روزي سيد جمال الدين اسد آبادي (1217-1275 ش) در حضور سلطان عبدالحميد دوم، پادشاه عثماني (حک: 1876-1909 م) نشسته بود و با دانههاي تسبيح خود بازي ميكرد.
وقتي از محضر سلطان خارج شد درباريان به او گفتند: چرا در حضور سلطان با تسبيح بازي ميكردي؟
سيد با نهايت بياعتنايي گفت: چطور به كساني كه با سرنوشت ميليونها نفر بازي ميكنند و به افراد نالايق مقام و طلا ميبخشند، مردان با استعداد و آزادگان را به بند ميكشند و در زندان مياندازند و از زشتكاريهاي خود شرم و پروا ندارند حرفي نميزنيد اما به سيد جمال الدين حق نميدهيد كه با تسبيح خود بازي كند؟
هزار و يك حكايت اعلم الدوله ثقفي، ج 1، ص 101.