بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ای دل، بشنو این حکایت را، حکایتی از دریای کرم امام جواد علیه السلام، آن جوادِ اهل بیت که حتی در اوج غربت و مظلومیت، دستگیرِ افتادگان بود. این داستانی است برای منبرهای کوتاه، برای دلهای تشنه معرفت، در آستانه شهادت آن امام همام.
در روزگاری که خلیفه عباسی، معتصم، بر مسند قدرت نشسته بود، مردی از بنیحنیفه، از دیار بُست و سیستان، همسفر شد با ابوجعفر، امام جواد علیه السلام. سالی بود که امام به حج مشرف میشدند. بر سر سفرهای نشسته بودند، جایی که جمعی از درباریان و نزدیکان سلطان نیز حضور داشتند. مرد سیستانی فرصت را غنیمت شمرد.
رو به امام کرد و با تواضع گفت: «فدایت شوم، والی شهر ما، مردی است که شما اهل بیت را دوست دارد و ارادت ویژهای به شما دارد. من در دیوان او بدهی مالیاتی دارم. اگر مصلحت میدانید، نامهای به او بنویسید تا در حق من احسان کند.»
امام جواد علیه السلام فرمودند: «او را نمیشناسم.»
مرد بار دیگر عرض کرد: «فدایت شوم، او همانطور که گفتم، از ارادتمندان شماست و نامه شما برایم کارگشاست.»
امام، کاغذ و قلم را برداشتند و نوشتند:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مُوصِلَ كِتَابِي هَذَا ذَكَرَ عَنْكَ مَذْهَباً جَمِيلاً وَ إِنَّ مَا لَكَ مِنْ عَمَلِكَ مَا أَحْسَنْتَ فِيهِ فَأَحْسِنْ إِلَى إِخْوَانِكَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِلُكَ عَنْ مَثَاقِيلِ اَلذَّرِّ وَ اَلْخَرْدَلِ.»
«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد، فرستاده این نامه، از شما به نیکی یاد کرده و گفته که رویه خوبی دارید. آنچه از عملت برای تو میماند، احسان توست. پس به برادرانت نیکی کن و بدان که خداوند عزوجل، تو را حتی از مثقال ذره و دانه خردل نیز بازخواست خواهد کرد.»
نامهای کوتاه، اما پر از حکمت و پند. امام جواد علیه السلام حتی بدون شناخت قبلی، با تکیه بر گزارش مردی که از والی تعریف کرده بود، دست به قلم بردند. اینجاست که “حسن ظن” امام به دیگران و “توجه به نیاز مستمندان” هویدا میشود.
مرد سیستانی نامه را گرفت و به سمت دیار خود، سیستان، رهسپار شد. اما پیش از رسیدنش، خبر ورود او و نامه امام، به حسین بن عبدالله نیشابوری، همان والی شهر رسید. والی، دو فرسخ مانده به شهر، به استقبال مرد آمد! نامه را با احترام تمام از او گرفت، بوسید و بر دیدگانش نهاد.
سپس پرسید: «حاجتت چیست؟»
مرد گفت: «خَرَاجٌ عَلَيَّ فِي دِيوَانِكَ؛ بدهی مالیاتی در دیوان شما دارم.»
والی بیدرنگ دستور داد که آن مالیات از او برداشته شود و گفت: «لَا تُؤَدِّ خَرَاجاً مَا دَامَ لِي عَمَلٌ؛ تا زمانی که من این مسئولیت را دارم، دیگر مالیاتی از تو دریافت نخواهم کرد.» سپس از وضعیت خانواده مرد پرسید و وقتی از تعدادشان مطلع شد، دستور داد تا علاوه بر نیاز خود و خانوادهاش، مبلغی اضافی نیز به او پرداخت کنند تا زندگیشان تأمین شود.
و اینگونه شد که تا زمانی که آن والی زنده بود، آن مرد هرگز مالیاتی نپرداخت و کمکهای والی نیز از او قطع نشد. این نشان میدهد که عمل نیک و پیروی از توصیه امام، چه برکات و آثار مثبتی در پی دارد.
- درسهایی از این حکایت
* اهمیت احسان و نیکوکاری:
امام جواد علیه السلام در نامه خود به روشنی بر “احسان به برادران” تأکید میکنند. این نشان میدهد که در منظومه فکری اهل بیت علیهم السلام، کمک به همنوع و گرهگشایی از مشکلات مردم، از جایگاه ویژهای برخوردار است.
* پرهیز از ظلم و ستم:
تذکر امام به والی، مبنی بر اینکه “اِعْلَمْ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِلُكَ عَنْ مَثَاقِيلِ اَلذَّرِّ وَ اَلْخَرْدَلِ؛ خداوند از مثقال ذره و دانه خردل نیز بازخواست میکند”، هشداری است به همه مسئولان و قدرتمندان که در اعمال خود، نهایت دقت و عدالت را به خرج دهند و مبادا حقی از کسی ضایع شود.
* نفوذ کلام امام و ارادت مردم:
تأثیر شگرف نامه امام، بر والی شهر، نشان از “نفوذ معنوی و کلام حق” اهل بیت علیهم السلام دارد. مردم حتی در دورترین نقاط، ارادت خاصی به ائمه داشتند و کلام آنان را حجت میدانستند.
* برکت در پی نیکی:
این داستان مصداق بارز این حقیقت است که “نیکی، نیکی میآورد”. والی با احسان به مرد، نه تنها اجر معنوی یافت، بلکه نام نیک او نیز در تاریخ ثبت شد.
باشد که ما نیز، با تأسی به سیره امام جواد علیه السلام، دستگیر نیازمندان باشیم و یادمان نرود که هر عمل ما، چه کوچک و چه بزرگ، در پیشگاه عدل الهی حسابرسی خواهد شد.
منابع:
* بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۵۰، ص ۸۶
* الکافي ج ۵، ص ۱۱۱
* تهذيب الأحکام ج ۶، ص ۳۳۴
* تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ج ۱۷، ص ۱۹۵