مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
سخن تاریخ و پاسخ های نقضی ائمه (علیهم السلام) و اصحاب ایشان در مناظره‌ها

 

آیت الله حسینی قزوینی بررسی کرد:
پاسخ های نقضی ائمه (علیهم السلام) و اصحاب ایشان در مناظره‌ها

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، آیت الله سید محمد حسینی قزوینی در مدرسه شبهه پژوهی «رویکرد تهاجمی در پاسخ به شبهات» که به همت مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه برگزار شد، پاسخگویی به شبهات و حضور در مناظرات را یکی از مسائل مورد تأکید اسلام و همچنین یکی از بزرگترین دغدغه های اهل بیت علیهم السلام دانست و گفت: در اهمیت پاسخگویی به شبهات در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی روایتی را نقل می‌کند که دو زن‌ یکی معاند و دیگری مومن با هم مناظره داشتند؛ این خانم مؤمنه که در بحث عاجز مانده بود، خدمت حضرت زهرا(س) مشرف می شود. “ففتحت علی المومن حجتها”؛ روش مناظره را صدیقه طاهره(س) به او یاد میدهد. آن زن مؤمنه در مناظره با زن معانده غالب می‌شود و پس از این پیروزی‌اش خدمت صدیقه طاهره(س) می آید و “فرحت فرحن شدیدا”. حضرت صدیقه طاهره فرمود: خوشحالی ملائکه در این مناظره و در این پیروزی فرهنگی بیش از خوشحالی تو بود و ناراحتی شیطان و سپاهیانش از شکست طرف معانده بیش از خود او و طرفدارانش بود.

وی با اشاره به روایتی دیگر در خصوص اهمیت حضور مؤمنین در مناظرات اظهار کرد: روایت دیگری از امام هادی سلام الله علیه است که فرمود ” لَولا مَن یَبقی بَعدَ غَیبَةِ قائمِنا علیه السلام مِنَ العُلَماءِ الدّاعینَ إلَیهِ، و الدالّینَ عَلَیهِ …”؛ اگر در زمان غیبت علما نبودند و به این شبهات پاسخ نمی‌دادند، در مناظرات حضور پیدا نمی‌کردند ” لَما بَقِیَ أحَدٌ إلاّ ارتَدَّ عَن دینِ اللّه ِ”.
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهج البلاغه خطبه دوم یکی از اهداف بزرگ رسالت را پاسخگویی به شبهات معرفی می‌کنند.

وی گفت: نکته دیگر این است که ائمه علیهم السلام نسبت به بحث پاسخگویی به شبهات به ویژه شبهات نقضی یا تهاجم هم دستور داده‌ و هم شخصاً در این عرصه پیشگام بوده اند. مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه و همچنین شیخ مفید در کتاب تصحیح اعتقادات امامیه از آقا موسی بن جعفر سلام الله علیه به محمد بن حکیم که از اصحاب تقریباً خاص حضرت قاسم هست و در بحث مناظره هم ید طولایی دارد، می‌فرماید: کلم الناس و بین لهم الحق الذی انت علیه. حقانیت شیعه را برای مردم بیان کن! این یک مسئله عامی است که تمام اصحاب ائمه علیهم السلام در این زمینه پیشگام بوده اند و در حد توان حقانیت اهل بیت(ع) را در هر فرصتی بیان می‌کردند.

 

در مناظره ها فقط تبیین حقانیت مذهب کافی نیست

استاد حسینی قزوینی در ادامه با تأکید بر اهمیت شناخت کامل اعتقادات طرف مناظره گفت: باید دانست که در مناظرات فقط تبیین حقانیت مذهب اهل بیت(ع) کافی نیست؛ بلکه باید وارد حوزه فرهنگی طرف مقابل شد و مبانی اعتقادی طرف مقابل را به خوبی نقد کرد تا برای او روشن شود اعتقاداتی که به آن مباهات می‌کنی و خود را به وسیله آن حق مطلق می‌داند، نقاط ضعف و پیچ و خم ‌های گمراهی را هم در بر دارد.

وی خاطرنشان کرد: امام صادق(ع) وقتی یاران خود را به مناظره می فرستاد، می فرمود: اگر شما را شکست دادند شکست شما شکست من است. یعنی به قدری آقا امام صادق سلام الله علیه بر سخنان خودش و شاگردانش اعتماد دارد که می‌فرماید اگر رفتید و طرف مقابل را شکست دادید، پیروزی شما پیروزی من است. در مناظره اصحاب امام صادق سلام الله علیه با مرد شامی که مرحوم کلینی در جلد اول کافی صفحه ۱۷۲ و کشی در کتاب رجالش حدیث شماره ۴۹۴ آن را به این صورت نقل می‌کنند که وقتی حضرت دستور میدهد حمران بن اعین با آن مرد شامی مناظره کند به مرد شامی برمی‌خورد و می گوید که من می خواهم با خود تو مناظره کنم نه با این اطرافیانت. آنجا حضرت فرمود اگر بر حمران پیروز شدی بر من پیروز هستی!

 

تبیین، هجمه، مباهله

این پژوهشگر حوزوی روش مناظره اهل بیت(ع) را شامل تبیین، هجمه و در مرحله بعد شامل مباهله دانست و بیان کرد: نکته زیبایی که در اینجا هست و باهلوهم فی علی بن ابیطالب(ع)؛ اگر دیدید مناظره نتیجه نداد اعلان مباهله کنید. ببینید آیا اینها حاضرند برای مباهله؟! یعنی برای اعتقادات خودشان آنقدر ارزش قائلند و پایبند به مبانی اعتقادیشان هستند یا خیر؟! روایتی که مرحوم کلینی نقل می‌کنه خیلی جالب هست. در جلد دوم صفحه ۲۸۱ و چاپ بیروت آمده که ابومسروق که از اصحاب امام صادق سلام الله علیه است و از قهرمانان فن مناظره می باشد، خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت که من با این ‌ها مناظره می‌ کنم. هر آیه‌ای روایتی می‌خوانم اینان توجیه می‌کنند؛ آیه اولوالامر می‌خوانم توجیه می‌کنند، آیه انّما ولیکم الله می‌خوانم توجیه می‌کنند، آیه مباهله را می‌خوانم توجیه می‌کنند. حضرت فرمود: اذا کان ذالک فدعه الی المباهله.

وی گفت: نکته بعدی در رابطه با آقا امام صادق و امام باقر سلام الله علیهما که واقعاً قابل تأمل هست امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما ۴۰۰۰ شاگرد تربیت کرده اند، ولی در میان این چهار هزار نفر امام صادق(ع) به محمد طیار مباهات می کرد. مرحوم علامه حلی در خلاصه الاقوالشان چاپ ایران صفحه ۱۵۰، چاپ نجف صفحه ۲۵۲ دارند که “عن ابی عبدالله علیه السلام: ان ابا جعفر کان یباه طیار”. گفتن و شنیدن این حرف خیلی راحت ولی هضم آن خیلی سخت و دشوار است. امام معصوم حجت الله البالغه امامی که “لا ینطق عن الهوا ان هو الا وحی یوحا” میگوید به وجود محمد طیار مباهات می‌کرد. گمان نمی کنم مباهات معصوم و افتخار معصوم به یک راوی را بتوان با هیچ چیزی معاوضه کرد. اگر بگوییم دنیا و ما فی الدنیا قطعاً با غضب حضرت امام صادق(ع) مواجه میشویم؛ کما اینکه یونس از یاران امام صادق(ع) می گوید خدمت امام عرض کردم که آقا جان من ولایت شما را با همه دنیا عوض نمی‌کنم. حضرت غضبناک شد و فرمود: یونس دنیا چه ارزشی دارد که ولایت ما را با آن می‌خواهی مقایسه کنی؟! دنیا غیر از سیر کردن شکم و رسیدن به خواسته‌های مادی چیز دیگری هم هست؟! “ان ولایتنا الحیات الدائمه”. ولایت ما حیات جاودانه است.

 

شاگردان تراز اول صادقَین(ع) در عرصه مناظرات سرآمد بودند

استاد حسینی قزوینی تأکید کرد: مناظره یک بحثی است که طی آن یکی بحث علمی می‌کند و شما نقد می‌کنید. شما بحث می‌کنید او نقد می‌کند. ولی بحث شدید الخصومه از بحث علمی فراتر رفته و شاگردان تراز اول صادقَین(ع) در این عرصه غیر از فن مناظره در فن هجمه و جواب ‌های نقضی سرآمد بودند. این افراد وارد مناظره، تبیین و یخاصمهم یعنی جنگ فرهنگی می شدند. مخاصمه بزن بکوب یدی و غیره نیست و جنگ فرهنگی به مراتب خطرناک‌ تر و اساسی ‌تر از جنگ فیزیکی هست و اگر بررسی کنیم می‌بینیم واژه مخاصمه در مواردی به کار رفته که این‌ها غیر از فن مناظره در فن هجمه نیز تخصص داشته و سرآمد بوده اند.

وی در ادامه یادآور شد: در روایتی که احتجاج نقل می‌کند، تعدادی از مردم به خدمت امام عسکری سلام الله علیه می رسند و می گویند که یک ناصبی در محل زندگی ما دارد شبهه وارد می‌کند و ما توانایی پاسخگویی به شبهات او را نداریم. حضرت در پاسخ به آن ها می‌فرماید که من به یکی از شاگردانم میگویم به آنجا بیاید و پاسخ شبهات او را بدهد. حضرت به یکی از شاگردانش فرمود برو ولی زمانی که مردم برای برگزار شدن مناظره جمع شدند، تلاش کن آن فرد را در یک بن‌بستی قرار بدهی که توانایی حرف زدن نداشته باشد. عزتی که در میان مردم دارد را با شکست علمی نابود کن، زبان گویایی که دارد مثل شمشیر می‌برد، این شمشیر زبانش را قطع کن و چیزی براش باقی نگذار. تعبیر تعبیر خیلی سنگینی است که چیزی برایش باقی نگذار. این شاگرد امام عسکری(ع) رفت و مرد ناصبی آنچنان در مناظره شکست خورد که اصلا نمی‌دانست در آسمان‌ها زندگی می‌کند یا در زمین! اینها نشان میدهد که ائمه علیهم السلام شاگردان خوبی در این حوزه تربیت کرده اند تا از عهده مناظره به خوبی و به طور قاطع درآیند.

استاد درس خارج حوزه با تأکید بر اینکه ائمه علیهم السلام پیشگام پاسخ‌های نقضی و در هجمه به عقاید طرف مقابل سرآمد بودند، بیان داشت: در نهج البلاغه حکمت ۳۱۷ وقتی آن فرد یهودی می آید به امیرالمؤمنین(ع) میگوید شما مسلمان ‌ها هنوز پیغمبر را دفن نکرده بودید، آمدید و اختلاف کردید، امیرالمؤمنین(ع) بلافاصله جواب داده و فرمودند: اگر ما اختلاف کردیم در رابطه با احادیث منقول و یادگار پیغمبر اختلاف کردیم؛ در خود پیغمبر و در توحید و نبوت اختلاف نکردیم. شما پایتان که از دریا عبور کرد هنوز خشک نشده بود، خدای عالم با آن قدرتش فرعونیان را غرق کرد، شما را نجات داد ولی بلا فاصله “قلتم لنبییکم اجل لنا الهً کما لهما له” به پیامبرتان گفتید برای ما هم مانند این بت پرست ها بتی بیاور که آن را بپرستیم. ” قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ” حضرت موسی(ع) گفت چقدر قوم جاهل و نادانی هستید؛ با دیدن این همه معجزات، این همه کرامات، این همه عنایت تازه آرزو می ‌کنید که مثل این‌ها بتی داشته باشید که بر اطراف این بت کرنش کنید؟! این جمله نکته بسیار ظریفی است.

 

پاسخ نقضی امام صادق(ع) به ناصبی در خصوص مسئله خلافت

وی گفت: در عبارت زیبایی کمال الدین شیخ صدوق دارد سعد بن عبدالله اشعری که در بحث مناظره و بحث ‌های علمی و پاسخ به شبهات از یگانه‌ های عصر خودش بوده است، می گوید: من با خیلی ‌ها مناظره کرده ام و آن ها را شکست داده ام تا با یکی از نواصب مناظره کردم و جواب نداشتم و آن زمانی بود که آیه غار را مطرح کرد و گفت: اینکه رسول اکرم(ص) ابوبکر را با خودش به غار برد، این امر به خاطر این بود که میدانست خلیفه بعد از خودش ابوبکر است که اگر ابوبکر را نمی‌برد جانش حفظ نمی‌ شد و پست خلافت خالی می ‌ماند! امیرالمومنین(ع) رفت در رختخواب پیغمبر خوابید؛ زیرا با کشته شدن امیرالمومنین(ع) خلئی ایجاد نمی‌شد.

من نتوانستم پاسخ این ناصبی را بدهم تا خدمت امام عسکری سلام الله علیه مشرف شدم. قبل از اینکه از امام عسکری سوال کنم دیدم که یک آقازاده دو سه ساله همینطور دارو در اتاق می‌چرخد. رو کرد به من و بدون اینکه که حرفی بزنم فرمود که سعد بن عبدالله آمدی از معصوم و حجت خدا سوال کنی؟! این مشکلی که برایت در این مناظره پیش آمد جوابش چیست؟ سپس گفت برگرد به این ناصبی بگو شما خودتان دارید که “الخلافة بعدی ثلاثون سنه”؛ خلافت بعد از منِ پیغمبر به مدت ۳۰ سال است. این ۳۰ سال شامل عمر ابوبکر، عمر و عثمان می‌شود. اگر بنا بود پیغمبر برای خلفای بعد از خودش دلسوزی داشته باشه و خلأ خلافت پیش نیاد باید هر سه نفر آن ها را با هم به غار می‌برد. پس اگر عمر و عثمان از دنیا می‌رفتند باز هم در خلافت خلأ ایجاد می‌شد. می‌ گوید خوشحال برگشتم و رفتم با ناصبی این مطلب را مطرح کردم؛ سرش را پایین انداخت و نه توان رفتن نه برگشتن داشت. این هم نمونه ای دیگر از جواب ‌های نقضی ائمه اطهار علیهم السلام بوده که برای امروز ما هم قابل استفاده است.

استاد حسینی قزوینی با اشاره به یکی دیگر از پاسخ های نقضی ائمه علیهم السلام اظهار کرد: مرحوم طبرسی در جلد اول احتجاج صفحه ۳۶۳ و از علمای اهل سنت نیز فخر رازی در کتاب المحصول، آورده اند: معاویه می‌فرستد خدمت امام حسن مجتبی(ع) که شما بیایید تا با هم مناظره ای داشته باشیم و دوستان ما هم اینجا جمع شده اند. حضرت می آید و می ‌بیند که بله معاویه نشسته و عمروعاص در یک طرفش قرار دارد. همچنین فرزندان ابوسفیان عتبه و دیگران هم آنجا نشسته اند. آنان شروع کردند هرچه که توانستند به حضرت امیر سلام الله علیه و به امام مجتبی علیه السلام توهین کردند و حضرت هم همه را جواب داد. جواب ‌های خیلی کُشنده. تا نوبت رسید به عتبه بن ابوسفیان؛ او به امام مجتبی(ع) عرض کرد: پدر تو هم در قتل ابوبکر سهیم بود، هم در قتل عمر و هم در قتل عثمان! سه تا قتل انجام داده و حالا ما دسترسی به پدرت نداریم. حال تو پاسخگوی ما هستی و ما باید سه مرتبه تو را قصاص کنیم! حضرت فرمود: عتبه اینقدر آدم شجاعی هستی که بعد از مدت ‌ها می خواهی انتقام سه خلیفه را بگیری؟! من از این شجاعت تو تعجب می کنم و “اما وعیدک ایا ان تقتلنی فهلا قتلت الذی و جده علی فراشک علیلتک”؛ چرا آن شبی که آمدی خانه دیدی یک جوان نامحرم بر روی زنت عمل منافی عفت انجام می دهد و حتی اینقدر شجاعت نداشتی که آن مرد اجنبی را از روی زنت کنار بزنی و “شرکه فی ولدک” حتی از نطفه ناپاک او فرزندی به دنیا آمد و تو آن فرزند را به خودت نسبت دادی، گفتی فرزند من است! چطور شد آنجا نتوانستی از همسرت دفاع کنی؟! حالا امروز آمده ای و می‌خواهی از ابوبکر و عمر و عثمان دفاع کنی؟! این شجاعت تابحال کجا بوده؟! عتبه سرش را پایین انداخت! معاویه گفت من به شما گفتم حسن بن علی(ع) را دعوت نکنید؛ همه ما را مفتضح می‌کند! ولی شما گوش نکردید، اصرار کردید و این هم نتیجه‌اش شد!

وی افزود: عبارتی در صفحه ۴۵۰ جلد ۵ کافی نقل شده که می گوید ابوحنیفه به مؤمن طاق گفت که نظر شما در متعه چیست؟ مؤمن گفت: حلال است. ابوحنیفه ادامه داد: آیا حاضرید زنان و دخترانتان را در اختیار دیگران قرار دهید تا متعه شوند و یک درآمد خوبی هم به دستتان بیاید؟! مؤمن طاق گفت: آقای ابوحنیفه هر شغلی که درآمد داشته باشد که انسان نباید به سراغش برود. آیا شما فروش نبیذ (انگور جوشیده) را جایز می‌دانید؟ ابوحنیفه اذعان کرد: بله! مؤمن گفت: چرا زن و دخترانت را نمی آوری تا در بازار نبیز فروشی کنند و یک درآمد خوبی برای تو بدست بیاورند؟! ابوحنیفه در پاسخ گفت: واحد به واحد؛ این در مقابل آن. ولی تیر تو خیلی سخت تر و دردناک ‌تر بود. اینطور موارد در شرح حال اهل بیت علیهم السلام و صحابه کاملاً مشهود است و آن ‌ها تلاش می‌کردند با جواب‌ های نقضشان هیمنه علمی و اعتقادی طرف مقابل را خرد کنند.
“عاقل که نمی‌آید درایت را رها کند و روایت را بگیرد!”
این پژوهشگر حوزوی ادامه داد: مرحوم شیخ مفید مناظره ‌ای دارد با عبدالجبار معتزلی متوفای ۴۱۵ و صاحب کتاب المغنی فی الامامة که قوی ‌ترین کتاب ضد شیعه در قرن پنجم است. مرحوم شیخ مفید یک روزی رفت و دید که عبدالجبار بالای منبر دارد تدریس می کند. در گوشه‌ای نشست و گفت شیخنا اجازه من یک سوالی هم از شما کرده باشم؟ عبدالجبار گفت بفرمایید. شیخ مفید گفت: اینکه پیغمبر(ص) در غدیر فرمود “من کنت مولا فهذا علی مولا” صحیح است یا صحیح نیست؟ عبدالجبار معتزلی گفت معنایش چیست؟ شیخ گفت: معنایش یعنی اولویت “من کنت اولا بهی فعلیون اولا به”. عبدالجبار گفت: پس این خصومت بین شیعه سنی بر سر چیست؟ شیخ پاسخ داد: عاقل که نمی‌آید درایت را رها کند و روایت را بگیرد! روایت شنیدنی است، درایت دیدنی است. آن را از پیامبر نقل کردند، ولی خلافت ابی بکر اجماعی مردم بوده و مردم دیدند که ایشان خلیفه شده است.

وی در پایان خاطرنشان کرد: اگر انسان در شرح حال ائمه علیهم السلام و یاران ایشان همین مطالب را احصا کند، انبوهی از اطلاعات را به دست می آورد و همین ها می تواند به کتاب خیلی قطوری تبدیل شود. در رابطه با جواب ‌های نقضی که پیشگامش خود ائمه علیهم السلام و سپس اصحاب ایشان بوده اند و علمای ما هم در طول تاریخ این جواب ‌های نقضی را ادامه داده اند، می توان با مطالب بسیار قوی و متنوعی در کتب شیعی مواجه شد. با توجه به تجربیاتی که دارم در مناظرات از جواب ‌های نقضی و جدلی شاید بگویم صد برابر جواب های حلی نتیجه گرفته ام. زیرا در مناظرات طرف مقابل معتقد است حق مطلق بوده و در ذهنش خطور نمی‌کند که حق نباشد؛ ولی وقتی که با چند جواب نقضی مواجه می شود و مبانی اعتقادی و نقاط ضعف او مورد حمله قرار میگیرد، حداقلش این است که به فکر فرو رفته و به دنبال جواب این اشکالات می رود. همین که طرف مقابل را وادار به فکر کردن وادار کنیم تا او به سراغ جواب برود، این امر مقدمه ای برای روشن شدن طرف مقابل می شود و یا حداقل دیگر در هرجایی این تعبیر را که ما حق مطلقیم و غیر ما همه باطل هستند، به کار نخواهد برد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *