چکیده
از قرن هیجدهم میلادی که تهاجم نظامی و فرهنگی استعمارگران غربی به کشورهای اسلامی شدت گرفت، ضعف ها و نابسامانی های داخلی جوامع اسلامی از جمله ایران و افغانستان به تدریج آشکار گردید. به دنبال آشکار شدن ضعف های داخلی برخی از نخبگان فکری، سیاسی و دیوانسالاران نظام به فکر تغییر و نوسازی در نظام آموزشی و سیاسی جوامعشان افتادند. از آن جا که مسائل، مشکلات، و کاستی های دو کشور همسایه و مسلمان شباهت زیادی با یک دیگر داشت، راهکارها و برنامه های نظری و عملی دو کشور و متفکران آنها بسیار نزدیک به هم می نمود.
در فصل اول پس از بررسی مفاهیم اصلی و ضروری پژوهش همچون بررسی تطبیقی، مدرنیزاسیون، نوسازی سیاسی، مشروطیت، پارلمان، قانون اساسی و … به بررسی مکتب نوسازی پرداخته شده است، مبانی تئوریک مکتب نوسازی و انتقادهای وارده بر آن مورد مطالعه قرار گرفته است و سپس به نوسازی برآمده از دورن جوامع غیر غربی به عنوان مهمترین الگوی نوسازی در جهان سوم اشاره شده است و در آخر رهیافت مقایسهای به عنوان الگوی تحلیل و مطالعه در این پژوهش تعیین شده است.
در فصل دوم سیر تاریخی نوسازی آموزشی در ایران و افغانستان مورد مطالعه قرار گرفته است، در این فصل تلاش شده است تا بر طبق الگوی تحلیل مراحل مختلف نوسازی آموزشی و گام های اصلاحطلبانه که در جهت توسعه نظام آموزشی در دو کشور ایران و افغانستان برداشته شده است به دقت گزارش و توصیف گردد.
در فصل سوم سیر تاریخی نوسازی سیاسی در دو کشور ایران و افغانستان بررسی شده است. برای سهولت در مطالعه اقدامات اصلاحطلبانه که در جهت توسعه سیاسی در دو کشور صورت گرفته است به دورههای مشخص و قابل مطالعه همچون قبل از مشروطه، دوره مشروطه و بعداز مشروطه تقسیم شده و به این ترتیب اصلاحات انجام شده در هر دور به صورت دقیق مورد مطالعه قرار گرفته است. محورهای مشترک برای مطالعه عبارت بودند از نوسازی و قانون، انقلاب مشروطه، پارلمان، قانون اساسی، نظام مدرن و مطلقه.
در فصل چهارم، با توجه به چهارچوب نظری به بررسی، مقایسه و تحلیل تفاوتهای نوسازی آموزشی و سیاسی در ایران و افغانستان پرداخته شده است. علل عدم موفقیت اصلاحات آموزشی در افغانستان در مقایسه با ایران تحلیل و بیان شده است و در ادامه ضمن تحلیل سرانجام نوسازی سیاسی در ایران و افغانستان، علل شکست اصلاحات در دو کشور تحلیل شده است و در نهایت نیز این فصل با یک جمعبندی کلی و نتیجهگیری نهایی به پایان رسیده است.
واژگان کلیدی: افغانستان، ایدئولوژی آموزشی، ایران، مدرن گری.