طبق نقل تاریخ امام حسن عسکری(ع) در دوره امامتشان با چالشهای مهمی از جمله محدودیتهای خودشان، تهدید جانی برای فرزندشان و نحوه اطلاع جامعه از امام بعد روبهرو بودند. به بیان دیگر مهمترین مسئله ایشان حفظ جان امام عصر(عج) و آماده کردن شیعیان برای پذیرفتن مسئله غیبت و جلوگیری از تشتت مسلمین بوده است، در وضعیتی که حاکمان وقت شبانهروز به دنبال قطع سلسله امامت و ولایت بودند.
خبرنگار ایکنا برای بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا جباری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) و استاد تاریخ حوزه علمیه، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ مهمترین چالشهای دوره زندگی امام حسن عسکری(ع) چه بود و ایشان چگونه آنها را مدیریت میکردند؟
دوره زندگی امام عسکری(ع) به لحاظ سیاسی، اجتماعی و دینی بسیار حساس بود و سیاست خلافت عباسی در اواخر دوره حضور ائمه(ع) کنترل بیشتر ایشان از دوره امام هادی(ع) به بعد بود. لذا امام هادی(ع) به سامرا احضار شدند، زیرا عباسیان حرکت رو به رشد تشیع را میدیدند. در دوره امام جواد(ع) هم وقتی معتصم نظر فقهی امام جواد(ع) را در مورد قطع دست سارق بر نظر سایر فقهای درباری ترجیح داد، احمد بن ابی دعاة که از فقهای عامه بود گفت که تو نظر کسی را ترجیح دادی که مردم بسیاری از این امت او را امام میدانند؛ که نشاندهنده نگرانی آنان در گسترش و توسعه تشیع است.
همچنین مسئله دیگری که به این نگرانی دامن زد، تأسیس شبکه وکالت بود که امام صادق(ع) آن را ایجاد کرد، ولی بعد از ایشان امام کاظم(ع) آن را توسعه داد؛ گرچه برخی از این وکلا با عنوان واقفیه خیانت کردند ولی بعد از آن هم در دوره امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) تمامی امور شیعیان از این طریق انجام میشد، زیرا دسترسی شیعه به ائمه(ع) ناممکن بود. حکومت عباسی میدید که از این طریق ائمه(ع) با بیشتر مناطق اسلامی مانند ایران و یمن ارتباط دارند و معتصم عباسی تصمیم گرفت تا امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا ببرد و فعالیت ایشان را کنترل کند تا شیعیانی که با امام(ع) ارتباط دارند شناسایی شوند.
در سال ۲۳۳ هجری قمری امام هادی(ع) به سامرا رفت و امام عسکری(ع) دوساله بودند و تا پایان عمر در آنجا ماندند و وضعیت بسیار سختی بر این شهر حاکم بود. البته امام تدابیر الهی خود را داشت و از طریق جریان وکالت، شیعه را تقویت کردند و شیعیان را به وکلا در سراسر مناطق اسلامی ارجاع میدادند و یک سروکیل یا به عبارتی جانشین داشتند که مجموعه وکلا را مدیریت میکرد که عثمان بن سعید عمری، اولین نایب خاص امام زمان(عج)، بود.
عثمان بن سعید عمری از ده سالگی در خانه امام هادی(ع) زندگی میکرد و بعد در خدمت امام عسکری بود و یکی دو سال اول غیبت صغری نیابت امام زمان(عج) را بر عهده داشت. امامان آخر ارتباط مستقیم با شیعه نداشتند و بسیاری از امور از طریق توقیعات یا همان نامهها انجام میشد. تعبیر توقیع قبل از غیبت صغری رواج داشت و منظور این است که ائمه(ع) نامههای مخفیانهای را از طریق سروکیل خود به سایر وکلا ارسال میکردند که نمونه آن ماجرای ابوالادیان است؛ امام عسکری(ع) در روزهای پایانی عمر شریفشان نامههایی را نوشتند که به وکلا در مدائن برسانند و به او فرمودند که وقتی دو هفته دیگر بازگردی، من زنده نخواهم بود و همینطور شد یا نامههایی را در عصای تو خالی جاسازی کردند و به فردی دادند، ولی آن فرد نمیدانست که درون آن نامه وجود دارد. لذا عصا را به حیوانی میزند و میشکند و محتویات آن بیرون میریزد.
به لحاظ فضای فکری، اعتقادی و مذهبی هم امام در آستانه غیبت صغری قرار داشتند و اگر تدبیر ایشان نبود معلوم نبود سرنوشت تشیع چه میشد. شیعه تا سال ۲۶۰ هجری قمری با ائمه حاضر مواجه بوده است ولو به تدریج ارتباط کمتر شد، ولی پس از امام عسکری(ع) ارتباط ظاهری با امام زمان(عج) وجود ندارد و شیعه وارد دوره غیبت صغری میشود و این مهمترین چالش دوره امام عسکری(ع) و دوره حیرت شیعه بود. امامین عسکریین دوره تحول را به خوبی مدیریت کردند و وقتی شیعیان از یمن به سامرا رفتند حتی امام مهدی(عج) را به شیعیان معرفی کردند و اینها کمک کرد تا شیعه از تحیر فکری بیرون برود.
ایکنا ـ مهمترین چالش دوره امام عسکری(ع) را بحث گذار شیعه به دوره غیبت دانستید. در آن زمان شیعیان پراکندگی زیادی داشتند و در قم، ری، خراسان، مرو، یمن و حتی مدینه ساکن بودند. اگر برخی از شیعیان به دلیل مسئله غیبت و نیز به سبب ضعف علمی ـ اعتقادی نمیتوانستند به امام مهدی(ع) پیدا کنند آیا مورد مؤاخذه بودند و در تشیع آنها خلل وارد شده بود؟
امامت از جمله باورها و عقایدی است که از دوره پیامبر و ائمه(ع) بارها مطرح شده و امر جدیدی نبود. لذا وقتی به اواخر دوره حضور ائمه(ع) رسید، فرقهسازی و انشعابات شیعه کم شد و از واقفیه تعداد اندکی باقی ماند. همچنین در فطحیه و اسماعیلیه با شهادت امام هادی(ع) یکی دو انشعاب ایجاد شد و برخی پیرو جعفر کذاب شدند و جعفریه خلص لقب گرفتند و برخی پیرو سیدمحمد، فرزند بزرگوار امام هادی(ع)، شدند، ولی در تاریخ اثر و خبری از آنان نبود و بیشتر قطعیه بودند؛ قطعیه مقابل واقفیه است و معتقد به امامت از امام رضا(ع) به بعد بودند. این موضوع نشان میدهد که روشنگریهای ائمه اثر خود را گذاشته بود و شاهد آن شیعیان قم بودند.
قمیون به صورت گروهی به سامرا میآمدند و اموال و جوهات شرعی را خدمت امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) میآوردند، این دو امام بزرگوار قبل از اینکه کیسهها را باز کنند از محتویات آنها خبر میدادند. یکبار که اهل قم با شهادت امام عسکری مواجه شدند به سراغ جعفر کذاب رفتند و دیدند که او در قایق نشسته است و چند مطرب هم برای او مینوازند. گفتند این پولها را به عنوان وجوهات شرعی آوردهایم و از جعفر نشانه خواستند و او گفت شما از من معجزه میخواهید؟ جالب اینکه شکایت قمیون را نزد خلیفه برد. آنان در حالی که از سامرا مأیوس بیرون میرفتند پیک امام عصر(عج) رسید و از درون آن اطلاع داد و وجوهات را گرفت. پس ائمه(ع) شیعیان را به مسئله امامت آموزش داده بودند تا امامت هر کسی را نپذیرند؛ حتی بعد از شهادت امام رضا(ع) وقتی شیعیان به مدینه رفتند با دعوی امامت عبدالله بن موسی، برادر امام رضا(ع) و عموی امام جواد(ع) مواجه شدند، ولی ابتدا او را آزمودند و دیدند که خیلی ناآگاه است و در همین حین امام جواد(ع) وارد ماجرا شدند و عموی خود را توبیخ کردند و فرمودند؛ «اتقوا الله.»
علاوه بر این، حضور محدثان و علمای شیعه در بلاد مختلف از جمله کوفه، قم و بغداد جنبه روشنگری داشت و روش تشخیص امام را به شیعیان آموزش داده بودند. ضمن اینکه وکیل ارشد امام، مرجع تشخیص امام بعدی و خروج شیعه از حیرت بود که در دوره امام جواد(ع) و امام هادی(ع) شاهد بودیم. بنابراین امکان تحصیل حقیقت وجود داشت.
روایتی را برگرفته از تفسیر منسوب به ایشان بیان میکنم. از امام(ع) پرسیدند که فرق میان شیعه و محب چیست؟ ایشان فرمودند: شیعه کسی است که «شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا …» شیعیان کسانی هستند که از آثار ما تبعیت و از همه اوامر و نواهی اطاعت میکنند و پیرو واجباتاند. بنابراین شیعه کسی است که امام را بشناسد و تبعیت کند. ائمه «کلهم نور واحد»؛ هستند. ضمن اینکه سلسله ولایت و امامت متصل است و با ختم نبوت، ولایت امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد و این ولایت پیوسته تا فرزند آخر ایشان تداوم مییابد. پس ائمه قبلی میگفتند که امام بعد کیست و امام حاضر نیز آباء خود را معرفی میکرد تا شیعه اثنی عشری و دوازده امامی شکل بگیرد.
ایکنا ـ روایاتی درباره تولد امام زمان(عج) وجود دارد. این روایات چقدر معتبرند و علت اینکه برخی بر آن خدشه کردهاند چیست؟
روایات مربوط به ولادت امام عصر(عج) چند دسته هستند؛ برخی از طریق ائمه پیشین و حتی پیامبر(ص) در مورد امام زمان(عج) صادر شده است که شیخ صدوق در کمالالدین و تمامالنعمه بابی را در این زمینه باز کردهاند و روایات پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) تا سایر ائمه را با ذکر لقب و نسب بیان کرده است و ایشان نهمین فرزند امام حسین(ع) است. بخشی از ادله تولد امام زمان(عج) هم مربوط به شاهدین است که در اینجا برخی شیطنت میکنند و میگویند چرا فقط از حکیمه خاتون نقل شده که امام عصر(عج) متولد شدهاند؟ این امر طبیعی است، زیرا در کجای دنیا وقتی بانویی زایمان میکند همه آن را مشاهده میکنند. نامحرم است و فقط نزدیکان و محارم میتوانند او را ببینند. ضمن اینکه امام عسکری(ع) به سبب فضای سیاسی مجبور بودند طوری رفتار کنند که حکومت از تولد فرزندشان باخبر نشود. لذا فقط حضرت حکیمه خاتون مشاهده کردند گرچه بعد از تولد، افراد مورد اعتماد دیگری امام عصر(عج) را ملاقات کردند و گزارش دادند.
ایکنا ـ حکومت وقت چگونه با تولد امام زمان(عج) مواجه شد؟
احدی از حکومتیها متوجه ولادت امام عصر(عج) نشدند، چون امام عسکری تدابیر خاصی به کار بردند؛ از جمله اینکه آثار بارداری در مادر امام زمان(عج) مشهود نبود. البته کمکم حکومت پی برد، ولی دوره غیبت صغری بود. ضمن اینکه براساس آنچه سیدحسین مدرسی در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» آورده است؛ اینقدر که روایات ائمه(ع) اثنی عشر در بین غیرشیعه رواج داشت در بین خود شیعیان رواج نداشت زیرا شیعیان مرتبط با ائمه بودند و وقتی غیبت صغری آغاز شد تازه شیعیان به دنبال روایات مرتبط رفتند. لذا خلفای عباسی ظن و گمان بردند که چون امامان شیعه باید ۱۲ نفر باشند و امام عسکری(ع) امام یازدهم شیعه بود، منتظر امام دوازدهم بودند و برخی کنیزان امام عسکری(ع) را چندین ماه نزد خود نگه داشتند، ولی نتیجه نگرفتند و به ولادت امام یقین پیدا نکردند، زیرا اگر امام را مییافتند میکشتند.