درباره تعداد جمعیت حاضر در رویداد مهم و تاریخی غدیر خم اقوال و روایات متفاوتی وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسی این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلی، در مورد جمعیت مدینه در سالهای پایانی حیات رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، و نیز با بهرهگیری از دیگر قراین تاریخی، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.
واژگان کلیدی:
غدیر،حاضران در غدیر،مدینه،مکه،یمن،جحفه و مفترق الطرق.
مقدمه
از نگاه شیعه،غدیر مهمترین رویداد تاریخی عصر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله است که طی آن بر امامت حضرت علی علیه السّلام برای مسلمانان تأکید شد.ازاینرو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله،آن را به عنوان اساسیترین دلیل برای حقانیت خود و امامت امام علی علیه السّلام معرفی کرده و از آن بهره برده است.
متکلمان،محدثان و مورخان شیعه و سنی از زوایای مختلفی این مسئله را بررسی کردهاند؛زمان و مکان غدیر،علت انتخاب مکان غدیر،عبارتها و کلماتی که در سخنرانی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمده و جریانهایی که در آن اتفاق افتاد همه به نوعی مورد کاوش قرار گرفتهاند.اما از مباحثی که کمتر به آن توجه شده و بدون بررسی و تحلیل تاریخی از آن سخن به میان آمده«تعداد جمعیت حاضر در غدیر»است.(1) گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر،در حد آمار بالایی(بیش از یا قریب به صدهزار نفر)ذکر میشود،اما به نظر میرسد این گزارشها مبالغهآمیز و مبهم بوده و مشکلاتی نیز ایجاد کرده است.
در این پژوهش تلاش میشود ضمن توجه به اقوال مورخان،به گونهای تحلیلی تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینی،مانند رشد نسبی جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.طبعا ابتدا باید زمان و خصوصا مکان غدیر بررسی شود که ارتباط تنگاتنگی با بحث جمعیت آن دارد.البته بدیهی است اگر با بررسی علمی،کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر،تأثیری در اعتبار و اهمیت رخ داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقی است.چرا که در اصل واقعهء غدیر جای هیچ تردیدی نیست.
1.زمان ماجرای غدیر
در مورد تاریخ غدیر تقریبا اختلافی بین منابع نیست.تمامی منابع(2) در اینکه این رویداد بزرگ هیجدهم ذی حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد،اتحاد نظر دارند.
در اینجا به مناسبت،یادآوری این نکته،ضروری است که برخی منابع شیعی نوشتهاند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه رویداد است. (3) به نظر میرسد این امر، نوعی افزودن فضیلت برای این روز مهم است،زیرا طبق محاسبات چنین چیزی ممکن نیست.بسیاری از منابع اهل سنت(4) و نیز شیعی،(5) وقوف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در عرفه سال دهم،روز جمعه گزارش کردهاند و بر این اساس،روز غدیر که نه روز پس از عرفه و هجدهم ذی حجه است،یکشنبه خواهد بود.در میان مورخان،ابن کثیر به این نکته اشاره کرده است. (6)
نکته دیگر اینکه این گردهمایی عظیم در چه ساعتی از روز روی داده است؟
طبرسی در اینباره مینویسد:جبریل زمانی که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد. (7) فتال نیشابوری نیز گزارشی را میآورد و مینویسد:پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آورد. (8) ابن اثیر به نقل یکی از شاهدان عینی غدیر،زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است.طی این گزارش ابن الطفیل میگوید:در حجة الوداع همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانی را برای نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم،بعد از آن،نماز خواندیم و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از نماز،دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود:«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».(9)
سید بن طاووس روایتی از زبان یکی از حاضران در غدیر به این صورت نقل میکند:ما زمانی به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتی را روی زمین میانداختی از شدت گرما پخته میشد. (10) نویسنده کتاب الهدایة الکبری روایتی را از زبان امام علی علیه السّلام نقل میکند که طبق آن،امام فرمود:و آن روز(غدیر)روزی بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر میشد. (11) قاضی نعمان نیز روایتی را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزی گرمتر از روز غدیر ندیده بودیم. (12)
براساس این گزارشها به نظر میرسد که تجمع هنگام ظهر که گرمترین زمان روز است،صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته،قابل جمع است. محاسبات نشان میدهد که غدیر در اواخر اسفند ماه روی داده (13) و با توجه به شرایط آب و هوایی شبه جزیره،این گرمای شدید کاملا طبیعی است.
اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اختصاصا برای ابلاغ امامت علی علیه السّلام دستور به اجتماع داده است یا اینکه اجتماع برای نماز بوده و بعد از نماز،ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است.گرچه میتوان گفت که این دو قابل جمعاند،زیرا زمان اجتماع،همزمان با ظهر بوده،ازاینرو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سخنرانی کرده است.
2.مکان غدیر
شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعی تحصیل حاصل است.اما ما ازاینرو به آن میپردازیم تا در بحث بعدی،یعنی تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهرهبرداری کنیم.باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقی قرار دارد و اهالی چه مناطق و چه شهرهایی در غدیر حضور داشتهاند.
اینکه چرا به این مکان«غدیر»و چرا به آن«خم»میگویند برخی منابع اشاراتی دارند.یاقوت حموی،نویسنده معجم البلدان مینویسد:غدیر از غدر به معنای فریب گرفته شده است،زیرا غدیر جایی است که انسان از کنار آن عبور میکند و آبی در آنجا میبیند،اما سال بعد که میرود خشک و بیآب مییابد و از تشنگی میمیرد، و به این وسیله انسان را فریب میدهد. (14) حموی«خم»را نام چاهی از بنی مره ذکر کرده است. (15) نیز نقلی از زمخشری دارد که«خم»نام مردی بوده است. (16) همچنین طبق نقل دیگری«خم»را نام چاهی میداند که عبد شمس آن را حفر کرده است. (17)
اما اینکه غدیر در چه فاصلهای از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است،در منابع تاریخی بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛به عبارتی از آنجا که جحفه مکان شناخته شدهای بود،سعی شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود.یاقوت حموی هنگام معرفی منطقه جغرافیایی غدیر خم مینویسد: و غدیر خمّ:بین مکه و المدینه،بینه و بین الجحفه میلان؛(18) غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه،دو مایل(19) فاصله دارد.
طبرسی روایتی دارد که طبق آن،غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است. (20) ابن جوزی فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است. (21) این در حالی است که سید بن طاووس مینویسد:مردم در جحفه توقف نمودند. (22)
حال باید دید جحفه کجاست؟محقق کتاب الغارات در معرفی جحفه مینویسد:جحفه روستای بزرگی بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است.جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند.فاصله جحفه تا مدینه شش منزل،و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است. (23)
براساس مشاهدههای اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جادهء کنونی حدود 180 کیلومتر است. (24) در نقشههای امروزی عربستان شهر رابغ کاملا پیداست که در کنار دریای سرخ واقع شده است.این شهر فاصله کمی با محل غدیر دارد.براساس گزارشی که بخشی از آن گذشت،مسجدی در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است.
نکته پایانی در این بخش این است که چرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله غدیر را انتخاب نمود.در پاسخ این سؤال دو احتمال وجود دارد:احتمال اول،اینکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از سوی خداوند مأمور بوده که در اینجا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛به عبارت دیگر،این مکان از سوی خداوند انتخاب شده است.
احتمال دوم،که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع،توجیهی است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان،این است که غدیر،محل تقسیم راهها و به اصطلاح «مفترق الطرق»بوده و مسافران هر منطقهای از اینجا راه خود را جدا نموده و به شهر خود میرفتند. (25) ازاینرو آخرین نقطه مسیر همراهی تمامی مردم با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پیش از متفرق شدن مردم،مأموریت خود را ابلاغ نموده است.
البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسی و نظامی به شمار میآمد.هنوز مناطق عراق،شامات و مصر مسلمان نبودند.از این گذشته،با دقتنظر در وضعیت جغرافیایی غدیر چنین به دست میآید که غدیر یا همان جحفه اصلا مفترق الطرق نبوده و چنین وضعیتی نداشته است.همانطور که در نقشه ملاحظه میشود مسیر مردم عراق از شمال شرقی مکه،مسیر مردم طائف از جنوب شرقی مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است.مسیر شمال غربی مدینه که به غدیر منتهی میشود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است.گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال افریقا،آنها نیز از این مسیر به مکه میآیند و در جحفه محرم میشوند.در کتابهای فقهی در باب حج به تفصیل در اینباره بحث شده است که مردم هر منطقهای از کجا وارد حرم(مکه)شده و محرم میشوند و طبیعتا خروج آنها نیز از همان راه است.ذات عرق برای عراقیها،یلملم برای یمنیها، قرن المنازل برای طایفیها و جحفه برای قبیلههای جنوب مدینه و کسانی که نزدیک به مدینه هستند؛(26) یعنی چون مسیرها متعدد است،محل محرم شدن نیز متعدد است.در محاسبه جمعیت غدیر-همانگونهکه بدان خواهیم پرداخت-باید این محاسبات جغرافیایی نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن(که در جنوب هستند)در غدیر حضور داشتهاند.
در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق،المره و المسلح میگذرد و به طرف شمال شرقی مکه میرود،در حالی که غدیر در شمال غربی مکه واقع شده است.آری در یک صورت میتوان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشتهاند و آن اینکه حجگزاران عراقی به همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به غدیر آمده و از آنجا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطهچین نشان داده شده است.اما این احتمال هم پذیرفته نیست،زیرا هیچ سندی از سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مبنی بر اینکه مردم عراق یا یمن وی یسرا تا غدیر همراهی کرده باشند،وجود ندارد.در اینباره بیشتر سخن خواهیم گفت.افزون بر آنچه گفته شد یادآوری این نکته،ضروری است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج،از مدینه،طائف،یمن و اهالی خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور میکردند.
3.تعداد جمعیت حاضر در غدیر
مهمترین مسئلهای که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتی که در ماجرای غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مبنی بر ولایت امام علی علیه السّلام را از زبان مبارک ایشان شنیدهاند،چه مقدار بوده است؟
3-1.بررسی اجمالی روایات مختلفی که به نوعی تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کردهاند:
3-1-1.هزاروسیصد نفر
کمترین جمعیتی که در این مورد گزارش شده 1300 نفر است.ابن شهرآشوب روایتی از امام باقر علیه السّلام نقل کرده که طبق آن،پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در روز غدیر در حضور 1300 نفر، جمله«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»را مطرح نمود. (27) متأسفانه ایشان سند روایت را نیاوردهاند.همین روایت را مجلسی نیز آورده است. (28)
در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از عمار نقل شده که میگوید:
در مجلسی ابن عباس بودیم و او سخنرانی میکرد که ابو ذر بلند شد و گفت:ای مردم آیا میدانید که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود راستگوتر از ابوذر نیست؟همه گفتند: آری. ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که 1300 مرد بودیم…فرمود:هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست،خدا یا هر که علی را یاری کند یاریاش کن و هر که دشمنی کند دشمنیاش کن.در این هنگام مردی بلند شد و گفت:مبارک باد بر تو ای پسر ابی طالب. (29)
در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه السّلام سندی ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد،اما قولی که فرات کوفی بیان نموده با توجه به قراین درونی روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن عباس و سخنرانی ابو ذر است قابل توجه است،اگر چه محاسبات نشان میدهد که جمعیت غدیر بیش از 1300 نفر بودهاند. (30)
3-1-2.دههزار نفر
اما دسته دیگری از روایات،تعداد دههزار نفر را گزارش کردهاند.عیاشی ذیل آیه 76 سوره مائده از امام صادق علیه السّلام نقل میکند:من تعجب میکنم از اینکه شخص با آوردن ده شاهد حقش را میگیرد،اما علی بن ابی طالب علیه السّلام با دههزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه السّلام ادامه میدهد:پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مدینه خارج شد در حالی که پنجهزار نفر از مدینه همراه وی بودند و پنجهزار نفر هم از مکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مشایعت کردند. (31)
در این روایت،تصریح شده است که پنجهزار نفر از«اهل مکه»پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را تا غدیر مشایعت کردند.پذیرفتن اینکه این تعداد از مکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است،زیرا:
اولا:هیچ امری از سوی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مبنی بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد؛
ثانیا:فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیاری است و بر فرض که مردم قصد بدرقه کردن رسول خدا را داشتهاند مشایعت کردن تا حدود 180 کیلومتر بسیار بعید است.
آری،چنانچه این پنجهزار نفر،اهل مکه نباشند و به گونهای با تسامح بگوییم اهالی دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را همراهی نمودند پذیرفتنی است.اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟
ابن شهرآشوب نیز در روایتی از امام صادق علیه السّلام شاهدین غدیر را دههزار نفر عنوان کرده است. (32) علاوه بر این دو،شیخ حر عاملی نیز در روایتی قول دههزار نفر را آورده است. (33) به نظر میرسد این دو از عیاشی نقل نکردهاند،زیرا نه به عیاشی اشارهای دارند،و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشی هست،و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره میکند،نیاوردهاند و حتی شیخ حر عاملی خود اضافه میکند:چه بسا این دههزار نفر همه از مدینه بودهاند. (34) بههرحال،این دو روایت میتوانند به گونهای تأییدی برای روایت عیاشی باشند.
3-1-3.دوازدههزار نفر
عیاشی روایت دیگری را ذیل آیه 55 سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه السّلام ذکر میکند و طی آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازدههزار نفر آورده است.جالب آنکه نکته پیش گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازدههزار نفر بودند،ولی امیر المؤمنین علیه السّلام نتوانست حق خود را بگیرد،در حالی که یک شخص با دو شاهد میتواند حق خود را باز پس گیرد. (35)
3-1-4.هفدههزار نفر
نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلی،جمعیت حاضر در غدیر را هفدههزار نفر دانسته است.وی مینویسد:دوازدههزار نفر از یمن و پنجهزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بودهاند. (36)
ما در نقد روایت عیاشی گفتیم که آمدن مکیها تا غدیر وجهی ندارد و از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیز امری اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهی کنند.این نقد به وجه اولی بر این روایت وارد است،زیرا یمنیها میبایست به طرف جنوب بروند و امری از سوی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را تا غدیر مشایعت کنند.بنابراین،آمدن ایشان،آن هم تا فاصله 180 کیلومتری پذیرفتنی نیست.
3-1-5.شصتهزار نفر
ابن جبر در کتاب نهج الایمان مینویسد:«و روی ان یوم الغدیر لعلی بن ابی طالب ستون الف شاهد».(37) این قول چندان پذیرفتنی نیست،زیرا اولا:به هیچ منبع یا شخصی منسوب نیست،ثانیا:اقوال دیگر از شهرت بیشتری برخوردارند،ثالثا:-همانطور که خواهیم گفت-از منطق نقل آمار برخوردار نیست.
3-1-6.هفتادهزار نفر
طبرسی تعداد افرادی را که همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مدینه و اطراف آن خارج شدهاند، هفتادهزار نفر ذکر کرده است.او در روایتی طولانی همراه با خطبه سیزده صفحهای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در روز غدیر،پس از ذکر سلسله سند،روایتی از امام باقر علیه السّلام نقل میکند که طبق آن هفتادهزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف،همراه پیامبر حج به جا آوردند،همانند اصحاب موسی که آنها هم هفتادهزار بودند و پیمان شکستند. همینطور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هم برای علی علیه السّلام بیعت گرفتند،گرچه مردم پیمانشکنی کردند. (38)
این روایت نیز به دلایلی پذیرفته نمیشود:
اولا:این روایت به لحاظ سند مشکلاتی دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده میشوند،(39) ثانیا:عدد هفتادهزار نفر در موارد بسیاری به منظور نشان دادن کثرت، استعمال میشده و لذا به نظر میرسد این مورد نیز از همان موارد باشد.
3-1-7.هشتادوششهزار نفر
باز ابن جبر در همان کتاب مینویسد:«و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصار المتباعده».(40) همانطور که در متن آمده فقط در حد یک«قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیفتر است و لذا نمیتوان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت مینویسد:«روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهای دور بودهاند»؛و از مباحث بعدی این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.
3-1-8.نودهزار نفر
عبد الملک عاصمی شافعی از نویسندگان اهل سنت مینویسد:پیامبر برای حجةالوداع از مدینه خارج شد،در حالی که نودهزار یا 114 هزار نفر همراه وی بودند. (41)
3-1-9.یکصدوچهاردههزار نفر
قول دیگر عاصمی شافعی-چنانکه گفته شد-114 هزار نفر است (42) که به دلیل ترتیببندی اقوال،آن را در ردیفی جداگانه میآوریم.نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنی نیست.این در حالی است که اقوال قویتر و مستندتری در دست داریم.
3-1-10.یکصدوبیستهزار نفر
در نهایت،گزارشی از ابن جوزی است که جمعیت حاضر در غدیر را 120 هزار نفر دانسته است. (43) به نظر میرسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفی یا تحریفی رخ داده باشد،زیرا در هیچ یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است.دیگر اینکه ابن جوزی از قول خود چنین میگوید و آن را به کتاب یا شخصی نسبت نمیدهد.
حاصل آنچه گفته شد،اینکه تعداد جمعیت حاضر در غدیر از 1300 نفر تا 120 هزار نفر گزارش شده است.
اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر،طبق روایاتی که در منابع پنج قرن اولیه آمده،هفدههزار نفر گزارش شده است.رقمهای بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است.با توجه به ضعفهایی که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفا نقل از خود یا نقل یک قیل میباشد،باید از بین چهار قول اول یکی را تأیید کنیم،البته براساس قراین دیگری که ذکر خواهد شد و نیز کار آماری که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت.برای این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتی درباره«نقلهای آماری از جمعیت در تاریخ»را بیاوریم و آنگاه بین نقلهای مختلف یکی را انتخاب نماییم.
3-2.اعداد و ارقام در منابع تاریخی
به راستی آیا اعدادی که در منابع تاریخی و به خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعی و دقیق میباشند؟این سؤالی است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم.به عنوان مثال،اعداد و ارقامی که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوههای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ذکر شدهاند اینها تا چه اندازه ناظر به واقعاند و تا چه اندازه ما به آنها اعتماد داریم.به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سیهزار نفر شرکت داشتند.آیا این عدد واقعی است؟
اگر همه این اعداد را غیرواقعی فرض کنیم،دیگر چیزی برای ما نمیماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلی ارائه دهیم.چنین حکمی در مورد دیگر گزارشهای تاریخی و چه بسا خود منابع تاریخی نیز صادق است.ازاینرو ما اجمالا آنها را میپذیریم،اما با قرار دادن آنها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش میکنیم به عددی نزدیک به واقع دست پیدا کنیم.روی هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به خصوص تعداد جمعیتها با مشکلاتی روبهرو میشویم که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
3-2-1.کثرتنمایی:این بدان معناست که عدد در موارد بسیاری نشانه کثرت است،مثلا اعداد چهل،هفتاد،هفتادهزار اعدادی هستند که برای نشان دادن کثرت استفاده شدهاند و نمونههای زیادی در تاریخ وجود دارد.به عنوان نمونه، روایتی که میگوید عالمی که از عملش بهره ببرد از هفتادهزار عالم برتر است،(44) یا روایتی که میگوید شخص مسلمانی که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتادهزار ملک بهشت را به او تبریک میگویند،(45) و باز روایتی که میگوید هر کس شربتی از آب به مسلمانی بدهد هفتادهزار حسنه برایش نوشته میشود،(46) و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگی میکردند و هفتادهزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند(47) آیا این روایتها ناظر به واقع است؟
روایات زیادی هست که این اعداد و ارقام در آنها به کار رفته و بیشتر آنها ناظر به کثرتاند.در روایت اول،معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایی برساند.در روایت دیگر بر ارزش دوستی با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگی دنیوی است،تأکید شده است.و در آخرین روایت،امام علیه السّلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفهای بسیار بزرگ بودهاند،اما گرفتار بلای الهی (طاعون)شدند.ازاینرو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقلهای تاریخی به شدت توجه کنیم.اگر گزارشی میگوید سپاهی در فلان جنگ هفتادهزار بودند،دستکم با قرارین دیگر بازشناسی شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست.آیا چنین جمعیتی در دیگر گزارشها یا گزارشهای نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟
3-2-2.اختلاف نقلها:این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخی بدون اختلاف به دست ما رسیده است.با نگاهی اجمالی به گزارشهایی که عدد و رقمی را برای حادثهای نقل کردهاند روشن میشود که به علت کمتر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت،اختلاف بیشتری در این باره دیده میشود و چه بسا حاکی از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد.طبری هنگام بحث از جریان حدیبیه،نمونه کاملی از اختلاف روایات را به نمایش میگذارد:
محمد بن مسلم زهری گوید:بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانی برد و هفتصد کس همراه داشت برای هر ده کس یک قربانی بود.حدیث دیگری از زهری هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود.مسلمه گوید:هزاروچهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم.ابن عباس گوید:کسانی که(در جریان حدیبیه)زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبد اللّه بن ابی اوفی گوید:به روز بیعت زیر درخت هزاروسیصد کس بودیم و اسلمیان یکهشتم گروه مهاجران بودند. (48)
در این روایات طبری شاهدیم که در مورد واقعهای که حداکثر،هزاروششصد نفر در آن بودهاند اتا این اندازه اختلاف است.البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیکاند،بلکه صرفا اختلاف روایت شاهد مثال ماست.
3-2-3.مبالغه:باید شدیدا به مبالغهگوییها توجه داشته باشیم.البته مبالغه با کثرتنمایی متفاوت است.روایاتی وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصی در مورد افزایش جمعیت واقعهای مبالغهگویی میکنند،مانند روایاتی که قصد دارند مسلمانان را در سالهای پس از فتح بمکه زیاد جلوه دهند تا به نوعی موفقیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیشتر به چشم بیاید.البته ما به هیچ منکر موفقیت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و فراگیر شدن اسلام در سالهای هشتم به بعد نیستیم،اما-همانطور که خواهیم گفت-یکباره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع،در برخی حوادث به صورت چشمگیری افزایش مییابد.
3-2-4.تصحیف و تحریف:اگر چه این امور در تاریخ،امری طبیعی به شمار میآید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر میشود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه،چه تغییراتی صورت میگیرد.در اینجا نمونه کاملی از اینگونه تحریفها را با هم ملاحظه میکنیم.
یکی از مؤلفان اهل سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مدینه برای حجة الوداع مینویسد:«خرج یوم الخمیس لست بقین من ذی القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذی القعدة».(49) در این گزارش،کلمه«خمس»که بیانگر پنج روز به انتهای ذی قعده است با«خمیس»که روز هفته را مشخص میکند و نیز دو کلمه «لست»و«السبت»با هم مشتبه شده است.البته در اینجا ناقل،هر دو قول را آورده است،اما گویای این مطلب است که اشتباهی رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.
همچنین در مواردی،ارقام با اعداد ثبت شدهاند-نه با حروف-و مشکلاتی را به بار آورده است.به عنوان نمونه در برخی منابع آمده است که صحابه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در زمان وفات ایشان دوازدهنفر(12000)نفر بودهاند. (50) حال چنانچه یک صفر به این عدد افزوده شود،در کتابها و گزارشهای بعدی به 120 هزار نفر افزایش مییابد.همچنانکه این مسئله پیش آمده و برخی تعداد صحابهء پیامبر را در حجة الوداع 120 هزار نفر دانستهاند. (51) این در حالی است که به نظر میرسد سبط بن جوزی اشتباه دیگری را مرتکب شده و تمام این 120 هزار نفر حجگزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامی بودند،به عنوان حاضران در غدیر معرفی کرده است.توجه به اینگونه اشتباهات فاحش،اما ناخواسته میتواند ما را در جریان برخی واقعیتها قرار دهد.
3-2-4.اعداد تخمینی:چنین به نظر میرسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینی گفته شده و بعد وارد روایات شده است.کمتر روایتی را میتوان یافت که در آنها «منطق شمارش»رعایت شده باشد.طبری در مورد کسانی که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آنها دههزار نفر بوده،روایتی را آورده که طی آن گفته است: چهارهزار نفر از اینها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند(و نام قبایل را ذکر میکند) و مابقی آنها انصار و مهاجران بودند. (52) به نظر نگارنده،این روایت مقبولتر است. چون تلاش میکند هر قبیله را و تعداد افرادی را که آورده بود،نقل نماید.در واقع، این دههزار نفر را تفکیک میکند.این از جمله روایاتی است که ما میتوانیم بدان اطمینان کنیم.چون یکی از راههای منطق شمارش که در ادامه،دربارهء آن توضیح خواهیم داد،در آن رعایت شده است.
3-3.تحمل جمعیت
بحثی که در اینجا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتی که برای یک واقعه گفته میشود که آیا مکان آن واقعه و یا زمان آن،تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟این سؤالی اساسی است که کمتر بدان توجه میشود.ما باید تمامی شرایط را ببینیم.یک جمعیت بسیار زیاد،نیاز بسیاری به آذوقه و آب دارد.از کجا آب و غذای آنها تأمین میشده و چگونه سرویسدهی میشدند.امروزه در مکه، با آن همه امکانات،ساختمانهای بیست طبقه،باز چه مشکلاتی وجود دارد.در مورد جنگ تبوک گفته میشود که سیهزار نفر شرکت داشتند.سیهزار نفری که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن میشوند باید برای آذوقه خود چارهای بیندیشند.نیز گفته شده که بیست روز رفتن آنها به طول انجامیده است.حتی تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،(53) چرا که در اوج گرما انجام شد و مرکب سواری کم داشتند،و مسافت تا تبوک،طولانی بود و از مناطق بد آب و هوا عبور میکردند.با محاسبه اجمالی به نظر میرسد که حضور این همه جمعیت بعید است،به گونهای که برخی برای حل این مسئله دست به دامن معجزه شدهاند؛مبنی بر اینکه بارها از بین انگشتان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آب جوشید و سیهزار نفر از آن نوشیدند. (54) شاید تصور شود این استبعاد،شخصی است و چه بسا برای دیگران،پذیرفتن چنین جمعیت زیادی، هیچ بعدی نداشته باشد.باید گفت که ابن خلدون نیز اینگونه آمار و ارقام مبالغهآمیز را از اشتباه کاریهای مورخان بیدقت دانسته و آنها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤلفههای دیگر،بعید شمرده است.ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور ششصدهزار نفر در سپاه بنی اسرائیل هنگام خروج از مصر،و دویستهزار نفر در سپاهب ایران در جنگ قادسیه اشاره میکند و تمامی آنها
را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتی،بعید میداند.باید توجه داشت که ابن خلدون هفتصد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیکتر است. (55)
در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است.اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند،آیا میتوان به راحتی پذیرفت؟در مورد زمان نیز صادق است.اگر گفته شود صدهزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمیتوان پذیرفت.آری،اگر یک نفر با اسب تیزرو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد،اما جمعیت زیاد،معطلی دارد،اطراق کردن در یک محل برای استراحت و تجدید قوا در بین سفر،قطعا زمان بسیار زیادی را میطلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانی با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند.به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد.این در حالی است که اگر فردی تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وی،ممکن است یک ساعت هم نشود.
بههرحال اگر چه غدیر از وسعت مکانی برخوردار بود،اما آیا در غدیر آب به بمیزان کافی برای جمعیت 120 هزار نفری هم وجود داشته است؟آیا سرویسدهی به این همه جمعیت فراهم بوده است؟
3-4.منطق شمارش جمعیت در نقلها
به راستی گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش میکردند؟آیا شخصی تکتک افراد را میشمرد؟آیا به مانند امروز،لیستبرداری و گروهبندی خاصی داشتند یا اینکه جمعیتهای زیاد را تخمین میزدند؟به نظر میرسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدی است،چند راه دیگر برای شمارش وجود داشته است.به عبارت دیگر،وقتی به روایاتی که جمعیتی را گزارش میکنند نگاه میکنیم، چنانچه یک راه منطقی برای شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع میدانیم.اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:
3-4-1.گزارش واقدی درباره غزوه احد.وی مینویسد:
قریش و کسانی که به آنها پیوسته بودند،جمعا سههزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند،سازوبرگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفتصد تن از ایشان زره داشتند و سههزار شتر همراهشان بود. (56)
اینکه وی میگوید هفتصد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون میکند که نوع پوشش نظامی آنها سبب شده بود تا عدهای متمایز باشند و گزارش،نزدیک به واقع باشد.به نظر نگارنده در این روایت،یکی از راههای منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.
3-4-2.وجه دیگری که در تاریخ برای آن شاهدی داریم و خود میتواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتی را که برای تغذیه نیروها ذبح میشدهاند،شمارش میکردند.از آنجا که یک شتر مثلا برای تغذیه صد نفر کافی بوده است،لذا به این طریق جمعیت را تخمین میزدند. پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در ماجرای جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کردهاند،فرمودند که ایشان حدود هزار نفر میباشند. (57)
3-4-3.راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقیتر و در نتیجه به واقع نزدیکتر مینماید.طبری در روایتی،تعداد شرکتکنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبی دیده میشود.وی مینویسد:
دههزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند،چهارصد کس از بنی غفار،چهارصد کس از اسلم،هزاروسه کس از مزینه و هفتصد کس از بنی سلیم و هزاروچهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و همعهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند. (58)
این روایت،حاکی از این است که تمام جمعیت براساس افراد قبیله شناخته میشدند.مثلا در یک جنگ،هر قبیله نیروهای مشخصی را معرفی میکرده و تنها یک جمعبندی ساده میتوانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.
این سه راه برای شمارش،در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر میرسد. اما باز هم مشکل اینجاست که چرا اعداد،در منابع تاریخی،رند و کاملاند و معدود گزارشهایی در دست است که اعداد خرد در آنها باشد که از جمله میتوان به عدد 313 در جنگ بدر یا 1425 نفر در حدیبیه اشاره نمود.بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخی،معمولا گرد و رند شدهاند و ارقام خردهء آنها حذف شده است و همین امر،فرض تخمین را تقویت میکند.اما بههرحال روایایت که در آنها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرشاند.
3-5.معید و صارخ
بحث مهم دیگری که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است.معید یا صارخ به کسی گفته میشد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت میایستاد و جملات سخنران را تکرار میکرد تا تمام جمعیت در جریان صحبتهای سخنران قرار گیرند.به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادی به عنوان معید،درس استاد را تکرار میکردند.ابن کثیر نمونهای از این افراد را نام میبرد. (59) مهمتر آنکه شخص معید میبایست مورد اعتماد سخنران باشد.نیز معید از میان جوانان انتخاب میشد تا هم توان تکرار سخنرانی را داشته باشد و هم توان علمی جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد.به نظر میرسد بحث معید و صارخ برخی راه به اشتباه انداخته،ازاینرو برای جمعیتهای بسیار زیاد نیز به آن متوصل میشوند،در حالی که معید در هر جمعیتی کارآمد نبود و نمونههای تاریخی آن،بیشتر مربوط به مجالس درس(60) که حداکثر جمعیتی حدود هزار نفر شرکت داشتند،میباشد.
به راستی در یک جمعیت 120 هزار نفری چگونه میتوان سخن گفت که همه بشنوند.به عنوان مثال،ورزشگاه آزادی تهران را در نظر بگیریم؛در چنین مکانی که همه منظم نشستهاند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صدای یک شخص را بشنوند.چه برسد به یک اجتماع نامنظم،نگارنده به گزارشی از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.
3-6.جمعیت مدینه در سال دهم هجرت
حال پس از این مباحث مقدماتی وارد بحث جمعیت غدیر میشویم.متأسفانه برای جمعیت غدیر هیچ کدام از راههای منطقی که در بند 4-4 گذشت دیده نمیشود.تنها در روایت عیاشی از امام صادق علیه السّلام قرینه کوچکی برای پذیرش آن هست.امام میفرماید:پنجهزار نفر از مدینه و پنجهزار نفر از مکه بودهاند.در واقع، جمعیت را تفکیک میکند و این خود قرینهای است.البته در جای خود بحث کردیم که با مسامحه میتوان پذیرفت که اینها اهل مکه نبودند،بلکه حاجیانی بودند که از مکه پیامبر را همراهی نمودند.در مورد روایتی هم که میگفت عدهای از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آنها وجهی ندارد.
حال با فقدان راههای شمارش در روایات غدیر،باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتدای بحث نقل شد،کدام را میتوان پذیرفت.در اینجا میتوان به سراغ قرینه دیگری رفت تا بتوان به رقم واقعی دست یافت.برای این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسی نمود تا دستکم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر برای انجام حج را داشته است.
اگر چه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند،اما محور،اهالی مدینهاند،چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روی داده است.علاوه بر این،اگر چه جحفه محل احرام اهالی مصر و شام هم هست،اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود.حال آیا میتوانیم با توجه به قراین در نقلهای تاریخی جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوردیم یا خیر؟
اگر بتوانیم به نتیجهای نزدیک به واقع دست یابیم آنگاه میتوانیم به کمک آنها یکی از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم.قراین این مسئله، جمعیتهایی است که در جریانها و حوادث سالهای قبل بودهاند.بهترین قرینهای که میتوانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتی است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است.افزایش جمعیت در گزارشها کاملا محسوس است و میتوان از آنها استفاده کرد.البته باید افزایش را نسبی در نظر گرفت.مثلا در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان 313 نفر،در جنگ خندق سههزار نفر و هنگام فتح مکه دههزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازدههزار نفر گزارش شده است.
این امر میتواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طی دهسال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافتهاند.
توضیح آنکه:در جنگ بدر شمار مسلمانان(منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان،اعم از زن و مرد و کودک)313 نفر،در جنگ احد حدود هزار نفر،و دوسال بعد،یعنی در جنگ خندق(با توجه به اینکه جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتی داخل شهر انجام میشد)حدود سههزار نفر گزارش شده است.حال اگر مسلمانان طی سهسال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم ششهزار نفر معقول به نظر میرسد. جالب اینکه برای این احتمال،در تاریخ شاهدی به چشم میخورد و آن روایتی است که مورخان جمعیت کسانی را که در سال هشتم برای فتح مکه از مدینه بیرون رفتند،بیان نمودهاند.در سیره ابن اسحاق آمده است:مسلمانان وقتی به مر الظهران (61) رسیدند،دههزار نفر بودند،هفتصد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه. (62) وی در ادامه مینویسد:از هر قبیله تعدادی آمده بودند. (63)
از این روایت چنین بر میآید که تمام جمعیت،از مدینه نبودهاند.مؤید این امر، روایت دیگری است از طبری که جمعیت را کاملا تفکیک کرده و کار را برای قضاوت آسان نموده است:
دههزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند:چهارصد کس از بنی غفار،چهارصد کس از اسلم،هزاروسه کس از مزینه و هفتصد کس از بنی سلیم و هزاروچهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و همعهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند. (64)
چنانچه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد 3903 به دست میآید؛(65) یعنی مهاجر و انصاری که از مدینه در سال هشتم برای فتح مکه همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم شدند جمعیتی حدود ششهزار نفر بودهاند و این موافق با همان احتمال ماست.
اما گزارش واقدی در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه،عددی کمتر از این را نشان میدهد.وی مینویسد:
مهاجران هفتصد نفر بودند و سیصد اسب همراه داشتند،انصار چهارهزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند،مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آنها بود،یکی همراه نعمان بن مقرّن،دیگری همراه بلال بن حارث،و سومی همراه عبد اللّه بن عمرو،اسلم چهارصد نفر بودند و سی اسب داشتند و دو پرچم،یکی را بریدة بن حصیب و دیگری را ناجیة بن اعجم حمل میکرد،جهینه هشتصد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم. (66)
براساس این روایت،مهاجران و انصار کمتر از پنجهزار نفر بودند.اما با قدری تسامح،میتوان عدد ششهزار را که طبری نقل کرده است با عدد حدود پنجهزار که واقدی آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبی را به دست آورد.
همینطور گزارشی که از ابن عباس نقل شده مبنی بر اینکه هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شدند و هیچکس باقی نماند،مؤید حضور چنین تعدادی میباشد. (67) البته روشن است که منظور ابن عباس این نیست که حتی یک نفر هم در مدینه نماند،بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عدهای هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آنها را لحاظ خواهیم نمود.
نکتهای که باید بدان توجه کنیم اینکه پس از فتح مکه،سپاه اسلام به حنین رفت.نقلهای تاریخی جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازدههزار نفر گزارش میکنند.اما نکته بسیار اساسی که اینجا وجود دارد آیهای از قرآن کریم است که میفرماید:
لقد نصرکم اللّه فی مواطن کثیرة و یوم حنین إذ أعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا و ضاقت علیکم الأرض بما رحبت ثمّ ولّیتم مدبرین؛ (68) خدا شما را در بسیاری از جایها یاری کرد.و نیز در روز حنین،آنگاه که انبوهی لشکرتان شما را به شگفت آورده بود،ولی برای شما سودی نداشت و زمین با همه فراخیاش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید.
از این آیه میتوان برداشت کرد که دوازدههزار نفر،جمعیت بسیار عظیمی بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛به بیان دیگر،مسلمانان جمعیت بیسابقهای را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند.علت این امر هم کاملا روشن است،چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه-همانطور که گفتیم- ششهزار نفر بودند،و در بین راه،چهارهزار نفر و طبق روایت طبری 3093 نفر به آنها اضافه شدند که مجموعا دههزار نفر بودند.آنگاه پس از فتح مکه دوهزار نفر از مردم مکه همراه آنها شدند؛یعنی در واقع،جمعیتی که از مدینه خارج شد دقیقا دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آنها گردید.این آیه از قرآن میتواند قرینه خوبی برای ما باشد.
روشن است که در اینجا چهارهزار نفری را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمیتوانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم.اگر چه این افراد در جریان غدیر میتوانستند حضور داشته باشند،اما از جمعیت مدینه به حساب نمیآیند.
قرینهء دیگر،جمعیت حاضر در تبوک است.اولا:اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است.در بین نقلهای تاریخی،تعداد مسلمانان در تبوک سی هزار،(69) هفتادهزار،یکصد هزار (70)و حتی 120 هزار نفر (71) گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند.مدینهای که در سال هشتم،شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد،چگونه ممکن است طی یکسال جمعیتش پنج برابر شود.بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه،مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند.ثالثا:به نظر نگارنده باز هم در این آمار،امکان مبالغه وجود دارد.همین اختلاف نقلها شاهدی بر مبالغه ناقلان و گزارشگران است.
سال نهم به نام عام الوفود مشهور است؛سالی که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه میآمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله اعلان میکردند.در واقع، این مسئله ناشی از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در منطقه بود،ازاینرو، قدرتهای کوچک چارهای جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول اللّه قرار گیرند.
به نظر نگارنده عام الوفود تغییر چندانی در جمعیت مدینه که هسته مرکزی مسافران حجة الوداع و خمیرمایه جمعیت غدیرند ایجاد نکرد،زیرا در این سال صرفا نمایندگی از قبایل و قدرتهای کوچک به مدینه میآمدند و اعلان تبعیت میکردند،اما شاهدی در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند.بر فرض که اینها در مدینه مانده باشند تعدادشان آنقدر نبوده که سبب تغییر اساسی در جمعیت مدینه شوند.در برخی وفدها تعداد آنقدر کم بوده که در کتابهای تاریخی میتوان حتی اسامی برخی از این افراد را یافت. (72)
نکته مهمتر اینکه از این افراد تازه مسلمان که فقط رؤسای ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند،بعید مینماید که هنوز یکسال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند،این افراد صرفا اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجرای ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدی بر این نکته است.
آخرین نکته در این بحث،جیش اسامه است که در نقلهای تاریخی تعداد جیش اسامه تنها سههزار نفر گزارش شده است. (73) این امر،احتمال ما مبنی بر مبالغه در تبوک را تقویت میکند.نیز حاکی از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پی در پی،ضرورتی ندارد آمار شرکتکنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند.بر فرض که در تبوک سیهزار نفر هم بودهاند،اما در جیش اسامه سههزار نفر بیشتر شرکت ندارند.به نظر نگارنده این سههزار نفر را میتوان سپاه مدینه تلقی کرد.
نتیجه اینکه اگر شرکتکنندگان در فتح مکه،سالخوردگان و کودکان و افراد باقیمانده در مدینه و افرادی را که احیانا در دوسال بعد به جمعیت مدینه افزوده شدهاند،جمع نماییم،معقول به نظر میرسد که جمعیتی حدود 25 هزار نفر در سالهای منتهی به وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ساکن مدینه باشند. (74) این آمار علاوه بر شواهد گذشته،از این قانون نیز پیروی میکند که یک نفر سرباز در میدان جنگ-یا یک مسافر-دستکم یک خانواده سه نفری را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است.در نقلهای تاریخی نیز تأییدی بر این مطلب به چشم میخورد که در اینجا ذکر میکنیم.اهل سنت روایتی را از شافعی نقل میکنند که گفته است:زمانی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از دنیا رفت شصتهزار نفر مسلمان بودند؛سیهزار نفر در مدینه و سی هزار نفر دیگر در باقی بلاد و قبایل. (75) این رقم گرچه با آنچه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد،اما بسیار به هم نزدیکاند.
3-7.حجگزاران مدینه
تاکنون جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوردیم.اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر میتوانستند به عنوان حجگزار،از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهی کرده و در راه بازگشت،در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟اما قبل از اینکه به نتیجه برسیم و جمعیت حجگزار مدینه را تخمین بزنیم،لازم است آنچه تاکنون گفتهایم ارزیابی نموده و مقومات و مستبعدات آنها را بررسی کنیم.به عبارت دیگر،ببینیم چه عواملی سبب میشود جمعیت خارجشونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایی سبب میشود که قول جمعیت کمتر را انتخاب نماییم.
3-7-1.مقومات
1.فتح مکه:پس از فتح مکه افرادی همراه پیامبر وارد مدینه شدند؛
2.اولین حج:سال دهم اولین حجی است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیری و با خیالی آسوده اتفاق خواهد افتاد.بعید نیست که افراد زیادی مایل باشند در یک حج رسمی و بدون درگیری شرکت نمایند.به ویژه اگر اسنادی داشته باشیم حاکی از دعوت رسول خدا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از قبایل مسلمان اطراف مدینه برای شرکت در مراسم حج،و اجابت آنها باشد.
3-7-2.مستبعدات
1.شیوع بیماری آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج:طبق گزارشی،عدهای از اهالی مدینه نتوانستند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در سفر حجة الوداع همراهی کنند و علت آن نیز شیوع بیماری بود.این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که مینویسد: «و عند خروجه صلّی اللّه علیه و آله للحج أصاب الناس بالمدینه جدری أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».(76) به نظر میرسد که هیچ انگیزهای برای جعل این روایت نیست و در این صورت،مدینه نمیتوانست جمعیت زیادی را روانه حجة الوداع نماید.
2.تحمل جمعیت.
3.اختلاف اقوال.
4.باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازدههزار نفر گزارش شده آنقدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند.این امر نشانه آن است که آن روز دوازدههزار نفر مساوی بوده با یک جمعیت بیسابقه و عظیم.
5.عام الوفود:این مسئله،افزایش جمعیت مسلمانان را در پی داشت نه افزایش جمعیت مدینه را.این نکتهای بسیار مهم و اساسی است که کمتر بدان توجه شده است.همینطور آمار افرادی معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به مدینه هجرت کردند یا بعدا وارد مدینه شدند و جا و مکانی در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند،در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست. بنابراین،پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتی را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.
6.در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب میشود جمعیت بیشتری پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را همراهی نمایند،در حالی که در سال دهم صرفا حجگزاردن با پیامبر است که میتواند انگیزهای برای مسلمانان باشد. بنابراین اگر افراد زیادی نروند،هیچ توبیخی برای آنها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعی هر مسلمانی مشتاق است در این سفر معنوی پرجاذبه شرکت کند،به ویژه آنکه جنبه آموزشی نیز دارد.
7.در جریان حدیبیه،روایات متفاوت است و حتی هفتصد نفر هم گفته شده است.اما با نگاه خوشبینانه تنها 1500 نفر در همراهی با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله حاضر شدند و به مکه رفتند. (77)همینطور در خیبر 1500 نفر بودند،(78) در حالی که در خندق که دوسال قبل از این بود سههزار نفر حاضر بودند.پس وجهی ندارد که در همه حوادث،همه حاضر باشند و در هر حادثهای آمار افزایش یابد.
8.جیش اسامه:بر فرض که در تبوک سیهزار نفر بودند،ضرورتی نداشت که همه در حجة الوداع نیز شرکت داشته باشند.چه بسا مانند جیش اسامه-در عین حالی که جنگ است و همه باید شرکت کنند-اما سههزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتی برای شرکت همه در همه اتفاقات نیست.
9.مردم مدینه دوسال قبل از این،در سال هشتم(این صرفا احتمال است)سفر مکه را تجربه کردهاند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کنندهای نداشته باشند.
در پایان این بحث با توجه به آنچه گذشت،میتوان گفت که حجگزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیتاند چیزی حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمیتوان تصور نمود،چنانکه در نقل شعیری در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفدههزار نفر گزارش کرده بود نیز پنجهزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن میدانست. (79) اگر چه ما روایت را به دلیل حضور یمنیها رد کردیم اما یک بخش آن میتواند تأییدی بر گفتههای ما باشد.نیز روایت عیاشی که میگوید پنجهزار نفر از مدینه خارج شدند(80) تأیید دیگری است.
3-8.حاضران در مکه هنگام حجة الوداع
قول رایج در میان منابع اهل سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجة الوداع چهلهزار نفر بودهاند. (81) البته اقوال دیگری نیز هست که میتوان به هفتادهزار،(82) نودهزار،(83) یکصدهزار،1146 هزار،1207 هزار(84) و در نهایت 130 هزار نفر اشاره کرد. (85) به نظر میرسد که در این اقوال،بسیار مبالغه شده است.ما،در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید مینماید.با توجه به اینکه بیشتر نقلها چهلهزار نفر را گزارش کردهاند به نظر میرسد با قدری تسامح میتوان آن را پذیرفت.
3-9.حاضران در غدیر
حال در بین ده روایتی که در آنها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتدای بحث آورده شد،به نظر میرسد روایت عیاشی از امام صادق علیه السّلام که خارجشوندگان از مدینه را پنجهزار نفر دانسته،مدرک و سندی برای رسیدن به عدد نزدیک به واقع است.البته با ذکر این نکته که برای ما مشخص نیست پنجهزار نفر دیگر اهل کجا بودند.در واقع،پنجهزار نفر دوم برای ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکیها تا فاصله 180 کیلومتری،هیچ توجیهی ندارد.اهالی یمن نیز میبایست به سمت جنوب بروند.پس میتوان گفت که چه بسا عدهای از مناطق شمالی شبه جزیره و احیانا اهالی جنوب عراق،پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را همراهی کردهاند،چرا که هنوز عراق و شام مسلمانی نداشت تا حجگزار داشته باشد. شواهدی که ما را در انتخاب روایت عیاشی کمک میکند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:
1.منبع روایت:تفسیر عیاشی به عنوان منبعی کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر،مانند تفسیر فرات کوفی(86) (قرن چهارم)،جامع الاخبار(قرن ششم)،الاحتجاج(قرن ششم)،مناقب آل ابیطالب(قرن ششم)، تذکرة الخواص(قرن ششم)،نهج الایمان(قرن هفتم)و سمط النجوم العوالی (قرن دوازدهم)از لحاظ زمانی مقدمتر است.
2.تأیید روایت:ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملی نیز همین روایت را نقل میکنند که توضیح آنها گذشت. (87)
3.شأن نزول:عیاشی این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملا پذیرفته شده است.
4.منطق شمارش:در این روایت،پنجهزار نفر از مدینه و پنجهزار نفر از مکه دانسته شده است.گرچه این تفکیک خود میتواند دلیلی بر رد این قول باشد،چون دلیلی بر حضور مکیها نیست.اما از آنجا که براساس مباحث گذشته،خارج شوندگان از مدینه پنجهزار شمرده شدهاند،لذا میتواند سند و مدرکی برای ما باشد.نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حجگزاران مدینه را تخمین زدهایم،اما برای جمعیت حاضر در غدیر دستکم نیاز به نقل تاریخی داریم.بر این اساس،در میاه ده روایتی که گذشت به نظر میرسد نزدیکترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشی است.
5.جمعیت کل حجگزاران در مکه:گذشت که نزد اهل سنت،مشهور آن است که چهلهزار نفر در حجة الوداع در مکه حضور داشتند.بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد،حال اگر حجگزاران اهالی مکه،یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیهنشین را از این چهلهزار نفر کسر کنیم،چیزی حدود پنجهزار نفر برای مدینه و حدود پنجهزار نفر برای قبایل شمالی نجد و نیز قبایلی که حد فاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالا پیامبر را همراهی کردهاند،عده قابل قبولی است. باید توجه داشت که مکه،طائف و یمن جمعیت معتنابهی داشتهاند. (88)
نتیجه
با توجه به موقعیت جغرافیایی غدیر،روشن شد که محور و هسته اصلی حاضران در غدیر،اهالی مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالی نجد بودهاند.نیز براساس مباحثی که درباره جمعیت مدینه گفته شد،معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنجهزار نفر را به مکه داشته است.ازاینرو با تمسک به روایت عیاشی که پنجهزار نفر از حاضران در غدیر را مدنی میداند و همچنین گزارش جامع الاخبار،به این نتیجه میرسیم که حدود پنجهزار نفر از اهالی مدینه و تعدادی نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بودهاند.چنانچه بخواهیم روایت دههزار نفر عیاشی را بپذیریم،باید توجیهی برای پنجهزار دیگر داشته باشیم.
پی نوشت:
1) استاد محمد هادی یوسفی غروی در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامی،ج 3،ص 626-726 به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کردهاند.
2) شیخ صدوق،الخصال،ج 2،ص 593؛تاریخ یعقوبی،ج 1،ص 805؛ابن شهرآشوب،مناقب آل ابیطالب،ج 3،ص 72 و ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج 5،ص 902.
3) شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان اینکه هر روز اختصاص به کاری دارد،روز جمعه را روز عید یاد میکند و مینویسد:عید غدیر،روز هجدهم ذی حجه است و آن نیز جمعه بوده است(شیخ صدوق،همان،ج 2،ص 593).نویسنده کتاب بشارة المصطفی روز غدیر را پنجشنبه معرفی مینماید. نیز:ابن جبر(نهج الایمان،ص 411).روایتی را از سعید خدری آورده که بنابر آن،غدیر روز پنجشنبه بوده است.همچنین محمد بن سلیمان کوفی(مناقب امیر المؤمنین،ج 1،ص 811)روایتی را از ابی سعید خدری نقل میکند که طبق آن،پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.
4) ابو بکر بن حسین بیهقی،دلایل النبوه،ج 5،ص 644؛ذهبی،تاریخ الاسلام،ج 2،ص 807 و ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم،ج 3،ص 52.اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره اینکه عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کردهاند.
5) از میان منابع شیعی میتوان به:اربلی علی بن عیسی،کشف الغمه،ج 1،ص 02 و علامه مجلسی، بحار الانوار،ج 22،ص 435 اشاره نمود.
6) ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج 5،ص 902:«الثامن عشر من ذی الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک،فبین فیها أشیاء.و ذکر من فضل علیّ و أمانته و…».
7) طبرسی،الاحتجاج،ص 85:«أتاه جبرئیل علیه السّلام علی خمس ساعات مضت من النهار».
8) فتال نیشابوری،روضة الواعظین،ج 1،ص 19.
9) ابن اثیر،اسد الغابه،ج 5،ص 252:«نشهد أنا أقبلنا مع رسول الله صلّی الله علیه و سلّم من حجة الوداع،حتی إذا کان الظهر خرج رسول اللّه-صلّی الله علیه و سلّم-فأمر بشجرات فشددن،و ألقی علیهنّ ثوب،ثم نادی:الصلاة.فخرجنا فصلینا،ثم قام فحمد اللّه تعالی و أثنی علیه،ثم قال:یا أیها الناس،أتعلمون أنّ اللّه عزوجل مولای و أنا مولی المؤمنین،و أنی أولی بکم من أنفسکم؟یقول ذلک مرارا.قلنا:نعم،و هو آخذ بیدک یقول:من کنت مولاه فعلی مولاه،اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».
10) علی بن طاووس،اقبال الاعمال،ص 654:«و قد بلغنا غدیر خم فی وقت لو طرح اللحم فیه علی الأرض لا نشوی».
11) حسین بن حمدان،خصیبی،الهدایة الکبری،ص 301:«و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل…».
12) قاضی نعمان مغربی،شرح الاخبار،ج 1،ص 99:«و ذلک فی یوم ما اتی علینا یوم اشد حرا منه».
13) اکنون برنامههای رایانهای این کار را به راحتی انجام میدهند.به عنوان نمونه به نرمافزار نور السیره میتوان اشاره نمود.
14) یاقوت حموی،معجم البلدان،ج 4،ص 881:«و قال بعض أهل اللغه:الغدیر فعیل من الغدر،و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیا طمعا فی ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».
15) همان،ج 2،ص 093.
16) همان.
17) همان.
18) همان،ج 4،ص 881.
19) هر مایل حدود 0061 متر میباشد.
20) طبرسی،همان،ص 85:«فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».
21) ابن جوزی،المنتظم،ج 1،ص 641.
22) ابن طاووس،همان،ج 1،ص 554:«فخرج رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حتی نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه السّلام».
23) ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی،الغارات،ج 2،ص 705،پاورقی:«الجحفه بالضم ثم السکون و الفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر علی طریق المدینه،من مکه علی اربع مراحل و هی میقات اهل مصر و الشام،ان لم یمروا علی المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذو الحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فی بعض الاعوام و هی الان خراب،و بینها و بین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال،و بینها و بین المدینه ست مراحل و بینها و بین غدیر خم میلان».
24) متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر،در فصلنامه علوم حدیث،سال سوم،شماره 7،بهار 77،ص 232 نوشته محمد حسین فلاح زاده آمده است.
25) مفید،الارشاد،ج 1،ص 571.
26) اهالی مدینه از مسجد شجره محرم میشوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است،اما کسانی که در منطقه جنوبی مدینه هستند،در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم میشوند.
27) ابن شهرآشوب،مناقب آل ابی طالب،ج 3،ص 62.متن روایت چنین است:«و فی روایه عن الباقر علیه السّلام قال:لما قال النبی صلّی اللّه علیه و آله یوم غدیر خم بین الف و ثلاثماه رجل من کنت مولاه فهذا علی مولاه…».
28) مجلسی،همان،ج 73،ص 851.
29) فرات کوفی،تفسیر،ص 15:«عن عماره بن یاسر قال:کنت عند ابی ذر الغفاری-رض-فی مجلس ابن عباس-رض-و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابو ذر حتی ضرب بیده الی عمود فسطاط ثم قال:ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فقد انبأته باسمی انا جندب بن جناده ابو ذر الغفاری سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و هو یقول:ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابی ذر؟قالوا:اللهم نعم.قال:فتعلمون ایها الناس ان رسول الله صلّی اللّه علیه و آله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاثماه رجل یقول:اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.فقام رجل فقال:بخ بخ یابن ابیطالب…». (1).در ادامه،محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.
30) ر.ک:عیاش،تفسیر،ج 1،ص 233:«عن عمر بن یزید قال:قال أبو عبد الله علیه السّلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقی علی بن أبی طالب،أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر علی أخذ حقه،و الرجل یأخذ حقه بشاهدین،إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف،و رجع من مکة و قد شیعة خمسة آلاف من أهل مکة،فلما انتهی إلی الجحفه نزل جبرئیل بولایة علی…».
31) ابن شهرآشوب،همان،ج 3،ص 62.
32) حر عاملی،وسائل الشیعه،ج 72،ص 932.
33) همان:«عن عمر بن یزید قال قال أبو عبد اللّه علیه السّلام ابتداء منه العجب لما لقی علیّ بن أبی طالب أنّه کان له عشرة آلاف شاهد لم یقدر علی أخذ حقّه و الرّجل یأخذ حقّه بشاهدین،أقول لعلّ العشرة آلاف کانوا حاضرین فی المدینة و الباقون کانوا تفرّقوا فی البلدان».
34) تفسیر عیاشی،ج 1،ص 923:«عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه علیه السّلام لقد حضر الغدیر اثنا عشر ألف رجل یشهدون لعلی بن أبی طالب علیه السّلام،فما قدر علی أخذ حقه،و إن أخذ حقه،و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه».نیز ر.ک:مجلسی،همان،ج 73،ص 931. (1).شعیری،جامع الاخبار،ص 01.
35) ابن جبر،همان،ص 221.
36) طبرسی،همان،ج 1،ص 38:«…حج مع رسول الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون علی نحو عدد أصحاب موسی السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامری و کذلک أخذ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله البیعة لعلی بالخلافة علی عدد أصحاب مویس فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامری سنه بسنه و مثلا بمثل…».
37) از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسی همدانی است که سخن مرحوم آیت اللّه خویی دربارهاش چنین است:«قال النجاشی ضعفه القمیون و کان ابو الولید یقول انه کان یضع الحدیث».همچنین نقلی از صدوق میآورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه،فان شیخنا محمد بن الحسن کان لا یصححه و یقول ابن من طریق محمد بن موسی الهمدانی و کان غیر ثقه(کذابا)»(ر.ک:خویی،معجم رجال الحدیث،ج 81،ص 792).
38) ابن جبر،همان،ص 221.
39) عبد الملک بن حسین عاصمی مکی،سمط النجوم العوالی،ج 2،ص 503.
40) همان.
41) سبط ابن جوزی،تذکرة الخواص،ج 1،ص 662.وی مینویسد:«و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین الفا».
42) کلینی،کافی،ج 1،ص 33.
43) همان،ج 2،ص 771.
44) همان،ص 102.
45) همان،ج 8،ص 891.
46) طبری،تاریخ الأمم و الملوک،ج 3،ص 1111.
47) عبد الملک بن حسین عاصمی مکی،همان،ج 2،ص 503.
48) محمد بن عبد الله أبو بکر بن العربی،العواصم من القواصم،ج 1،ص 552.
49) حلبی،السیرة الحلبیه،ج 3،ص 803.
50) در ادامه متن روایت را میآوریم و بدان استناد خواهیم کرد.
51) به دلیل شدت سختی از آن به«جیش العسره»یاد میشود(انساب الاشراف،ج 2،ص 59؛البدء و التاریخ،ج 4،ص 932 و التنبیه و الاشراف،ص 532).
52) احمد عبد الحلیم ابن تیمیه حرانی،مجموع الفتاوی،ج 11،ص 572:«و ملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل و لم ینقص و هم نحو ثلاثین الفا و نبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتی کفی الناس الذین کانوا معه».
53) تاریخ ابن خلدون،ج 1،ص 41.
54) واقدی،مغازی،ص 941.
55) طبری،همان،ج 3،ص 749.
56) همان،ص 7911.
57) ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج 31،ص 7.
58) در کتابهای تاریخی عباراتی از این قبیل میتوان یافت:«معید درس فلان»یا«معید فی المدرسة فلان».
59) منطقهای حدود 06 کیلومتری شمال غربی مکه.
60) ابن هشام،السیرة النبویه،ج 4،ص 43.
61) همان.
62) طبری،همان،ج 3،ص 3911.واقدی مینویسد:چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسی را گسیل فرمود و پیام داد:هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه،رسولی گسیل داشت آنچنان که قبایل اسلم،غفار،مزینه،جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آنها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند،ولی بنی سلیم در قدید به پیامبر پیوستند.(واقدی،المغازی،ص 116).
63) البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سههزاروپانصد نفر نقل میکند(ابن اثیر،الکامل،ج 7،ص 982).
64) واقدی،همان،ص 216.
65) ابن عباس گوید:پس از آن پیمبر راه سفر گرفت…و دههزار کس از مسلمانان همراه وی بود،مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادی مسلمان آمده بود،همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچکس از آنها به جای نمانده بود(ر.ک:طبری،همان،ج 3،ص 0811).
66) توبه(9)آیه 52.
67) ابن سعد،الطبقات الکبری،ج 2،ص 621؛مسعودی،التنبیه و الاشراف،ص 532؛واقدی،همان، ج 3،ص 1401؛ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج 5،ص 7؛مقدسی،البدء و التاریخ،ج 4،ص 932 و صالحی شامی،سبل الهدی و الرشاد،ج 9،ص 344.
68) شرح سنن ابن ماجه،ج 1،ص 122:«و قد بلغوا فی غزوة تبوک التی آخر غزوات النبی صلّی اللّه علیه و آله مئة الف».
69) ابن خلدون،تاریخ ابن خلدون،ج 1،ص 402.
70) میتوان به کتاب ابن هشام،همان،ج 2،ص 165 به بعد اشاره کرد.نیز کتابهایی نظیر الاصابه و اسد الغابه ذیل نام برخی از افراد که در وفدی حضور داشتند.
71) مطهر بن طاهر مقدسی،همان،ج 5،ص 251 و نیز ر.ک:علی بن حسام الدین متقی هندی،کنز العمال، ج 01،ص 752.
72) نگارنده تأکید میکند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهی خوشبینانه است و به نظر میرسد مدینه در زمان وفات پیامبر کمتر از اینها جمعیت داشته است.به عبارتی،روایات و قراین ما را به چنین نتیجهای میرساند.
73) «روی أبو بکر الساجی فی مناقب الشافعی عن محمد بن عبد الله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعی قال قبض الله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و المسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة و ثلاثون الفا فی قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید»(عبد الرحیم بن الحسین عراقی،التقید و الایضاح،ج 1،ص 603).
74) حلبی،همان،ج 3،ص 803.
75) ابن شهرآشوب،همان،ج 1،ص 19.
76) «و کان الجیش ألفا و خمسمائة»(ابن سعد،همان،ج 2،ص 18).
77) شعیری،همان،ص 01.
78) عیاشی،همان،ج 1،ص 233.
79) ابن کثیر،البدایه و النهایه،ج 5،یص 731:«و قد کان معه علیه السّلام فی حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» سراج الدین عمر بن علی بن احمد انصاری،المقنع فی علوم الحدیث،ج 2،ص 794 و سیرة النبی المختار، ج 1،ص 77:«و فی السنة العاشرة حج حجة الوداع و حج بأزواجه کلهن و بخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضی الله عنهم».
80) السیرة الحلبیه،ج 3،ص 803.
81) زرقانی،شرح زرقانی،ج 2،ص 143:«عن عائشة أن رسول الله عام حجة الوداع خرج إلی الحج فی تسعین ألفا».السیرة الحلبیه،ج 3،ص 803.
82) حلبی،همان،ج 3،ص 803.
83) همان.
84) همان.
85) محمد شمس الدین عظیم آبادی،عون المعبود،شرح سنن ابی داود،ج 5،ص 352.
86) البته با تسامح میتوان گفت که عیاشی و فرات،همعصر بودهاند.اگر چه تاریخ وفات فرات کوفی مشخص نیست.
87) ابن شهرآشوب،همان،ج 3،ص 62 و شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه،ج 72،ص 932.
88) گذشت که شرح الاخبار دوازدههزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.
سید جلال امام دانشآموخته حوزه علمیه و دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ تشیع
فصلنامه علمی-تخصصی تاریخ در آینه پژوهش، شمارهء چهارم