غفلت از نفوذ فرهنگی؛ درسهای اندلس برای امروز ما
محمد باغستانی: از منظر مسلمانان، فتح اندلس ادامه همان جریان پیشین بود اما با این تفاوت که شرایط داخلی اندلس نیز به موفقیت آنها کمک کرد. این نخستین بار بود که مسلمانان وارد منطقهای با جغرافیا و طبیعت کاملاً متفاوت از سرزمینهای پیشین میشدند.
غفلت از نفوذ فرهنگی؛ درسهای اندلس برای امروز ما
امروز ۲۱ شوال، سالروز یکی از نقاط عطف تاریخ تمدن اسلامی است. روزی که در سال ۹۲ هجری، طارق بن زیاد با عبور از تنگهای که امروز به نام او جبلالطارق شناخته میشود، پرچم اسلام را در قلب اروپا برافراشت. فتح اندلس تنها یک پیروزی نظامی نبود، بلکه طلوع تمدنی درخشان بود که قرنها اروپای قرون وسطی را از نور علم و عدالت روشن کرد. مساجد با شکوه، کتابخانههای پرگنج و شهرهایی که نمونهای بینظیر از همزیستی ادیان بودند، میراث آن روزهای طلایی است. اما چرا این قصه پرافتخار، به تلخترین تراژدی تاریخ اسلام تبدیل شد؟
پاسخ این پرسش را در گفتوگوی تفصیلی با محمد باغستانی، دکترای تاریخ و تمدن اسلامی و عضو هیئت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی جستجو کردهایم. روایتی که نه تنها گذشته را مرور میکند، بلکه آینده را نیز میسازد.
اندلس، آخرین فتح بزرگ مسلمانان
باغستانی در ابتدا با اشاره به اینکه اندلس در مجموعه فتوحات اسلامی، آخرین حلقه از فتوحات موفقیتآمیز مسلمانان محسوب میشود، میگوید: پس از فتح اندلس، مسلمانان تلاش کردند به مناطق شمالیتر، از جمله سرزمین فرانکها (فرانسه امروزی) پیشروی کنند، اما در نبرد معروف تور و پواتیه در سال ۱۱۴ هجری قمری شکست خوردند. این نبرد به بلاط الشهداء معروف شد و بهنوعی پایان جریان فتوحات گسترده مسلمانان پس از رحلت پیامبر(ص) بود. فتوحاتی که از سال دوازدهم هجری آغاز شده و سرزمینهایی مانند شام و ایران را دربر گرفته بود.
ایشان ادامه میدهد: از منظر مسلمانان، فتح اندلس ادامه همان جریان پیشین بود اما با این تفاوت که شرایط داخلی اندلس نیز به موفقیت آنها کمک کرد. این نخستین بار بود که مسلمانان وارد منطقهای با جغرافیا و طبیعت کاملاً متفاوت از سرزمینهای پیشین میشدند. سرزمینهایی که پیش از این فتح کرده بودند، مانند ایران و شمال آفریقا، عمدتاً شامل صحراها، مناطق خشک و دشتهای باز بود اما اندلس منطقهای پر از جنگل، کوهستان و رودخانههای متعدد بود. راههای مواصلاتی در این منطقه نیز مانند شرق جهان که پیش از این فتح شده بود، آسان و مناسب برای هجوم نبود. این تفاوت جغرافیایی تأثیر بسزایی در روند تاریخی رویدادها داشت چرا که جغرافیا همواره یکی از عوامل تأثیرگذار در شکلگیری رخدادهای تاریخی بوده است. زمان و مکان دو عاملی هستند که بر کنشهای انسانی تأثیر میگذارند و سبک زندگی در مناطق کویری با مناطق کوهستانی و جنگلی کاملاً متفاوت است.
پیشزمینههای فتح اندلس توسط مسلمانان
استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در مورد پیشینه تاریخی اندلس قبل از ورود مسلمانان توضیح میدهد: پیش از حمله مسلمانان، اندلس بخشی از امپراتوری روم بود. اما امپراتوری روم در اوایل قرن پنجم میلادی دچار بحران شد، که دلیل اصلی آن هجوم اقوام شمال اروپا، مانند وایکینگها و ساکنان اسکاندیناوی بود. این اقوام از نظر اروپاییانِ عصر باستان، غیرمتمدن محسوب میشدند. حملات آنها منجر به تقسیم امپراتوری روم به دو بخش شرقی و غربی شد. روم شرقی پایتختش را در قسطنطنیه (استانبول امروزی) قرار داد اما روم غربی در نهایت سقوط کرد. یکی از اقوام اروپایی به نام گوتها وارد منطقه اسپانیا و پرتغال کنونی شدند. این سرزمین پیش از آن محل سکونت واندالها (اقوام دیگری از شمال اروپا) بود، اما گوتها آنها را اخراج کردند و خود حاکم منطقه شدند. حدود ۳۰۰ سال قبل از حمله مسلمانان، گوتها بر این سرزمین حکومت میکردند. در این دوره، اکثر مردم اسپانیا و پرتغال (که در آن زمان یک سرزمین واحد بودند) کاتولیک بودند. اما در میان گوتها، گرایشهای مذهبی متفاوتی وجود داشت، از جمله اندیشههای آریوس، کشیشی که معتقد بود حضرت عیسی(ع) یک پیامبر بشری بود، نه پسر خدا یا بخشی از تثلیث. این دیدگاه بهنوعی به باورهای اسلامی نزدیک بود. گوتها که خود را اشراف میدانستند، با عامه مردم کاتولیک ارتباط چندانی نداشتند و این موضوع بهتدریج باعث ایجاد شکاف بین دولت و مردم شد. اختلافات مذهبی نیز گسترش یافت و حتی یهودیان تحت آزار و اخراج قرار گرفتند. دادگاههای مذهبی تشکیل شد و حکم به مصادره اموال و جداکردن کودکان یهودی از خانوادههایشان داده شد. جمعیت قابلتوجهی از یهودیان به دلیل فشارهای دادگاههای تفتیش عقاید، به مغرب اسلامی(مراکش امروزی) که تحت حکومت مسلمانان بود، مهاجرت کردند.
ایشان یادآور میشود: اتفاقی که منجر به شروع فتوحات شد، کودتای یکی از فرماندهان نظامی در اندلس بود. در آن زمان، نظام مشورتی در پایتخت وجود داشت که جانشین حاکم متوفی را تعیین میکرد اما این فرمانده شورش کرد و خود را حاکم مستقل اعلام نمود. این اقدام باعث ایجاد دو دستگی در ارتش و جامعه شد؛ عدهای از او حمایت کردند، در حالی که برخی دیگر طرفدار حاکم قانونی بودند. پس از سرکوب شورش، پسران حاکم رسمی به منطقه «سبته» در شمال آفریقا (نزدیک اندلس) پناه بردند. از طرف دیگر، حکومت مسلمانان در مراکش از این اختلافات داخلی آگاه شد. نمایندگان پناهندگان از مسلمانان درخواست کمک کردند و حاکم مغرب نیز با اجازه خلیفه اموی، ولید بن عبدالملک، موافقت کرد که عملیات محدودی برای ورود به اندلس انجام شود. مسلمانان تجربه جنگ در مناطق سخت را داشتند و این دعوت را پذیرفتند. یهودیانی که پیشتر به مغرب مهاجرت کرده بودند، دیدند که مسلمانان با آنان به عنوان اهل کتاب رفتار مناسبی دارند و آزادی مذهبی دارند. بنابراین، تصمیم گرفتند راهبلد مسلمانان در فتح اندلس باشند. به این ترتیب، فتح اندلس طی پنج سال (از ۹۱ تا ۹۵ هجری قمری) انجام شد. در ابتدا، هدف مسلمانان تنها حمایت از حاکم قانونی بود اما پس از ورود، در اندلس مستقر شدند.
اندلس تجلی حکمت نبوی؛ چگونه مسلمانان اندلس را به دارالسلام تبدیل کردند؟
باغستانی تصریح میکند: فتوحات مسلمانان صرفاً نظامی نبود، بلکه همراه با ترویج فرهنگ اسلامی انجام میشد. آنها قاریان قرآن را با خود میبردند و به محض استقرار در منطقه، قبله را تعیین کرده و نماز را برپا میداشتند و حلقههای آموزش قرآن تشکیل میدادند. در قوانین اسلامی، اهل کتاب مجبور به پذیرش اسلام نبودند و جزیه پرداخت میکردند و دیگران نیز در صورت عدم جنگ با مسلمانان، در امان میماندند.
این کارشناس تاریخ اسلام در ادامه دورههای حکومت اسلامی در اندلس را اینگونه تشریح میکند: دوره کوتاه پنجساله (فتح اولیه)، دوره دوم، والیان وابسته به خلافت مرکزی(۹۵ تا ۱۳۸ هجری) در این ۴۲ سال، حدود ۴۰ والی از سوی خلیفه اموی یا حاکم مغرب تعیین شدند. در این دوره مسلمانان حملات خود را تا شمال فرانسه ادامه دادند و حتی به نزدیکی پاریس رسیدند اما با مقاومت تمام اروپا مواجه شدند و عقبنشینی کردند. یکی از اقدامات مهم در این دوره، اسلامیسازی محیط بود، از جمله تغییر نام شهرها به تلفظ عربی؛ مثلاً «مادرید» نامهایی مانند مکه و مدینه نیز در اسپانیای اسلامی رواج یافت تا فضایی آشنا برای مسلمانان ایجاد شود. دوره سوم، دوره امیران مستقل(۱۳۸ تا ۴۲۲ هجری) بود. با فرار عبدالرحمان اول (از بازماندگان امویان) به اندلس، سلسله امویان در این منطقه احیا شد. او توانست با وجود سقوط امویان در شرق به دست عباسیان، حکومتی مستقل در اندلس تشکیل دهد. این دوره، عصر شکوفایی فرهنگی و تمدنی اندلس بود اما مسلمانان هرگز از نظر جمعیتی به اکثریت نرسیدند. در هیچ شهری از اندلس، حتی در شهرهای مهمی مانند قرطبه (کوردوبای امروزی) یا غرناطه (گرانادای امروزی)، جمعیت مسلمانان و مسیحیان به صورت مساوی ۵۰-۵۰ نبود. در بسیاری از مناطق، جمعیت مسیحیان حتی کمتر بود. طبق قوانین اسلامی، هیچکس مجبور به پذیرش اسلام نمیشد و یهودیان در این دوره آزادی کامل داشتند و با آرامش به زندگی خود ادامه میدادند. این دوره از چنان شکوه و عظمتی برخوردار بود که دولت اسلامی اندلس به تنها قدرت معتبر در اروپا تبدیل شد. حتی اروپاییها مانند آلمانیها و انگلیسیها برای عقد قراردادهای صلح، به نزد امیر مسلمان میآمدند و مهر او به عنوان حاکم مسلمان، اعتبار خاصی در اروپا داشت. در قرن چهارم هجری، اندلس به چنان جایگاه جهانیای رسید که نهتنها نظامیان و اعراب، بلکه خود اسلام به دلیل سیاستهای حاکمان مسلمان، مورد توجه قرار گرفت.
دانش و مدارا؛ دو بال تمدن اسلامی در اندلس
باغستانی در ادامه میگوید: حاکمان مسلمان با مشاهده فقر علمی فرهنگی در اندلس، اقدامات گستردهای انجام دادند. زبان عربی را آموزش داده و کتابخانههای بزرگی تأسیس کردند و کتابهای فراوانی از بغداد و دیگر مناطق جهان اسلام به اندلس منتقل شد. دانشمندان و اندیشمندان مسلمان را دعوت کردند تا حوزههای درسی تشکیل دهند. به این ترتیب، اندلس به اولین نمونه موفق همزیستی مسالمتآمیز ادیان آسمانی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) تبدیل شد. کلیساها، کنیسهها و مساجد در کنار هم برپا بودند و هر کس بر اساس دین خود زندگی میکرد. اگرچه گاهی اختلافاتی پیش میآمد اما رفتار مسلمانان در مقایسه با خشونتهای مسیحیان پیشین، بسیار انسانی و بشردوستانه بود.
این استاد تاریخ اسلام به برخی از آثار فرهنگی و علمی فتح اندلس اشاره کرده و بیان میکند: اندلس به کانونی برای فرهنگ و تمدن اسلامی تبدیل شد و نقش مهمی در انتقال دانش به اروپای قرون وسطی ایفا کرد. رفتوآمد اروپاییها(مانند ایتالیاییها و فرانسویها) به این منطقه افزایش یافت و زبان عربی در آکادمیهای اروپا تدریس شد. امروزه بیش از ۱۰ هزار واژه عربی و فارسی در زبان اسپانیولی باقی مانده است. اندلس مرکز پروش سرآمدان بزرگی در علوم اسلامی شد. از شخصیتهای برجسته اندلسی میتوان به ابن عربی، عارف بزرگ و پایهگذار عرفان اسلامی و یا ابن رشد اندلسی، فیلسوفی که راه ابن سینا را ادامه داد اشاره کرد. ابن حزم، دانشمندی که تفاوت علوم تجربی و نظری را بررسی کرد و یا ابن بیطار و…
غفلت از نفوذ فرهنگی؛ درسهای اندلس برای امروز ما
تقیه؛ فتوای نجات بخشی که ایمان مسلمانان اندلس را حفظ کرد
نویسنده کتاب جنبش پایداری در اندلس به سقوط اندلس و دوران پس از آن اشاره کرده و میگوید: حکومت مسلمانان در اندلس از سال ۹۵ تا ۸۹۷ هجری قمری (حدود ۸ قرن) ادامه یافت. پس از سقوط غرناطه در سال ۸۹۷، مسلمانان تحت فشارهای شدید قرار گرفتند و بسیاری مجبور به ترک منطقه شدند. آنهایی که ماندند، به مدت ۱۲۰ سال به عنوان اقلیتی تحت ستم، زیر نظر دادگاههای تفتیش عقاید زندگی کردند. در این شرایط سخت، علمای حنفی و مالکی فتوای تقیه صادر کردند؛ دستوری که تنها در شیعه رایج است. به مسلمانان اجازه داده شد که ظاهراً مسیحی شوند، اما در دل اعمال اسلامی خود را ادامه دهند. این دوران سخت، کمتر در ایران شناخته شده است، اما نشاندهنده مقاومت مسلمانان در حفظ ایمان خود، حتی در شرایط غیرممکن است.
این استاد تاریخ اسلام در پاسخ به دلایل سقوط دولت مسلمانان در اندلس توضیح میدهد: عدم تطبیق نظام اداری با جغرافیای منطقه از مهمترین دلیل این سقوط بود. مسلمانان نتوانستند نظام اداری مناسب برای اندلس ایجاد کنند. در مناطق بیابانی و دشتی، نظام متمرکز جواب میدهد، زیرا ارتباط بین مراکز شهری و حاشیهها آسان است. اما اندلس با کوهستانها، جنگلها و رودخانههای متعدد، نیازمند نظام غیرمتمرکز (فدرالی) بود تا هر منطقه خودمختاری نسبی داشته باشد. مسلمانان با وجود زیرکی، کوشیدند نظام متمرکز را در اندلس پیاده کنند که ناموفق بود. حتی اگر میخواستند چنین نظامی ایجاد کنند، باید پایتخت را در مرکز اندلس، مثلاً شهر تولدو قرار میدادند تا دسترسی به مناطق اطراف متوازن باشد اما آنها قرطبه را در جنوب (منطقهای دشتی و پست) به عنوان پایتخت انتخاب کردند. نکته دیگر تاریخ اندلس پر از جنگهای مداوم با مسیحیان در مناطق کوهستانی شمال بود. به تعبیری، این جنگها نبرد دشت و کوهستان بود؛ کوهستان میتوانست مقاومت کند، اما دشت نمیتوانست آن را کاملاً سرکوب کند. به همین خاطر دولت اسلامی هرگز نتوانست کنترل کاملی بر کل اندلس داشته باشد و این نقطه ضعفی بود که تا پایان باقی ماند.
اندلس چراغ رنسانس اروپا را روشن کرد
عضو هیئت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی به تأثیر اندلس بر رنسانس اروپا نیز اشاره کرده و میگوید: مراکز بزرگ ترجمه در اندلس، جایی که هم زبان عربی و هم لاتینی آموزش داده میشد، نقش کلیدی در انتقال دانش اسلامی به اروپا داشتند. بسیاری از آثار مسلمانان در این مراکز به لاتین ترجمه شد و این ترجمهها مقدمهای برای رنسانس اروپایی بود. حتی برخی اروپاییها آرزو میکردند که ای کاش مسلمانان بیشتر در اروپا مانده بودند تا مراکز علمی آنها نیز حفظ میشد.
ایشان به درسهای اندلس برای جهان اسلام امروز نیز اشاره کرده و میگوید: مشکل اصلی از درون خود مسلمانان شروع شد. آنها به جای استقرار جمعیت مسلمان در مناطق شمالی و مرزی، فقط به جنگهای متناوب بسنده کردند. مشکل مهم دیگر ضعف در تبلیغ فرهنگی بود. اگر مسلمانان همانقدر که به ساخت کتابخانهها و مدارس در پایتخت توجه کردند، به تبلیغ مسالمتآمیز اسلام در مناطق مرزی نیز میپرداختند، شاید نتیجه متفاوت بود. رویکرد نظامی صرف اثرگذار نبود و جنگهای مدام تنها خاطرهای تلخ برای مسیحیان به جای گذاشت. در حالی که قرآن میفرماید بدی را با نیکی دفع کن و متأسفانه گاهی برعکس عمل شد. مسلمانان با ظاهربینی و عدم درک عمیق از شرایط جغرافیایی و اجتماعی، نتوانستند پایههای حکومت خود را مستحکم کنند.
دکتر باغستانی در پایان تأکید میکند: سقوط اندلس را باید بیش از هر چیز در ضعفهای درونی مسلمانان جستجو کرد؛ از مدیریت ناکارآمد حکومت گرفته تا بیتوجهی به مقتضیات جغرافیایی و غفلت از نفوذ فرهنگی. این آموزههای تاریخی، امروز بیش از هر زمان دیگری برای جهان اسلام راهگشا و هشداردهنده است. آنچه این تراژدی تاریخی را رقم زد، ترکیب خطرناکی از دنیاطلبی، قدرتطلبی بیحد و حصر و فاصله گرفتن از اصول اصیل اسلامی بود، متأسفانه بسیاری از حاکمان آن روز حتی درک درستی از مبانی اسلام نداشتند. به جرأت میتوان گفت عوامل داخلی سهمی به مراتب بیشتر از فشارهای خارجی اروپاییان در فروپاشی این تمدن درخشان داشتند.