آفتاب داغ و سوزنده نیمروز هیجدهم ماه ذی- الحجه؛ بر سرزمین غدیر خم؛ به شدت می تابید، و دشت و بیابان را با اشعه خود گرم و سوزان ساخته بود و گروه انبوهی که تاریخ، تعداد آنها را از هفتاد هزار، تا صد و بیست هزار ضبط کرده است، در آن نقطه به فرمان پیامبر (ص) خدا، فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخی آن روز؛ به سر می بردند، و از شدت گرما، رداء را دونیم کرده، نیمی بر سر، و نیم دیگر را زیر پا، انداخته بودند.
در این لحظات حساس، طنین اذان نماز ظهر؛ سراسر بیابان را فراگرفت؛ و ندای تکبیر مؤذن، بلند شد، و مردم، خود را برای ادای نماز ظهر آماده کردند؛ و پیامبر (ص) نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه؛ که هرگز سرزمین غدیر، نظیر آن را به خاطر نداشت، برگزارد؛ سپس به میان جمعیت آمد و روی نقطه بلندی که از چهار شتر، ترتیب یافته بود، قرار گرفت و با صدای بلند؛ خطبه ای به شرح زیر ایراد کرد:
ستایش از آن خداست؛ از او یاری می خواهیم، و به او ایمان داریم؛ و بر او توکل می کنیم و از شر نفسهای خویش و بدی کردارها، به خدائی که جز او برای گمراها، هادی و راهنمائی نیست؛ پناه می بریم؛ به خدائی که هرکس را هدایت نمود برای او گمراه کننده ای نیست؛ گواهی می دهیم، خدائی که جز او خدائی نیست، و محمد، بنده خدا و فرستاده او است.
هان ای مردم!من نزدیک است که دعوت حق را، لبیک بگویم و از میان شما بروم و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید؛ درباره من؛ چه فکر می کنید؟
-یاران پیامبر (ص): گواهی می دهیم که تو آئین خدا را تبلیغ نمودی، و نسبت به ما، خیرخواهی و نصیحت کردی، و در راه کوشش نمودی؛ خداوند به تو پاداش نیک بدهد.
-پیامبر (ص): (وقتی سکوت و آرامش بر آن جمعیت حکمفرما شد)آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدا؛ خدائی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر (ص) او است، بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید؛ و خداوند افرادی را که در خاک پنهان شده اند؛ زنده خواهد نمود؟
-یاران پیامبر (ص): آری؛ آری گواهی می دهیم.
-پیامبر (ص): من در میان شما دو چیز گرانبها؛ به یادگار می گذارم چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟
-ناشناس: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟…
پیامبر (ص): ثقل اکبر؛ کتاب خدا است که یک طرف آن در دست خدا، و طرف دیگرش در دست شما است.به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید و ثقل اصغر؛ عترت و اهل بیت من است، خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمیشوند.
هان ای مردم!بر کتاب خدا و عترت من سبقت و پیشی نگیرید و از آن دو، عقب نمانید، تا نابود نشوید.
این موقع پیامبر (ص)، دست علی را گرفت و بالا برد تا جائی که سفیدی زیر بغل او، بر همه مردم نمایان گشت و همه جمعیت؛ علی را در کنار پیامبر (ص) دیدند و او را به خوبی شناختند و فهمیدند که مقصود از این اجتماع، حادثه ایست که مربوط به علی(ع) می باشد و همگی با ولع خاصی آماده شدند که به سخنان پیامبر (ص) گوش فرا دهند.
-پیامبر (ص): هان ای مردم!سزاوارترین فردبر مؤمنان از خود آنها کیست؟
-یاران پیامبر (ص): خداوند و پیامبر (ص) او بهتر می دانند.
-پیامبر (ص): خداوند ولای من و من مولای مؤمنان هستم، و بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم، هان ای مردم!«من کنت مولاه فعلی مولاه»-«من بر هرکس از خود او سزاوارترم، علی نیز بر او سزاوارتر است» و این جمله را سه بار تکرار نمود. (1)
سپس گفت پروردگارا، دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد؛ و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد، خدایا، یاران علی را یاری کن؛ و دشمنان او را خوار و ذلیل نما؛ پروردگارا، علی را محور حق قرار بده.سپس افزود: لازم است حاضران به غائبان خبر دهند و دیگران را از این حادثه مطلع سازند.
هنوز اجتماع باشکوه به حال خود برپا بود که فرشته وحی فرود آمد و به پیامبر (ص) گرامی؛ بشارت داد که خداوند؛ امروز آئین خود را، تکمیل نمود، و نعمت خویش را بر جامعهء باایمان؛ ارزانی داشت (2)
در این لحظه، صدای تکبیر پیامبر (ص) بلند شد و فرمود:
خدا را سپاسگزارم که آئین خود را کامل گردانید، و نعمت خود را، به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی پس از من، خشنود گشت.
پیامبر (ص) از جایگاه خود پائین آمء و یاران او، دسته دسته، به علی(ع)تبریک می گفتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن باایمانی، می خواندند، در این موقع«حسان بن ثابت»شاعر رسول خدا، برخاست و این پدیده تاریخی را در قالب شعر ریخت و به این حادثه؛ رنگ جاودانی بخشید. از چکامه او فقط به ترجمه دو بیت می پردازیم:
پیامبر (ص) به علی فرمود: برخیزد که من تو را برای پیشوائی مردم و راهنمائی آنان؛ پس از خود برگزیدمـ
هرکس که من، مولای او هستم؛ علی نیز؛ مولای او است. (3)
مردم!بر شما لازم است از پیروان راستین و دوستداران واقعی علی باشید(4)
آنچه که نگارش یافت خلاصه این واقعه تاریخی است که در مدارک دانشمندان اهل تسنن وارد شده و در کتابهای، شیعه این واقعه؛ به طور گسترده تر؛ بیان گردیده است.
مرحوم طبرسی در کتاب«احتجاج»خطبه مشروحی از پیامبر (ص) نقل می کند که علاقمندان می توانند به آن کتاب مراجعه کنند.
واقعه غدیر واقعه ای که فراموش نمی شود:
ارادهء حکیمانه خداوند بزرگ، بر این تعلق گرفته است که واقعهء تاریخی غدیر، در تمام قرون و اعصار، به صورت یک تاریخ زنده که دلها، به سوی آن جذب شوند، بماند و در هر عصر و زمانی؛ نویسندگان اسلامی در کتابهای تفسیر و حدیث و کلام و تاریخ؛ پیرامون آن سخن بگویند، و گویندگان مذهبی در مجالس وعظ و خطابه درباره آن، داد سخن دهند، و آن را از فضائل غیر قابل انکار امام بشمارند؛ نه تنها خطبا و گویندگان بلکه شعرا و سرایندگان، از این واقعه؛ الهام گرفته و ذوق ادبی خود را از تفکر و اندیشه، پیرامون این حادثه؛ و از مزید اخلاص به صاحب ولایت، مشتعل ساخته، عالیترین قطعات را به صورتهای گوناگون به زبانهای مختلف از خود بیادگار بگذارند.
از این جهت؛ کمتر واقعه تاریخی در جهان بسان رویداد«غدیر»مورد توجه گروه دانشمندان؛ از محدث و مفسر، از متکلم و فیلسوف، از خطیب و شاعر، از مورخ و سیره نویس؛ قرار گرفته و این اندازه، درباره آن عنایت مبذول شده است.
یکی از علل ابدیت و جاودانی بودن این حدیث، نزول دو آیه از آیات قرآن؛ پیرامون این واقعه است (5)
و تا روزی که قرآن، ابدی و جاودانی است؛ این واقعهء تاریخی نیز، ابدی بوده و از خاطرها محو نخواهد شد.
از آنجا که جامعهء اسلامی، در اعصار دیرینه؛ و هم اکنون در جامعهء شیعه، آن را، یکی از اعیاد مذهبی می شمارند، مراسمی را که در دیگر اعیاد اسلامی برپا می دارند، در این روز نیز انجام می دهند، طبعا واقعه تاریخی غدیر، رنگ ابدیت به خود گرفته و هیچ گاه از خاطرها فراموش نمی شود.
از مراجعه به تاریخ، به خوبی استفاده می شود که روز هیجدهم ذی الحجة الحرام در میان مسلمانان به نام روز عید غدیر، معروف بود، تا آنجا که «ابن خلکان»درباره«مستعلی بن المستنصر»می- گوید: در سال(487هـ)در روز عید غدیر که روز هیجدهم ذی الحجة الحرام است مردم با او بیعت کردند(6).
و دربارهء«المستنصر باللّه»، «العبیدی»می نویسد: وی در سال(487هـ)دوازده شب به آخر ماه ذی الحجة باقی مانده بود، درگذشت، این شب همان شب هیجدهم ماه ذی الحجه شب عید غدیر است. (7)
نه تنها«ابن خلکان»این شب را شب عید غدیر می نامء بلکه مسعودی (8) و ثعالبی (9) نیز این شب را از شبهای معروف در میان امت اسلامی، شمرده اند.
ریشهء این عید اسلامی به خود روز عید باز می- گردد، زیرا در آن روز، پیامبر (ص) به مهاجر و انصار، بلکه به همسران خود؛ دستور داد که بر علی وارد شوند؛ و به او در مورد چنین فضیلت بزرگی، تبریک بگویند.
زید بن ارقم می گوید: نخستین کسانی از مهاجر که با علی دست دادند: ابو بکر، عمر، عثمان و طلحه و زبیر بودند و مراسم تبریک و بیعت تا مغرب ادامه داشت.
دلائل دیگر ابدیت واقعه
در اهمیت این رویداد تاریخی، همین اندازه کافی است که صد و ده نفر صحابی، این حدیث را نقل کرده است البته این جمله نه به آن معنی است که از آن گروه زیاد، تنها همین افراد، این حادثه را نقل کرده اند بلکه تنها در کتابهای دانشمندان اهل تسنن، نام صد و ده تن؛ به چشم می خورد؛ درست است که پیامبر (ص)، سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفری؛ القاء نمود ولی گروه زیادی از آنان، از نقاط دوردست حجاز بودند که از آنها، حدیثی نقل نشده است و گروهی از آنها که این واقعه را نقل کرده -اند تاریخ، موفق به درج آن نگردیده و اگر هم درج کرده است به دست ما نرسیده است.
در قرن دوم اسلامی که عصر«تابعان»است هشتاد و نه تن از آنان، به نقل این حدیث پرداخته اند.
روایان حدیث در قرنهای بعدی؛ همگی علماء و دانشمندان اهل تسنن، می باشند و سیصد و شصت تن از آنها، این حدیث را در کتابهای خود آورده، و گروه زیادی به صحت و استواری آن اعتراف نموده اند.
در قرن سوم، نود دو دانشمند، و در قرن چهارم چهل و سه؛ و در قرن پنجم بیست و چهار، و در قرن ششم بیست، و در قرن هفتم بیست و یک، و در قرن هشتم هیجده و در قرن نهم شانزده و در قرن دهم، چهارده و در قرن یازدهم دوازده، و در قرن دوازدهم سیزده، و در قرن سیزدهم دوازده، و در قرن چهاردهم بیست دانشمند این حدیث را نقل کرده اند.
گروهی، تنها به نقل حدیث اکتفا نکرده اند بلکه پیرامون اسناد و مفاد آن، مستقلا کتابهائی نوشته اند.
مورخ بزرگ اسلامی«طبری»کتابی به نام«الولایة فی طرق حدیث الغدیر»نوشته و این حدیث را از متجاوز از هفتاد طریق از پیامبر (ص) نقل کرده است.
«ابن عقده کوفی»در رساله«ولایت»این حدیث را از صد و پنج تن نقل کرده است.
«ابو بکر محمد بن عمر بغدادی»معروف به «جعانی»، این حدیث را از بیست و پنج طریق نقل نموده است.
تعداد کسانی که مستقلا پیرامون خصوصیات این واقعهء تاریخی؛ کتاب نوشته اند بیست و شش نفر می باشند.
دانشمندان شیعه، پیرامون این واقعه تاریخی؛ کتابهای ارزنده ای نوشته اند و جامع تر از همه کتاب تاریخی«الغدیر»است که به خامه توانای نویسنده نامی اسلامی علامه مجاهد مرحوم آیت اللّه امینی نگارش یافته است و در نگارش این بخش از زندگانی امام از این کتاب استفاده فراوانی به عمل آمد.
(1)بنا به نقل امام احمد بن حنبل در مسند، پیامبر (ص)(ص)این جمله را چهار بار تکرار کرد.
(2) الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (سوره مائده آیه 3)
(3) فقال لهم قم یا علی فاننی رضیک من بعدی اماما و هادیا فمن کنت مولاه فهذا؛ ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیا
(4)احتجاج طبرسی ج/1/ص 71-84 چاپ نجف
(5)آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک…» سوره مائده آیه 67: «الیوم اکملت لکم دینکم…»سوره مائده آیه3
(6و7) و فیات الاعیان ج 1 ص 60-ج 2 ص 223
(8) التنبیه و الاشراف ص 22
(9)ثمار القلوب ص 511
به نقل از ماهنامه درس هایی از مکتب اسلام، شماره 7.