چکیده
دانش فقه به دلیل ارتباط مستقیم با زندگی انسان و نقش و تأثیر آن بر روابط فردی و اجتماعی، نسبت به علوم دیگر کاربردیتر است. این امر بررسی فقه را از جنبههای مختلف ضروریتر مینمایند.
یکی از این جنبهها نگاه تاریخی به این علم و تطور آن در بستر تاریخ است؛ هم از آن جهت که فقه در تعامل با تاریخ است، و هم از آن روی که باید به تاریخ به عنوان بستر صدور روایات و فضای صدور احکام توجه کرد.
این رساله در پی پاسخ به این سؤال است که فقه در تعامل خود با تاریخ، چگونه شکل گرفته و در این شکل گرفتن، چه اندازه فهم تاریخی، میتواند به فهم فقهی ما کمک کند؟ فرضیه آن است که چون فقه مسلمانان در بستر تاریخ شکل گرفته، مسائل و رویدادهای مختلف تاریخی بر آن تأثیر گذاشته، چنان که فقه نیز متقابلا روی تحولات تاریخی تأثیر گذاشته است.
در نتیجه، فرض ما بر این پایه است که برای بهتر فهمیدن فقه، می توانیم دست به دامان تاریخ شویم و در بررسی سیر تاریخ اسلام، آن مقدار از فقه را که در حال تعامل با واقعیات جامعه و رویدادها و حل و فصل مسائل بوده، بهتر درک کنیم.
آنچه در این رساله به آن پرداخته شده این است که چه بخش هایی از تاریخ می تواند ما را در روشن کردن تطور فقه، تغییر فتاوا، اجتهادهای مختلف مذاهب و روسای آنها، کمک کند. ما در چند زمینه، بحث کرده و در باره بهره مندی فقه، از الف: موارد تاریخی، ب: وقایع تاریخی، ج: بستر تاریخی، و د: روش تاریخی سخن گفتهایم. روشنترین بخش در این مورد، بحث از زمینه صدور روایات فقهی است که در ارتباط و در دل تحولات تاریخی و با پرسشها و ابهامهایی که مؤمنان داشتهاند، شکل گرفته است.
واژگان کلیدی: فقه، تاریخ.