برای تبیین بیشتر زندگانی آن امام(ع)، با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا جباری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، گفتوگو کرده است که میخوانید.
سیره ائمه همیشه درخشان و درسآموز است اما به طور خاص موارد برجسته سیره امام رضا(ع) برای درسآموزی ما چیست؟ چه چیزی در زندگی و رفتار و گفتار ایشان بیشتر جلوه میکند؟
تفاوتی میان ائمه(ع) به لحاظ حجیت سیره ایشان وجود ندارد و ائمه(ع) در همه ابعاد زندگی، اصول مشخص ثابتی داشتند. در سیره، ارتباط انسان با خدا، خودش، دیگران و طبیعت مطرح است و انسان از این چهار حالت خارج نیست. وقتی خودش هست باید یکسری رفتارهایی از او بروز کند و نیازهای فردی مانند تغذیه، بهداشت، استراحت و … را برآورده کند. در ارتباط انسان با خدا هم مباحثی چون معنویت، عبادت، توحید، توکل و اخلاص، حب و بغض لله، رضا، تسلیم و شکر مطرح است و درباره دیگران و جامعه هم موضوعاتی مانند سیره اجتماعی، خانوادگی و در سیره زیست محیطی هم ارتباط با حیوانات و طبیعت و… وجود دارد.
معصومان(ع) در همه اصول این ابعاد، سیره ثابت و مشخصی مبتنی بر دین و قرآن داشتهاند؛ البته اصولی را که میگویم یعنی انسان معصوم مانند دیگران نیست که تابع هوا و هوس و امیال و اغراض نفسانی باشد و هر کاری که انجام میدهد مبتنی بر عقلانیت دینی و نیز منطق الهی بر رفتار ایشان حاکم است و امام رضا(ع) هم مستثنی نیست. هر کدام از ائمه(ع) شرایط خاص اجتماعی و سیاسی را تجربه کردهاند. مقام معظم رهبری در کتاب انسان ۲۵۰ ساله، تمام زندگی ائمه(ع) را زندگی یک انسان میداند که در طول عمرش مواضع مختلفی متناسب با شرایط دارد.
مهمترین جلوه در زندگی امام رضا(ع)
دورهای را امام علی(ع) داشتهاند که باید برای حفظ کیان اسلامی، سکوت فعالانه میداشتند، امام حسن(ع) صلح کردند، امام حسین(ع) برای حفظ دین تن به شهادت دادند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) هم دوران شکوفایی علمی را رقم زدند و نهضت علمی ایجاد کردند. عصر امام کاظم(ع) عصر پویایی تشیع بود، ایشان شبکه وکالت را ایجاد کردند و راه پدر را تکمیل کردند و در ادامه امام رضا(ع) وارث چنین فضای علمی و فرهنگی بودند. و باید این فرایند را به اوج میرساندند، لذا امام هم قبل از سفر به مرو و هم در مرو و دوره ولایتعهدی، مناظراتی داشتند که عمدتا در مرو انجام شد و گزارشهای متعددی از جمله در جلد ۴۹ بحارالانوار از آن نقل شده است.
میتوان به جرئت گفت که برای هیچکدام از ائمه(ع) چنین شرایطی به وجود نیامد و امام(ع) به خوبی به تبیین روش مناظره و بهرهمندی از فنون مختلف در این مسئله پرداختند؛ مامون هم با اهداف خاص خود چنین فضای مناظراتی را ایجاد کرد و این هدف هم چیزی نیست که ما بخواهیم از درون تاریخ بیرون بیاوریم، بلکه به صراحت در منقولات تاریخی مرتبط با دوره آن امام وجود دارد و تصریح شده است. هدف مامون رسوا کردن امام(ع) توسط افرادی مانند سلیمان مروزی و … بود لذا به سلیمان مروزی میگوید اگر در یک موضوع هم امام را شکست دهی به هدفمان رسیدهایم ولی قضیه برعکس شد. بنابراین مهمترین جلوه در زندگی امام، تقویت باورهای شیعه، دفاع از مبانی کلامی آن و مناظرات علمی و مبارزه سیاسی بدون درگیری نظامی بود.
پس لقب عالم آل محمد(ص) از فعالیتهای گسترده علمی نشئت گرفته است.
بله؛ مناظرات زمینه را برای بروز و ظهور علم امامت فراهم کرد و ما امروز روشهای مناظره با خصم را هم از محضر آن امام بزرگوار آموختهایم و در پرتو همین مسئله به عالم آل محمد(ص) معروف شدند. در مدینه هم روایاتی داریم که امام در مسجد مدینه مینشستند و عالمان ادیان و مذاهب دیگر میآمدند و از امام(ع) سؤالاتی میپرسیدند و مینوشتند و به خصوص در این دوره آن امام، چندان با وجهه امامت ظهور نداشتند تا آزادانهتر به فعالیت علمی بپردازند.
امام(ع) مواجه با خلیفهای بود که در بین خلفای بنی عباس خاص بود، یعنی مامون که فردی زیرک و عالمترین خلیفه بنی عباس بود و ولایتعهدی را هم برای کنترل امام(ع) به کار برد. ولی امام رضا(ع) همه این شرایط را مدیریت کردند و حتی حواسشان به قیامهای آن دوره هم بود از جمله قیام زید النار که مورد ملامت و مذمت آن حضرت قرار گرفت، زیرا امام(ع) قصد داشتند که جان شیعیان را حفظ و موجب تقویت آنان شوند.
شیوه تعامل ایشان با دشمنان چگونه بود و چرا مقابله نظامی را انتخاب نکردند؟
ائمه(ع) قطعا در برابر خلفای جور سر سازش نداشتند ولی این مسئله به معنای درگیری نظامی نیست، حادثه عاشورا بر امام حسین(ع) تحمیل شد؛ ایشان قصد ساماندهی شیعیان را در کوفه داشتند که حادثه کربلا بر ایشان تحمیل شد و بعد از آن امام(ع) هم امکان اقدام نظامی برای هیچ کدام از ائمه(ع) بزرگوار فراهم نشد ولی این به معنای آن نیست که ائمه قصد تشکیل حکومت نداشتند و به دنبال ایجاد آن نبودند.
گاهی چنین خلط بحثی صورت میگیرد که ائمه به حرکت علمی در یک گوشه و کنار راضی بودند و دنبال قیام و تشکیل حکومت نبودند در صورتی که همه ائمه راهبرد سیاسی داشتند و چون شرایط محقق نمیشد در حد توان اقدام میکردند، مثلا امام صادق(ع) با اینکه میداند قیام زید شکست میخورد باز از آن حمایت کرد و یا قیام فخ مورد حمایت امام کاظم(ع) قرار گرفت گرچه امام به صاحب فخ گفت که شرایط برای حرکت فراهم نیست.
شیعیان در دوره امام رضا(ع) هم قیامهایی داشتند ولی شرایط برای غلبه فراهم نبود لذا خط و مشی امام هم راهبرد غیرنظامی بود ضمن اینکه جو جامعه تصویر امام مفترض الطاعه از آن امام نداشتند.
گفته میشود ائمه(ع) غیر از امام حسین(ع) تقیه و نیز فعالیت علمی و فرهنگی را انتخاب کردند و با حکومتهای وقت درگیر نشدند و ما هم باید امروز در مواجهه با دشمنان همین سیره را انتخاب کنیم. آیا این تحلیل درست است؟
اشتباه این افراد در فهم مفهوم تقیه است و تقیه را به معنای انفعال، سکوت و انزوا میدانند در صورتی که در منطق قرآن، روایات و سیره، تقیه به معنای سپر مؤمن است؛ امام صادق(ع) تقیه را حرز و سپر مؤمن دانستهاند؛ طبیعتا کسی که در منزل نشسته است سپر نیاز ندارد و سپر برای نبرد است و ائمه(ع) هم تقیه میکردند تا هم دفع خطر از دشمن بکنند و هم به او حمله کنند.
امام صادق(ع) که فرمودند تقیه دین من و دین پدران من است وقتی عمربن حنظله از ایشان پرسید آیا دو شیعه در اختلاف خود حق دارند نزد قاضی عباسیان بروند، امام(ع) به شدت منع نموده و فرمودند اگر کسی حقی و مالی از این راه به دست آورد حرام است و آنها را به قاضی مورد اعتماد خودشان ارجاع دادند یا در قضیه صفوان جمال او را از اینکه شتر در اختیار هارون بگذارد منع کردند.
برخی تعابیر نادرستی را به کار میبرند، مثلا در کتابی دیدم نویسنده نوشته که امام علی(ع) ۲۵ سال منفعلانه زندگی کردند، در صورتی که کاملا غلط و در حق ایشان جفاست.
برخی این سؤال را مطرح میکنند که آیا سیره ائمه(ع) در تقیه و روش غیرنظامی در مواجهه با دشمنان نمیتواند الگوی امروز کشور ما در برخورد با دشمنان باشد؟
کسانی که چنین موضوعی را مطرح میکنند به مبانی نظام اسلامی توجه کافی نمیکنند. ائمه(ع) جز امام علی(ع) هیچکدام موفق به تشکیل حکومت نشدند و ما الان حکومت داریم و یکی از مهمترین مبانی ما روایت «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» است نه تأمین صرفا منافع ملی خود، و کشور ما هم مستثنی نیست. امروز نظام اسلامی الگوست و نمیتواند نسبت به ظلمهایی که به مسلمانان صورت میگیرد بیتفاوت باشد. ضمن اینکه تجربه هم نشان داد که ما اگر میدان جنگ با دشمنان را به سوریه و عراق و یمن نمیبردیم باید در شهرهای خودمان با دشمنان میجنگیدیم.
سیره پیامبر(ص) هم این طور بود و ایشان وقتی بوی خطر را احساس میکردند میدان جنگ را به زمین دشمن میبردند که در ماجرای خیبر شاهد بودیم و همین که پیامبر(ص) احساس کردند آنها قصد حمله به مدینه را دارند با تقریبا ۱۵۰۰ نفر به منطقه خیبر رفتند؛ بنابراین کسانی که منطق امروز ما را زیر سؤال میبرند حتی به منافع ملی هم توجه ندارند زیرا ما باید صبر میکردیم تا دشمن به مناطق مرزی بیاید و زنان و دختران ما را به کنیزی ببرد و وطن ما را اشغال کند و آن وقت به فکر درگیری باشیم.
چه میزان سهمی برای تأثیر زیارت و توسل به معصومین(ع) در زندگیمان قائل شویم و چقدر این توسلها جبرانکننده کاستیهاست؟
انسان مؤمن در درجه اول به خداوند توکل میکند و بعد طبق دستور خدا به ائمه توسل میجوید. قرآن کریم فرموده است: «وابتغوا الیه الوسیله»؛ یعنی راه توحید، توسل به اهل بیت(ع) است ولی این به معنای عدم استفاده از ابزار ظاهری نیست و اینکه ما هیچ اقدامی نکنیم فقط به بهانه اینکه توسل داریم و یا توکل کردهایم.
در سیره معصومین(ع) هم چنین چیزی وجود نداشته است و ایشان سراغ اسباب و عوامل ظاهری میرفتند. البته توکل هم داشتند. پیامبر(ص) در فتح خیبر با معجزه و کرامت چشم درد حضرت امیرالمؤمنین(ع) را درمان کرد، ولی پیامبر(ص) در جنگ احزاب با مشورت با اصحاب، خندق حفر کردند یا وقتی برخی صحابه مجروح شدند از طبیب برای درمان آنها کمک گرفتند.