امام رضا (علیه السلام) در مسیر حرکت خود از مدینه به سمت مرو از چه مناطقی عبور کرد؟
سخن تاریخ: بر اساس گزارشهای تاریخی در سال 200 هجری[1] مأمون عباسی فردی به نام رجاء بن ابی ضحاک را مأمور ساخت تا امام رضا(ع) را از مدینه به سمت مرو ببرد. مرو که امروزه در کشور ترکمنستان واقع است، در آن ایام، پایتخت مأمون بود. او همچنین از رجاء خواست تا امام(ع) را از شهرهایی مانند قم عبور ندهد.[2] در طول این سفر تاریخی، طبیعتا امام(ع) از شهرها و مناطق فراوانی عبور کرد که به بسیاری از آنها – به ویژه آنهایی که چندان شناختهشده نبودند – در گزارشهای تاریخی اشاره نشده است.
به هر حال، در این نوشتار به برخی گزارشها در ارتباط با مسیر حرکت حضرتشان پرداخته و اگر گزارش جدیدی از شهر و منطقه دیگری یافتیم، به این پاسخ خواهیم افزود.
مکّه
گزارشی حاکی از آن است که امام رضا(ع) هنگام حرکت به سمت خراسان، به دیدار کعبه رفت و حجی به جا آورد؛ اما مشخص نشده است که انجام این حج در همان مسیر حرکت به مرو بود و یا آنکه امام به مدینه برگشته و سپس عازم مرو شد.
امام در این سفر، فرزندشان امام محمد تقی(ع) که شش سال بیشتر نداشت را نیز به همراه خود به مکه برد و هنگام برآوردن مناسک حج، «موفق» غلام آنحضرت، امام جواد(ع) را بر دوش خود گذاشت و گرد حرم طواف میداد. وقتی امام جواد(ع) به حجر اسماعیل رسید از دوش موفق پایین آمده و اشک از دیدگانشان جاری شد و مدتی گریست. موفق درخواست نمود تا امام نهم(ع) گریه خود را قطع نماید، اما آنحضرت فرمود: تا آنگاه که خدا بخواهد، از اینجا حرکت نخواهم کرد!
موفق خدمت امام رضا(ع) رفت و جریان را به اطلاع ایشان رساند. امام رضا(ع) گریان نزد فرزندش آمد و ایشان را در آغوش گرفت و بوسید و فرمود: نور دیدهام! چرا اینقدر گریه و زاری کردهای؟! حضرت جواد(ع) گفت: چگونه آرام بگیرم با آنکه میبینم شما آنچنان با خانهی خدا وداع میکنی که گویا دیگر به اینجا باز نخواهی گشت و من یتیم خواهم شد. امام رضا(ع) فرمود: ای فرزند دلبندم! به قضای الهی راضی شو و در هر پیشامدی صابر و شکیبا و خرسند و شادمان باش.[3]
همچنین محمّد بن میمون میگوید: «پیش از اینکه امام رضا(ع) به خراسان برود، در مکه با ایشان بودم و به آنحضرت عرض کردم: من عازم مدینهام! نامهای به امام جواد(ع) بفرست تا برایش ببرم. حضرت لبخندی زد و نامه را نوشت …».[4]
گزارش اخیر حاکی از آن است که امام رضا(ع) از همان راه مکه عازم مرو شدند.
قادسیه
برخی گزارشها حاکی از آن است که امام رضا(ع) در مسیر حرکت، از منطقهی قادسیه نیز عبور کرد:
احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی گفت: هنگامی که امام رضا(ع) به قادسیه آمد، مردم به استقبال ایشان رفتند. بزنطی که خود جزو استقبال کنندگان از حضرت بود میگوید: پس از اینکه به خدمت ایشان رسیدم، فرمود: برای من اتاقی اجاره کن که دارای دو در باشد، دری به حیاط باز شود و دری به بیرون تا مراجعهکنندگان به آسانی بتوانند رفت و آمد داشته باشند. سپس حضرت زنبیلی برای من فرستاد که در آن تعدادی دینار و یک قرآن بود و خادم آنجناب نزد من میآمد و من مایحتاج زندگی او را تهیه کرده و برای حضرتشان میفرستادم.[5]
البته برخی از مؤلفان معاصر، اشکالاتی به عبور امام(ع) از قادسیه وارد کردهاند:
صرف نظر از تأکید مأمون که حضرت را به سوی کوفه حرکت ندهند، ایرادی که بر این نظریه وارد است، آن است که نباج در مسیر قادسیه قرار ندارد، بلکه نباج در مسیر مخالف راه قادسیه به بصره است؛ لذا این گزارش با گزارش گذر امام(ع) از نباج در تضاد است. با توجه به صراحت گزارش ابی حبیب نباجی که مربوط به زمان حرکت امام(ع) از مدینه عازم خراسان بود، در حالی که این صراحت در گزارش بزنطی به چشم نمیخورد و نمیتوان به این نتیجه رسید که توقف امام(ع) در قادسیه مربوط به سفری باشد که حضرت رهسپار خراسان بود.[6]
بر این اساس، ممکن است حضرتشان در زمانی دیگر و برای زیارت امام علی(ع) و نماز در مسجد کوفه و دیدار با شیعیان آن سرزمین از شهر قادسیه که منطقهای نزدیک نجف و کوفه است، عبور کرده باشد و این گزارش مرتبط با آن سفر باشد.
نباج
منطقهی «نِباج» در راه بصره قرار دارد که حاجیان برای رفتن به حج از آنجا عبور میکردند و تا بصره ده منزلگاه فاصله دارد.[7]
ابی حبیب نباجی گفت: من رسول خدا(ص) را در عالم رؤیا دیدم که به نباج آمد و در مسجدی که حاجیان در هر سال منزل میکند، منزل گزید. من به حضور ایشان شرفیاب شدم. نزد ایشان طَبَقی از برگ خرمای مدینه دیدم که در میان آنها تمر صیحانی(نوعی از خرما) بود. آنحضرت(ص) مقداری از آن خرما را به من داد، و آنرا شمردم که هیجده دانه بود، و از خواب بیدار شدم. بعد از چند روز از این ماجرا، امام رضا(ع) وارد شهر نباج شد. من خدمت امام(ع) رسیدم و ایشان را در همان مکانی که رسول خدا(ص) را در خواب نشسته بود، دیدم. ایشان مانند جدّشان نشسته بود و زیر پایش تخته حصیری مانند همان حصیر که در زیر پای رسول خدا(ص) دیده بودم. سپس امام(ع) مقداری از خرمایی که نزد ایشان بود به من داد، آنرا شمردم. به همان عددی بود که جدّ ایشان در خواب به من داده بود. از ایشان خواستم که مرحمت بیشتری نسبت به من داشته باشد؛ اما امام(ع) فرمود: اگر رسول خدا(ص) بیش از این به تو داده بود، ما هم بیش از این سهم را به تو میدادیم![8] امام رضا(ع) پس از شهر نباج عازم بصره شدند.
بصره
برخی گزارشها نیز حاکی از آن است که امام رضا(ع) در بصره نیز توقف داشت:
ابن علوان گفت: در خواب دیدم کسی به من گفت: رسول خدا(ص) به بصره آمد. من خدمت آنحضرت(ص) رفتم و دیدم طبقی از خرما نزد ایشان است. حضرت هیجده خرما به من داد. به از مدتی امام رضا(ع) بصره آمد و در همان جای که رسول خدا(ص) نشسته بود، نشست. ایشان هیجده دانه از آنها را به من عطا فرمود. از ایشان خواستم که تعداد بیشتری از خرما به من دهد؛ امام(ع) فرمود: اگر جد من زیادتر از آن میداد، من هم میدادم.[9]
البته این نقل شبیه نقلی است که در مورد حضور امام(ع) در منطقهی نباج آمده است و شاید هر دو ناظر به یک ماجرا باشند.
اهواز
گزارشهایی از حضور امام رضا(ع) در شهر اهواز نیز وجود دارد:
وقتی امام رضا(ع) به اهواز رسید، فرمود: نیشکری از برای من بیاورید. به امام(ع) گفتند: الآن فصل نیشکر نیست و نیشکری وجود ندارد. آنجناب فرمود: جستوجو کنید که به زودی آنرا مییابید. بعد از مدتی خبر آوردند که برخی از افراد، کمی از آنرا برای زراعت نگهداری نموده بودند.[10]
همچنین برخی از دیگر گزارشها نیز ناظر به حضور حضرتشان در این شهر است:
نماز خواندن حضرتشان در این شهر.[11]
توصیه به خودداری از کشتن رجاء بن ابی ضحاک در آنجا.[12]
پرسش جعفر بن محمد نوفلی از امام رضا(ع) در مورد به شهادت رسیدن امام کاظم(ع).[13]
فارس
در منابع تاریخی دربارهی ادامهی مسیر حرکت امام رضا(ع) به سمت فارس توضیح کاملی ارائه نشده است که حضرت از کدام راه به سمت فارس و از آنجا به خراسان عزیمت کرد. با این وجود علاوه بر دستور مأمون به حرکت دادن امام رضا(ع) از منطقه فارس،[14] برخی گزارشهای تاریخی از ورود حضرتشان(ع) به آنجا حکایت دارد.[15]
یزد
در منابع تاریخی و روایی صراحتی در مورد عبور امام رضا(ع) از شهر یزد وجود ندارد؛ بلکه تنها عبور آنحضرت از یک کویر و بیابان ذکر شده است:
یکی از غلامها و یا دوستداران امام کاظم(ع) گفت: در حرکت امام رضا(ع) به سمت خراسان به همراه جماعتی در بیابانی، تشنگی سختی به ما و حیوانهای ما رسید تا اینکه بر جان خود ترسیدیم. حضرت(ع) مکانی را برای ما توصیف نمود و فرمود تا برای رسیدن به آب، به آنجا برویم. ما نیز رفتیم و به آب رسیدیم! اما هنگام حرکت، امام(ع) ما را به جستوجوی دوباره همان چشمه امر کرد، ولی از جستوجوی خود نتیجه نگرفتیم و اثری از چشمه نیافتیم(و متوجه شدیم که نوعی اعجاز در میان بوده است).[16]
در این زمینه باید دانست که بیشتر مسیر حرکت امام(ع) در مناطق بیابانی و نیمه بیابانی بود؛ از این روایت نمیتوان برداشت کرد که حضرتشان از منطقهی یزد عبور کرده باشند، به ویژه اگر قم را نیز در مسیر حرکتشان بدانیم و گزارش دیگری نیز در زمینه عبور امام(ع) از یزد نیافتیم، با این وجود، اما اکنون چند نقطه به عنوان قدمگاه حضرتشان در این استان قرار دارد و برخی از مؤلفان معاصر، این کویر و بیابان را در منطقه یزد دانستهاند،[17] اما دلیل قابل پذیرشی بر این مطلب نداریم.
قم
در یکی از تألیفات سید بن طاووس نقل شده است که امام رضا(ع) در سفر به خراسان وارد قم شد و مورد استقبال چشمگیر شیعیان قم قرار گرفتند. آنان برای مهمانکردن حضرتشان بر یکدیگر پیشی میگرفتند. حضرت برای فرونشادن این دعوا فرمود: «إنّ النّاقة مأمور»؛ این شتر مأمور است و به هر کجا برود، همانجا منزل خواهیم کرد. شتر به حرکت درآمد تا کنار خانهای زانو زد. صاحب آن خانه، شب قبل از ورود آنحضرت در خواب دیده بود که ایشان فردا میهمان او خواهند بود. بعدها آن خانه مورد توجه قرار گرفت و مردم به آن محل میآمدند و استفاده میبردند. در این مکان مدرسه معروفی وجود دارد.[18]
البته برخی به عبور حضرتشان از قم، اشکالات و انتقاداتی وارد کردهاند:
قم مرکز تجمّع شیعیان بود و عبور دادن امام(ع) از آن شهر منطقی به نظر نمیرسد. به همین جهت بود که گزارش شد که مأمون عباسی دستور داده بود تا حضرتشان را از قم عبور ندهد.[19]
از گزارش شیخ مفید دربارهی عبور دعبل از قم به خوبی استفاده میشود چنانچه مأمون حضرت را از این شهر حرکت میداد، در میان شیعیان و مردم قم با چه واکنشی روبرو میشد!:
دعبل در خراسان قصیدهای برای حضرت(ع) خواند و ایشان دستور داد پارچهای از خز به وی بدهند که در آن ششصد دینار اشرفی طلا بود تا دعبل آنرا توشه سفر کند. دعبل نپذیرفت و تنها خواهش کرد حضرت یکی از لباسهای خود را به او بدهند و حضرتشان چنین کرد. آنگاه دعبل از مرو به قم آمد و چون مردم متوجّه شدند وی جامه امام(ع) را نزد خود دارد، خواستند آنرا به هزار درهم بخرند؛ ولی دعبل راضی نشد؛ اما آنها آن جامه را از دست دعبل گرفته در میان خود قسمت کردند و از جامه تکهای برای دعبل بیش نماند.[20]
منابع تاریخ قم این مطلب را تأیید نمیکند. حسن قمی (که در سال 378 ق) تاریخ قم را تألیف کرد مینویسد:
مأمون، امام رضا(ع) را به همراه رجاء بن ابی ضحاک از راه بصره و فارس و اهواز به طوس آورد؛ اما هیچگونه اطلاعی از عبور حضرت رضا(ع) از شهر قم نمیدهد.[21]
نیشابور
از ورود امام رضا(ع) به نیشابور گزارشهای متعددی در منابع به چشم میخورد، مانند:
«هنگامی که امام رضا(ع) وارد شهر نیشابور(نیسابور) شدند، در محله «غربی» در ناحیهی معروف به «بلاشاباد» در خانهی شخصی به نام «پسنده» وارد شدند. هنگام ورود آنحضرت به منزل پسنده، دانه بادامی در گوشهای از آن خانه کاشت، دانه رویید و تبدیل به درخت شد و در مدت یکسال بادام داد. مردم از آن درخت باخبر شدند و هر کسی که مریض میشد برای تبرک جستن از آن بادام میخورد و به برکت حضرت شفا مییافت…».[22]
مهمترین و معتبرترین گزارشی که از توقف امام رضا(ع) در نیشابور وجود دارد، سخن مشهور حضرتشان خطاب به مردم آنجا است که به نام «حدیث سلسلة الذهب» شناخته میشود.[23]
طوس
امام رضا(ع) پس از نیشابور به طوس سفر کرد. بعد از ورود به این شهر به منزل حمید بن قحطبه طائی وارد شد و بعد کنار قبر هارونالرشید رفت و با دست مبارک، خطّی به یک طرف قبر کشیده و فرمود: این مکان، تربت من است و در اینجا مدفون خواهم شد و به زودی خدا این مکان را محل رفت و آمد شیعیان و دوستانم قرار میدهد… .[24]
سرخس
سفر امام رضا(ع) بعد از طوس به سرخس منتهی شد.
سرخس آخرین شهر قبل از مرو است که مقصد حرکت امام(ع) بود.
در روایتی گزارش شده است که هنگام حرکت امام(ع) از نیشابور به سمت مرو، یکی از شیعیان حضرتشان را تا شهر سرخس بدرقه کرد. [25]
گزارش دیگری از حضور امام(ع) در شهر سرخس وجود دارد که گویا ناظر به بازگشت حضرتشان از مرو به سمت محل شهادتشان در منطقه طوس میباشد:
عبدالسلام بن صالح هروی(اباصلت) گفت: در سرخس نزد حضرت رضا(ع) که در خانهای تحت نظر بود، رفتم و پرسیدم: گفته میشود که شما فرمودید: مردم بندگان ما هستند؟! امام(ع) فرمودند: «اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ»؛[26] یعنی خدایا تو آفریننده آسمانها و زمینی و دانای نهان و آشکار!
ای اباصلت! تو شاهدی که من هرگز این مطلب را نگفتهام و ابدا از هیچیک از پدران خود نیز نشنیدهام. سپس فرمود: اگر اینگونه باشد که مردم از ما نقل میکنند که خلایق آفریدگان ما میباشند، پس ما آنها را به سمت چه کسی دعوت میکنیم و برای چه کسی از آنان بیعت میگیریم؟![27]
ادعاهای پراکنده دیگری مانند عبور امام(ع) از شهر قزوین وجود دارد که قابل اثبات نیست.[28]
[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 8، ص 544 – 545، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 165، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[2]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 180.
[3]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب(ع)، ص 210، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[4]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 372، قم، مؤسسه امام مهدی (عج)، چاپ اول، 1409ق.
[5]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، مصحح، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 246، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 369، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
[6]. برای اطلاعات بیشتر، ر. ک: جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع).
[7]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 255، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[8]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 210.
[9]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع) ، ج 4، ص 342، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[10]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 205.
[11]. همان، ص 205 – 206.
[12]. همان.
[13]. همان، ص 216.
[14]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 489، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[15]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 165.
[16]. همان، ص 216 – 217.
[17]. عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ: دوم، 1376 ش.
[18]. ابن طاوس، عبدالکریم بن احمد، فرحة الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع) فی النجف، ص 105، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، بیتا؛ برخی معتقد هستند که امروز همان محل، مدرسه شده است و به مدرسه رضویه مشهور است و سابقا آن را مدرسه مأموریه هم میگفتند، چون حضرت فرموده بود: ناقه مأمور است.
[19]. کافی، ج 1، ص 489
[20]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 264.
[21]. قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه عبد الملک قمی، حسن بن علی بن حسن، تحقیق، تهرانی، سید جلال الدین، ص 199، توس، تهران، 1361ش.
[22]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 132.
[23]. ر. ک: «بررسی قدمگاه امام رضا(ع) در نیشابور»، 86795؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 308، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[24]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 137.
[25]. همان.
[26]. زمر، 46.
[27]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 183.
[28]. ر. ک: «امامزاده حسین بن علی بن موسی(ع) در شهر قزوین»، 80955.