اندیشمندان و صاحب نظران برای وقوع فاجعه عاشورا و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان علل و عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را برشمردهاند و هر کدام یک عامل را برجستهتر کرده و عوامل دیگر را ذیل آن عامل و مؤلفه اصلی تعریف کردهاند اما به نظر میرسد عامل فرهنگی یا به عبارت استحاله فرهنگی در دوران پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) در درازمدت اثر عمیق و بنیادینی بر امت اسلامی گذاشت که نقطه نهایی آن شهادت امام حسین(ع) بود.
حجتالاسلام و المسلمین حسین عبدالمحمدی، مدیر گروه تاریخ و سیره اهل بیت(ع) جامعة المصطفی العالمیه و نویسنده کتاب دو جلدی زمینههای قیام امام حسین(ع)، در این ارتباط گفتوگویی با ایکنا انجام داده که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ـ به اعتقاد جنابعالی در تحلیل زمینههای قیام امام حسین(ع) کدام یک از عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مؤثرتر بود؟
شئون مربوط به زندگی انسانها به چهار دسته فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تقسیم میشود. این عناصر بدون تردید تأثیر مقتبل بر همدیگر دارند. به عبارتی نابسامانی اقتصاد بر روی مسائل اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تأثیر میگذارد و در چنین جامعهای ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد. همه میدانیم که اولین تمدنهای بزرگ بشری در کنار رود نیل و فرات پدید آمدند که این نشان میدهد اقتصاد بر فرهنگ اثرگذار است. همچنین سیاست هم بر فرهنگ تأثیر میگذارد و اگر حاکمان ناصالحی قدرت را در دست گرفت فرهنگ یک جامعه را به انحراف خواهد کشاند که نمونه معاصر آن حاکم فاسد و ناصالحی مانند صدام بود که تمدن بزرگ و چند هزار ساله عراق را به انحطاط و نابودی کشید. لذا این شئون چهارگانه تأثیر متقابل بر هم دارند.
ایکنا ـ با این اوصاف میتوان از تأثیرگذاری بیشتر یک عامل سخن گفت یا به لحاظ علمی چنین امری امکانپذیر نیست؟
تقریباً غالب اندیشمندان در تأثیرگذاری بنیادین فرهنگ بر سایر شئون زندگی انسانی، اتفاق نظر دارند. به عبارتی نقش فرهنگ در جامعه مانند نقش مغز و اعصاب در بدن انسان است و اختلال عصبی و مغزی کاملاً قادر است زندگی انسان را مختل کرده و حتی او را از شأن انسانی ساقط کند، لذا نقش فرهنگ در جوامع بنیادیتر و کارآمدتر از سایر حوزهها است.
فرهنگ را مجموعهای از باورها، ارزشها، آداب و رسوم و فنون یک جامعه تعریف کردهاند و جامعهشناسان در لایهبندی فرهنگ، ارزشها و باورها را لایه زیرین و پایهای فرهنگ دانسته که رفتار و نگرش جامعه را تعیین کرده و به آن جهت میدهد و تحول فرهنگی نیز از همین لایه آغاز میشود.
برای نمونه پیامبر اکرم(ص) در جامعهای مبعوث میشود که تمام جریانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به نحوی در وضعیت انحطاط بودند. در جامعه حجاز عصر بعثت پیامبر اکرم(ص) یک نظام واحد حکومتی و سیاسی مستقر نبود و حاکمیت مقتدر مرکزی وجود نداشت. در کنار اینها ناامنی و ناهنجاری در این جامعه فراوان و تعاملات اجتماعی سخت بههمریخته بود و به لحاظ اقتصادی بر اساس غارتگری اداره میشد که به تعبیر قرآن کریم این جامعه در پرتگاه نابودی بود که خداوند با بعثت پیامبر اکرم(ص) آنها را نجات داد. این جامعه در انحطاط اما به برکت بعثت پیامبر(ص) متحول و مقتدر میشود به نحوی که دو امپراتوری بزرگ آن زمان را به زیر میکشد. این تحول نشانه اهمیت کارکرد مؤثر فرهنگ است زیرا پیامبر(ص) نه پول زیادی به این جامعه تزریق کرد، نه شمشیر برندهتری داشت که به مردم برای جنگیدن بدهد اما ایشان افکار و دلها را اصلاح و متحول کرد و مردمی که یکدیگر را غارت میکردند اهل ایثار و گذشت نسبت به همدیگر شدند.
در واقع به جرئت میتوان گفت خداوند برترین انسانها را متولیان فرهنگی و فکری جوامع معرفی کرد تا بتوانند مردم را به سمت رشد و تعالی هدایت کنند و این حکایت از این نقش اساسی و کانونی فرهنگ در رشد و تعالی یا انحطاط و نزول جوامع دارد.
ایکنا ـ با این مقدمه و تأکید بر نقش محوری فرهنگ در جوامع انسانی، نقش مؤلفه استحاله فرهنگی جامعه عصر پساپیامبر(ص) را در رقم خوردن فاجعه عاشورا چگونه تحلیل میکنید؟
خداوند متعال در آخرین روزهای حیات پیامبر اکرم(ص) مسئله امامت امیرالمومنین علی(ع) را مطرح کرد و جز وحی تمام وظایف پیامبر اکرم(ص) را برای راهبری سیاسی و اجتماعی و ارتقای اخلاقی و معنوی جامعه بر عهده ایشان گذاشت. پیام غدیر این بود که وقتی مفسر معصوم در کنار قرآن کریم قرار گرفت آیه شریفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا» نازل شد؛ در حقیقت خداوند دینی را پسندید که در کنارش مفسر معصوم قرار داشته باشد و به عبارت دیگر خداوند یک قیم برای قرآن معرفی کرد؛ قیمی که علم او به علم خداوند متصل و تفسیر او از قرآن و سنت معصومانه بود.
با رحلت پیامبر اکرم(ص) جریانی به نام سقیفه پدید آمد و این اتفاق دهشتناک افتاد که عدهای گفتند «حسبنا کتابالله» و قرآن را از مفسر معصوم جدا کردند. همچنین این جریان زمینههایی را برای مهجوریت این مفسر معصوم در جامعه فراهم کرد تا نتواند در میان امت اسلامی نقشآفرینی کند. بعد از جریان سقیفه تا ۲۵ سال بعد این مفسر معصوم و عنصر نقشآفرین در جهان اسلام، امام علی(ع)، به حاشیه رانده شده و به کشاورزی روی میآورد و کسانی بر کرسی تدریس، فتوا و تفسیر قرآن مینشینند که هیچگونه شایستگی ندارند که یک نمونه معروف آن یهودی تازهمسلمانی همچون کعبالاحبار است که تفسیر قرآن میگفت.
ایکنا ـ کارکردهای انحرافی این جریان در جهان اسلام چه بود؟
این جریان امتداد کرد و علاوه بر امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نیز در جامعه اسلامی مهجور و تفسیر قرآن را از منابع اصلی آن؛ اهل بیت(ع)، جدا کرد و در کنار آن تفسیرهای نادرستی از قرآن و سنت نبوی اشاعه و گسترش یافت. همچنین در این دوره بحث ممنوعیت کتابت حدیث پیش آمد و هیچ کس حق نداشت احادیث نبوی را بنویسد و منتشر کند و حتی برخی احادیث نوشتهشده به طور رسمی و علنی سوزانده شد. در چنین فضایی جریان جعل حدیث در جامعه گسترش پیدا کرد. زیرا مردم برای مسائل دینی خود به علمای زمان مراجعه میکردند و از آنجا که سخن پیامبر(ص) در آن موضوع در دسترس نبود و قرآن نیز در آن مسئله سخنی نگفته بود، این علما مجبور به جعل حدیث میشدند که به تعبیر مرحوم علامه امینی کسانی پیدا شدند که هزاران حدیث را برای رضای خدا و حل مسائل مردم جعل کردند و اینها دست بردن در دستگاه فرهنگی اسلام بود. اسلام برای جریانهای فرهنگی خود دستگاه، مدیریت و تشکیلاتی داشت که خداوند پیشبینی کرده بود که این مسیر را تغییر دادند و ثمره آن جعل حدیث و پدید آمدن فرق مختلف کلامی و فقهی در جهان اسلام بود و آرام آرام این نظام دچار مشکل شد.
ادامه این مسیر انحرافی کار را به افزایش انواع و اقسام بدعتهای ناروا در دین و شیوع منکرات رساند، زیرا حافظان دین در جامعه به حاشیه رفته بودند. لذا در حوزه فرهنگ شرایط سختی به وجود آمد و به نقطهای رسیدیم که دوره جاهلیت قبل از پیامبر اکرم(ص) دوباره احیا شد. در واقع جریان بعد از سقیفه که امامت را به حاشیه راند، راه را برای جریانهای انحرافی هموار کرد و این استحاله فرهنگی از اینجا شروع شد و به عبارت بهتر اگر کسی میخواهد چرایی شهادت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا را متوجه شود باید مطالعه خود را از این نقطه آغاز کند.
در این رابطه بیان نورانی حضرت امام حسین(ع) بسیار درسآموز است؛ «وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ (صلى الله علیه وآله)، فَاِنَّ السُنَّةَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ أُحْیِیَتْ»؛ (من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا مى خوانم، چرا که (این گروه) سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از بین برده و بدعت (در دین) را احیا کردند.) شخصیتهایی به امام حسین(ع) گفتند قیام در این شرایط منجر به کشته شدن شما میشود که امام فرمودند مگر نمیبینید سنت پیامبر(ص) مرده و بدعتها در دین زنده شده است و من شایستهترین فرد برای فریاد زدن علیه این وضعیت هستم.
به عبارتی امام حسین(ع) برای مقابله با این جریان انحرافی راه دیگری جز اهدای جان خود و فرزندان و یاران و نزدیکانش نداشت. در این وضعیت خطیر و حساس با سخنرانی و تبلیغ و تبیین صرف نمیشد مسیر را اصلاح کرد زیرا استحاله فرهنگی به شدت عمق پیدا کرده بود و سنت و سیره پیامبر(ص) کاملاً رو به از دست رفتن بود و این به خاطر زنده شدن بدعتها در دین بود. نحوه مقابله با بدعت نیز با منکر به واسطه خطرناکتر بودن بدعت کاملاً متفاوت است و در مقابله با آن راهی جز قیام برای دفاع از دین نیست که در دوران امام حسین(ع) با چنین وضعیتی روبرو هستیم که اساس دین کاملا در خطر قرار گرفته بود و امویان دین پیامبر(ص) را دچار استحاله کرده بودند.
در حقیقت کسی به جز امام حسین(ع) نبود که در مقابل این بدعتها و منکرات بایستد. امام حسین(ع) هم جایگاه معنوی و الهی، هم جایگاه خانوادگی و منتسب به پیامبر اکرم(ص) و هم جایگاه سیاسی و اجتماعی داشت و به همین دلیل جمیع پیامها و نامهها به سمت ایشان سرازیر شد در حالی که بزرگان دیگری هم با یزید بیعت نکرده بودند و همه این مسائل یک تکلیف برای امام حسین(ع) ایجاد کرده بود. اگر با این شرایط امام حسین(ع) قیام نمیفرمود بنیامیه، ریشه اسلام را کاملاً سوزانده بود. ما بیشتر درباره آثار قیام عاشورا صحبت میکنیم اما کمتر از این بحث میکنیم که اگر این قیام نبود امت اسلامی چه سرنوشتی پیدا میکرد.
ایکنا ـ آیا قیام امام حسین (ع) توانست راهبرد استحاله فرهنگی بنی امیه را با شکست مواجه سازد؟
بررسی آثار نهضت عاشورا نشان میدهد امام حسین(ع) با شهادتش تیر را به درستی به هدف زدند و چهره واقعی جریان انحرافی را به جامعه معرفی کردند. بعد از شهادت امام حسین(ع) بنیامیه تصور میکردند کار دیگر تمام شده اما این شهادت روح شجاعت را در جامعه دمید و مردم بیدار شدند و لذا شاهد قیامهای متعدد از جمله قیام سلیمان بن صرد، مختار و حره علیه امویان هستیم به نحوی که پرونده سفیانیها به منزله یکی از شاخههای بنیامیه برای همیشه در جهان اسلام بسته شد.
ایکنا ـ در این میان چه فضایی در جامعه اسلام شکل گرفته بود که اکثریت نخبگان و خواص جامعه دچار انفعال یا بیتفاوتی شده بودند؟
بعد از اینکه معاویه حاکمیت را به دست گرفت بسیاری از نخبگان و خواص کشته یا سرکوب شدند و بخش دیگری هم تحت تأثیر تطمیع و تهدید معاویه قرار گرفتند و فضای اختناق سنگین و پیچیدهای شکل گرفت. کیسه زر معاویه معروف است و بسیاری از نخبگان تطمیع شدند و به استخدام این دستگاه درآمدند و بقیه خواص ناهمراه نیز به نحوی از میان برداشته شدند و این اختناق شدید در عصر معاویه به نحوی عموم جامعه و نخبگان را ناامید کرد که رسما اعتقاد پیدا کرده بودند که کار از کار گذشته و چاره دیگری جز سکوت ندارند. حتی کسانی هم از روی دلسوزی به امام حسین(ع) میگفتند قیام شما به نتیجه نمیرسد و پایههای حاکمیت معاویه بسیار مستحکم شده و به نحوی از وقوع تحول در جامعه اسلامی کاملا مأیوس بودند و همین امر موجب شد که امام حسین(ع) در مقابل یزید در روز عاشورا کاملاً تنها بماند.
این مسئله درس بزرگی به ما میدهد که ناامیدی نخبگان از تحول و تغییر بزرگترین خطر برای یک جامعه است در صورتی که امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) در مقابل این درس بزرگ را به ما دادند که اگر هر کس در هر جایی وظیفه خود را انجام دهد، به همان اندازه تأثیرگذار خواهد بود.