شفقنا- رئیس گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم (ع) «پرهیز جدی از گزینشی عمل کردن » سخنان امیرالمومنین (ع) را نکته مهمی دانست که باید معتقدان و پیروان امیرالمومنین (ع) مدنظر قرار دهند و اظهار داشت: اگر انسان تابع کلیشه های ذهنی خود باشد و بخواهد سیره امیرالمومنین علیه السلام را مطابق سلیقه خود گزینش و روایت کند، در حق آن حضرت بسیار جفا کرده است.
دکتر الویری یکی از عوامل تفاوت چشم انداز اولیه با وضعیت فعلی جامعه را «عدم پایش مستمر و نهادینه نشدن فرهنگ ارزیابی خود و خودانتقادی» بین مسئولان دانست که سبب شده رفته رفته مسیر جامعه به سمتی برود که با آن چشم انداز اولیه فاصله بگیرد و این نیازمند بررسی دقیق و علمی همه جانبه است.
گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین محسن الویری، استاد و رئیس گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم (ع) را در ادامه می خوانید:
به نظر شما چرا پس از گذشت قرنها و ظهور وتولد افکار و اندیشه های جدید همچنان کتاب شریف نهج البلاغه به عنوان یک منبع مهم معارف و مباحث عدالت اجتماعی و شیوه ی حکمرانی فضیلت محور و عادلانه مورد رجوع است؟
رمز بقای آثار علمی، ادبی و هنری جاودانه این است که این آثار حامل پیام هایی پرجاذبه برای همه انسان ها هستند. شاید یک کار علمی، یک کار هنری، یک کار هنری را بتوان درنظر گرفت که زیبا و پرجاذبه باشد اما در آن سطح نیست که بتواند همه انسان ها را مخاطب قرار بدهد، گاهی برای پیروان یک دین و یا ساکنان یک سرزمین جاذبه دارد، گاهی برای افراد یک قوم و یک نژاد جاذبه دارد اما پاره ای از آثار اعم از یک نوشته، یک اثر هنری، یک قطعه موسیقی، یک نماد سازه ای و مانند اینها را می توان در نظر گرفت که برای همه انسان ها جاذبه دارد بنابراین نهج البلاغه هم در زمره این آثار جاودانه است که حامل پیام های پرجاذبه برای همه آحاد بشر است.
دلیل اینکه با گذشت سالیان طولانی هنوز به نهج البلاغه مراجعه می شود و این میراث دینی رنگ کهنگی به خود نگرفته بلکه همواره به عنوان سند علمی معتبر به صورت فزاینده مورد اقتباس دانشمندان است به این خاطر است که پیام هایی پرجاذبه برای همه انسان ها در آن پیدا می شود. بنابراین اگر بگوئیم نهج البلاغه تنها معرف و دربردارنده اصول حکمرانی عادلانه و منصفانه است، این یک نگاه تقلیل گرایانه است چون همه پیام های نهج البلاغه محدود به این نکته نیست و ما دریایی از معارف ناب هستی شناختی و انسان شناختی را در نهج البلاغه می توانیم پیدا کنیم.
آیا اساسا می توان نتیجه گرفت که نهج البلاغه و نمونه هایی نظیر عهدنامه مالک اشتر معرف اصول حکمرانی منصفانه و عادلانه است؟ ویژگی هایی که این دیدگاه را تقویت می کند، تبیین فرمایید.
به چهار ویژگی در نهج البلاغه می توان اشاره کرد که اینها این نگاه را تقویت می کند که نهج البلاغه یک منبع معتبر معرفت افزا به حساب می آید؛ اول اینکه نهج البلاغه تنها دربردارنده گزاره های وصفی درباره عالم انسان و طبیعت و کائنات نیست بلکه انبوهی از بایدها و نبایدها را هم دربر می گیرد و به انسان ها راه درست زیستن را نشان می دهد و این جاذبه نهج البلاغه را زیاد کرده است.
چه بسیار مکتب ها و منابع فکری و اندیشه ای هستند که فقط به بعد اول (گزاره های وصفی درباره عالم انسان و طبیعت و کائنات) پرداختهاند و در بعد ارائه طریق (راه درست زیستن) عملا ناکام هستند اما نهج البلاغه در هر دو جنبه یک نمونه موفق است.
ویژگی دوم تقویت کننده این نگاه، «آشکاربودن مضامین» است؛ نهج البلاغه مانند سایر سخنان معصومین بسیار ژرف و نیازمند تامل و تدبر است اما با یک نگاه اجمالی هم می توان این امواج مستمر معارف بسیار زیاد سیاسی، اجتماعی، اعتقادی و اخلاقی را در آن مشاهده کرد.
ویژگی سوم تقویت کننده این نگاه، «انضمامی بودن» نهج البلاغه است. مضامین نهج البلاغه یک سلسله سخنان گسسته از واقعیت اجتماعی نیست بلکه فراوانی نام اشخاص و اماکن و نیز روشن بودن زمینه های بیان سخنان امیرمومنان نشان دهنده آن است که حضرت این سخنان را در فضای انتزاعی و گسسته از واقعیت بیرون بیان نکردهاند بلکه این سخنان وجه انضمامی داشته و در پیوند با محیط هستند و این بر قابل فهم و کاربردی بودن آن می افزاید.
« داشتن پشتوانه عملی» چهارمین ویژگی تقویت کننده این نگاه است؛ امام علی (ع) این سخنان را تنها بر زبان نیاورده و به مردم توصیه نکردند بلکه خود به آنچه گفتند عمل کردهاند. توام بودن واژه عدالت با نام امام علی (ع) به این خاطر است که ایشان هرکجا سخن از عدالت به میان آوردهاند در عمل هم بدان پایبند بوده و آن را محقق کردهاند.
در رجوع به سیره ی امام علی (ع) و نهج البلاغه باید به چه مقدمات، مبانی و اصولی توجه داشت تا فهم درست و دقیقی از موضع امیرالمومنین (ع) در خصوص عدالت اجتماعی و شیوه ی حکمرانی به دست آورد؟
در این زمینه باید بین دو ساحت تاریخ پژوه و عدالت پژوه معتقد و پیرو امام علی (ع) و غیر آن تفاوت قائل شد. تاریخ پژوه یا عدالت پژوهی که به سراغ نهج البلاغه می رود، اصول و مبانی که باید مدنظر قرار بدهد همان اصول و مبانی و روش های متعارف پژوهش است. یعنی در گام اول باید درک درستی از اصطلاحات و مفاهیمی که دنبال آن می گردد داشته باشد و بداند در نهج البلاغه دنبال چه چیزی است. گام دوم، روش تطبیق مفهوم بر متن است؛ بدین معنا که مثلا اگر تعریفی از حکمرانی ارائه داد، بداند که چطور آن تعریف را بر متن نهج البلاغه تطبیق دهد. گام سوم پردازش اطلاعات گردآوری شده است. اینها سه گام متداول پژوهش است که یک عدالت پژوه صرفنظر از پیرو و معتقدبودن به امام علی (ع) دنبال می کند.
دسته دوم کسانی هستند که علاوه بر پژوهش، یک پایبندی و اعتقاد به امام علی (ع) دارند و نهج البلاغه و امیرالمومنین (ع) را به عنوان مبنای رفتار امروز خود می خواهند بفهمند. برای این گروه هم مراحل سه گانه (فهم درست اصطلاحات و مفاهیم، داشتن روش مشخص برای تطبیق مفهوم بر متن و پردازش اطلاعات گردآوری شده) باید لحاظ شود اما به دو نکته دیگر هم باید توجه داشته باشند. نکته اول، تفکیک بین اصول ثابت در سخن و سیره امیرالمومنین علیه السلام و رفتارهای متغیر آن حضرت است. پاره ای از رفتارهایی که امیرالمومنین انجام دادند، بیانگر اصول و ضوابطی است که جاودانه است و رنگ کهنگی به خود نمی گیرد و قابل تعمیم برای همه جوامع است که اینها باید شناخته شوند. اما چه بسا امیرالمومنین برپایه اصول و مبانی شناخته شده خود یک تصمیم خاصی در یک دوره خاصی برای فرد یا گروه خاصی گرفته باشند که اینها قابل تطبیق و تعمیم برای همه جوامع نیست و باید بین این دو تفکیک قائل شد.
نکته مهم دیگری که باید معتقدان و پیروان امیرالمومنین (ع) مدنظر قرار دهند، «پرهیز جدی از گزینشی عمل کردن »است یعنی اگر انسان تابع کلیشه های ذهنی خود باشد و بخواهد سیره امیرالمومنین علیه السلام را مطابق سلیقه خود گزینش و روایت کند، در حق آن حضرت بسیار جفا کرده است.
ما در صحنه تبلیغ دینی کشور می بینیم که برخی از خطبا حسب شرایط جامعه به گونه ای امیرالمومنین علیه السلام و نهج البلاغه را معرفی می کنند که گویی تنها رسالت نهج البلاغه فقط پرداختن به مسائل کنونی جامعه مطابق سلیقه آنهاست.
از نظرشما مهمترین تاثیری که امام علی (ع) و محتوای نهج البلاغه در دوران معاصر گذاشته است در هر یک از حوزه های فردی، اجتماعی یا سیاسی بوده است؟
این تاثیرات را در ۵ دسته می توان قرار داد؛ دسته اول «نهج البلاغه پژوهی» است؛ یکی از اقدامات بسیار شوق آور در دوران معاصر، اهتمام به تصحیح و ترجمه نهج البلاغه، ارائه شرح های جدید، تهیه نمایهها و فعالیت های معطوف به ارزیابی اسناد نهج البلاغه است.
دسته دوم، «فعالیت های فرهنگی و هنری در ترویج نهج البلاغه» است که از تاسیس بنیاد نهج البلاغه گرفته تا راه اندازی یک مجله تخصصی با محوریت نهج البلاغه و برگزاری مسابقات و نیز انتشار گزیده هایی از نهج البلاغه در موضوعات مختلف یا انتشار مستقل عهدنامه مالک اشتر را در برمیگیرد. در زمینه های هنری هم می توان به عنوان نمونه به نوشتن گزیدههایی از نهج البلاغه در قالب شیشه نگاری و معرق کاری اشاره کرد.
دسته سوم «مطالعات عمیق دینی با محوریت نهج البلاغه» است یعنی مضامین نهج البلاغه را به طور مستقل مورد توجه قراردادن مانند دعا در نهج البلاغه، تقوا در نهج البلاغه، جهاد در نهجالبلاغه و مانند آن. این دسته از مطالعات و پژوهشها پیش از این و در سدههای پیشین بدین شکل سابقه نداشته است.
دسته چهارم «گسترش یافتن مطالعات ترکیبی» است؛ در این عرصه، موضوعات مختلف برون دینی مانند تاریخ، تمدن، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، حکمرانی و جز آن در پرتو نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفتهاند. درحقیقت، نهج البلاغه سهم موثری در رونق این مطالعات داشته است.
دسته پنجم «افق گشایی برای مطالعات الهیاتی» است؛ مقصود از الهیات در اینجا، الهیات مضاف و الهیات جدید مانند الهیات تاریخ، الهیات اقتصاد، الهیات زنان، الهیات اقلیت ها، الهیات خانواده، الهیات نظم اجتماعی و مانند اینهاست و نهج البلاغه سهم قابل توجهی برای نشان دادن ظرفیت دین اسلام برای پرداختن به این موضوعات دارد که البته در این عرصه هنوز حجم آثار پدید آمده همتراز چهار عرصه پیشین نیست.
برخی مطرح می کنند که ملت ایران با ارزش ها و معارف و تلقی از شیوه ی حکمرانی امام علی (ع) و آنچه درکتاب شریف نهج البلاغه معرفی شده است، انقلاب کرد، ولی امروز چیزی که مشاهده می شود با آنچه ادعا میشد تفاوت جدی دارد، اگر شما با این دیدگاه موافقید، دلیل این فاصله را در چه می دانید؟
تردیدی در درستی این سخن نیست. همه بر این باورهستند آن چشم اندازی که برپایه مضامین ناب دینی مانند مضامین مندرج در نهج البلاغه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم نشان داده شد با آنچه که امروز در متن و در واقعیت جامعه ما می گذرد تفاوتی آشکار دارد و شاهد اینکه کسی تردیدی در درستی این سخن ندارد این است که وقتی امروزه به مواضع مسئولان و نخبگان و مردم مراجعه کنیم کسی را نمی بینیم که معتقد باشد به همه اهداف پیش بینی شده انقلاب در این چهار دهه دست یافته باشیم. این سخن به تنهایی کافی است برای اثبات اینکه بین آنچه در جامعه امروز ما می گذرد با چشم اندازهایی که مبتنی بر نهج البلاغه و منابعی از این دست برای تشویق مردم به مشارکت در انقلاب اسلامی نشان داده شد، تفاوت وجود دارد.
دلیل اینکه چرا این فاصله اتفاق افتاده نیازمند تحلیل کلان درباره مسیر حرکت انقلاب اسلامی از آغاز تا کنون است، شاید بیانیه گام دوم انقلاب یک بیانیه تحلیلی از این نظر به حساب می آید که یک نگاه کلی به گذشته و حال و آینده دارد. این نگاه باید گسترش یابد و باید فضاهایی فراهم شود که نخبگان بنشینند درباره گذشته، وضعیت حال و آینده در یک فضای اخلاقی علمی و دور از شتابزدگی و شعارزدگی صحبت کنند.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر خبرگان فرمودند: «طبعاً معنویّت که نبود، زمینه برای ظلم و عدوان و تعرّض به وجود میآید و … وقتی معنویت نیست چه مانعی وجود دارد؟ (که انسان دست به خلاف نزند)». هرچند این سخنان رهبر انقلاب درباره حکومت های استعماری است ولی این قاعده عام و کلی است که اگر هرکجا معنویتی نباشد و انسان احساس محدودیت نکند، دست به هر کاری خواهد زد بنابراین چه بسا بتوان گفت، یکی از ریشه های وضعیت کنونی ضعف معنویت در مدیران جامعه است.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) با تأکید بر دستاوردهای بزرگ و غیرقابل انکار انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، سه عامل زیر را برای تفاوت چشم انداز اولیه با وضعیت فعلی جامعه برشمرد و گفت: عامل نخست، «تفاوت تلقی از واقعیت با خود واقعیت» است. ما پیش از انقلاب یک تلقی از واقعیت بیرونی داشتیم اما وقتی درگیر اداره جامعه شدیم، دیدیم آن تلقی اولیه ما مقداری متفاوت از واقعیت بیرونی است و خیلی از مسائل پیچیده تر از آن چیزی است که تصور می کردیم. این تفاوت درک از واقعیت با خود واقعیت چالش آفرین بود و برخی از چالش های ما ریشه در این موضوع دارد.
عامل دوم «دشواری باقی ماندن در مسیر درست در یک جامعه دینی» است که بایستگی های زیادی دارد که یکی از آنها برخورداری از معنویت است که به آن اشاره شد. چشم پوشی از منافع شخصی و قبیلگی و حزبی و سیاسی و جناحی و مقدم داشتن منافع جامعه و انقلاب بر منافع خود گمشده بسیاری از صحنه های حکمرانی در کشور ماست.
عامل سوم، «عدم پایش مستمر و نهادینه نشدن فرهنگ ارزیابی خود و خودانتقادی» بین مسئولان ماست که طبیعتا سبب شده است رفته رفته مسیر جامعه به سمتی برود که با آن چشم انداز اولیه فاصله بگیرد. این تفاوت چشم انداز اولیه انقلاب با وضعیت کنونی نیازمند بررسی دقیق علمی و همه جانبه ای است که امید می رود روزی شرایط برای این بحث ها فراهم شود.