حجتالاسلام والمسلمین رسول چگینی، پژوهشگر و استاد بنیاد بینالمللی امامت در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است نوشت:
تاریخ بهمثابه علمی که گذشته بشر را بازگو میکند، روشهای متعددی برای بازیابی حقایقِ ناپیدا پیش روی حقیقتجویان قرار داده است. استفاده از تحلیل دادهها و کنار هم قرار دادن شواهد و قرائن، شیوه مرسومی است که تلألؤ نور حقیقت را از زیر صفحات کتمان و تحریف نمایان میسازد.
منابع تاریخی، بهترین گنجینهای است که ارتباط انسان با گذشته را برقرار ساخته است؛ اما منابع متقدم تاریخ اسلام مانند تواریخ سایر ملل که اغراض و انگیزههای مَسندنشینان در نحوه نگارش آن تأثیرگذار بوده، دستخوش ناملایمات شده و نارسا در انعکاس همه حقایق، با کتمان و حذف و تحریف رویدادها دستوپنجه نرم کرده است. اینکه «تاریخ را همواره قوم پیروز نوشته است»، واقعیت دردناکی است که نه به نحو عام استغراقی اما در موارد زیادی قابل ادراک است. پژوهشگران، سنگینیِ وظیفه بازیابی حقیقت در موضوعات مکتوم تاریخی را بر دوش خود احساس می کنند؛ وظیفهای که جز از راه کاوش تاریخی، تدارک دیده نمیشود.
یکی از مهمترین موضوعات چالش برانگیز در طول تاریخ، رهگیری جرم و جنایاتی است که به صورت غیر رسمی و مخفیانه انجام شده است. دشواری آگاهی از حقیقتِ امر در این موضوعات، آنجا مضاعف میشود که این جنایات، به دستورِ حاکمان یا نزدیکانِ دربار و یا به دست اعضای تأثیرگذار یک حکومت و قدرتِ بَرمَسند انجام شده باشد؛ زیرا قلمبهدستان فراوان با مهارتِ خاصی که در واژگونی حقایق کسب کردهاند، تاریخ را آنگونه که «باید» نوشتهاند نه آنگونه که «هست».
شهادت حضرت فاطمه(س)؛ حقیقت مکتوم
ماجرای شهادت حضرت فاطمه(س) نیز از رویدادهایی است که در طول تاریخ تلاشهای زیادی برای مخفی نگاه داشتن آن وجود داشته است؛ زیرا این جنایت به دستور خلیفه وقت و توسط عاملان حکومت، علیه تنها یادگار مهمترین شخصیت حکومتی انجام گرفته است که حاکمان بعدی خود را جانشین او میدانستند. با آشکار شدن حقیقت، پایههای مشروعیت جانشینان با چالشهای جدی مواجه میشده است؛ بنابراین، انگیزههای زیادی برای کتمان و انکار این جنایت وجود داشته است.
سازوکار اثبات شهادت حضرت فاطمه(س)
برای اثبات شهادت حضرت زهرا(س) ضروری است که نکاتی را محفوظ داشت:
اول: شهادت حضرت زهرا(س) در معرکه نبرد واقع نشده است بلکه بر اثر صدماتی بوده که در ماجرای هجوم به درِ خانه ایشان برای اخذ بیعت از امیرالمؤمنین(ع) و سایر ساکنان خانه وارد شده است. بنابراین، شهادت ایشان با شهادت حمزه سید الشهدا، عمار یاسر و دیگران که نحوه قتل آشکار است، تفاوت دارد. در نتیجه، نباید توقع داشت که صراحت موجود در گزارش قتلهای شهدا برای شهادت حضرت زهرا(س) وجود داشته باشد.
دوم: اثبات شهادت حضرت زهرا(س)، از مسیر اثبات ارتباط میان جنایتهای هنگام هجوم با وفات حضرت زهرا(س) فراهم میشود. بدیهی است تلاشهای عالمان برای اثبات این ارتباط، به جهت فقدان دانش کافی و تجهیزات مورد نیاز در زمان وقوع شهادت است. اگر این اتفاق در دهههای اخیر واقع می شد، به لطف تکنولوژی و آزمایشهای موجود، انکار این جنایت غیرممکن میبود.
سوم: به میزان فاصلهای که از وقوع جنایت تا وفات، بازه زمانی ایجاد شود، اثبات ارتباط میان این دو دشوارتر میشود؛ زیرا این فاصله زمانی، زمینه برای انکار ارتباط میان جنایت با وفات را برای دستاندرکاران آن فراهم میسازد.
چهارم: بروز فاصله زمانی، تأثیری در حکم قتل ندارد. علمای اهل سنت و شیعه تصریح کردهاند که اگر کسی بر اثر صدماتی که در معرکه میبیند، بعدها از دنیا برود (ارتثاث)، بر او عنوان شهید اطلاق میشود و اگر خارج از معرکه این اتفاق افتد، حکم قصاص از قاتل او ساقط نمیشود (الجزيري، الفقه على المذاهب الأربعة ومذهب أهل البيت، ج ٥ ص ٤١٦).
پنجم: راه اثبات قتل در فقه اسلامی بر چهار شیوه است: ۱- اعتراف قاتل؛ ۲- شهادت شاهدان؛ ۳- قسم خوردن تعداد معین؛ ۴- علم قاضی. بنابراین، حتی اگر سه راه نخست برای اثبات شهادت مهیا نشود، علم کسی که آگاه به قواعد شرعی است نیز برای اثبات شهادت کفایت میکند. این علم با استناد به قرائن و شواهدی پیرامون آن واقعه به دست میآید.
بازخوانی ماجرای هجوم
با نظرداشت موارد پیشگفته می توان اینگونه استنباط کرد:
همه تاریخنگاران اجماع دارند که حضرت فاطمه(س) در سال یازدهم هجری دنیا را ترک کردند. شیعیان آن را حدود سه ماه (۷۵ تا ۹۵ روز) و اهل سنت شش ماه پس از وفات رسول الله(ص) میدانند. درباره سن حضرت هنگام وفات نیز اختلاف وجود دارد که این اختلاف به جهت اختلاف در تاریخ ولادت ایشان است. اهل سنت ولادت حضرت را پنج سال قبل از بعثت، و شیعه پنج سال پس از بعثت میدانند. در هر صورت، ایشان هنگام وفات بین ۱۸ تا ۲۸ سال داشتهاند؛ یعنی کمتر از سی سال و در سنین جوانی به سر میبردند.
عالمان اهل سنت در موضوع وفات حضرت فاطمه(س)، از رویدادهای زمان حیات پیامبر(ص) تا نحوه تشییع و دفن ایشان سخن گفتهاند، اما درباره علت وفات حضرت، حرفی به میان نمیآورند. آنان گفتهاند که پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س) را خواندند و با هم صحبت خصوصی کردند، حضرت کمی گریان و سپس خندان شدند، وقتی از ایشان علت آن پرسیده شد، فرمودند: پیامبر(ص) خبر داد که به زودی از دنیا وفات میکند و من اولین کسی از خاندان پیامبر(ص) هستم که به ایشان ملحق میشود.» (مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بيروت، دار إحياء التراث العربى، ج ۴ ص ۱۹۰۴).
وقایع روز وفات حضرت فاطمه(س) را نیز بازگو کردهاند که حضرت از ام سلمه خواستند که برای انجام غسل به ایشان کمک کند و سپس لباس پاکیزهای پوشیدند و گفتند که امروز از دنیا میروند و این اتفاق افتاد. (احمد بن حنبل شیبانی، مسند احمد، بيروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ هـ.، ج ۴۵ ص ۵۸۷). حتی ماجرای دفن شبانه (بخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، دار طوق النجاة، ۱۴۲۲ هـ.، ج ۵ ص ۱۳۹) و استفاده از تابوت برای تشییع جنازه (ذهبي، محمد بن احمد، سير أعلام النبلاء، بيروت، مؤسسة الرسالة، سوم، ۱۴۰۵ هـ.، ج ۱ ص ۵۴) نیز نقل شده است. اما هرگاه از آنان درباره علت وفات حضرت فاطمه(س) پرسیده میشود، نهایت حرفی که زده میشود اینکه میگویند به جهت حزن و اندوه شدید به جهت فراق پیامبر خدا(ص) از دنیا رفتند.
با توجه به اینکه حضرت فاطمه(س) هنگام شهادت در سنین جوانی به سر میبردند و منابع حدیثی و تاریخی هیچ بیماری یا اتفاق دیگری که منجر به وفات حضرت باشد را نقل نکردهاند، بنابراین، باید با واکاوی رویدادهای زندگی حضرت، همه احتمالات را مورد نظر قرار داد. بر اساس آنچه که در منابع اهل سنت منعکس شده است، گروهی که عمر بن خطاب سردسته آنان بود، برای بیعتگیری از امیرالمؤمنین(ع) و افرادی که در خانه ایشان مستقر بودند، به آن خانه هجوم بردند. از گفتوگوی میان عمر بن خطاب با حضرت فاطمه(س) فهمیده میشود که ایشان در مواجهه با دسته عمر بن خطاب، به مقابل در آمدند. ابن ابی شیبه (م ۲۳۵ق) میگوید: «هنگامى كه مردم با ابوبكر بيعت كردند، علی و زبير در خانه فاطمه به گفتوگو و مشاوره پرداخته بودند، اين خبر به عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوبترين فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.» (ابن أبي شيبه، عبدالله، المصنّف في الأحاديث والآثار، رياض، مكتبة الرشد، ۱۴۰۹ هـ.، ج ۷ ص ۴۳۲). آنها با خود فتیله آتش نیز همراه آورده بودند (بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۷ هـ، ج ۱ ص ۵۸۶).
منابع زیادی این هجوم و تهدید به آتش زدن خانه حضرت زهرا(س) اشاره کردهاند؛ ولی درباره اینکه پس از آن چه اتفاقی افتاد، منابع تاریخی بخلورزی کردهاند. شاهکلید دستیابی به علت شهادت حضرت فاطمه(س) در رویدادهای این لحظه است. طبری (م ۳۱۰ق) بدون ذکر جزئیات، گلاویز شدن عمر بن خطاب با زبیر بن عوام را منعکس کرده (طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري بيروت، دار التراث، ۱۳۸۷ هـ.، ج ۳ ص ۲۰۲) و مقاتل بن عطیه (م ۵۰۵ق) آتش زدن در خانه را گزارش کرده است (مقاتل بن عطيه، الامامة و الخلافة، بیروت،موسسة البلاغ، ص۱۶۰ و ۱۶۱). در نهایت عمر بن خطاب توانست آنان را برای بیعتکردن نزد ابوبکر ببرد (ابن عبد ربه، العقد الفرید، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۰۴ هـ، ج ۵ ص ۱۳).
بنابراین، آنچه مسلم است اینکه عمر بن خطاب پس از تهدید، به وسیله مشعلی که در دست داشت، درِ خانه حضرت زهرا(س) را آتش زده است و این باعث شده که اهالی خانه به مقابل خانه آیند و با عمر بن خطاب درگیر شوند. در نهایت عمر بن خطاب اعضای خانه را برای بیعت کردن نزد ابوبکر برد. هیچ گزارشی از مقابله نظامی امیرالمؤمنین(ع) با عمر بن خطاب وجود ندارد. همچنین هیچ سندی موجود نیست که عمر بن خطاب، کفاره قسم خود مبنی بر آتشزدن خانه را پرداخته باشد؛ در نتیجه، آتشزدن خانه محقق شده است.
قرائن و شواهد برون متنی
اما در این میان، منابع اهل سنت نسبت به واکنش حضرت زهرا(س) و اقدامات ایشان در برابر هجوم عمر بن خطاب چندان آشکار سخن نگفتهاند. به همین دلیل باید به سراغ قرائن و شواهد دیگر رفت. یکی از ابهامات اصلی وقتی به وجود میآید که متوجه میشویم ابوبکر، هنگام مرگ از عملی پرده برداشته که چندان در منابع اهل سنت منعکس نشده است. او میگوید: «من به چيزی تأسف نمیخورم، مگر بر سه چيز كه انجام دادم و سه چيزی كه انجام ندادم و سه چيزی كه كاش از رسول خدا(ص) میپرسيدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمیكردم هر چند برای جنگ بسته شده شود…» (طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، بيروت، دار التراث، دوم، ۱۳۸۷ هـ.، ج ۳ ص ۴۳۰). مراد او از هتک حرمت خانه فاطمه(س) چیست؟ اگر رویداد هجوم به خانه حضرت زهرا(س)، به بیعتگیری از اعضای خانه ختم شده باشد، این چندان موضوع مهمی نیست که ابوبکر در لحظات آخر عمر، از انجام آن پشیمان شده باشد. حتماً اتفاق مهمتری افتاده است که اینگونه خلیفه را به تأسف واداشته است.
قرینه دیگر، قهر حضرت فاطمه(س) با ابوبکر تا پایان عمر است. بخاری (م ۲۵۶ق) میگوید حضرت فاطمه(س) تا زمانی که زنده بودند، با ابوبکر سخن نگفتند و وصیت کرد پس از مرگ، او را شبانه دفن کنند و ابوبکر را از این ماجرا باخبر نسازند (بخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، دار طوق النجاة، ۱۴۲۲ هـ.، ج ۵ ص ۱۳۹). همچنین ابن قتیبه دینوری (م ۲۷۶ق) نقل کرده که حضرت فاطمه(س) به ابوبکر گفته است که در هر نماز او را نفرین میکند. (ابن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، بیروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۸هـ، ج ۱ ص ۱۷). این گزارشات نیز بیانگر رویداد مهمی است که در ماجرای بیعتگیری اتفاق افتاده است؛ اما منابع اهل سنت، نسبت به آن سکوت کردهاند. در اینجا باید به سراغ منابع دیگر رفت تا به حقیقت ماجرا پی برد.
محسن بن علی (ع)؛ سند مظلومیت
مسعودی (م ۳۴۵ق) تاریخنگار برجسته نقل کرده که «به فاطمه هجوم آورده و درب خانه او را آتش زدند و او را به زور از آن بيرون آوردند و سرور زنان را با در چنان فشار دادند که سبب سقط محسن گرديد.» (علي بن الحسين مسعودی، اثبات الوصية، قم، انصاریان، ۱۳۸۴ش، ص۱۴۶). ابن ابی دارم (م ۳۵۲ق) نیز بر این باور بود که «عمر به فاطمه لگد زد كه سبب سقط محسن گرديد.» (ذهبي، محمد بن احمد، سير أعلام النبلاء، بيروت، مؤسسة الرسالة، سوم، ۱۴۰۵ هـ.، ج ۱۵ ص ۵۷۸). منابع شیعه نیز همداستان با یکدیگر، به ماجرای سقط محسن فرزند حضرت فاطمه(س) اشاره کردهاند؛ برای نمونه شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) میگوید: «اختلافی بين شيعيان نيست که عمر بن الخطاب بر شکم فاطمه(س) ضربت وارد آورد تا آنکه فرزندش را سقط کرد و آن فرزند محسن ناميده شد. روايت در اين باره نزد شيعيان مشهور است.» (طوسي، محمد بن حسن، تلخيص الشافي، قم، انتشارات المحبين، ۱۳۸۲ ش، ج ۳ ص ۱۵۶).
با توجه به اینکه انگیزههای فراوانی در عدم نقل این ماجرا در منابع برای اهل سنت وجود دارد، ذکر نشدن آن نمیتواند دلیل واقع نشدن آن باشد؛ زیرا افزون بر اینکه پذیرش این ماجرا، درهم شکننده مبانی فکری خلافت خلفا است، قرائن و شواهد متقنی وجود دارد که نمیتوان به آنها بی توجه بود.
بنابراین، حضرت فاطمه(س) هنگام هجوم عمر بن خطاب، مورد صدمات شدیدی قرار گرفتند به نحوی که فرزند ایشان سقط شد. حتی اگر هیچ صدمهای نیز وارد نشده بود، همین سقط جنین به تنهایی بر وقوع جنایت دلالت دارد. برای نمونه وقتی عمر بن خطاب، زن بارداری را برای محاکمه نزد خود خواند، آن زن از ترس مواجهه با عمر بن خطاب، بچه خود را سقط کرد. امیرالمؤمنین(ع) نیز عمر بن خطاب را به پرداخت دیه آن جنین محکوم کرد (عبدالرزاق صنعانی، المصنف، بيروت، المكتب الإسلامي، دوم، ۱۴۰۳هـ، ج ۹ ص ۴۵۸).
بیتردید سقط شدن فرزند، دارای تبعات جسمی خطرناکی است که میتواند یک بانو را از پای درآورد به همین دلیل بود که زینب دختر هاله بنت خویلد، ۶ سال پس از سقط جنین بر اثر ترس، شهید نامیده شد. (ابن كثير دمشقي، إسماعيل بن عمر، البداية والنهاية، بيروت، دار إحياء التراث العربي، ۱۴۰۸ هـ.، ج ۵ ص ۳۲۹).
نتیجه برداشتهای فوق اینکه حضرت فاطمه(س) هنگام هجوم عمر بن خطاب به درِ خانه ایشان، مورد صدمات شدیدی واقع شدند به نحوی که فرزند ایشان سقط شد و بر اثر این صدمات، حضرت حدود ۳ یا ۶ ماه بعد از دنیا رفتند. فاصله زمانی میان وقوع صدمه با زمان وفات هیچ تأثیری در حکم قتل ایشان ندارد و شهیده بودن حضرت فاطمه(س) انکار ناشدنی است.