پژوهشکده تاریخ اسلام در خیابان توانیر تهران بعدازظهر یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ میزبان جمع زیادی از دانشجویان و علاقهمندان به تاریخ و فلسفه بود تا در سخنرانی دکتر نعمتالله فاضلی، جامعهشناس و عضو هیاتعلمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی شرکت کنند.
فاضلی در این نشست که تحت عنوان «تحولات حافظه تاریخی در ایران» برگزار شد ضمن تبیین دقیق مبانی نظری بحث حافظه به تحولات تاریخی آن در ایران پرداخت. یکی از نکات مهم این نشست تقسیم سخنرانی دکتر فاضلی به دو بخش بود. او در بخش اول در پشت میکروفن به سخنرانی پرداخت اما بعد از گذشت حدود یک ساعت، گرمای خاص سالن محل برگزاری برنامه باعث شد که خود فاضلی اعلام استراحت کند و بعد از چند دقیقه بخش دوم را به حالت ایستاده و مانند کلاس درس به سخنرانی بپردازد که بر جذابیت و گیرایی مطالب بسیار تاثیرگذار بود. در ادامه گزارش فرهیختگان را از این نشست خواهید خواند.
در ابتدای این نشست دکتر فاضلی با اشاره به این مساله که همه جوامع با مقوله حافظه درگیر هستند و جامعه ما نیز یکی از مسائل مهمش بحث حافظه است، گفت: من این دیدگاه را به سه دسته تقسیم میکنم؛ دیدگاههای روانشناختی و فردگرایانه، دیدگاههای جامعهشناختی ساختارگرا و دیدگاههای پساساختارگرا و بعد براساس دیدگاه پساساختارگرا تلاش میکنم توضیح دهم حافظه در ایران چه وضعیتی دارد. برای توضیح وضعیت حافظه در ایران نیز از مفهوم تحلیل گفتمان استفاده میکنم و سه گفتمان حافظه در ایران را از هم تفکیک میکنم. گفتمان سنتی، گفتمان مدرن و گفتمان پسا مدرن که این منشا اصلی بحث من است. وی افزود: اما اجازه دهید قبل از اینکه بگویم حافظه چیست؟ چه رویکردهایی به آن وجود دارد؟ ما اکنون در بحث حافظه چه وضعیتی داریم و ابعاد و مشخصات حافظه در ایران چیست؟ به این سوال پاسخ دهم که چرا به مساله حافظه باید توجه کنیم و اهمیت حافظه در چیست؟ ما با حافظه چه مشکلی داریم که میخواهیم امروز درباره آن با هم صحبت کنیم؟
فاضلی در ادامه تصریح کرد: باید به این طنز توجه کنیم که کسی میگفت حافظه سه بعد دارد که بعد اول و دوم آن مهم نیست و بعد سوم را نیز فراموش کردهام. مساله دقیقا همین طنز است. در واقع مساله ما همین است که حافظه خیلی مهم است و ابعاد زیادی هم دارد اما واقعیت این است که ما فراموش کردهایم آن ابعاد چیست. ما باید به حافظه توجه کنیم به این دلیل که تصوری که ما از جهان در ذهن خود داریم، شیوهای که در عالم عمل میکنیم، باورهای ما، ادراک حسی و عواطف و احساسات، تماما وابسته به حافظه ماست. حافظه یکی از مهمترین ابعاد وجودی ماست که از طریق آن، وجود خود را شکل میدهیم. فاضلی در بیان تمایزات انسان و حیوان اظهار داشت: یکی از تمایزات انسان با سایر موجودات این است که انسانها حافظه دارند. حیوانات نمیتوانند آنچه را که تجربه میکنند به خاطر بسپارند. در عین حال حیوانات فراموش هم نمیکنند. یعنی به عبارت دیگر چیزی را به خاطر نمیسپارند که بخواهند آن را فراموش کنند. فراموش کردن هم نوعی فعالیت است و فقدان یادآوری نیست. بنابراین انسان بودن تا حدود زیادی به حافظه ما بستگی دارد. احساسات، ادراکات، عواطف، شیوه عمل، تجربهها، تفسیرهای ما از تجربهها و کاربست تجربهها در زندگی تماما به حافظه بستگی دارد. بنابراین باید یک نوع خودآگاهی نسبت به چیستی، چرایی و چگونگی حافظه پیدا کنیم. برای بهبود وضعیت زندگی فردی و اجتماعی و برای جامعه و گروه و فرهنگی که در آن زندگی میکنیم و برای توسعه همهجانبه، نیازمند رسیدن به درکی از حافظه هستیم. فاضلی ادامه داد: بخش مهمی از زندگی فردی و اجتماعی ما بهویژه در دوران مدرن و معاصر حول و حوش سیاست حافظه شکل گرفته است. یکی از پایههای دولت ملی و مدرن در تمام جوامع حافظه است. مساله به همان اندازهای اهمیت دارد که اقتصاد، سیاست، فرهنگ، تاریخ و همه هستی جمعی ما دارای اهمیت است. حافظه آن بخشی از فرهنگ و فردیت ماست که عاملیت را به هستی جمعی ما پیوند میزند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره مجدد به اهمیت حافظه تاکید کرد: متاسفانه یک نوع غفلت از فهم و شناخت چیستی حافظه در جامعه امروز ما به وجود آمده است. گویی این نیز یکی از ابعاد سیاست حافظه است که حافظه را نشناسیم اگرچه بهطور مستمر و دائم با آن سر و کار داریم. حافظه برای هر انسانی به همان اندازه مهم است که هر چیز دیگری که بقای ما به آن بستگی دارد مهم است. متاسفانه با همه اهمیتی که حافظه برای ما دارد اما کتابها و مقالههایی که در زمینه حافظه به فارسی ترجمه شده است کمتر از انگشتان دست است. وی افزود: بحث حافظه از جمله معدود موضوعاتی است که میتوان به کمک آن اهمیت رویکردهای نوین در فهم انسان و جامعه را توضیح داد. رویکردهای نوینی که بر تعامل و نقش همزمان ساختار و عاملیت تاکید میکنند. برای پیشبرد دانش انسانی اجتماعی در ایران امروز ما نیازمند فهم رویکردهای گیدنزی و بوردیویی هستیم؛ رویکردهایی که بتوانند نقش ساختارها و عاملین را بهطور روشن در شکلگیری وضعیت جامعه و نحوه رفتار یا عمل ما توضیح دهند.
دکتر فاضلی ضمن بیان این مطلب که اگر نتوانیم در حوزه سیاست حافظه به یک دانش علمی روشن برسیم، ابراز کرد: بحرانهای عملی در زندگی فردی و اجتماعی ما به وجود میآید و برای حل مشکلات سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز نیازمند نوع خاصی از سیاست حافظه هستیم. به همین دلیل مساله اهمیت بحث حافظه را باید در اهمیت
سیاسی – اجتماعی سیاست حافظه جستوجو کرد. این استاد دانشگاه در تعریف حافظه به سه دیدگاه اشاره کرد و ادامه داد: دیدگاه اول دیدگاه روانشناختی و فیزیولوژیک و عصبشناختی است. از این دیدگاه حافظه در واقع یک دستگاه فیزیولوژیکی در اندام انسان است. ما به کمک این دستگاه قادر هستیم حوادث و تجربههایی را که در زندگی با آن مواجه میشویم، ثبت، ضبط و نگهداری کنیم یا آنها را به فراموشی بسپاریم. برداشت روانشناسانهای که در واقع حافظه را امری درونی میداند و هیچ نسبتی بین حافظه و بیرون قائل نیست. البته این اشتباهی ویرانگر است که تصور کنیم حافظه امری فیزیولوژیک است و باید از طریق کلاسهای تقویت حافظه مشکل حافظه را در جامعه حل کنیم. وی در توضیح رویکرد دوم افزود: رویکرد دوم، رویکرد ساختارگرای جامعهشناختی است که با نوشتههای موریس هالبوآکس، جامعهشناس و نظریهپرداز کلاسیک فرانسوی از سالهای ۱۹۳۰ به بعد مطرح شد. او با کتاب «چارچوب اجتماعی حافظه» برای اولین بار ما را متوجه این واقعیت کرد که به خاطر سپردن یا فراموش کردن دارای یک چارچوب اجتماعی بیرون از ذهن ماست. ما بهعنوان فرد تصمیم نمیگیریم چه چیزهایی باید به خاطر سپرده یا فراموش شود بلکه این تصمیم توسط جامعه، تاریخ و فرهنگ گرفته میشود. حافظه در این دیدگاه؛ یعنی آن فعالیتی که طی آن ما براساس یک نظم طبقهبندی شده از امور، رخدادها، اشیا و پدیدهها به گزینش چیزهایی برای به خاطر سپردن و چیزهایی برای فراموش کردن اقدام میکنیم. از این دیدگاه، حافظه به مثابه هویت است. هویت هر کس ذخیرهای است از ارزشها، نگرشها، باورها و تجربههای مربوط به آن هویت که در خود ذخیره کرده است و این ذخیره جز از طریق حافظه صورت نمیگیرد. بنابراین حافظه براساس دیدگاه در فرهنگ و گروه و هویت تعریف میشود. براساس این دیدگاه حافظه امری کاملا تعینیافته و اجتماعی است و گویی که ما هیچ نقشی در آن نداریم. براساس این دیدگاه حافظه ما توسط تاریخ و جامعه تعیین شده و ما نمیتوانیم در آن دستکاری کنیم چراکه حافظه ما برای تعریف ساختارهای جامعه مشخص شده است. البته اگر چنین بود باید حافظه در جامعه برای همه یکسان بود، در حالی که چنین نیست. اگر جامعه حافظه را تعیین میکند پس تضاد از کجا میآید و چرا همه یکدست نیستند. فاضلی در تبیین مساله سوم اظهار داشت: رویکرد سوم دیدگاههای پساساختارگرایانه است. در این بحث دیدگاههای پیر کییرکه گور مطرح است. به اعتقاد او حافظه یک عادتواره است. عادتواره؛ یعنی تمایلات و گرایشهایی که انسان درون خود دارد و هنگام رفتار و عمل آنها را بروز میدهد که بخشی از این تمایلات ریشه در جامعه دارد. عادتواره؛ یعنی اینکه تمامی رفتارهای فرد از جامعه و استعداد و خلاقیتهای فردی سرچشمه میگیرد. از این دیدگاه ما استراتژی را تبیین میکنیم، لذا فرهنگ و استراتژیهای جمعی دستاویز فرد برای تدوین استراتژیهای او هستند. جنسیت، میراث فرهنگی، قومیت و ایدئولوژی دستاویز است نه دستور. یعنی ساختارها جبر نمیکنند اما دستاویزهای خوبی هستند. برای اینکه جامعه بهنجار جلوه کند باید دستاویزهایی داشته باشد تا انسانها متناسب با علایق و نیازهایشان چیزهایی را انتخاب کنند. ما انسانها به کمک عادتوارهها استراتژیهای زندگی روزمره خود را طراحی میکنیم. اینکه چه چیزی را به خاطر بسپاریم یا فراموش کنیم استراتژیای است که تا حدودی به آن خودآگاهیم و تا حدودی ناخودآگاه. از دیدگاه حافظه یعنی فرهنگ باید مجموعه زیادی از چیزهای گوناگون را برای به خاطر سپردن قابل قبول بداند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان این سوال که حافظه در ایران چگونه است، گفت: معتقدم حافظه در ایران با چند بعد باید دیده شود. اولین بعد این است که حافظه وابسته به تحولات فناوری و تکنولوژیکی جامعه است. در دورههای مختلف تاریخ آدمها متناسب با سطح فناوریای که در آن زندگی میکردند از حافظه خود بهره میگرفتند. دوم باید ببینیم فناوریها و الگوی ارتباطی ما در ایران چگونه بوده است. بعد سوم این است که حافظه تابع نظام سیاسی و مدیریت نظام اجتماعی هم هست، به ویژه در دوران مدرن که دولتهای ملی به وجود آمدند. دولتهای مختلف سیاست اصلیشان این بوده که چگونه سیاست حافظه را تنظیم کنند.
منبع: فرهیختگان