امشب، شیعیان در سوگ شهادت امامی نشستهاند که با صحیفه سجادیه، نهضتی خاموش را برای زنده نگاه داشتن ارزشهای اسلام ناب محمدی(ص) آغاز کرد.
نیایش های میراثدار کربلا؛ سلاحی برای احیای دین
آنچه شیوه عملکرد و برخورد ائمه (علیهمالسلام) را در قبال مسائل اجتماعی و سیاسی متمایز میسازد، ناشی از شرایط و مقتضیات زمان هر یک از ایشان است. این تفاوت، مبتنی بر اختلاف در فهم و برداشت آنان از دین و سیاست، یا متکی بر تفاوت در امکانات علمی، قوای جسمی و روحی نیست. در دوران امامت حضرت سجاد (ع)، چندین قیام شیعی به وقوع پیوست که امام (ع) در هیچیک از آنها شرکت و همکاری نداشتند. دلایل عدم مشارکت امام در این جنبشها را میتوان به شرح زیر تحلیل کرد:
1. شرایط حساس و دشوار زمان: دورهی امامت حضرت سجاد (ع) مصادف با یکی از سیاهترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. حاکمان جبار و خونخواری چون عبدالملک و حجاج، آشکارا به مقدسات اسلامی بیاحترامی میکردند و کسی جرأت کوچکترین اعتراضی نداشت. عبدالملک، خلیفه مسلمین، میگفت: «به خدا سوگند، از این پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردنش را خواهم زد.» و هنگامی که زنی به نام «امالدرداء» به او میگوید شنیدهام پس از عبادت شراب نوشیدهای؟! میگوید: «نه تنها شراب، بلکه خون مردم را نیز نوشیدهام.» مسعودی مینویسد: حجاج، یکی از کارگزاران عبدالملک، در مدت بیست سال فرمانروایی، 120 هزار نفر را با شمشیر به قتل رساند. رعب و اختناق شدیدی در جامعه حاکم بود و امام سجاد (ع) بر سر دوراهی دشواری قرار داشتند: یا با ایجاد هیجان و احساسات، دست به حرکتی تند و متهورانه بزنند و حادثهای شورانگیز بیافرینند، یا احساسات سطحی را با تدبیری پخته و سنجیده مهار کنند و فعلاً از حیات اسلام، جان خود و یارانشان حراست نمایند. بیشک، راه نخست راه فداکاران است، اما برای یک رهبر الهی کافی نیست که فقط فداکار باشد، بلکه باید ژرفنگر، دوراندیش و پرحوصله نیز باشد. امام سجاد (ع) با ارزیابی اوضاع و شرایط زمان و ملاحظه اختناق شدید، هرگونه جنبش و حرکت مسلحانه را پیشاپیش محکوم به شکست میدانست. ایشان این شکستها را پیشبینی میکردند و میدیدند که اگر در آنها شرکت کنند، نه تنها پیروز نمیشوند، بلکه خود و پیروان اندکشان نیز کشته میشوند، بدون آنکه نتیجهای برای اسلام و مسلمین حاصل شود؛ از این رو، امام سجاد (ع) راه دوم را انتخاب کردند.
2. فقدان نیروهای صادق و مخلص: کمبود یاران صادق و مدافع و عدم اعتماد امام (ع) به مدعیان هواداری از حریم امامت، از دیگر دلایل عدم مشارکت ایشان در قیامها بود. یاران صادق در طول تاریخ در بحرانهای جدی اندک بودهاند. امام سجاد(ع) با اشاره به این وضع میفرمودند: «در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند.» اگرچه تعداد زیادی ادعا میکردند پیرو و حامی اهل بیت(ع) هستند، اما دوستداران واقعی کم بودند. امام صادق (ع) در ترسیم این وضع تلخ و اندوهبار میفرمود: «مردم پس از (شهادت) حسین بن علی(ع) از اطراف خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پراکنده شدند، جز سه نفر: ابو خالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم.» مسعودی، مورخ نامدار، تصریح میکند که: «علی بن الحسین(ع) امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهدهدار گردید.»
3. ماهیت سیاسی و اعتقادی قیامها: اشتباه عمده سیاسی این قیامها، عدم سنجش موقعیت و شرایط نامناسب زمان و دل سپردن به حوادث بدون در نظر گرفتن تأثیر و نتیجه آن بود. از جنبه اعتقادی نیز، این قیامها نمیتوانست یک نهضت اصیل شیعی باشد؛ زیرا افرادی مثل عبدالله بن زبیر در میان صفوف قیامکنندگان حره نفوذ یافته بودند و امام (ع) نمیخواستند امثال عبدالله بن زبیرِ قدرتطلب، ایشان را پل پیروزی خود قرار دهند. بنابراین، وجود برخی انحرافها و اشتباهات سیاسی و عقیدتی، مانند عدم نظرخواهی از امام، گرفتن دستور از محمد حنیفه، در میان انقلابیون، امام را وادار میکرد تا از موضعگیری و برقراری رابطه مستقیم و حمایت کامل از آنها خودداری کنند. قیام مدینه مطلقاً مورد تأیید امام نبود و قیام مختار، با اینکه مورد تأیید ضمنی امام بود، اما ایشان این قیام را هم به خاطر عوارض و تبعات سیاسی زیادی که داشت، آشکارا مورد تأیید قرار ندادند. بر این اساس، امام میدانستند که وارد شدن مستقیم به انقلابها و قیامهای سردرگم، نتیجهای جز سرکوبی و کشتار ندارد و هیچ زمینهای برای قیام مجدد نیست؛ لذا آن حضرت به کارهای فرهنگی ایجابی از جمله دعا روی آوردند و توانستند زمینه را برای حرکت فرهنگی امام باقر و امام صادق (علیهمالسلام) فراهم آورند. امام صادق (ع) با کارهای فرهنگی نرم و دعا، به تدریج موجبات رشد و تعالی مکتب تشیع را فراهم ساختند. بدین ترتیب، امام چهارم (ع) با انتخاب راه دوم، برنامههای ارشادی، فرهنگی، تربیتی و مبارزات غیرمستقیم را آغاز کردند و بدون آنکه حساسیت حکومتها را برانگیزند، فعالیتهای مهمی غیر از دعا انجام دادند؛ از جمله:
نیایش های میراثدار کربلا؛ سلاحی برای احیای دین
1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا: واقعه عاشورا در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شد و مشروعیت آن را زیر سؤال برد. اما برای اینکه این فاجعه عظیم فراموش نشود، امام (ع) با گریه بر شهیدان و زنده نگه داشتن خاطره آنان، مبارزه منفی را به صورت گریه ادامه دادند. شکی نیست که این اشکهای سوزان ریشه عاطفی داشت، اما چگونگی برخورد آن حضرت با این موضوع، اثر و نتیجه سیاسی داشت. یادآوری مکرر قضیه کربلا نمیگذاشت ظلم و جنایات حکومت بنیامیه از خاطرهها فراموش شود.
2. برخورد و مبارزه با علمای درباری: اینان کسانی بودند که فکر و ذهن مردم را به سوی بنیامیه جهت میدادند و آنان را با وضعی که بنیامیه طالب آن بودند در جامعه حاکم میکردند و افکار ناشایست و فرهنگ نادرست اموی را در قالب اسلام به خورد مردم میدادند. به عنوان مثال، برخورد شدید امام (ع) با محمد بن مسلم زهری، محدث برجسته درباری، قابل ذکر است.
با این وجود، در صحیفه سجادیه اعتراض به وضع حاکم همچنان وجود دارد و دعا برای نابودی حاکمان جنایتکار و دیگر ظالمان، برابری میکند با قیام فرهنگی بزرگ. از جمله: امام میفرمایند: «بار خدایا، به قیام آن حضرت (امام مهدی (عج)) احیا بگردان آنچه را از معالم دینت که ستمکاران نابود کردهاند در دولت حضرتش، و پاک گردان زنگار جور و بیداد را از آئینه آئینت، و دور ساز مشکلاتی را که در راه توبه به وجود آوردهاند، و به دست هلاک سپار عناصر ناپاکی که از راه دین تو برگشتند و سرکشان کجاندیش که راه راست تو را منحرف ساختند را پایمال ساز و آن امام را بر دوستانت مهربان ساز و قاهر و غالب فرما بر دشمنان قویدستت… .»
«خدایا بر دشمنان رسولان و خلفایت لعنت فرست، از اولین و آخرین و بر هر کسی که راضی به فعل زشت آنها باشد و از آنها پیروی و همراهی کند.»
4. تبیین معارف در قالب دعا: امام زین العابدین(ع) در محیطی که ارعاب و اختناق حاکم بود، مباحث سیاسی و اصول اعتقادی را در قالب دعا بیان میفرمودند که مهمترین آنها مسئله امامت و رهبری حقیقی جامعه اسلامی و غصب و تصاحب آن توسط حکام جور بود. پند و ارشاد امت با روشهای حکیمانه و بسیار زیرکانه در قالب دعا و مناجاتهای عارفانه، در عین حال که نتیجه سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حکومت بود، حساسیت حکومت را برنمیانگیخت.
با تأمل در صحیفه، میتوان بینش حکیمانه و دوراندیشانه امام را در تمام مواضع به وضوح دید و حکمت انتخاب قالب دعا را برای بیان حقایق به خوبی درک کرد. در قالب دعا به راحتی مواضع سیاسی خود را نشان دادند. تمام سخن خود را از هدایت و انتقاد در این قالب ریختند و به آیندگان گذاشتند؛ لذا از آن به قرآن صاعد، به جهت جامعیت، عمق و رتبه معرفتی و علمی تعبیر کردهاند.
5. تربیت شاگردان و اصحاب خاص: تربیت شاگردان و اصحاب خاصی که هر یک از آنها حافظ دستاوردهای مکتب عاشورا و امامت بودند، از دیگر اقدامات مهم امام سجاد (ع) بود.