شفقنا- در دوران امام حسن عسکری(ع) تشیع در مناطق و شهرهای متعدد تمرکز یافته بود، شهرهایی مانند کوفه، بغداد، مدائن، سامرا، بصره، خراسان، نیشابور، ری، قم، آذربایجان، جرجان و یمن؛ گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را می طلبید. امام نمایندگانی از میان چهره های درخشان شیعیان، انتخاب می کرد و در مناطق متعدد قرار می داد. امام حسن عسکری(ع) با نمایندگان در ارتباط بود و از این طریق شیعیانش را در همه مناطق زیر نظر داشت. وجوهی که نمایندگان امام جمع آوری کرده بودند، به وکیل اصلی امام می رسید و او به امام تحویل می داد.
خشونت عباسیان علیه شیعیان
آیت الله محمدهادی یوسفی غروی در گفت وگو با شفقنا، گستره تشیع در زمان امام حسن عسکری(ع) را مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: تشیع صحیح از همان آغاز پیدایش اسلام مطرح بوده و گاه با کُندی و گاهی دیگر با شتاب به راه خود ادامه داده تا اینکه به برکت خون های پاکی که در راه خدا به زمین ریخته شد و بر اثر تلاش امام محمدباقر(ع) و امام صادق(ع) و آثار گرانقدر آنان که تا به امروز نیز از جمله برترین محصول فکری اسلامی و پر ثمرترین رهآورد هر شهر و روستایی علی رغم پس گردهایی که از سوی عباسیان و امویان به طور یکسان بلکه بنا به آنچه تاریخ دراز عباسیان و برخوردشان با ائمه و شیعیان نشان می دهد، از سوی عباسیان با خشونت بیشتری در هر شهر و حتی هر خانه صورت می گرفت، وارد عهد امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) گردید.
در تاریخ هیچ آیینی به اندازه تشیع درگیر ستم به زشت ترین وجه خود نبوده است
وی ادامه داد: در تاریخ هیچ آیینی چون تشیع درگیر این همه پیگرد و ستم به زشت ترین وجه خود نبوده که در عین حال بتواند چون تشیع در برابر دشمنانش ایستادگی کند و از مرز حوادث و حکام فراتر رود و به مثابه آیینی درآید که در تمامی دنیا پنجه در پنجه همه طاغوت ها و جبّاران تاریخ بگذارد، گویی که آنان با تمام توان و قدرت نابه کارانه خود برای نابود ساختن یا حداقلِ چیزی که برای کنترل آن در انتظار داشتند، تلاش می کردند. درست و با تمام نیرو آن را به جلو می راندند و تقویتش می کردند، تشیع طی دو قرن دوم و سوم با توجهات ائمه اطهار و آموزه های ایشان و جهات پیگیرشان علی رغم کنترل های شدیدی که از سوی قدرتمندان وقت و دستگاه های حکومتی که همه جا آنها را تعقیب می کردند، بر آنها اعمال می شد و در عین حال رو به گسترش گذارد.
جمع کثیری که به رغم مخالفت حکام زمان واردین در تشیع بودند
کارشناس برجسته تاریخ اسلام گفت: از باب نمونه به افرادی اشاره می کنیم که در این دوران از اصحاب دو امام و به خصوص امام حسن عسکری(ع) بودند که نشان می دهد اینان به رغم مخالفت حکام زمان واردین در تشیع هستند. در زمان امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) آمار شیعیان در برخی از مناطق ایران، کوفه، بغداد، مدائن، مصر، یمن، حجاز و حتی سامرا پایتخت عباسیان، بالغ بر دهها میلیون نفر می شد که همگی آنها پس از فوت پدرشان در مشکلات و اشکالات دینی و دنیایی که برایشان مطرح می شد، مرجع، پناه و امامی جز امام حسن عسکری(ع) نداشتند و خمس اموالشان به وسیله وکلایی که در همه جا پراکنده بودند به سوی آنها سرازیر می شد.
نمونه هایی از انتشار تشیع در شهرستان های متعدد
وی به نمونه هایی از پناه و مرجع بودن، امام حسن عسکری(ع) برای شیعیان آن زمان اشاره و خاطرنشان کرد: آنگونه که در کتاب های کهن شیعه از جمله در کتاب الغیبة مرحوم شیخ طوسی متوفی ۴۶۰ هجری یعنی نیمه قرن پنجم هجری، آمده؛ عثمان بن سعید اسدی عمروی از وکلای امام حسن عسکری(ع) بود و روغن فروش لقب داشت زیرا تجارت روغن می کرد و این کارش پوششی برای وکالتش بود. وقتی شیعیان می خواستند حقوق اموال خود را به امام برسانند نزد عثمان بن سعید اسدی عمروی می رفتند و مبلغ خود را به او می دادند و او نیز از ترس حکام و دستگاه، آنها را در خیک های روغن می نهاد و برای امام می فرستاد. همچنین شیخ طوسی در کتاب الغیبة خود با استناد به حسین بن احمد خطیبی روایت کرده که گفته است محمد بن اسماعیل حسنی و علی ابن عبدالله حسنی گفته اند که در سامرا به حضور امام حسن عسکری(ع) رسیدیم، گروهی از دوستداران و شیعیان آن حضرت نیز حضور داشتند، خدمتکار ایشان وارد شد و گفت سرورم گروهی ژولیده و پریشان حال پشت دَر هستند، حضرت به او فرمود: اینان گروهی از شیعیان ما از یمن هستند، حال برو عثمان بن سعید اسدی عمروی را نزد ما بیاور؛ آنان می گویند، طولی نکشید که عثمان بن سعید اسدی عمروی وارد شد و امام حسن عسکری(ع) به او فرمود: عثمان تو وکیل هستی و در مورد مال خدا مورد اعتماد و امین، برو و این اموالی که این گروه یمنی با خود آوردند بگیر. در دنباله روایت آمده که آنگاه جملگی گفتیم، سرور ما عثمان بن سعید اسدی عمروی از نیکان شیعیان شماست و از اینکه نقش او را برای ما باز گفتید و اینکه او وکیل و مورد اعتماد شماست، سپاسگزاریم. حضرت فرمود: آری و حال شاهد باشید که عثمان بن سعید اسدی عمروی وکیل من است و فرزندش محمد نیز وکیل فرزندم مهدی خواهد شد. و در کتاب کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة(ع) علی بن عیسی اربلی، قرن هفتم هجری آمده که مردی از علویان در زمان امام حسن عسکری(ع) به سراغ فضل و روزی خدا به جبل رفت، در شهر حلوان مردی به او برخورد کرد و به او گفت: از کجا می آیی؟ گفت: از سامرا، گفت: آیا فلان دروازه را می شناسی؟ گفت: آری، گفت: آیا خبری از امام حسن عسکری(ع) داری؟ گفت: خیر. گفت: برای چه عازم جبال(بلاد ایران) هستی؟ گفت: به دنبال فضل و روزی خدا می روم. به او گفت: ۵۰ دینار(اشرفی طلا) به من بده و همراه من به سامرا بیا و مرا نزد امام حسن عسکری(ع) ببر. او ۵۰ دینار داد و به اتفاق مرد علوی بازگشت و به حضور امام(ع) رسیدند. حضرت در حیات خانه اش بود، وقتی مرد جبلی را دید، به او فرمود: تو فلان پسر، فلان شخص هستی، پدرت سفارشی دارد که آمده ای آن را به من برسانی و مبلغ ۴ هزار دینار همراه خود داری؛ گفت: آری و پول ها را خدمت حضرت عرضه داشت. آنگاه امام نگاهی به شخص علوی انداخت و فرمود: تو برای یافتن فضل و روزی خدا به جبال می رفتی و این مردم ۵۰ دینار به تو داد و به اتفاق بازگشتید ما نیز به تو ۵۰ دینار می دهیم.
آیت الله یوسفی غروی ادامه داد: باز در کتاب کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة(ع) علی بن عیسی اربلی قرن هفتم آمده که همراه گروهی ۱۶۰ کیسه زر و سیم و با گروهی دیگر مبلغی بسیار پول از گرگان برای آن حضرت رسیده بود و بنا بر آنچه در کتاب رجال وارد شده محمدبن ابراهیم بن مهزیار اهوازی نیز اموال فراوانی که از امام نزد پدرش باقی مانده بود، خدمت امام حسن عسکری(ع) آورد، پدر او وقتی به بستر مرگ افتاده بود، آنها را به پسرش محمد داد و محمد نیز آنها را نزد امام حسن عسکری(ع) بُرد، به بغداد که رسید عثمان بن سعید اسدی عمروی به او رسید و امانتی که پدرش در حال وصیت به او واگذار کرده بود، به دست عثمان بن سعید اسدی عمروی وکیل امام حسن عسکری(ع) رساند. این نمونه ها می رساند که چگونه تشیع در آن زمان ریشه دوانده بود و منتشر شده بود و اینها نمونه هایی از انتشار تشیع در شهرستان های متعدد است.
ناتوانی حکام در برخورد با تشیع
وی علی رغم محدودیت ها بر گسترش تشیع در زمان امامت امام حسن عسکری(ع) اشاره و اظهار کرد: اموال فراوانی از مناطق مختلف به سوی امام حسن عسکری(ع) سرازیر بود و روایات شیعه و کتب رجال علی رغم پنهان کاری فوق العاده از این بخش زندگی امام حسن عسکری به خاطر ترس از حکام وقت و دستگاه های آنها که در همه حال مراقب آن حضرت بودند، بر آن تأکید دارند و خود گویای گسترش تشیع در سرتاسر ممالک اسلامی و ناتوانی حکام در برخورد با تشیع است.
وی افزود: طی مدتی که ائمه را در محاصره قرار داده بودند و اقامت اجباری بر امام حسن عسکری(ع) در سامرا تحمیل کرده بودند، شیعه و علمایشان در فقه بر روایات و نوشته هایی که در دسترس محدثین و علمای فارغ التحصیل مکتب امامین باقرین و صادقین بود، و نیز به آنچه که از امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) به ایشان رسیده بود، اعتماد می کردند. حلقه های درسی و مباحثه در کوفه، بغداد و حجاز تشکیل می شد و شهر قم در آن دوران از تاریخ خود در این مورد مشهور بود.
وی گفت: حسن بن علی وشاء که از معاصران امام رضا(ع) بوده، خود ۹۰۰ نفر از شاگردان سالمند امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را که در شهر کوفه بودند و از امام صادق(ع) حدیث نقل می کردند، درک کرده، همچنان که محمدبن ابی عمیر نیز یکصد کتاب از روایات نقل شده از شاگردان امام صادق(ع) را در کتابخانه شخصی خود داشت. محمدبن مسعود عیاشی تمامی ثروت پدرش را اختصاص به نشر آثار اهل بیت(ع) داده بود و خانه اش همچون مسجد جایگاه دهها نفر کاتب و مقابله کننده و قاری و مفسر بود که به نظر می رسد کتاب ها به هنگامی که فرصتی به دست می آمد بر امامان عرضه می شد تا نظر خود را درباره آنها ابراز دارند.
نمونه هایی از استفتائات امام حسن عسکری(ع)
کارشناس برجسته تاریخ اسلام در مورد نظر امام حسن عسکری(ع) درخصوص کتاب های فرقه های گوناگون مختلف منشعب از تشیع و دیگر منحرفین، گفت: بنابر آنچه راویان روایت کرده اند، امام حسن عسکری(ع) در این مورد فرمودند: آنچه روایت کرده اند بپذیرید، ولی آنچه را که خود آنها اظهار نظر کرده اند، کناری بگذارید. شهر قم در زمان آن حضرت، صدها تن از راویان و علمایی را که تنها به حدیث می پرداختند و این رشته را از آنچه که افراطیان و دیگر منحرفان از ائمه و متحدان به دروغ بستن بر آنان آلوده بودند، تسویه می کردند و در هر اشکالی که بر ایشان مطرح می شد و نسبت به هر حکمی مساله ای پیدا می کردند و در میان مولفاتی که از یاران امامان پیشین و روایات آنان در اختیار داشتند، راه حلی برای آن نمی یافتند. به امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) مراجعه می کردند و در این راستا چون ارتباط مستقیم با آنها میسّر نمی شد، از طریق مکاتبه پرسش خود را مطرح می کردند و حضرت نیز با دست خود پاسخشان را می نوشتند و برایشان می فرستادند. به عنوان مثال روایتی در کتاب کافی به نقل از محمدبن یحیی آمده که می گوید: محمدبن حسن برای امام حسن عسکری(ع) نوشت که آیا شهادت وصی میّت به اضافه شاهد عادل در مورد دین(قرض) میّت بر کسی، پذیرفته می شود؟ امام در پاسخ مرقوم فرمودند که اگر به اضافه او شاهدی عادل شهادت داده باشد، بر مدعی است که سوگندی هم یاد کنند. یعنی اضافه بر شهادت یک قسم هم بخورد.
وی افزود: راوی در ادامه می گوید که فرد مذکور این سوال را نیز کتباً مطرح ساخت که آیا وصی می تواند نسبت به وارث صغیر یا کبیر میّتی در مورد حق او بر میّت یا دیگری شهادت دهد، با توجه به اینکه وصی ارثیه فقیه را عهده دار می شود و کاری بر ارثیه کبیر ندارد؟ حضرت نوشت که آری شایسته است که وصی در مورد حق، شهادت دهد و از این شهادت دریغ نکند. راوی می افزاید که او برای آن حضرت نوشت که آیا شهادت وصی در مورد میّت همراه با شاهد عادل دیگری پذیرفته است؟ حضرت پاسخ دادند: آری اما با سوگند.
محمدبن یحیی به نقل از محمدبن حسن روایت کرده که او درباره مردی که زمین خود را به فرد دیگری فروخته و حد و مرز این زمین به هنگام معامله معلوم نشده، ولی فروشنده گفته بود که وقتی حد و مرز آن مشخص شد، شهادت این معامله را بده، از امام حسن عسکری(ع) پرسید و جویا شد که آیا این کار صحیح است یا جایز نیست که شهادت دهد؟ حضرت در پاسخ مرقوم داشتند که آری این کار جایز است. راوی در ادامه می گوید که مردی که قطعه ای زمین داشت و قصد سفر مکه کرد و زمین در آبادی قرار داشت که چند منزل از خانه اش دور بود و مرز زمین خود را نمی شناخت و تنها حدود چهارگانه آبادی را می دانست به شهود گفت که شهادت دهید که من از فلان کس تمام آبادی را که چهار طرف حدود آن را معین کرد فروخته ام حال آنکه او در این آبادی تنها قطعه زمینی متعلق به خود داشت، این مرد طی نامه ای به امام، از ایشان سوال کرد که با توجه به اینکه او تنها بخشی از آبادی را صاحب بوده ولی تمام آن را به مشتری معرفی کرده، آیا در مورد مشتری این کار درست است؟ حضرت در پاسخش نوشت: فروختن چیزی که در مالکیت کسی نیست از سوی او جایز نیست و واجب است که خرید و فروش تنها در مورد آنچه ملکیت داشته، انجام گیرد، راوی می افزاید که او برای حضرت نوشت که آیا شاهدی که در مورد تمامی این آبادی شهادت داده، می تواند در صورت استناد به گروهی از مردم عادل آبادی و دانستن حد و مرز زمین مورد نظر در مورد آن شهادت دهند؟ حضرت پاسخ فرمودند: آری وقتی در مورد چیز معین و شناخته شده ای باشد، این شهادت جایز است.
کارشناس برجسته تاریخ اسلام اظهار کرد: راوی در ادامه می گوید، مردی از طریق مکاتبه با حضرت نوشت که وقتی کسی بگوید شهادت می دهم که تمام خانه ای که فلان جا هست و حدودش را نیز معین کرده باشد، متعلق به فلان است و تمامی آنچه در خانه است متعلق به اوست، آیا مشتری حقی نیز در آنچه در این خانه هست، دارد یا خیر؟ حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: آری او در تمامی آنچه خرید در مورد آن انجام یافته صاحب حق است.
وی گفت: در کتاب فروع کافی آمده که به امام حسن عسکری(ع) نوشتند مردی دارای دو فرزند پسر بود، یکی از ایشان که دارای فرزندان دختر و پسر بود، فوت کرد، جدّ آنها وصیت کرد که آنها باید سهم پدرشان را بگیرند، آیا در این مورد سهم دختر و پسر برابر است یا اینکه پسر باید دو برابر دختر سهم ببرد؟ حضرت با خط خود مرقوم فرمودند: باید آنچنان که خداوند امر کرده به وصیت جدّشان عمل کنند. راوی در ادامه می گوید در رابطه با مردی از ایشان سوال کرد که فرزندان دختر و پسر داشت و در وصیت خود زمینی را متعلق به همه فرزندان خود دانست و متذکر نشد که طبق آنچه خدا خواسته باید میان خود تقسیم کنند یا به طور مساوی دختر و پسر از آن بهره مند شوند، حضرت مرقوم داشت: همانگونه که پدرشان وصیت کرده بود و نام آورده بود عمل کنند و اگر نام نبرده بود باید طبق کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل کنند. محمد بن حسن برای آن حضرت نوشت که مردی فوت کرد و دو نفر مرد را وصی خود قرار داد، آیا یکی از این دو می تواند عهده دار نیمی از ترکه شود و نفر دیگر عهده دار نیمی دیگر باشد. حضرت نوشت: آنها نمی توانند با مُرده مخالفت کنند باید برحسب آنچه به آنان گفته شده عمل کنند.
هر پژوهشگری می تواند در مسایل فقهی به بیانات امام حسن عسکری(ع) اعتماد کند
آیت الله یوسفی غروی با بیان اینکه بسیاری از اینگونه مثال ها در تاریخ زندگی امام حسن عسکری(ع) است که هر پژوهشگری می تواند در مسایل فقهی بر آنها اعتماد کند و همگی از نوع مکاتبه یا به صورت استفتائی است و بیشتر آنها توسط محمدبن حسن به دست رسیده است، اظهار کرد: آنگونه که به نظر می رسد محمدبن حسن همان محمدبن حسن صفار باشد که مولفین در احوال رجال او را یکی از چهره های سرشناس، علمای برجسته، عالم حدیث، فقیه جلیل القدر و کم لغزش دانسته و افزوده اند که او مسایلی را با امام حسن عسکری(ع) در میان گذاشته است. ابوسعید سهل بن زیاد آدمی رازی برخی مسایل را از امام حسن عسکری(ع) روایت کرده که از طریق نامه نگاری با آن حضرت در میان می گذاشت.
وی به برخی از نامه نگاری های سهل بن زیاد و پاسخ های امام حسن عسکری(ع) اشاره و تصریح کرد: از اظهار نظر مولفین احوال رجال چنین بر می آید که سهل بن زیاد در سطح مطلوبی نبوده و متهم به غلو بوده که احمد بن محمد بن عیسی اشعری او را از شهر قم بیرون کرده بود و شنیدن روایت او و نقل حدیث از او را منع کرده بود و برخی در دفاع از او اظهاراتی دارند که خلاصه این است که احمد بن محمد و همراهان قمی او در مورد شرایط راوی و روایت سختگیری بسیاری می کردند و برخی راویان را با کمترین سخنی که بویی از شبهه از آن می رود، متهم به غلو می کردند و احمدبن محمدبن عیسی، احمدبن خالد برقی را به همین دلیل همچون دیگرانی که از قم بیرون کردند از قم بیرون کرد؛ حال آنکه او از نظر بیشتر محدثین و مولفین در احوال راویان قابل قبول بوده و بالاخره نیز پس از عذرخواهی از او، وی را دوباره به قم فراخواند و وقتی هم که فوت شد در تشییع جنازه اش شرکت کرد و آثار تأثر بر چهره اش نمایان بود که چرا درباره این راوی چنین بدبین شده بوده و او را از قم بیرون کرده گرچه بعد عذرخواهی کرد و او را برگردانده بود.
وی ادامه داد: پافشاری و علاقه بسیاری از علمای قم در پاکسازی آنچه افراطیون و منحرفین به ائمه بسته بودند و نیز پیشگیری از انتشار دروغ پردازی هایی که در میان روایات آنها و در کتاب های یاران امام صادق(ع) و امام باقر(ع) نفوذ یافته بود و نیز بیم از بازگشت اندیشه های غالیانه از طریق کسانی که در آن زمان پوشش شیعی بر خود داشتند، همه اینها آنان را بر آن داشته بود که در مورد راوی و روایت حداکثر احتیاط و هوشیاری را به خرج دهند. مرحوم شیخ صدوق از بزرگان ایشان در این رابطه گفته است که نخستین مرتبه غلو، نفی سهو از پیامبر(ص) است که بگوییم هیچگونه سهوی بر پیامبر خدا عارض نمی شد که این مساله اختلافی است و مرحوم شیخ صدوق نظرش این چنین بوده است. پس از پیگیری این جنبه به نظر می رسد که کارهای احمدبن محمد بن عیسی و یارانش، از بزرگان رجال و روایت، مهم ترین منبع نزد مولفین احوال راویان از آن زمان تا به امروز قرار گرفته، هیچ کدام از آنها اصول ترسیم شده ای از سوی آن بزرگان را مورد تخطی قرار نداده همچنان که از تالیفات اینان به نظر می رسد که هیچ کسی بررسی علمی دقیقی از احوال و شخصیت راویان به عمل نیاورده که بتوان به آن اعتماد کرد.
کارشناس برجسته تاریخ اسلام گفت: یکی دیگر از کسانی که معاصر امام حسن عسکری(ع) بود و از محدثین شیعه و فقهای آنها به شمار می رود، شخصی به نام حسین بن سعید اهوازی است، گرچه اصالتاً از اهواز بود، اما مقیم قم شده بود. محمدبن اسحاق ندیم بغدادی که معاصر مرحوم شیخ مفید در قرن چهارم هجری بوده و صاحب کتاب فهرست است، درباره حسین بن سعید اهوازی و برادرش حسن بن سعید اهوازی می گوید که آن دو در علم فقه سرآمد زمان خود بودند و در موضوع های مختلف از آثار ائمه کتاب های بسیاری نوشته اند و در نوشتن برخی تألیفات نسبت داده شده به او، با برادرش یعنی حسن و حسین همکاری داشته اند و از جمله اینان حسن بن خالد برقی است که بنابرآنچه در برخی از روایات آمده صاحب تفسیری بوده که امام حسن عسکری(ع) بر او دیکته کرده و به تفسیر عسکری معروف شده که البته گروهی صدور آن را از سوی امام حسن عسکری(ع) نفی کردند یعنی یک مساله اختلافی است. تفسیری که منصوب به امام حسن عسکری است، مرحوم شیخ صدوق معتبر می دانستند، اما عده ای از علما در صحت نسبت آن تشکیک دارند که با پیگیری خودِ این تفسیر بعید نیست که نظرشان درست و به جا باشد و از جمله آنها احمد بن اِسحاق اَشعَری قمی است که به تعبیر برخی از مولفین رجال مردی جلیل القدر و از خاصان امام حسن عسکری(ع) بوده و از جمله بزرگان و علمای قم بوده و واسطه آنها از شهر قم نزد امام بوده و بنابرآنچه در کتاب إتقان المقال فی أحوال الرجال آمده از جمله کسانی است که به حضور حضرت بقیه الله نیز رسیده است.
محبوبیت و تأثیرگذاری در اوج محدودیت
آیت الله یوسفی غروی به محدودیت های امام حسن عسکری(ع) از سوی حاکم آن زمان اشاره و اظهار کرد: امام حسن عسکری(ع) را مانند پدرشان امام هادی(ع) در محله منازل سازمانی نظامیان عباسیان وارد کردند و لذاست که معروف به عسکری شدند. متوکل عباسی از زمانی که حضرت را از مدینه به سامرا فرا خواندند در محله نظامی وارد کردند که همچنان تحت نظر باشند و لذا رفت و آمد شیعه به حضور امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) رها و آزاد نبوده، اما در عین حال می بینید که تشیع منتشر شده و بسیاری از شیعه به وسیله وساطتی مسایل خود را به صورت استفتا و مکاتبه خدمت حضرت می رساندند و پاسخ ها را از حضرت برای آنها به صورت مکاتبه دریافت می کردند.