تبليغ، وظيفۀ اصلي پيامبران الهي و ائمه(ع) و در عصر كنوني، وظيفۀ متوليان امور ديني، به ويژه روحانيون ميباشد؛ از اين رو، شناخت روش ها، شيوه ها، ابزارها و ضرورت هاي تبليغ، براي اجراي بهينۀ آن، امري لازم به شمار مي آيد. كتاب «درآمدي بر روش هاي تبليغي ائمه(ع)» كه به همت سيدعليرضا واسعي و محمد شمسالدين دياني و به تهيه كنندگي پژوهشكدۀ تاريخ و سيرۀ اهل بيت(ع) انتشار يافته است، كوششي است تا به شناخت هرچه بهتر روش هاي درست تبليغي بيانجامد.
به گزارش ايسكا، فصل اول كتاب «درآمدي بر روش هاي تبليغي ائمه(ع)» به مباحث عمده و كلي در اين زمينه پرداخته و به پرسش هايي از اين قبيل مي پردازد: تبليغ چيست و به چه معناست؟ با ديگر مفاهيم همسو چه تفاوت هايي دارد؟ داراي چه اركان و عناصري است؟ براي تأثيرگذاري بهتر در مخاطب و دست يافتن به هدفها چه بايد كرد و به چه معيارها و ويژگيهايي تكيه كرد؟ چه عنصاري بازدارندۀ تبليغاند و موجب ميگردند تا مبلّغ به درستي نتواند به عرضۀ پيام و ايفاي نقش بپردازد؟
شيوه هاي تبليغي ائمه(ع) و راههايي كه براي هدايت و ارشاد جامعه به كار ميبستند، سرمشقگيري از آنان به عنوان الگوهاي برتر انساني در ابعاد مختلف تبليغ گفتاري و رفتاري، چگونگي برخورد آنان با مخاطبان گوناگون چه به لحاظ فكري و عقيدتي، و چه به لحاظ سني و تواندمنديهاي تجربي، و چه از نظر صنفي و يا طيف اجتماعي، كه بي ترديد گونههاي ويژه اي را طلب مي كرد، از مقولههايي به شمار ميروند كه فصل دوم كتاب به آنها اختصاص يافته است.
بي ترديد تبليغ ائمه(ع) هميشه به صورت مستقيم توسط خود آنان رخ نميداد، خصوصاً آن زمان كه مسلمانان در گوشه و كنار قلمرو پهناور دولت اسلامي پراكنده شدند و عملاً امكان درسترسي بيواسطه به آنان و بهكارگيري شيوههاي تبليغي مستقيم براي ارشاد و هدايت آنان ناممكن بود؛ از اين رو، چارهاي جز استفاده از نيروهاي واسط، براي رسيدن به چنين هدفي در ميان نبود، بنابراين تبليغ به دو گونۀ مستقيم و غيرمستقيم تحقيق مييافت؛ به كارگيري نيروهاي واسط در تبليغ غيرمستقيم توسط ائمه(ع) به نيروسازي و تربيت انسانهاي شايسته و توانا وابسته بود كه فصل سوم، به اين حوزه وارد شده و در پي پاسخ به اين پرسش است كه به راستي امامان معصوم(ع) چه افرادي را به اين منظور به كار ميگرفته و چه آموزشهايي، به آنها ميدادند؟ و آنان را به چه جاهايي و براي چه مقصودي ميفرستادند و برجستهترين مبلغان ائمه چه كساني بودند؟ اين مسأله از آن رو حايز اهميت است كه از زمان امام كاظم(ع) به بعد، ورود وكلا و نواب به عرصۀ تبليغ و اطلاعرساني، سرفصل جديدي در جريان تبليغي امامان گشود. همچنين در اين فصل، به نقش زنان، به عنوان نيمي از اعضاي جامعه بشري، و جايگاه آنان در حوزۀ تبليغ اشاره شده است.
بسترهاي تبليغي ائمه(ع) اعم از شرايط مبلغ و محتواي تبليغ كه طبيعتاً ميزان تأثيرگذاري پيام با وجود آنها افزايش يافته و اصل تبليغ با آنها معنا پيدا ميكند، ديگر زاويۀ بحث است كه فصل چهارم كتاب به آن اختصاص داده شده است.
ابزار تبليغي، اعم از ابزار معنوي و مادي، از قبيل دعا، عزاداري، وصيت، ودايع و صحيفه و ديگر موارد در فصل پنجم جاگرفته و بيان شده است كه براي راهنمايي مردم، عمليات كليشهاي و قالبي به تنهايي كارگر نيست، بلكه لازم است مبلّغ، با به كارگيري ابزارها و نيز فراهم كردن زمينهها، تبليغي مبتني بر ساز و كار علمي عرضه نمايد.
آخرين بخش كتاب كه به منزلۀ نتيجۀ مباحث پيشگفته است، به چگونگي استفاده از شيوههاي تبليغي ائمه(ع) در عصر كنوني ميپردازد و به تعبير ديگر، به اين پرسش ميپردازد كه چگونه ميتوان در دنياي كنوني كه عصر تكنولوژي و با اندكي اغراق، عصر انفجار اطلاعات و پيشرفتهاي خيره كننده است، از آن شيوهها بهره برد و به عنوان روشهايي كارساز از آنها سود جست؟
يادآوري اين نكته ضروري مينمايد كه فضاي سياسي حاكم بر عصر ائمه(ع) و فشارهايي كه از هر سو بر پيشوايان و انديشهگران روا داشته ميشد، از يك سو بسيار از زمينهها و فرصتهاي فعاليت و تلاش را از ميان ميبرد و از ديگر سو، از انعكاس و اشاعۀ كارهاي انجام شده مانع ميگرديد؛ به همين جهت، سيرۀ تبليغي امامان، آن گونه كه بايسته و شايسته بود، در تاريخ تبلور نيافته است، تا آن جا كه در خصوص فعاليتهاي تبليغي بيشتر ائمه(ع) حداقل اخبار در دسترس پژوهشگران كنوني قرار دارد؛ هرچند اين اندك، خود كارسازي به سزايي دارد.
براي چنين كار سترگي، به ويژه از آن جهت كه بخواهد الگويي براي زمانۀ كنوني به شمار رود، بي گمان، كوششها و سختيهاي بسياري لازم مينمايد؛ بدين جهت، مطالعۀ منابع، و تحقيق در آنها و نيز مراجعه به پژوهشهاي انجام يافته آغازين كاري است كه بايد صورت گيرد و سپس طبقهبندي و قراردادنشان در جايگاه مناسب و به دنبال آن، بررسي و تحليل آنها كارهاي بعدي است. اين نوشتار، كوشيده است تا چنين ويژگيها را در خود جاي دهد و محصولي درخور عرضه كند.
منابع به كار رفته در اين نوشتار، گذشته از كتابهاي روايي و حديثي، تاريخي و سيرهاي، منابع عمومي و مطالعات نوين است كه چشمانداز تأليف را تمايزي ويژه ميبخشد. در اين ميان، كتاب «التبليغ في الكتاب و السنة» اثر محقق توانا جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاي محمدي ريشهري، شايسته يادكرد است؛ اين كتاب در جاهاي مختلفي، به ويژه در عنوانيابيها و رويكردها مورد استفادۀ مؤلفان قرار گرفته است.
انتهای پیام
منبع: پايگاه اطلاع رساني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي(ايسكا)