زائرى از واقعه تاريخى غدير خم سؤال كرد كه مأمور ارشادى {در سعودی}چنين گفت: واقعه غدير به خاطر اختلافى كه بين دو مسلمان بود، رخ داد و پيامبر مأمور شد كه آن اختلاف را رفع كند، سپس گفت: تاريخ گواهى مى دهد كه اصلاً حديث غدير خم هيچ ارتباطى با خلافت على نداشته است و على هم در اين مورد ادعايى ندارد!!
پاسخ:
مأمور ارشادى در اين سخن خود سه ادعا دارد:
1. واقعه غدير براى رفع اختلاف بين دو مسلمان بود.
2. واقعه غدير ارتباطى با خلافت على نداشته است.
3. على(عليه السلام) هم هيچ ادعايى در مورد خلافت نداشته است.
ما اكنون واقعه غدير را به صورت فشرده نقل مى كنيم تا ميزان صحت ادعاى مأمور ارشادى روشن شود.
هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جحفه رسيد، امين وحى نازل شد و گفت بايد پيامى را از طرف خدا به مردم برسانى و اگر اين كار را نكنى، رسالت خود را انجام نداده اى. اينك متن پيام:
( يا أيّها الرسول بلّغ ما أُنزل إليك من ربّك وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس إنّ الله لا يهدى القوم الكافرين). [44]
اين آيه، حاكى از اهميت پيام است: 1. اگر انجام ندهد، رسالت خود را انجام نداده است، 2. در رسانيدن اين پيام احتمال شورش مردم بر ضد پيامبر هست، ولى خداوند با جمله ( والله يعصمك من الناس) به پيامبر اطمينان داد كه او را از شرّ شورشيان حفظ مى كند.
از اين جهت پيامبر در آن هواى گرم دستور توقف كاروان حجاج را داد و فرمود آنها كه پيشرو هستند، توقف كنند تا آنها كه عقب هستند به ما برسند، سپس شبه منبرى را از جهاز شتران ترتيب دادند، حضرت بر بالاى منبر قرار گرفت و خطبه مختصرى خواند و مردم را در سه چيز گواهى خواست، فرمود: «ألستم تشهدون أن لا إله إلاّ الله؟» همگان گفتند: «بلى يا رسول الله» ، سپس حضرت از مردم بر رسالت خود، و حقانيّت روز جزا اعتراف گرفت و پس از بيان مبانى و اصول اسلام، مسأله خلافت على را مطرح كرد و سخن خود را چنين آغاز كرد: «ألست أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا بلى يا رسول الله; آيا من به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟ همگى گفتند: «بلى يا رسول الله»، آنگاه فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه اللّهم والِ من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله، ألا فليبلغ الشاهد الغائب».
پس از اين واقعه، اين آيه فرود آمد:
( اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الإسلام ديناً). [45]
«امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمت خود را درباره شما تمامن كردم و آيين اسلام را براى شما پسنديدم».
هوا به قدرى گرم بود كه زائران خانه خدا در آن صحراى گرم بخشى از عباهاى خود را زير پا گذاشته و برخى را بر سركشيده بودند، با اين حال، پيامبر بزرگوار اسلام، نظر به اهميت موضوع، آن گردهمايى طولانى را در آن آفتاب سوزان، به امر خدا برگزار كرد تا پيش از پراكنده شدن مردم پيام خدا را برساند.
اكنون سؤال مى كنيم: پيامبر چه پيام مهمى را مى خواست برساند؟ آيا مى خواست اختلاف دو مسلمان را رفع كند؟ آيا خنده دار نيست كه براى رفع اختلاف دو مسلمان يك چنين گردهمايى مهمى را پديد آورد و قرآن هم آن را به عنوان يك پيام مهم اعلام كند و پس از آن، آن را به عنوان اكمال دين و اتمام نعمت بيان نمايد؟!
اگر واقعاً هدف، رفع اختلاف دو مسلمان بود، پس چرا اصول معارف اسلام را در آغاز خطبه خود، بيان مى كند: وحدانيت خدا، رسالت پيامبر، و حقانيت روز جزا.
تمام اين قرائن نشان مى دهد كه هدف بيان جانشينى على و رهبرى او پس از درگذشت پيامبر است، بالأخص كه در آغاز خطبه از نزديك شدن رحلت خود گزارش مى دهد و سپس مى رساند كه پس از رفتن من خلأ رهبرى به وسيله على(عليه السلام) پر خواهد شد.
آن گاه پيامبر براى تحكيم خلافت او، از على(عليه السلام) مى خواهد در ميان خيمه بزرگى بنشيند و مسلمانان با او به عنوان يك رهبر پس از رسول خدا بيعت كند، حتى شيخين نيز با او بيعت كردند و اين جمله را گفتند: «بخ بخ لك يا ابن أبى طالب أصبحت مولاى ومولى كلّ مؤمن ومؤمنة» .
مدارك آنچه كه ما گفتيم، چيزى نيست كه در اين برگ گردآورى شود. علما و دانشمندان ما، كتاب هاى فراوانى درباره حديث غدير و مدارك و مصادر آن نگاشته اند، و حتى نزول دو آيه را درباره على با مدارك فراوان، ثابت كرده اند.
ما در اين جا به دو كتاب اشاره مى كنيم:
1. «عبقات الأنوار»، نگارش ميرحامد حسين(م1306).
2. «الغدير»، نگارش علامه امينى(م1390).
آيا شايسته است اين واقعه را به عنوان حل اختلاف دو نفر تفسير كنيم؟! اگر اين دو نفر غير على(عليه السلام) هستند چه ارتباطى به اين واقعه دارند و اگر يكى از آن دو نفر حضرت على(عليه السلام) است، اين اختلاف در يك مجلس خصوصى قابل رفع بود، تحليل داستان غدير از طريق رفع اختلاف ميان دو نفر، مثل اين است كه زلزله اخير ژاپن را با فرو ريختن چند قفسه از كتاب، تحليل كنيم و بگوييم فرو ريختن اين چند قفسه، سبب اين زلزله قريب به 9ريشترى و سونامى ويرانگر گرديد.
تا اين جا بى پايگى هر دو سخن او روشن شد، يعنى اين كه واقعه غدير براى رفع اختلاف بود، ديگر اين كه ربطى به خلافت على نداشت.
اكنون به سخن سوم او مى رسيم كه على نيز ادعايى در اين زمينه نداشته است»
مى گويد على نسبت به حديث غدير ادعايى نداشت، گفتار او يك نوع چشم پوشى از مصادر مسلم تاريخى است، على(عليه السلام) در بسيارى از رويدادها به حديث غدير استناد كرده، حتى از ياران پيامبر بر آن گواهى خواسته است كه يكى از آنها در حادثه «رحبه» است كه در آنجا در ميان گروهى از ياران پيامبر فرمود: به من بگوييد: آيا گواهى مى دهيد كه پيامبر درباره من فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» ، آنگاه همگان شهادت به راستگويى على دادند، و فقط أنس بن مالك از شهادت دادن خوددارى كرد و گفت: من پير شده ام و فراموشى گرفته ام، اميرمؤمنان فرمود: اگر دروغ مى گويى اميدوارم پيش از مرگ گرفتار بيمارى و بلايى رسوا كننده شوى، و به همين دليل دچار پيسى شد و با عمامه خود آن را مى پوشاند. [46]
شگفتا، حديثى كه 110صحابى و قريب 90 تابعى و 360 دانشمند سنى و صدها دانشمند شيعى آن را نقل كرده اند و سخن سرايان و شاعران عرب آن را در قالب شعر ريخته اند كه خود بخشى از ادبيات عربى را تشكيل مى دهد، و پيوسته امام و فرزندان امام با آن حقانيت خلافت امام، و بى پايگى خلافت ديگران استدلال مى كرده اند آيا مى توان درباره آن گفت: هدف رفع اختلاف ميان دو مسلمان بوده و ارتباطى به خلافت على نداشته و امام نيز نسبت به آن ادعايى نداشته است؟ آيا «وهابيت» اين گونه مى خواهد سنّت رسول خدا را حفظ كند و با بدعت ها مبارزه نمايد؟
از اين گذشته، حديث غدير، پيوسته در ميان صحابه و تابعان و تابعان تابعان مورد استدلال بر خلافت بوده و هرگاه مى خواستند مخالف را ساكت كنند به حديث غدير تمسك مى جستند، ولى اكنون افرادى بدون مطالعه كافى مى خواهند اصل يا دلالت هاى آن را انكار كنند.
[44] . مائده/ 67. نزول آيه را درباره رويداد غدير سى دانشمند سنى نقل كرده است. به كتاب شريف الغدير، ج…، ص 423ـ 438 مراجعه فرماييد.
[45] . مائده/ 3. نزول اين آيه در رويداد غدير، را شانزده دانشمند سنى نقل كرده است، به كتاب شريف الغدير، ج1، ص 447ـ 459 مراجعه فرماييد.
[46] . فضائل الصحابه، ج2، ص 586.
به نقل از پایگاه اینترنتی معظم له:
http://tohid.ir/fa/persian/articleView?articleId=4625