و از مذهب شیعه دست بکشید. در همین دوران برخی از علمای شیعه در جنگ با عثمانی به شهادت میرسند لذا میتوان گفت پیوندی که بین علما و حکومت صفویه ایجاد شده ناشی از اعتقادات هم هست. نکته جالب این است که در این دوره، بین خود علمای حاضر در دستگاه هم اختلافنظرهایی درباره حکومت صفوی وجود دارد اما بسیار برجسته نیست.
نحوه به تعویق افتادن اعتراض در میان شیعیان
همچنین عبدالمجید مبلغی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
اگر بخواهیم نظامِ آگاهی شیعه را توضیح دهیم باید بگوییم شیعه در معنای ابتدایی با مفهوم اعتراض، همبسته و همراه است و به معنایی، اعتراض، ذاتیِ تأملِ شیعی است و نوعی بروز و ظهور از زمان سقیفه پیدا کرده است. اعتراض را میتوان به چند حالت در شعیه پیدا کرد و زمانی که این اعتراض، مبنایی برای تشیع قرار میگیرد با شیعه زیدی مواجه هستیم. اما در آن سوی طیف، زمانی که این اعتراض کاملا سازمان پیدا کرده و باطنی میشود در چهارچوب تأملات شیعه اسماعیلی و قرمطی، خود را نشان میدهد. شیعه امامی در میانه این دو قرار میگیرد و اعتراض را به تعویق میاندازد و با کمک گرفتن از مفاهیمی همانند تقیه و انتظار، حائز توانی برای تعویق افکنی نظاممند اعتراض میشود.
زمانیکه اعتراض به تعویق میافتد، فقه توسعه پیدا میکند. اما فقه شیعه برخلاف فقه اهل سنت، فقهی پویا و دینامیک است چراکه فقه شیعه همچنان حامل زمینههای معطوف به آینده است و فقه اهل سنت عمدتا میل به گذشته دارد و به تعبیری دچار انسداد میشود. فقه اهل سنت در درون خود نوعی ایدهآلیسم را حمل نمیکند بنابراین با فاصلهگیری از عهد نبوت و صحابه، دچار در خود فرورفتگی میشود و یک نظام آگاهی مانا را عرضه میکند اما فقه شیعه به دلیل عرضه چهارچوبهایی معنایی معطوف به آینده همانند ولایت و انتظار، حامل یک بیقراری تاریخی در درون خودش است.
پویایی فقه شیعه
دینامیک بودن فقه شیعه حاصل کشاکش میان نیروهای بسا متعارضی است که درون این فقه شکل گرفته است. اینجاست که نحلههای گوناگونی از فقه شیعه شکل میگیرد که برخی معطوف به عقلانی بودنِ غیر سیاسی، برخی اجتماعی، برخی سیاسی و برخی عرفانی هستند لذا به تعویق انداختن عتراض، بدین معنی نیست که اعتراض از میان شیعیان رخت بسته است بلکه اعتراض با شیعیان همراه شده و تنوعی از تحولات را با خود همراه کرده است. ما باید زمینههای تحولمندی در فقه شیعه را کشف کنیم و اگر چنین مواردی را درک کنیم آنگاه درک درستیتری از اثرگذاری ملا عبدالله بهابادی در فقه شیعه به دست میآوریم.
فقه شیعه در دوران علامه حلی به اوج عقلانیت میرسد و کار مهم ایشان، این است که ارتباط فقه شیعه با جهان بیرون از خود را به مرحله بیسابقهای میرساند. در عهد صفوی، این ارتباط به مثابه یک بحران دانسته میشود لذا یک نهضت جدی ضد برونگرایی در میان شیعیان شکل میگیرد و وقتی اوج میگیرد تبدیل به نهضت اخباری میشود که به شدت ضد اهل سنت و همچنین طرفدار اتخاذ سیاستهای حفاظتگرایانه شیعی است. اینجاست که تحت تأثیر نزاعهای عثمانی و صفوی، میراث شیعی آمیخته با تأملات فراشیعی به خطر میافتد و در نهایت شاهد تعدیل و بازخوانی سنت شیعی در این دوران هستیم اما حوزه نجف هم تلاش میکند مذهب شیعه تحت تأثیر اختلافات صفوی و عثمانی قرار نگیرد و میراث علامه حلی به خطر بیفتد و مخصوصا ملا عبدالله بهابادی یزدی از افرادی است که چنین کارکردی ایفا میکند.