مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

مرکز آموزش عالی: جامعه المصطفی العالمیه – مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) – مدرسه تاریخ و ادیان

رشته: تاریخ تمدن اسلامی/ مقطع: کارشناسی ارشد

عنوان پایان نامه: عوامل انحطاط و عقب ماندگي مسلمين و راه هاي برون رفت از آن از ديدگاه امام خميني(ره)

استاد یا اساتید راهنما: دکتر محسن الويري

استاد یا اساتید مشاور: دكتر كاظم قاضي زاده

دانش پژوه: علي اكبر عالميان

تاریخ دفاع: اردبيهشت 1389 / تعداد صفحات: 328

کلید واژه ها: ندارد

 

چکیده:

امام خميني ( ره ) به عنوان مصلح بزرگ مسلمانان، همواره در صدد اصلاح و رفع چالش هاي پيش روي جهان اسلام مي انديشيد. وي خطر انحطاط و عقب ماندگي مسلمين را با تمام وجود احساس كرد و جهت رفع اين معضل گام هاي عملي برداشت. بر اين مبنا، انديشه امام نيز در جهت تبيين جامعه مطلوب، به سمت جامعه اي گرايش مي يابد كه به عنوان عالي ترين مضمون جامعه مطلوب به شمار مي آيد. اين جامعه در انديشه وي عبارت است از جامعه توحيدي. وي تشكيل اين جامعه را براي مسلمين به مثابه عالي ترين نشان تعالي مي داند چرا كه جامعه توحيدي در بردارنده تمامي عوامل تعالي بخش مي باشد و با شاكله اي كه متشكل از سه اصل مهم است يعني حاكميت خداوند و فرامين او، ايمان و اعتقاد به وحدانيت خدا و وقوع روز جزاء و رسيدن به هدف و مقصد الهي، ساختاري كاملا متعالي دارد.اين چنين جامعه اي به اعتقاد امام مطلوب ترين جامعه بشري به شمار مي آيد.

پرسش اصلی تحقیق:به نظر امام خميني(ره) مهمترين عوامل انحطاط و عقب ماندگي مسلمين چيست و راه هاي برون رفت از اين معضل كدام است؟

 فرضيه‌هاي مطرح شده عبارتند از:

1- امام خميني در تبيين عوامل انحطاط مسلمين، معتقد به برخي عوامل سياسي، فرهنگي و علمي مي باشد.

2- از ديدگاه وي راه هاي برون رفت از اين عوامل هم معلول مولفه هاي سياسي، فرهنگي و علمي مي باشد.

3 –امام، جامعه شكوفا و مطلوب اسلامي را با ذكر مولفه هايي كه همگي ريشه اي ديني دارند، تعريف مي نمايد.

به لحاظ روش تحقیقاین پژوهش توصيفي تحليلي بوده و بر اساس اسناد و مدارك تدوين يافته و هدف پژوهشي آن توصيف و گردآوری اطلاعات در این حوزه بوده است.

منابع تحقیق:در بررسي و تدوين اين رساله منابع مکتوب حضرت امام مورد كنكاش و بررسي قرار گرفته و از كتاب هاي ديگري كه در اين راستا نوشته شده نيز بهره برده است .

قلمرو اين تحقیق با توجه به دوران حيات امام و به ويژه پس از ثبت اولين بيانات و كتاب مهم كشف الابرار در ابتداي دهه 20 شمسي و علي الخصوص شكل گيري نهضت پانزده خرداد 1342 و رهبري وي كه تا خرداد 1368 به طول انجاميد، در همين محدوده زماني مي باشد.

اين پایان نامه در يك مقدمه و هفت فصل تدوين گرديده است. در فصل اول به كلياتي درباره معاني و مفاهيم انحطاط و بررسي ديدگاه نظريه پردازان اين تئوري پرداخته می شود. در فصل دوم شخصيت و مباني كلان انديشه امام خميني(ره) تبيين شده است. فصل سوم عوامل سياسي انحطاط مسلمين در انديشه امام مورد بررسي قرار گرفته است. عواملي چون خود باختگي، استبداد، قانون گريزي، سوء استفاده از آزادي، حاكمان ناصالح، اختلاف و تفرقه، سكولاريسم، استعمار و جنگ، به عنوان اين عوامل شمرده شده اند. در فصل چهارم به عواملي چون وابستگي فكري و فرهنگي، اشاعه فساد و فحشا، غرب زدگي، ترك اخلاق و فضائل انساني، دنياگرايي، ملي گرايي و تعصبات قومي، تحجر و جمود فكري، خمودكي و سستي به عنوان عوامل فرهنگي و اجتماعيمي پردازد. در فصل پنجم به بررسي عوامل علمي و معرفتي انحطاط مسلمين پرداخته و از اين عوامل نام مي برد: مهجوريت قرآن، انحراف از اسلام اصيل، وابستگي علمي، عالمان ناصالح، روشنفكري غربي و عدم اعتراض علماي دين مورد تاكيد قرار گرفته است. در فصل ششم، راه هاي برون رفت از معضل انحطاط مورد بررسي قرار گرفته است.در فصل هفتم نيز به مقوله جامعه مطلوب از ديدگاه امام پرداخته است و در انتها نتيجه گيري صورت پذيرفته است.

نويسنده ضمن بررسي مفاهيم لغوي و اصطلاحي انحطاط به ابعاد شخصيتي امام مي پردازد. امام خميني به عنوان مصلح بزرگ مسلمانان، همواره در صدد اصلاح و رفع چالش هاي پيش روي جهان اسلام مي انديشيد. وي خطر انحطاط و عقب ماندگي مسلمين را با تمام وجود احساس كرد و جهت رفع اين معضل گام هاي عملي برداشت. بي گمان رهبري نهضت اسلامي ملت ايران را مي توان در راستاي همين گام هاي عملي برشمرد.

امام راه هاي سياسي جهت برون رفت از معضل انحطاط را هشت مورد مي داند: اولين راهكار ايجاد همبستگي بين دين و سياست است كه دقيقا در برابر عامل انحطاط زاي سكولاريسم مطرح مي شود. وي همچنين به عامل تشكيل حكومت به عنوان يكي از عوامل انحطاط زا اشاره مي نمايد.و آن را از عوامل تعالي بخش و سعادت آفريني مي داند كه موجب نفي سلطه، نفي استبداد، نظم بخشي و جلوگيري از انحراف در اسلام اصيل مي شود. از عوامل برون رفت ديگر، حاكميت حاكمان صالح است. امام مشخصا ولايت فقيه را عيني ترين تبلور حاكميت حاكمان صالح شمرده و آن را موجب تعالي جامعه قلمداد مي كند. وي مولفه وحدت و وفاق اجتماعي را از اصلي ترين عوامل تعالي بخش مي داند. از عوامل ديگر مي توان به خود باوري اشاره كرد كه شرط خود باوري، اعتماد به نفس مي باشد كه خروجي آن استقلال سياسي مي باشد. عامل ديگر استكبار ستيزي و نفي سلطه است. اين عامل موجب عظمت، استقلال، نفي ذلت و ايجاد صلح و رفاه مي شود. حاكميت قانون از ديگر عوامل است كه با نهادينه شدن قانون و عمل به آن، امنيت ، آسايش، استقلال، اخلاق، نظم و همدلي در جامعه حاكم مي شود و اين مهم خود نشانه اي واضح بر متعالي شدن جامعه است. آزادي ديگر مقوله ايي است كه موجب خود كفايي، استقلال فكري نظم و امنيت و نفي استثمار و استبداد مي شود.

نويسنده در ادامه به عوامل فرهنگي و اجتماعي برون رفت از بحران انحطاط و عقب ماندگي مي پردازد. وي عامل استقلال فكري و فرهنگي در برابر وابستگي فكري و فرهنگي را باعث نجات بخشي، رفع وابستگي، ايجاد خود باوري، استقلال طلبي، هويت بخشي و نفي غرب زدگي از جمله راهكارهاي موثر جهت خروج از بن بست انحطاط مي داند. عامل ديگر بازگشت مسلمين به هويت اصيل اسلامي است، كه در صورت تحقق اين امر باعث ايجاد استقلال و روحيه خودباوري در جامعه مي شود. كسب فضائل اخلاقي و ترك دنيا از ديگر عوامل است كه باعث باز شدن راه حقيقت و هدايت، رسيدن به كمال، كسب آرامش و نجات، پيشرفت و پيروزي، استعمار و استبداد ستيزي، اصلاح جامعه و …قلمداد كرد. از عوامل ديگر مكتب گرايي است در مقابل ملي گرايي، و سرانجام تئوري گفتمان احياء و عملي ساختن آن در صدد است دو عامل تحجر و خمودي را از پيكره جهان اسلام بزدايد. چرا كه به اعتقاد وي با حاكم شدن اين گفتمان، مسلمين بيدار شده و مشكلات آنان حل شده به استقلال ، خود باوري، رفع وابستگي، نفي استعمار و …خواهند رسيد.

امام در بيان عوامل علمي و معرفتي به عامل پيروي از قرآن و عترت اشاره مي نمايد و پيروي از اين دو، مسلمين را موجب تعالي و پيشرفت جامعه مي شمرد. وي شناخت و معرفي اسلام را ، راهي مناسب جهت مقابله با خطر انحراف از اسلام اصيل دانسته است. توليد و توسعه علم از موارد ديگر است كه نقش دو نهاد تمدن ساز حوزه و دانشگاه در آن بسيار برجسته مي نمايد. استقلال علمي نه تنها از وابستگي علمي جلوگيري مي كند بلكه پاي استعمار را از جامعه قطع مي كند و موجب خود كفايي و پيشرفت همه جانبه مي شود. وي در برابر دو عامل انحطاط آميز عالمان ناصالح و سكوت نخبگان ، مولفه مسئوليت پذيري را مطرح مي كند كه يك مسئوليت آنان در برابر دين است كه در واقع به نوعي ترجمان عالم صالح منتج مي گردد و ديگري مسئوليت در برابر جامعه است كه در درون آن بيداري جامعه و عدم سكوت آنان نهفته است.امام آخرين عامل را وحدت علم و دين مي داند. به اعتقاد وي، از آنجا كه حوزه و دانشگاه به مثابه موتور حيات نظام و جامعه به شمار مي آيند، تعالي و پيشرفت آنان نيز به پيروزي و پيشرفت جامعه منجر خواهد شد، از اين رو طرح وحدت علم و دين و وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح مي نمايد چرا كه معتقد است در صورت تحقق اين موضوع، عوامل تعالي بخشي از قبيل سعادت جامعه ، استقلال و نفي استعمار محقق خواهد شد. 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *