چکیده
هرچند تجزیه جهان اسلام نتیجه تعامل عوامل داخلی و خارجی است، اما بر نقش عوامل داخلی تأکید می شود. استعمارگران با استفاده از زمینه های داخلی و چالش های قومی – زبانی و از طریق ایجاد بحران های سیاسی – اجتماعی، برای تداوم و بسط سلطه، جهان اسلام را تجزیه کردند.
از عوامل داخلی تجزیه جهان اسلام در بخش سیاسی – نظامی می توان از رقابت های داخلی مسلمانان در جریان های اصلاح و احیاء، شیفتگی نخبگان سیاسی به غرب، از خود باختگی آنان و جدایی طلبی شریف حسین و هم چنین آل سعود که با نیروی وهابیت و دخالت انگلیس در جدایی بخش عرب زبان از خاک عثمانی مدتها در تلاش بودند، نام برد. در بخش فرهنگی – مذهبی، تجزیه جهان اسلام در اثر مخدوش شدن وفاق اجتماعی، ناآگاهی توده مردم، خطا در آسیب شناسی مسأله جدایی دین از سیاست و تعصب مذهبی ناشی از انسداد باب اجتماهد در میان اهل سنت و اختلاف مذهبی میان صفویه و عثمانی بوده است. در قسمت اقتصادی نیز ظهور تجارت دریایی غرب با شرق و پذیرش قراردادهای تحمیلی از جانب حکام مسلمان سبب تجزیه جهان اسلام شده است.
از نظر عوامل خارجی، تجزیه هند که قبل از ورود استعمارگران در استیلای مسلمانان بود، با استفاده انگلیس از عوامل داخلی اجتماعی، اداری، حقوقی و سیاسی صورت گرفته است. هم چنین از نظر سیاسی – نظامی، ترس قدرت های استعماری از اتحاد مسلمین در قالب امپراطوی عثمانی و ناسیونالیزم برخاسته از تحولات اروپا که به شدت مفهوم امت اسلامی را به چالش کشید، در تجزیه جهان اسلام تأثیر داشتند. به لحاظ فرهنگی – مذهبی، استعمار با آلت دست قراردادن مسیحیان عرب، در اجرای توطئه و هم چنین دیگر نقشه های کلیسا، در تجزیه و نابودی یکپارچگی جهان اسلام نقش داشتند. در بعد خارجی، شکست اصلاحات در دوره تنظیمات در عثمانی که از نظر شکل گیری اندیشه و نیز مفاد و مواد اجرایی آن وارداتی بود، تقسیم کار ناعادلانه بین المللی و تجارت جهانی، عوامل اقتصادی تجزیه جهان اسلام را فراهم کرد.
از مهمترین پیامدهای داخلی تجزیه جهان اسلام از نظر سیاسی، پدید آمدن کانون های بحران پایدار در جهان اسلام، دشمنی و عدم انسجام، تغییر شکل جوامع اسلامی و ناسیونالیزم افراطی و مدرن است. از نظر فرهنگی کاهش حوزه نفوذ و تقسیم زبان فارسی به سه لهجه و کاهش تأثیر مفاخر و چهره های ماندگار جهان اسلام و از پیامدهای اقتصادی داخلی تجزیه جهان اسلامی نیز می توان از به وجود آمدن آرمان انسجام و بازار مشترک اسلامی، وابستگی اقتصادی کشورهای اسلامی به غرب، ناکارآمدی امکانات و تک محصولی شدن اقتصاد این کشور ها را نام برد.
از نگاه خارجی جهان اسلام در انفعال کامل به سر می برد؛ به گونه ای که هیچگونه نقش مؤثری در تجارت و اقتصاد جهانی و تصمیمات بین المللی ندارد و از طرفی مورد تهاجم همه جانبه فرهنگی بوده و هست، تهاجمی که زمینه ساز سلطه سیاسی و اقتصادی غرب بر جهان اسلام است.