حجت السلام دکتر احمد فلاحزاده، پژوهشگر تاریخ اسلام، در مصاحبه با روابط عمومی دانشگاه امام صادق علیه السلام به بیان ویژگیهای ممتاز حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نسبت به دیگر فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام پرداخت و جوانب تاریخی شخصیت ایشان را بررسی نمود.
جایگاه حضرت ابوالفضل میان فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام
مطلبی که شایسته است که در مورد حضرت عباس علیه السلام به آن اشاره شود، در مورد جایگاه خیلی خاص ایشان است. البته بخشی از این جایگاه مربوط به دوران حیات این حضرت و بخشی مربوط به هدیهای است که خداوند بعد از شهادت به ایشان دادهاست. برای درک بهتر فضای آن زمان، شایسته است مقداری به وضعیت خانه و خانواده امام علی علیه السلام اشاره کنیم و ببینیم پیوستگی حضرت عباس با برادرانش و خصوصا حضرت اباعبدالله علیه السلام چگونه بودهاست.
حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و به پیشنهاد ایشان، همسر دیگری به نام اُمامه اختیار کردند که از ایشان صاحب فرزندی شدند، ولی این فرزند در رویدادهای تاریخی نقش چندانی نداشت. بعد از ایشان نیز همسران دیگری به این جمع اضافه شدند و تعداد فرزندان افزایش یافت. اما این فرزندان چند دسته شدند. حضرت علی علیه السلام در سالهای پایانی عمرشان این چند دستگی را دیدند. زمانی که امام علی علیه السلام به خلافت برگزیده شدند، حضرت عباس علیه السلام همراه خانواده از شهر مدینه به شهر کوفه آمدند. مدت چهار سال در کوفه زندگی کردند و بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام و در مدت امامت امام حسن علیه السلام هم در کوفه حضور داشتند و سپس همراه امام حسن علیه السلام به مدینه بازگشتند. در این هنگام، دستهبندی فرزندان حضرت علی علیه السلام یکی از نکات مخفی تاریخ است که دانستن آن اهمیت بسزایی دارد.
در زمان حیات حضرت علی علیه السلام ، فرزندان ایشان دستهبندی شدند: یک دسته حضرت امام حسن علیه السلام ، حضرت اباعبدالله علیه السلام و کسانی که به این دو بزرگوار علاقهمند هستند؛ دسته دوم با محمد حنفیه همراه هستند که از جمله آنها عبیدالله میباشد. دسته دیگر نه طرفدار محمد حنفیه و نه طرفدار فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها هستند که غالبا در حاشیه حضور دارند و چشم به اموال حضرت علی علیه السلام بستهاند. این اموال به عنوان صدقات آن حضرت بود؛ نوزده مکان که ایشان آنها را وقف کردهبودند و به لحاظ مالی آنقدر ارزشمند بود که عدهای بهدنبال ریاست بر آنها میدویدند.
توضیح بیشتر آنکه حضرت علی علیه السلام فرزندانی داشتند: امام حسن علیه السلام و حضرت اباعبدالله علیه السلام از فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها، محمد حنفیه، عبیدالله و ابوبکر از لیلا بنت مسعود، عباس، عثمان، محمد اصغر، جعفر و عبدالله از امالبنین، یحیی و عون از اسما بنت عمیس، عمر اکبر از صهبا، و محمد اوسط از اُمامه. بقیه نیز دختر بودند. حضرت علی علیه السلام در وقفنامه بیان میفرمایند این اموال مخصوص فرزندانم است و هیچکدام را بر دیگری برتری نمیدهم. بنابراین، هرکدام از آنها فوت کند، ریاست آن ثروت به بقیه میرسد. بهعبارتی، این اموال تنها ثروت نبود، بلکه ریاست را نیز در پی داشت، چون وارث این اموال، میراث بر علی علیه السلام هم شمرده می شد که معنایش این بود، سرپرست اموال برای خلافت هم مناسب است.
با توجه به این که این اموال از امام علی علیه السلام به ارث میرسد، میتواند جایگاه خلافت را نیز برای آن فرد تثبیت کند. اما بعد از واقعه کربلا، بنیامیه متوجه میشوند این اموال به نهضت امام حسین علیه السلام کمک رساندهاست. لذا تلاش میکنند این اموال در خاندان حضرت علی علیه السلام ، نزد کسی باشد که به بنیامیه نزدیکتر است. به همین دلیل، این اموال طی اتفاقاتی به عمر بن علی واگذار میگردد.
در چنین شرایطی که امام حسین علیه السلام قیام خود را آغاز نمود، حضرت عباس هرگز در اندیشه این اموال نبود و چیزی جز پیروی از امام حسن و امام حسین علیه السلام نمیدید. این وفاداری یکی از ویژگیهای حضرت بود که ایشان را در کنار این دو امام قرار میداد. طبق برخی نقلها، وقتی امام علی علیه السلام وصیت میکردند که فرزندانشان از امام حسن و امام حسین علیه السلام دفاع کنند، حضرت عباس علیه السلام به این وصیت پایبند ماند، ولی برخی از فرزندان مانند عبیدالله خودشان ادعای خلافت داشتند. یا برخی مانند محمد حنفیه از زمان امام حسن علیه السلام یک شبکه تبلیغاتی ایجاد کرده و شاگردانی را پرورش دادهبودند که وی را خلیفه مینامیدند تا جایگاهی در میان شیعیان به دست آوردند.
در چنین وضعیتی، حضرت عباس علیه السلام با این که از نظر جسمی قدرتمند و از لحاظ فکری توانمند بود، هرگز به این مسائل نمیاندیشید، بلکه در کنار حضرت اباعبدالله علیه السلام قرار گرفت و با ایشان حرکت کرد و چون از دیگر برادرانش بزرگتر بود، آنان را نیز با خود همراه ساخت. قطعاً امّالبنین به این رفتن راضی بودهاست، والا اجازه نمیداد هر چهار نفر با هم بروند؛ چه این کار برای یک مادر خیلی سخت است که هر چهار پسر خود را بفرستد.
جایگاه تربیتی حضرت عباس در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام
حضرت عباس علیه السلام در کنار امام حسن و امام حسین علیه السلام مسائل شرعی و احکام اسلامی را فرا میگرفتند و تربیت دینی کسب میکردند. همچنین، کتب و احادیثی را که امام علی علیه السلام ثبت و ضبط نمودهبودند، در اختیار داشتند و به دیگران میآموختند. بهتعبیری، موفقیت مسیری دارد که انسان باید آن طی کند و به صِرف شهادت در میدان جنگ، به تمام کمالات نمیرسد. او باید مسیرهای تربیت نفس، اخلاق، خداشناسی و… را قبلاً طی کردهباشد تا به مرحله پرواز برسد.
یکی از ویژگیهایی حضرت عباس، وفاداری ایشان به اهلبیت علیه السلام و خاصه سیدالشهداء علیه السلام است. ایشان در کربلا این ویژگی را بروز میدهد و میفرماید: ما از شما دفاع میکنیم و خدا روزی را نیاورد که شما را نبینیم. حتی زمانی که برای ایشان اماننامه میآورند، بدون اینکه بخواهد به آینده خودش و فرزندانش فکر کند، آنها را از خود میراند و میگوید: شما به من اماننامه میدهید ولی به فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله -و نمیگوید برادر بزرگ من، چون حضرت علیه السلام را به عنوان امام پذیرفتهاست- امان نمیدهید؟ علاوه بر این، حضرت عباس معاون امام حسین علیه السلام در کربلا بود و نظرات سیدالشهداء علیه السلام را بهعنوان امام میپذیرد و حتی هنگام شهادت ایشان نیز امام حسین علیه السلام حالت شکستگی و ناراحتی به خود میگیرد.
نکتهای خواندنی در خصوص شهادت حضرت عباس علیه السلام ، نیل ایشان به مقام مُکرَمین است. قرآن کریم درباره فرد مؤمنی که در جریان سوره یس، مردم را به توحید فرامیخواند، میفرماید: «إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ * قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَالَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» (یس: ۲۵-۲۷). این یعنی کسی که در راه خدا با ویژگیهایی چون پاکی نفس به شهادت میرسد، خداوند او را به مقام مکرمین میرساند. افراد بسیار کمی به این مرتبه دست مییابند و جزء مقربین درگاه الهی قرار میگیرند. در این مقام، خداوند به خواستههای ایشان احترام میگذارد و آنها را میپذیرد. لذا وقتی حضرت عباس علیه السلام به شهادت میرسند و مردم به سراغ ایشان میروند، پروردگار به دعاهای حضرت عباس جامه عمل می پوشاند و ایشان بهعنوان «باب الحوائج» پذیرفته میشوند.
درباره دیگر ویژگیهای تربیتی و اخلاقی حضرت ابوالفضل علیه السلام ، به روایتی از امام سجاد علیه السلام میتوان اشاره داشت. ایشان میفرمایند: خدا ایشان را رحمت کند؛ که ایشان به دلیل آن جانبازی که کرد و دو دست خود را از دست داد، خداوند مانند جعفر بن ابیطالب به ایشان دو بال داد که در روز قیامت همه شهداء به جایگاه او غیطه میخورند. یا امام صادق علیه السلام میفرمایند: ویژگی خاص حضرت عباس، خوش فهمی و دقتنظر -به تعبیر حضرت علیه السلام: «نافذ البصیره»- بود. این مطالب را ائمه درباره دیگران نگفته اند.
شخصیت حضرت عباس علیه السلام از نگاه تاریخنگاران
مورخان معمولاً به تناسب آنچه نیاز داشتهاند، به زندگی حضرت علیه السلام پرداختهاند. آنها بیشتر به ویژگی شجاعت ایشان توجه کردهاند. حتی سیرهنگاران به سیره و روش زندگی ایشان توجه نداشته بلکه همراهی با برادر و شجاعت و وفاداری ایشان را مدعی شدهاند. البته همه مورخان نیز به یک شیوه عمل نکردهاند؛ مورخانی که به صوفیه گرایش داشته و به مفاهیمی چون وفا، رهبری و… اهمیت میدادهاند، این مفاهیم را بهعنوان ویژگیهای حضرت عباس علیه السلام ذکر کردهاند. در مجموع، بیش از همه، ویژگی پهلوانی ایشان در منابع تاریخی به چشم میخورد که برآمده از تاریخ نگاری ایرانی است.
حضرت عباس علیه السلام با ویژگی شجاعت و جنگاوری -که مورد نیاز حکومتها بودهاست- مورد توجه تاریخنگاران دوره صفویه قرار گرفتهاند؛ زیرا در جنگ با حکومت عثمانی و در مبارزه دشمنان داخلی و خارجی، به یک انسان جنگجو بهمثابه الگوی سربازان نیاز داشتند تا آنان را به جنگیدن تشویق کنند. به بیان دیگر، تصویری که از روضههای این تاریخ داریم، این است که امام حسین علیه السلام یک انسان مظلوم و حضرت عباس علیه السلام یک انسان شجاع و مبارز میباشد. در همان دوره صفویه در افغانستان، درگیریهایی بین شیعیان با اهل سنت رخ میداده و معرفی چهره حضرت عباس علیه السلام برای الگوگیری شیعیان در مقابله با دشمنان برجسته میشدهاست. بعدها کتب شیعیان افغانستان وارد خراسان گردید؛ زیرا مشهد محل تبلیغ اندیشه دینی بودهاست و زائرانی که به مشهد میرفتند تا هم علم بیاموزند و هم با مکتب اهل بیت علیه السلام آشنا شوند، این اندیشه را میآموختند. به همین دلیل، در دوره صفویه اینگونه مطالب که وارد خراسان شد، از طریق زائران به دیگر نقاط ایران منتقل گردید.
توصیفات زیادی در مورد حضرت عباس علیه السلام مطرح شده که برخی از آنها نشأتگرفته از تفکر علویان و غلوآمیز است. علویان پیشگامان صفویه بودند. تفکر آنها شریعتگریز بود و به دوستی اهل بیت علیه السلام بدون التزام بر اعمال دینی تأکید مینمود. البته بعد از این دوره (آغاز صفویه)، علماء به مرور سعی کردند این تفکر را بزدایند و شریعت را در صفویه تثبیت کنند. به هر حال، این تفکر و داستانسرایی ترکی، چنین ویژگیهای خاصی را برای حضرت عباس علیه السلام برمیشمارد. از جمله آنکه نقل میکنند: ایشان هفتاد نفر را طوری میزند و به هوا پرتاب می کند که قبل از رسیدن ضربه به نفر آخر، هنوز نفر اول به زمین نرسیدهاست!
این داستانهای شگفتآور از دوره صفویه وارد دوره قاجار میشود ولی در دوره معاصر، بهدلیل عقلگرایی در تاریخنگاری شیعی، اندکاندک کاهش مییابد و تاریخنگاران میکوشند الگوی درستی مانند مقتل سیدالشهداء بنویسند. لذا با انتشار این کتابها، اندیشههای سابق به حاشیه رفت و امروزه نیز تاریخنگاری شیعه به این سو حرکت میکند. این موضوع (الگوسازی از حضرت عباس علیه السلام) حتی در جنگ ایران و عراق هم مطرح بود. مثلاً در زمانهایی که جنگ شدت میگرفت و عملیات نظامی انجام میشد، بر الگو بودن حضرت عباس علیه السلام تأکید میشد و رزمندگان به مردانه جنگیدن و فرار نکردن و شهادت طلبیدن حتی در حال تشنگی، تشویق میشدند. این مطالب گاهی سبب میشد برخی رزمندگان قمقمههای آب خود را خالی کنند و خواستار شهادتی همانند حضرت عباس علیه السلام باشند. یا برخی اگر دستشان در جنگ قطع میشد، حاضر نبودند برای درمان به عقب بروند و اشعار حماسی منسوب به حضرت عباس در کربلا را می خواندند و همچنان میجنگیدند تا به شهادت برسند. فلذا این الگوسازی در جنگ ایران و عراق جایگاه ویژهای داشت.
ویژگیهای مغفول حضرت ابوالفضل علیه السلام در منابع اسلامی
به نظر من، چیزی که در مطالعات مربوط به شناخت حضرت عباس علیه السلام به آن توجه نشدهاست، ویژگیهای شخصی ایشان از جمله عبادات فراوان و شبزندهداری ایشان است. اینها است که انسان را پرورش میدهد، ولی به این موارد توجه کافی نشدهاست. ایشان اهل دعاء، تلاوت قرآن، مناجات و اعمال شرعی بودند که موجب شد به مقام مُکرَمین برسند و «باب الحوائج» باشند. با این حال، برخی فکر میکنند با فرهنگ داشمشتی و پهلوانی میتوانند به آن جایگاه دست یابند.
ویژگی دیگر ایشان، رهبرپذیر بودن و چند و چون نکردن در مقابل رهبر است. ایشان با این خصلت به شهادت و سعادت رسیدند. گفتنی است محبت ایشان به اهل بیت در نسل ایشان هم ادامه داشت، چنانکه خاندان ایشان، یعنی فرزندان و نوههای ایشان، نیز به حسنین علیه السلام بسیار علاقهمند بودند؛ بهگونهای فرزند ایشان، عبیدالله ، دو پسر داشت که آنها را حسن و حسین نامید، آن هم در شرایط خاص اوایل دوره اموی و نسل آنها هم از علمای اسلام گشتند. برای مثال، حسن بن عبیدالله بن عباس نوادهای به نام عبیدالله بن علی بن ابراهیم بن حسن بن عبیدالله بن عباس داشت که از اهل علم بود و دنیا را برای یافتن احادیث اهل بیت علیه السلام میگشت. او کتابی به نام الجعفریه داشت که در آن فقه اهل بیت علیه السلام را جمعآوردهبود. یکی دیگر از نوادگان ایشان نیز شاعر معروفی بود که از نسل ایشان ماندگار شد. در آخر آنکه جالب است بدانید، اهل سنت شافعی علاقه بسیاری به حضرت عباس علیه السلام دارند و سوگندهای خود را به نام ایشان می خورند.