در ششمین نشست سیره پژوهی، حجت الاسلام و المسلمین رمضان محمدی به تعریف لغوی و اصطلاحی نقد و بیان مؤلفه های مورد نیاز در نقد متن و نقد سند پرداخت و برخی از روایاتی که درباره سیره نبوی وجود دارند و از لحاظ سند و متن دچار اشکال و ابهام هستند را به عنوان نمونه، مورد کنکاش قرار داد و در پایان این جلسه، مباحثی مطرح شد که مشروح آن در ادامه می آید.
ششمین نشست سیره پژوهی با موضوع « از نقد سند تا نقد متن در سیره نگاشتهای نبوی» با سخنرانی حجة الاسلام و المسلمین رمضان محمدی و با حضور جمعی از تاریخ و سیره پژوهان، در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) در روز سه شنبه 23 اسفند 1390 برگزار شد.
در ابتدای این نشست آقای دکتر صفری مدیر گروه تاریخ اسلام این مجتمع، در معرفی سخنران جلسه، ایشان را از اولین کسانی دانست که در سلسله نسل های اول سیره پژوهی، به مقوله نقد و روش شناسی توجه کرده و مستقلا رساله ای را به این امر اختصاص داده است. وی با بیان این که پایان نامه کارشناسی ارشد ایشان، که عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز هستند، نقد و بررسی روایات مربوط به زندگانی رسول خدا(ص) در قبل از بعثت می باشد افزود: این نوشتار که بصورت کتاب نیز چاپ شده است و در سال 88 هم بعنوان کتاب سال حوزه برگزیده شد، بصورت روش مند، به بررسی و نقد گزارش های مربوط به سیره نبوی پرداخته است.
پس از آن، حجة الاسلام محمدی ضمن بررسی روایات سیره نبوی، آن ها در چند دسته تقسیم کرد و افزود: یک دسته از این روایات، روایاتی هستند که فصل مقومی بین آن ها وجود ندارد. دسته دیگر، فصل مقوم دارند و می توان، مشابهت هایی بین آن ها پیدا کرد. اما دسته سوم اصولا، در وادی گزارش نیستند؛ بلکه قصه و تخیلات فکری اشخاص با انگیزه های مختلف می باشند.
وی با اذعان به این مطلب که پرداختن به سیره و زندگانی معصومین(ع) مطلوب همه ماست به برخی عکس العمل ها در برابر نقد برخی روایات اشاره کرد و گفت: به تصدیق آیات قرآن، شخصیت پیامبر اکرم(ص) بلند مرتبه است و کسی در این موضوع شکی ندارد؛ اما اگر کسی بگوید چنین داستانی که در مورد ایشان نقل می کنید صحت ندارد، دلیل بر پایین بردن شأن ایشان نیست. مثلا می گویند هنگام ولادت، نوری از از ایشان ساطع شده و یا دریاچه ساوه خشک شده است، این که حالا از طریق ادله، ثابت کنند که چنین مطلبی صحت ندارد، دلیل بر تکذیب پیامبر(ص) نیست. برخی از چیزهایی که ما فکر می کنیم فضیلت هستند ممکن است در واقعیت چنین نباشد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به یکی از علت های استفاده از برخی روایات اشاره کرد و گفت: بزرگانی مانند مرحوم صدوق که در جایی، روایتی از اهل سنت می گیرد و با روایت دیگری مخلوط می کند و یک روایت درست می کند و در کتاب کمال الدین هم می آورد، قصدشان، اثبات یک واقعه تاریخی نبوده بلکه می خواسته اند از ذکر این وقایع، ظنونی برای مردم بوجود آید تا اعتقاد دینی آن ها بیشتر شود و منافاتی ندارد با این که این واقعه صحت نداشته باشد.
وی نقد از نظر لغوی به جدا کردن پول های سیاه از پول های رایج و از نظر اصطلاحی، ارزش گذاری بر یک اثر و سنجش صحت آن، معنا کرد و این اصطلاح را در این بحث به دو نوع نقد متن و نقد سند تقسیم بندی نمود.
وی مؤلفه های مورد نیاز در نقد متن را استفاده از علوم کمکی و میان رشته ای مرتبط با تاریخ، کاربرد اطلاعات رایانه ای در نقد متون، هم به لحاظ سند و هم متن، تسویه و پالایش متون با بررسی تطور متون،تحلیل متن و تبیین متن عنوان کرد و گفت: منظور از تطور متون این است که مثلا درباره واقعه ای در سیره ابن هشام تنها یک خط نوشته شده و در سیره ابن سید الناس که در زمان بعدی است چند خط بیشتر است و در سیره حلبی این مقدار اطلاعات بیشتر می شود. بررسی این که موضوع اهمیت دارد که در دوره های مختلف چه تعداد اطلاعات در مورد یک موضوع وجود دارد و چه انگیزه هایی سبب شده که این تطور رخ دهد؟
حجة الاسلام محمدی، مؤلفه های مورد نیاز در نقد سند را توجه به اعتبار و اصالت مدارک و اسناد تاریخی، طبقه بندی اسناد، مرجعیت اسناد، منابع دسته اول یا دسته چندم، توجه به منابع متعدد معرفی کرد و در بیان پیشینه نقد سندی به دستور معصومین مبنی بر عرضه این گونه روایات به آیات قرآن و همچنین خبر آن ها از آینده مبنی بر دروغ بستن به آن ها اشاره کرد و کتاب های بزرگانی همچون علامه امینی، مرحوم شرف الدین، علامه جعفر مرتضی و از همه مهم تر کتاب 150 صحابی ساختگی نوشته علامه عسکری را نمونه مناسبی برای نقد سند ارزیابی کرد.
وی در ادامه به ذکر نمونه هایی از این دست روایات در سیره نبوی پرداخت و آن ها را مورد بررسی قرار داد. آن چه در ادامه می خوانید مشروح این بررسی هاست.
نمونه اول:
ابن هشام 20 روایت، درباره زندگانی پیامبر(ص) قبل از بعثت، ذکر می کند که با این اعتقاد ما مبنی بر این که پیامبر(ص) قبل از بعثت نیز معصوم بوده اند سازگار نیست و در برخی از این روایات، جای پای یهود و قصه گویان پیدا است.
مثلا می گوید: ما مِن نَبیٍّ اِلاّ و قَد رَعَی الغَنَم؛ یعنی همه پیامبران چوپان بوده اند و برای اثبات این ادعا، شواهدی می آورد که پیامبر اسلام (ص) نیز چوپانی کرده است.
مشکل این روایت مانند بسیاری از روایات تاریخی، ارسال سند است؛ زیرا راوی آن، عبید بن عمیر قطادة لیثی است که صاحب کتاب تهذیب الکمال، او را فردی قصه خوان و از تابعین معرفی می کند. پس این روایت، ارسال نیم قرنی دارد.
علاوه بر این، از نظر محتوایی نیز دچار اشکال است؛ زیرا با یک بررسی کوتاه مشاهده می شود که برخی از پیامبران، چوپان نبوده اند.
از مکان چوپانی پیامبر(ص) به نام هایی مانند «لاهل المکة» ، «لأهلی» ، «علی القراریط» و «بأجیاد» یاد شده که نشان دهنده اضطراب در روایت است و بویژه برخی از این مکان ها مانند قراریط که نام کوهی است، مجهول می باشد. علاوه بر این، باید بررسی شود که شرایط مکه، اجازه چوپانی را می داده و مکه، این قدر گوسفند داشته است؟ همچنین آیا با توجه به قریشی بودن ایشان، آیا فضای آن زمان اجازه اجیر شدن برای چوپانی را می داده است؟
برخی در توجیه محتوای این روایت گفته اند که گوسفند، حیوان نفهمی است و با توجه به این که پیامبر(ص) در آینده، می خواسته با افراد نادان کار کند، چنین کاری لازم بوده است؛ ولی همان طور که گفته شد، ایرادات زیادی بر این روایت وارد است.
نمونه دوم:
نقل می کنند که در دروان کودکی، سینه پیامبر(ص) را شکافتند و غده سیاه چرکین را بیرون آوردند که به قصه شق صدر معروف شده است. بخاری می گوید شیطان، انگشت در پهلوی فرزندان آدم می کند مگر برای حضرت مسیح؛ و معتقد است که پیامبر هم از این قاعده مستثنی نبوده و معصیت به او نزدیک بوده است؛ همچنان که قبل از بعثت نیز برای او گناهانی رخ داده است.
در بررسی ناقل این روایت، به نام عروة برمی خوریم که خودش متهم است. تصریح شده که از ابوذر غفاری نقل کرده است و معلوم نیست رابطه او با ابوذر و نحوه نقل چگونه بوده است؟ در حالی که ارتباط زیادی بین آنها نیست.
در بررسی محتوایی، می بینیم که درباره سن پیامبر(ص) در این داستان، اضطراب وجود دارد و به پنج شکل دوران کودکی، نوجوانی، قبل از معراج، در آستانه بعثت و بعد از بعثت نقل شده است. همچنین عنوان شده که بعد از این کار که پیامبر(ص) را شستشو دادند، ترس و شک و تردید از ایشان بیرون رفت؛ ولی با بررسی روایات خود اهل سنت در باب آغاز وحی، مشاهده می شود که پیامبر(ص) هنگام وحی، دچار تردید شده اند و این سوال پیش می آید مگر با این شستشو، تردید از ایشان دور نشده است؟
این روایت، در منابع شیعی، نقل نشده است؛ البته مرحوم مجلسی نقل کرده اما تایید و تکذیب نکرده است. اما اهل سنت معتقدند این داستان، یا مستفیض است یا متواتر و حتی تردیدی در آن نمی کنند؛ در حالی که با توضیحی که دادیم اشکال سندی و محتوایی آن واضح است.
نمونه سوم:
بخاری در کتاب فضایل خود، می گوید زید بن عمرو بن نفیل، پشتش را به کعبه زد و گفت: ای مردم قریش! قسم به کسی که جان زید بن عمرو به دست اوست، هیچ کس از شما غیر از من، به دین ابراهیم نبوده است.در حالی که افرادی مانند ورقة بن نوفل در آن زمان که فرد عالمی بوده، وجود داشته است. زید در ادامه می گوید خدایا! من نمی دانم به کدام طرف نماز بخوانم که اگر می دانستم می خواندم.
توجه به این مساله مهم است که نقل شده، چنین فردی در جایی با پیامبر(ص) بود که غذایی تعارف کردند. پیامبر(ص) می خواست بخورد اما زید بن عمرو گفت که چون نام خدا بر آن برده نشده، نمی خورم.
علاوه بر این که این روایت، اشکال سندی دارد، اشکال محتوایی نیز دارد؛ بر این مبنا که چگونه پیامبر(ص) ایراد این غذا را نمی فهمد اما زید بن عمرو متوجه می شود؟
نمونه چهارم:
نقل شده است که پس از داستان قرعه صد شتر که اصل آن نیز قابل تردید است، عبدالمطلب دست عبدالله را گرفت تا به خانه بروند. در راه، فاطمه خثعمیه، از عبد الله خواهش کرد که او را به زنی بگیرد ولی او عبدالله ابا کرد، اما به او گفت که صبر کن، نزد تو می آیم. نزد آمنه رفت و با او نزدیکی کرد و پیامبر(ص) را حامله شد. زمانی که عبدالله نزد فاطمه خثعمیه رفت، آن زن قبول نکرد. دلیل را که جویا شد، گفت: زمانی که از جلوی خانه من گذشتی نوری از تو ساطع می شد و به همین خاطر بود که دامان تو را گرفتم ولی وقتی که برگشتی، آن نور رفته بود.
این را به عنوان فضیلتی برای پیامبر(ص) و پدر ایشان نقل می کنند اما به قدری سند این نقل مشکل دارد که بحث درباره آن بی فایده است. درباره اشکالات محتوایی آن نیز باید گفت که درباره نسب این زن (خثعمی، بنی اسد و خواهر ورقة بن نوفل)، نام او (فاطمه، قتیلة، ام قتال و لیلی) و مذهب او (کاهنه یا یهودیه) به گونه های مختلفی که ذکر شد، آمده است.
نتیجتا نمی توان با این دسته از روایات، نسبت به زندگی پیامبر(ص) در زمان قبل از بعثت، آگاهی پیدا کرد و عقیده بر این است که این روایات در دوران بنی امیه ساخته شده است؛ زیرا آن ها خواسته اند همان طور که در مورد جدشان ابوسفیان، مطالب زشتی نقل شده، مطالبی مشابه را به پیامبر(ص) نسبت دهند.
نمونه پنجم:
نمونه دیگر، معجزات هنگام ولادت پیامبر(ص) است. از پیامبر نقل می کنند که ایشان فرمود: مولد من مکه، مهاجرتم به مدینه و حکومتم در شام است. همچنین نقل می کنند زمانی که پیامبر(ص) متولد شد نوری از ایشان ساطع شد و قصور شام را روشن کرد. معلوم است این روایت در چه دوره ای ساخته شده است. علاوه بر این، نمی توان، صدر این روایت، یعنی ساطع شدن نور را قبول کرد و ذیل آن، یعنی روشن شدن قصور شام را قبول نکرد.
همچنین با بررسی منابع تاریخی ایران، مشاهده می شود که آن چه که در منابع تاریخی، درباره حوادث هنگام ولادت ایشان در ایران، آمده است صحت ندارد و اگر صحت داشت، حداقل باید اشاره ای به این وقایع در تواریخ ایران می شد.
نمونه ششم:
روایتی هست راجع به این که یک یهودی بشارت پیامبری ایشان را می دهد و به دیگران می گوید که به او ایمان بیاورید. این یهودی یک ویژگی خوبی داشت و آن این بود که وقتی قحطی پیش می آمد نماز می خواند و دعا می کرد و خدا دعای او را مستجاب می کرد.
او در ادامه در بیان خصوصیات پیامبر می گوید: او خون ها می ریزد و چه بسیار اسیر می کند و لیستی از بدی ها را به پیامبر(ص) نسبت می دهد و هیچ فضیلتی در آن دیده نمی شود. معلوم است که دست یهود در کار است و نمی توان بشارت به نبوت را گفت و ادامه خبر را ملتزم نشد.
نمونه هفتم:
بخشی از فضیلت تراشی ها، ناشی از این بوده که برخی احساس کردند همانطور که در کتاب های آسمانی دیگر مانند تورات و انجیل، فضیلت هایی در مورد پیامبرانشان ذکر شده، باید مورد پیامبراسلام نیز ذکر شود. بغدادی در کتاب اصول دین خودش گفته که همه کراماتی که پیامبران دیگر داشته اند پیامبر ما نیز داشته است؛در حالی که چنین نیست. مثلا زمانی که مخالفین از پیامبر(ص) درخواست معجزاتی شبیه معجزات پیامبران گذشته می کنند ایشان معجزه ای ارائه نمی کند و خدا نیز آن ها را مذمت می کند که چه معجزه ای بالاتر از قرآن کریم وجود دارد؟
حجة الاسلام محمدی در بخش پایانی جلسه با بیان این مطلب که ممکن است این اشکالات در منابع شیعی نیز وجود داشته باشد، تفاوت آن را با این گونه اخبار از کتب اهل سنت، داشتن فصل مقوم میان اخبار شیعی عنوان کرد و افزود: در این گونه موارد، ممکن است محتوای این روایات را با اخبار یا ملازمات دیگری بسنجیم و صحت آن را بدست بیاوریم ولی روایات اهل سنت این قرائن را ندارند. همچنین ممکن است در نگاه شیعی، برخی گزاره ها از نظر تاریخی رد شود یا قابل اثبات نباشد اما از لحاظ کلامی نتوانیم آن را کنار بگذاریم.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر چگونگی استفاده از این گزارش ها در باب ارهاصات، گفت: در اخبار غیبی در زمان جاهلیت، برخی مطالب به نقل از کاهنین بیان می شود و این سوال مطرح می شود که کاهن، علم خود را از کجا آورده است؟ بنده به این نتیجه رسیدم که علم کاهن به اجنه بر می گردد و با توجه به این که در زمان قبل از بعثت آزاد بودند خبرهایی را به کاهنین می داده اند؛ هرچند از این مساله سوء استفاده شده است و سره و ناسره مخلوط شده است. اخباری که بر این مبنا هستند یا این که معنای ارهاصات را به چیزهایی مانند داستان اصحاب فیل، توسعه دهیم، می توان برخی ارهاصات را از این موارد استخراج کرد اما اگر بگوییم که غیر از این موارد است و هیچ جایی هم قابل استناد نباشد تشخیص آن مشکل است.
در پایان این جلسه، آقای دکتر صفری، مدیر گروه تاریخ اسلام به جمع بندی و بیان چند محور که می تواند موضوع پایان نامه نیز قرار گیرد اشاره کرد.
وی محور اول جمع بندی خود را به بخش سندی اختصاص دارد و واژه شناسی برخی کلمات مانند تواتر و مصداق یابی آن، سنخ شناسی راویان و گرایش های آنان، فرآیند ازدیاد متون و تطور آن، انگیزه شناسی راویان (مقدس یا غیر مقدس)، نقش اهل کتاب در این مباحث و تاثیر کدام یک از آن ها (یهود و نصاری)، نقش برخی گروه ها مانند امویان در این روایات، بررسی ارسال سندها از مهم ترین مؤلفه های آن دانست.
محور دوم سخنان آقای دکتر صفری به بخش متنی اختصاص داشت و بر این نکته مبتنی بود که معیارهای تشخیص محتوای صحیح باید مشخص باشد. به عنوان مثال اگر قرآن مبنا باشد باید مشخص شود که منظور ظاهر قرآن است یا نص یا صریح آن؟ یا اگر معیار عقل است، منظور، عقل عملی است یا عقل علمی یا عقل کاربردی یا بنای عقلاء؟
وی بررسی پیامد تاریخی یا مصداق یابی تاریخی، توجه به فضای قصه پردازی و برجسته کردن نقش قصاص ها، بررسی آماری میان اخبار فضایلی و شرح کلمات معصومین(ع)، توجه به رویکردهای روانشناسی در این گونه مباحث و بررسی رابطه علم کلام و تاریخ را از دیگر مواردی دانست که باید در محتوای یک سند مورد بررسی قرار گیرد.
وی در محور سوم، مباحث خود را به مباحث پیرامونی نظیر پشتوانه های تئوریزه کردن فضیلت سازی مانند روایتی که بر اساس آن، هر فضیلتی که امت های پیشین داشته اند امت اسلام هم باید داشته باشد؛ بررسی علت وارد شدن برخی مطالب غیر صحیح و فضیلت های ساختگی در روایات، نقش روایات تسامح در ادله سنن در گزاره های تاریخی اشاره کرد.