چکيده: در اين نوشتار به نقش حادثه ي عاشورا در القاي پيامها پرداخته شده و پيامدهاي آن نيز مورد بررسي قرار گرفته است. در بخش پيامها، چندين پيام سترگ تاريخي ارزيابي و تبيين گرديده است؛ همچون شهامت حسيني، ايثار حسيني، صبر حسين بن علي و ياران، اندرزهاي مهم تاريخي، اصلاحاتي که انجام گرديده و لطفي که امام حسين در ضمن اين حماسه به مسلمانان و ياران خود داشته، گونه ي نمازي که آن حضرت اقامه کرده و خلوصي که از خود نشان داده و ارزشهايي که آفريده و رسالتمداري آن انسان پاک و آزاده و الگو، همه جزو پيامهاي عاشورا مي باشند. در بخش پيامدها نيز، چند پيامد سترگ را اشاره نموده است، همچون الهام آفريني نهضت بزرگ حسيني، احياي شريعت که پس از دورهاي رخوت و سستي و عقب ماندگي حاصل شده، انقراض سلسله و دودمان اموي و لزوم اصلاحات مهم تاريخي در همهي زمانها و مکانها که در نتيجه ي آن انقلاب هاي تاريخي فراواني رقم خورده است.
همچون انقلاب توابين، انقلاب سادات مدينه، انقلاب مختار، انقلاب بطرف مغيره، و… امام حسين، همچنين اسلام شيعي را به خوبي بارور ساختند و همايشهاي مکرر و ماندگاري را از خود براي هميشه به جاي گذاشتند و بدينسان در جنبهي پيامها و پيامدها، اين نهضت سر آمد همهي نهضتهاي بزرگ تاريخي است و از اين رو الهام بخش همهي نهضتها و حرکتهاي شکوهمند است.
نهضت حسيني يگانه حماسهاي است که تاريخ را متحوّل و مرزهاي حق و باطل را تبيين کرده است. اين نهضت در زمانهاي آغاز شد که آموزهها و تعاليم اسلامي وارونه معرفي ميشد و جامعهي ديني در مسير انحراف از اهداف و زير سازهاي خود گرفتار آمده بود و به تدريج به دورهي جاهليّت پيشين سوق داده ميشد و با اشرافي گري و تجمل خواهي از آرمان خود فاصله ميگرفت و زمينه را براي حکومت ناصالحان و منافقان که در قيافهي مسلماني درآمده بودند، فراهم ميآورد.
در چنين جامعهاي امام حسين عليهالسلام نماد ارزشهاي خاموش گرديد و فرياد در گلو مانده اسلام شد و عَلم اصلاحات را برافراشت.
حقيقت اين است که نهضت عاشورا هر چند در زمان و مکاني محدود انجام شد، اما شعاع تاثير گذاري آن دنياي اسلام را فرا گرفت و به نمادي آرماني براي آزادي خواهان حقيقت طلب تبديل گشت و معيار عزت و سعادت مندي گرديد.
الف) پيامها
در مجموعهي نهضت عاشورا آموزههاي زيادي است که هر فراز آن ميتواند چراغي فراروي نخبگان امروز باشد. در اين مجال کوشيدهايم ـ در حد اختصار ـ پارهاي از اين پيامها را گزارش کنيم.
1) شهامت حسيني
شهامت از الفباي حماسهي حسيني است. ترس و بزدلي در پيشگاه اين نهضت زبون است.
در دورهي زندگي حضرت، به ويژه در حرکت شکوهمند عاشورايي سخن و حرکتي که رنگ مايهي هراس و خوف داشته باشد وجود ندارد، صلابت و استواري امام، به گونهاي است که کارگزاران اموي و حتي عناصر به اصطلاح خيرخواه، در مقابل عظمت آن کوچک و از درک آن ناتوانند. گو اينکه پاسخهاي صريح و قاطع امام بسياري را به خود استيضاحي در ميآورده است.
رفتار و سخنان امام از زماني که موضوع بيعت يزيد طرح شد تا روز عاشورا و شهادت، آهنگي همگون دارد مقايسهي سخناني که در گشايش صوري مدينه نقل شده با آنچه در حصار تنگ شهادت رسيده يکسان است، گويي همه چيز تحت الشعاع ارادهي آسماني قرار گرفته و عنصر ترس از مرگ و اسارت به زانو در آمده است.
پاسخ قاطع امام به دو برادرش محمد حنفيه1 و محمد اطرف2 وامّ سلمه3 که از سر دلسوزي، امام را از حرکت منصرف ميکردند و اخبار رسيده از پيامبر صلياللهعليهوآله و امام علي عليهالسلام را در مخاطرهآميز بودن حرکت نقل مينمودند، گوياي همين موضوع است.
امام در مقابل اصرار بيش از حد برادرش محمد حنفيه تصريح ميکند که:
يا اخي لو لم يکن في الدنيا ملجا و لامأوي لما بايعت يزيدبن معاويه4و در آخرين نامهاي که از کربلا براي ايشان و افراد قبيلهي بني هاشم فرستاد نوشت:
گويا دنيايي وجود نداشته، آنچنان که آخرت پايدار است.5
اين اصل که الفباي ايجاد تحوّل در جامعه است، فراز برجستهي نهضت حسيني است که آزادگان جهان را با شهامت و دلير مردي آشنا مينمايد و از ترديد و تذبذب در انتخاب هدف پرهيز ميدهد.
2) ايثار حسيني
گذشتن از دلخوشيهاي زندگي و نه گفتن به تعلقات آن و خانه و شهر را به نشانهي دفاع از دين و اعتراض اصلاحگرانه ترک کردن، چيزي نيست که بتوان بي راحتي از کنار آن گذشت. به استقبال مرگ رفتن و همه چيز را در خدمت احياي دين گرفتن معيار خلوص حرکتهاي آسماني است و اين پيامي است که امام حسين عليهالسلام در حرکت تاريخي خود آن را جاودانه ساخت.
امام حسين در راهي که پيش گرفته بود از همه چيز خود گذشت و با مدينه و خاطرات شيرين آن وداع کرد6
امام در جاي جاي سخنان خويش اصلاح گران را به ايثار گري و دست شستن از مطامع و خوشيهاي زندگي فرا ميخواند و نسبت به گرفتار آمدن ايشان در چنگال دلخوشيهاي زود پاي دنيا هشدار ميدهد. امام در شامگاه اقامت خود در مکه، شيعيان و نزديکان را به حضور ميطلبد و ايشان را به ايثار و فداکاري براي احياي دين خدا دعوت ميکند و رسما فرجام اين اصلاحات ناگزير را شهادت خود و يارانش اعلام ميکند:
من کان باذلاً فينا مهجته و موطّنا علي لقاء اللّه نفسه فلير حل معنا فانّي راحل مصبحا ان شاء اللّه.7
3) صبر حسين
تاريخ کسي را همانند حسين عليهالسلام نميشناسد. او آموزگار صبر و شکيبايي است. کسي نميتواند مظلوميت او را درک کند و ژرفاي مصيبت او را بيابد. آيا کسي ميتوانست در مقابل اين طوفان شکننده استوار بماند؟
در مکتب امام پايداري در مقابل مصيبتهايي که در طبيعت حرکتهاي اثرگذار نهفته است، جاودانگي است و در اين آموزه تحمل تلخکاميها وقتي با ايمان به خدا همراه باشد نه تنها سخت نيست که ميسور و گواراست.
امام وقتي بيدفاعترين عضو کاروانخود ـ علي اصغر (س) ـ را به خون آغشته مييابد، اين گونه خود را تسکين ميدهد که:
هون عليّ مانزل بي انّه بعين اللّه8
و در واپسين لحظات حيات با خداي خويش نجوا ميکند:
صبرا علي قضائک يا ربّ9
امام در دهمين روز نهضت و در آستانهي سپردن رهبري به زينب کبري به وي چنين تعليم ميدهد:
يا اختاه تعزّي بعزاء اللّه و اعلمي انّ اهل الارض يموتون و اهل السماء لايبقون و انّ کل شيء هالک الاوجه اللّه الذي خلق الارض بقدرته10
4) اندرز حسيني
در شقاوت و ناکاميهاي معنوي آدمي عوامل متعددي مؤثرند. پارهاي از آنها ملموس و برخي ظريف و به ظاهر نامحسوسند. يکي از عواملي که در انحراف آدمي مؤثر است، بي مبالاتي در مسائل معيشتي و ناپرهيزي در مشروعيّت هزينههاي زندگي است و همين خود ريشه بسياري از انحرفات بزرگ اجتماعي واقع ميشود و قادر است جامعهاي بزرگ را در سراشيب سقوط قرار دهد. شکم پرستي و اسير سفرههاي رنگين شدن و ناپرهيزي در مسائل معيشتي يکي از عوامل ناکامي مردم کوفه در همراهي با نهضت حسيني گرديد و شرافت را از ايشان ستاند و نفسشان را از کرامت انساني تهي ساخت.
اين موضوع به ظاهر کوچک سرانجام سران کوفه را علي رغم درک حضور امام علي عليهالسلام و دعوت رسمي از حسين بن علي عليهالسلام در آزمون دنيا و آخرت مردود نمود. لقمههاي شيرين بي زحمت و هداياي نامشروع حکومتي، دل سران قبايل را از جذب شدن در آفتاب معنويت محروم ساخت و ايشان را در مصاف با عقايد خويش قرار داد. امام علل مخالفت مردم کوفه و عناد آنان را چنين افشا ميکند:
قد انخزلت عطياتهم عن الحرام و ملئت بطونهم عن الحرام فطبع اللّه علي قلوبکم11
و البته که اين هشدار مرز و زمان نميشناسد و نسلي خاص را در بر نميگيرد، بلکه در ابديت زندگيهاي بشري در عاشوراي سال 61 هجري و عاشوراهاي انتخاب مرزهاي حق و باطل، سرنوشت سازترين تعليم و آموزهي حسيني است.
5) اصلاح حسيني
در يک نگاه کلي ميتوان عصارهي حرکت امام را در احيا دو اصل امر به معروف و نهي از منکر دانست. اين دو که گاه به صراحت و يا به صورت ضمني در سخنان، نامهها و محاورات امام آمده است گوياي اهميّت و جايگاه ويژهي آن در نهضت عاشوراست. انحراف اسلام از مسير اصلي ـ تحريف و بدعت گذاري ـ عدم اجراي قوانين الهي، دلبستگيهاي دنيوي عوام و تفاخر و تکاثر خواص و دهها مورد از اين قبيل موجب شده بود که احياي اين دو فريضه ضرورتي اجتنابناپذير بيابد.
امام در مقابل ذهنيت برخي که استنکاف از بيعت با يزيد را عامل حرکت امام ميانگاشتند، با صراحت اعلام ميکنند:
اگر ايشان از تقاضاي بيعت من صرف نظر کنند باز هم آرام نمينشينم، زيرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بيعت با يزيد نيست که با سکوت آنان من نيز سکوت کنم، بلکه وجود يزيد و خاندان وي موجب ظلم و شيوع فساد و تغيير در احکام است و اين وظيفهي من است که در راه اصلاح اين مفاسد با امر به معروف و نهي از منکر بپاخيزم.12
و اين هدف از روز نخست حرکت تا روز آخر و واپسين لحظات در روح نهضت حسيني متجلي است در فرازي از زيارت مقدسه خطاب به امام عليهالسلام ميگوئيم:
اشهد انّک قداقمت الصلوة و اتيت الزکوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر.
6) لطف حسيني
امام کانون رحمت الهي و حجّت خداوند است. او با همهي بيحرمتي و عهد شکنياي که از مسلمانان ديد، دمي از خير خواهي و نُصح ايشان دست نکشيد. امام در مدينه نماد مهرورزي و حلقهي وصل و نقطهي عطف مسلمانان و ياران رسول اللّه بود و در مسير هجرت بيدارگر خويش نيز دمي از تبيين خير و صلاح امت و ارشاد ايشان باز نماند.
در منزل بني مقاتل وقتي عبيد اللّه بن حر جعفي13 با امام هم منزل شد و از تشرف به حضور حضرت امتناع کرد، امام پس از آگاهي از اين جريان شخصا ايشان را ملاقات، نصيحت استمالت و خير خواهي کرد و به رغم سابقهي تاريک وي به او وعدهي آمرزش گناه داد؛ هر چند او نيز همچون بسياري ديگر لياقت همراهي را نيافت و نادم زيست و مرد.14
امام خود بارها سران لشکر کوفه را به نام نصيحت کرد و حتي ابن سعد، سرکردهي سپاه، را چندين بار اندرز و هشدار داد.15
7) نماز حسيني
امام روز پنجشنبه، نهم محرم، برادرش عباس را به سوي لشکر ابن سعد فرستاد تا از دشمن براي يک شب براي دعا، نيايش و تلاوت قرآن مهلت طلب کند.16
در ظهر فرداي آن روز هم با يادآوري ابوثمامهي صائدي17 به رغم مخالفت، زير باران تير و نيزهي دشمن به نماز ايستاد و وفاداري خود و يارانش18 را در آخرين لحظههاي حيات به اثبات رسانيد و تاريخيترين دفاع را از نماز به نمايش گذاشت، چرا که نماز در تعاليم حسيني معني بخش و تحوّل آفرين است.19
8) خلوص حسيني
بر اساس مستندات تاريخي، امام حرکت خود را از جوار مضجع مبارک پيامبر با اين نيايش آغاز کرد:
اللهم انّي احبّ المعروف و انکر المنکر و انا اسالک يا ذالجلال و الاکرام بحق القبر و من فيه الااخترت بي ما هولک رضا ولرسولک رضا.20
و آخرين فراز آن را با اين جمله به پايان برد:
الهي صبرا علي قضائک يا ربّ لا اله سواک يا غياث المستغيثين.21
اين دو مناجات اگر چه در دو موقعيّت خاص به آستان الهي انجام شده است، اما در يک مدار و مبتني بر يک هدف مبناي حرکت امام را تشکيل ميدهند. اين شيوه نشان از اين حقيقت است که امام رضايت الهي را مبناي حرکت خود و معيار سنجش قيامها و خيزشهاي انقلابي در جهان ميداند. در آموزهي حسيني وقتي رضايت الهي شناسنامهي حرکتهاي اصلاح گرايانه شد، نهضت با وجود تلخکاميهاي ظاهري، گوارا ميشود و به جاودانگي ميپيوندد.
9) ارزشهاي حسيني
کاروان حسيني آينه همدلي و يکرنگي است. در اين کاروان بر خلاف کاروان يزيدي که کمي آن سوتر خيمه زده است کسي به گذشتههاي طبقاتي نميانديشد، بر خود نميبالد و يا خود را به خاطر رنگ، قد و خانواده کم نميگيرد. ملاک در کاروان حسيني ارزشهاي انساني است. خيمه گاه حسيني هم جوان دارد و هم پير، هم صحابي پيامبر و علي دارد و هم کودک ونوجوان و جوان، سياه دارد و سفيد امّا اين همه رنگي ندارد گو اينکه امام ميخواهد سنّت پيامبر را در نفي نژاد و تبعيض احياء کند.
جون بن حري که عمري در جوار امام زندگي کرده است وقتي با اصرار و سماجت به امام عرض ميکند: لا و اللّه لاافارقکم حتي يختلط هذ الدّم الاسود مع دمائکم.
امام براي ايشان چنين دعا ميکند: اللهم بيّض وجهه و طيِّبْ ريحَهْ و احشره مع الابرار و عرِّف بينه وبين محمّد و ال محمد.22
10) رسالت حسيني
دين در آموزهي امام حسين عليهالسلام از همه چيز مهمتر است. حساسيّت در مقابل سرنوشت دين هيچ ملاحظاتي را بر نميتابد و هيچ اما و اگري را نميپذيرد.
امام در روز دوم محرم پس از توقف کوتاه در ميان ياران و خاندان خويش قرار گرفت و مراتب نگراني خود را پيرامون سرنوشت دين و ارزشهاي ديني و نيز رسالت مسلمانان چنين ابراز داشت:
پيش آمد ما همين است که ميبينيد. اوضاع زمان تغيير کرده، زشتيها آشکار شده و فضيلتها و ارزشها از محيط ما رخت بسته است. از فضائل انساني جز اندکي (چون ماندهي ته ظرف) بيشتر نمانده است. مردم در زندگي ننگين و ذلت باري به سر ميبرند. شايسته است در چنين محيط ننگين شخص با ايمان و با فضيلت فداکاري و جانبازي کند و به سوي فيض ديدار پروردگار بشتابد مردم بردههاي دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان ميباشد. حمايت و پشتيباني آنها از دين تا آنجاست که زندگيشان در رفاه است.23
ب) پيامدها
نهضت امام حسين همان گونه که پيشتر اشاره داشتيم هر چند در مقطع زماني و مکاني محدود انجام گرفت و اگر چه نيم روزي در بياباني دور از آبادي به وقوع پيوست، امّا پيامدهاي زيادي را پديد آورد شايد کسي گمان نميکرد که پيامد اين کاروان کوچک به اين ميزان بزرگ و گسترده باشد. آيا نخبگان سياسي و اجتماعي وقت از اين پايگاه اطلاعي نداشتند و يا اين نهضت را در رديف هزاران پيش آمدي که در بستر تاريخ غبار فراموشي ميگيرد قلمداد ميکردند.
بي شک جامعهاي که اين حرکت در آنپديد آمده است را بايد جامعهاي برده ناميد و نخبگان آن را عناصري مسخ شده و بي هويت. آيا به چنين جامعهاي که روح زندگي از آن ستانده شده و به کالبدي تهي از چراهاي انساني تبديل گشته است جز اين ميتوان نام داد؟
سؤال اين است که در سال 61 هجري کسي درد دين نداشته و يا اين مخاطرات ديني را جدي نميگرفته است و يا امام ـ العياذ باللّه ـ تکليف کسي را در آن وانفساي دين ستيزي باز نگفته بوده است و يا حرکت کاروان اصلاحات به حدي گمنامانه و سريع بوده که کسي را از خواب نوشين بيدار نساخته است؟!
منبعي تاريخي که وضعيت اجتماعي و چند و چون زندگي خواص جامعه را از اين منظر آشکار نمايد نداريم، اما بر اين باوريم که صدها چهرهي تأثيرگذار با سابقهي التزام منبر پيامبر صلياللهعليهوآله و علي عليهالسلام و دهها هزار مسلمان در هنگام شکلگيري اين جريان در مدينه و مکه زندگي ميکردهاند، اما آنچه هست اين است که اين مسلمانان مدّعي در پستوهاي ترس خزيده و روزگار را به مصلحت خلاف جريان عقيده و وجدان خود ميگذراندهاند.
وقتي امام غريبانه به قبر پيامبر صلياللهعليهوآله پناه ميبرد و بر ايشان از مسلمانان شکوه ميکند،24 کسي بر خود نميگيرد و در هنگام وداع با مدينه جز انگشت شماري از خويشان و نزديکان با وي همدردي نميکند. آيا اين تراژدي مصلحت انديشانهي خواص نشان از مظلوميت امام حسين عليهالسلام و بي تفاوتي آنها نسبت به سرنوشت دين نيست؟!
به هر تقدير پيامدهاي اين نهضت مقدس از فرازهاي جاودانهي تاريخ اسلام است که در اين بخش به مواردي از آن به اجمال اشاره ميکنيم.
1) امام حسين عليهالسلام و احياي اسلام
به شهادت تاريخ اگر امام و يارانش براي احياي دين قيام نميکردند و خود را در آن وانفساي بدعت و دين ستيزي و نيز قلب واقعيتهاي اسلامي فداي اصلاح و ابقاي اسلام نميکردند، اثري از تعاليم ارزشمند دين نميماند. از اين روي به جرئت ميتوان ادعا کرد و آراء و ديدگاههاي انديشمندان گروههاي مختلف اسلامي را به شهادت گرفت که ماندگاري اسلام و تعاليم ديرپاي محمدي وامدار جانفشاني امام حسين عليهالسلام است.25 آيا اين حديث متواتر که در منابع اهل سنّت و اماميّه از پيامبر صلياللهعليهوآله رسيده است که: «حسين منيّ وانا من حسين» تفسيري جز اين دارد؟ آيا اين سخن و احاديث بسياري که از پيامبر صلياللهعليهوآله در خصوص عظمت و منزلت حسين بن علي رسيده است جز بيان همانندي بعثت (= ظهور اسلام) و عاشورا (= احياي اسلام) است؟!
احياي دين يکي از پيامدهاي مسلّم نهضت حسين است. به قول سيد جمال اسد آبادي اسلام محمدي «الوجود و الحدوث» است و حسين «البقاء و الاستمرار».
2) امام حسين و انقراض سلسلهي اموي
يزيد فرزند معاويه و نوهي ابوسفيان است. مصلحت انديشيها و ابن الوقت بودنهاي ابوسفيان و شراب خواريها و خوشگذرانيهاي دور از جماعت معاويه، همه در يزيد مرده است.
يزيد بر خلاف معاويه کسي نبود که بتواند زن بارگي، شراب خواري و بوزينه بازي خود را پنهان کند. او همهي اين مفاسد را نه در خفا که آشکارا مرتکب ميشد.
امام در جلسهاي در پاسخ پيشنهاد بيعت وليد بن عتبه ـ استاندار وقت ـ يزيد را اين گونه معرفي ميکند:
يزيد رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحترمه معلن بالفسق و مثلي لايباع مثله.26
يزيد از ديدگاه فِرق و در گزارش تمامي مورخين فاسق و فاسد معرفي شده است. ابن حماد حنبلي27 و ابن جوزي28 و ديگران يزيد را عنصري فاسد و فاسق گزارش کردهاند. خاندان بني اميه به خصوص ابوسفيان و زنش (هند) و خواهرش (حمالة الحطب) و پسرانش (حنظله، يزيد و معاويه)، پدرزنش (عتبه)، عموي زنش (شيبه)، برادر زنش (وليد)، پسرعمويش (حکم و مروان) و نوهاش (يزيد) دمي از توطئه و خيانت عليه اسلام و مسلمانان غافل نبودند.29 ابوسفيان بزرگترين آرزويش را بازگشت دوباره به جاهليّت ميدانست و در اين راه از اجراي هر تاکتيکي رويگردان نبود. تلاش ايشان در نفوذ به بدنهي حکومت در دروهي خلافت شيخين و به خصوص عثمان و تظاهر به دوستي و بيعت با علي30 و آخرالامر طرح خون خواهي عثمان و علم کردن پيراهن خونين وي از اين جمله است.
معاويه در ادامه همين سناريو خود را پادشاه ميانگارد و با طرح اخذ بيعت براي يزيد وي را واجب الاطاعه معرفي مينمايد و در برابر مخالفت عاشيه با زمامداري يزيد به وي ميگويد:
اِنّ امر يزيد قضاء من القضاء وليس للعباد الخيرة من امرهم31
به هر تقدير اين نزاع عميق اما پنهان و منافقانه بدون کمترين مزاحمت و اعتراضي ميرفت تا به زعم کاخ نشينان شام به حذف يا استحالهي اسلام منجر شود، امّا با قيام امام نه تنها چنين نشد، بلکه دودمان بني اميه منقرض گرديد و ارکان حکومت آنها پس از شهادت امام و بر اساس پيش بينيهاي حضرت از هم پاشيد.3233
3) امام حسين و اصلاحات
روحيهي نخوت و بيتفاوتي، جامعهي مسلمانان را در سکوت مرگ بار فرو برده و زمينه را براي هرگونه جنايتي فراهم ساخته بود. تبعيض نژادي، تکاثر، رياکاري، فاصلهي طبقاتي و… که در قالب تظاهر ديني انجام ميگرفت فرصت را براي تحريف دين و حرمت شکني مسلمانان فراهم و اجراي طرح بني اميه را در ظهور فرهنگ جاهلي مهيا ساخته بود بر اساس مدارک و مستندات تاريخي، اين روند که در سايهي همين بيتفاوتيها حاصل آمده بود، وضع را به جايي رسانده بود که حکومت با سلب اختيار از مسلمانان، لجام گسيخته به تحکّم و تحقير مسلمانان مبادرت و هر نوع اعتراض و تمردي را سرکوب ميکرد.34 امام حسين در پاسخ همين نياز علم اصلاحات را برافراشت35 و مسلمانان جامعه را به بيداري و بازگشت به اصالتهاي خود صلا داد.
اين قيام هر چند در ظاهر شکست خورد و به اسارت حرم پيامبر منجر شد، ولي سرانجام به بيداري مسلمانان از غفلت و بي تفاوتي انجاميد و بذر نفرت عمومي و خشم آشکار از خاندان بني اميه نيز در سايهي همين اصلاحات ريخته شد. عبد اللّه بن همام ميگويد:
خشينا الغيظ حتي لوشربنا دماء بني اميّه مارونيا
پرفسور ادوارد معتقد است، گروه شيعه يا طرفداران امام علي، به اندازهي کافي هيجان و از خود گذشتگي نداشتند، اما پس از رخداد کربلا کار دگرگون شد و چنان گشت که نسبت به رنج خطر و حتي مرگ بي اعتنا شدند.36
مردم با اقتدا و تأسي به امام حسين، به عنوان يک عنصر عزت آفرين و نجات بخش، در مقابل حکومت جور ايستادند. اين تحول فکري، سرآغاز قيامهاي مسلمانان در قالب توابين و مختار گرديد و رنگ خون خواهي به خود گرفت و بسياري از سرگردگان لشکر ابن سعد را به هلاکت رسانيد.37
4) امام حسين و قيامهاي خونين
تأثير قيام امام حسين بر حرکتهاي انقلابي پس از خود از جمله پيامدهاي روشن تاريخي قيام است. اين نهضت که سرچشمهي قيامهاي پس از سال 61 هجري بوده است، با قيام توابين به رهبري سليمان بن صرد خزاعي در کوفه آغاز و در مسير خود انقلابهاي زيادي را پديد آورد. نقطهاي که اين انقلابها را به هم مرتبط ميکرد، همان اهدافي بود که در قيام حسيني وجود داشت و در محاورات و سخنان امام آمده است و شاخصترين آن بيعت با يک رهبر انقلابي است که بتواند با تمسک به کتاب و سنت پيامبر صلياللهعليهوآله مسلمانان را رهبري کند.38 بدين سان مسلمانان ضمن تأکيد بر عدم مشروعيت سلطنت بني اميه 39،40 شعار «الرضا من ال محمد» را در اواخر دورهي اموي سرفصل قيامهاي خود نمودند.
برجستهترين قيامهايي که در محدودهي زماني سالهاي 61 تا 169 هجري ـ واپسين سالهاي حکومت اموي ـ رخ داد عبارتند از:
1) انقلاب توابين به رهبري سليمابن صرد؛
2) انقلاب سادات مدينه؛
3) انقلاب مختار؛
4) انقلاب بطرف مغيرة؛
5) انقلاب عبدالرحمن بن محمد بن اشعث؛
6) انقلاب زيدبن امام سجاد؛
7) انقلاب يحيي و عيسي بن زيد؛
8) شورش عباسيان با دستياري ابو مسلم خراساني؛
9) انقلاب ال حسن.
5) امام حسين و اسلام شيعي
هر چند مباني اصلي تشيّع که همان تمسک به امامت است در قرآن و سنّت پيامبر ريشه دارد، امّا جدايي تاريخي آن به دورهي امام حسين برمي گردد. شيعه هر چند با بهرهگيري از ميراث فکري حاصل از حکومت کوتاه امام علي به تدريج منسجم و از ساير گروههاي اسلامي جدا شد، امّا اين جدايي پس از شهادت امام حسين قطعي شد
شعارهايي که نهضت حسيني بر اساس آن نضج گرفته بود موجب شد تا صف اسلام شيعي با اسلام اموي تمايزي آشکار
بيابد. ترويج و تبليغ امويها از اسلام خود ساخته اجازه نميداد مردم با ماهيّت و حقيقت اسلام واقعي آشنا شوند و اين جدايي و انحراف در دوره خلافت يزيد به اوج خود رسيده بود. به اعتقاد نيکلسون حادثهي کربلا مايهي پشيماني و تأسف امويان شد، زيرا اين واقعه شيعيان را متحد کرد و زمينه را براي ظهور و بروز نهضت تشيع فراهم ساخت.41
6) امام حسين و همايشهاي ماندگار
همايشهاي خود جوش که همه ساله در دههي محرم و صفر و ساير مناسبتها تحت عنوان عزاداري برگزار و مردم را به صحنهي حضور سوگواري اجتماعي ميکشاند و به شناخت و تعميق اين حماسه ميانجامد، کمتر از ساير پيامدهاي اين حرکت نيست. اين عزاداريها که به خارج از مرزهاي جغرافيايي رسيده و فراتر از خط کشيهاي نژادي، زباني، سياسي و ديني رفته است، امروزه بستر حماسههاي روشنگرانه زيادي در سطح جهان شده است. جنبشهاي جهاني، حرکتهاي انقلابي و هزاران حرکت اصلاح گر و تحوّل آفرين حاصل همين همايش الهام بخش است. به قول ناپلئون بناپارت چگونه ميشود که براي بر پايي يک همايش دههاهزار کارت چاپ و با چه زحماتي به اشخاص رسانيده ميشود و سرانجام از اين تعداد هزار نفر حاضر ميشوند و کار ناتمام ميماند ولي مسلمانان و شيعيان با نصب يک پرچم سياه صدها هزار نفر را در يک محل جمع ميکنند… اين يکي از فوايد قيام امام حسين است.42
اين همايش که دلهاي زيادي را به خود معطوف ساخته، موجب شده است تا بستر مناسبي را براي خير انديشي فراهم آورد
اينها به جز وقف و نذورات و ساير عوايدي است که براي توسعهي عزاداري و ترويج معارف حسيني منظور ميشود.
پينوشتها
1. عبد اللّه بن نور الدين بحراني، مقتل عوالم، ص 54.
2. خطيب خوارزمي، مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188.
3. ر.ک: محمد صادق نجفي، سخنان حسين بن علي از مدينه تا کربلا، ص 29، به نقل از مدينه المعاجز، ص 244.
4. مقتل عوالم، ص 54.
5. محمد قولويه، کامل الزيارة، ص 75.
6. امام ـ در منزل رهيمه ـ در پاسخ مردي کوفي به نام ابوهرم که پرسيد يابن رسول اللّه صلياللهعليهوآله ما الذي اخرجک عن حرم جدّک؟ فرمود: يا ابا هرم انّ بني اميّه شتموا عرضي فصبرتُ و اخذوا مالي فصبرتُ و طلبوا دمي فهربتُ و ايم اللّه ليقتلوني فلبسهم اللّه ذلاً شاملاً، مقتل خوارزمي، 226/1.
7. ابن نما، مثير الاحزان، ص 21.
8. سيد بن طاووس، لهوف، ص 244.
9. عبدالرزاق مقرم، مقتل مقرم، ص 344.
10. شيخ مفيد، ارشاد، 2/97.
11. ر.ک: سخنان امام حسين از مدينه تا کربلا، ص 232، به نقل از مقتل خوارزمي.
12. همان.
13. وي از غارتگران و راهزنان تاريخ است و در جنگ صفيّن در معيت معاويه با علي عليهالسلام جنگيد.
14. انسان الاشراف، 173/3 و انّ عليکم ذنوبا کثيرة فهل لک من توبة تمحو بها ذنوبک.
15. مقتل خوارزمي، 245/1 ـ امام شبانه در ميان دو لشکر با عمر سعد قرار ملاقات گذاشت و به ايشان فرمود: يا بن سعد ويحک امام تتقي اللّه الذي اليه معادک و انابن من علمتَ الاتکون معي.
16. ارشاد، 240.
17. کامل ابن اثير، 29/3.
18. سعيد بن عبد اللّه و فرط کعبي در بين نماز به شهادت رسيدند.
19. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، 41/1.
20. ر.ک. مقتل و عوالم، ص 54.
21. مقتل مقرم، ص 344.
22. لهوف، 95.
23. حسن بن شعبه حراني، تحف العقول، ص 174.
24. مقتل خوارزمي، 186/1، فاشهد يا نبي اللّه انهم خذلوني و لم يحفظوني و هذه شکواي اليک .
25. لهوف ص 20، انّا للّه و انّا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذابليت الامّة براع مثل يزيد.
26. ارشاد، ص 200.
27. ابن حماد حنبلي، شدرات الذهب، 69/1.
28. ابن جوزي، تذکرة الخواص، ص 261.
29. سيره ابن هشام، 93/2.
30. کامل، 220/2 و شرح نهجالبلاغه، 7/2.
31. ابن واضح يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، 60/2.
32. علامه مهاجر عاملي، ذکري الحسين، 24/2.
مارتين ـ يکي از مستشرقين آلماني ـ ميگويد: بزرگترين غلط سياسي بني اميّه که به سبب آن اسم و رسم آنها از صفحه عالم محو گشت، کشتن امام حسين بود.
33. عبد اللّه بن همام السلولي ميگويد:
فان تاتو بر ملة او بنهية بتايعها اميرة مرسا
43. علامه مجلسي، بحارالانوار، 333/44
44. دکتر حسن ابراهيم، تاريخ سياسي اسلام، ص 352.
45. مصعب بن زبير به همسر ارجمندش دختر امام حسين عليهالسلام ميگويد: ولم يبق ابوک لابن حرّة فدرا.
46. زهري ميگويد: احدي از لشکريان ابن سعد از جنگ برنگشت جزاينکه پيش ازعذاب آخرت کشته يا با سياه رويي مردند، ر.ک: حفيدة الرسول، ص 53.
47. حسين بن علي معروف به شهيد فخ که در سال 169 هجري قيام کرد، ميگفت: ادعوکم الي الرضا من ال محمد و علي ان نعمل فيکم بکتاب اللّه و سنة نبيّه والعدل في الرعيّه و القسم بالسويّه. ر.ک: ابوالفرح اصفهاني مقاتل الطالبين، ص 378.
48. ر.ک: رسول جعفريان، تاملي در نهضت عاشورا، 244.
49. اين اصل به اين سخن پيامبر صلياللهعليهوآله اشاره دارد که امام در پاسخ به مروان حکم فرمود و لقد سمعت جدّي رسول اللّه يقول الخلافة محرمة علي ال ابي سفيان فاذا رايتم معاويه علي منبري فابقروابطنه، ر.ک: لهوف، ص 20.
50. دکتر محمد حسين جعفري، تشيّع در مسيرتاريخ، ص 261.
51. حق شناس، قيام مقدس، ص 154.
انديشه حوزه » فروردين و ارديبهشت 1382 – شماره 39
صص 58 تا 71