مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

حسینعلی نوذری، استاد دانشگاه و نظریه ‌پرداز حوزه علوم سیاسی می‌گوید: تاریخ فرهنگی سرشت، خصلت و خاستگاه غربی دارد و برآمده از جوامع اروپایی به ویژه از آلمان، فرانسه و آمریکای شمالی است و آن‌چه ما در این حوزه‌ چه به لحاظ روش‌، محتوا و برنامه‌ مطرح می‌کنیم اقتباس شده و نوعی گرته‌برداری است.

 

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیم‌پور: سخنرانی دکتر حسینعلی نوذری، استاد دانشگاه، نظریه‌پرداز حوزه علوم سیاسی، مترجم و نویسنده با عنوان «چرا تاریخ فرهنگی؟» سه‌شنبه 28 مردادماه در پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت انجام شد.

 

تاریخ فرهنگی؛ یک عرصه پیچیده معنایی

 

دکتر نوذری در ابتدای سخنانش با ارائه تعریفی از تاریخ فرهنگی اظهار کرد: دونالد رابرت کلی، از اصحاب تاریخ فرهنگی معاصر آمریکایی و نویسنده کتاب «تاریخ فرهنگی قدیم» معتقد است که مفهوم (calture) جزو دو یا سه مقوله از پیچیده‌ترین، بغرنج‌ترین مفاهیم یا واژه‌های موجود در زبان انگلیسی است که البته پیچیدگی این معنا در سایر زبان‌ها مانند زبان آلمانی نیز مصداق دارد. مفهوم فرهنگ به دلیل پیچیدگی معنایی کار تاریخ فرهنگی را با یک پارادوکس عجیب و معضل جدی روبه‌رو کرده است زیرا مفهوم فرهنگ یک غول معنایی بی‌شاخ و دم یا به تعبیری دقیق‌تر یک عرصه معنایی بی ‌در و پیکر است. به تناوب هم تحسین‌برانگیز است و توهین‌آمیز، هم آرمانگرا و ایده‌آلیست و هم مادی‌گرا، هم والا و هم پست، هم جامع و هم بسیار فراگیر است و تا کنون مورخان به معنای واحدی از آن دست نیافتند.

 

وی افزود: وقتی ما می‌خواهیم تاریخ فرهنگی را به عنوان یک الگوی اساس در تاریخ‌نگاری خود سرمشق قرار دهیم و بر مبنای شیوه‌ها، تکنیک‌ها و رویکردهای آن پاره‌ای از حوزه‌های مغفول مانده یا حوزه‌هایی را که به عمد یا غیر عمد نادیده گرفته شده مانند مساله زنان، جنسیت، قومیت و مسایل متعدد دیگر که همه این‌ها به نوعی در پیوند با تاریخ فرهنگی قرار می‌گیرند، برجسته کنیم باید به یک تعریفی از خود مقوله فرهنگ برسیم. یک ایراد اساسی یا معضلی که این‌جا دست و پای مورخ را در واقع گره می‌زند و می‌بندد این است که درباره مفهوم تاریخ فرهنگی اجماع تعریفی وجود ندارد.

 

تاریخ فرهنگی با اسطقس غربی

 

وی با تاکید بر محتوا و روش تاریخ‌نگاری فرهنگی با ماهیتی غربی گفت: اگر بخواهیم تاریخ فرهنگی را در ابعاد روش‌شناسی تاریخی، مطالعات تاریخی و فلسفه تاریخ و مطالعات نظری تاریخی مورد توجه قرار دهیم باید آن را در یک بستر زمانی و مکانی در نظر بگیریم این مورد هم مانند هر مورد دیگری که در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی که در جامعه خودمان با آن سر و کار داریم سرشت، خصلت و خاستگاه غربی دارد و برآمده از جوامع اروپایی به ویژه از آلمان، فرانسه و آمریکای شمالی است به این ترتیب آن‌چه ما در این حوزه‌ها چه به لحاظ روش‌ و تکنیک‌، محتوا، برنامه‌ و ابزارهای کلی که بخواهیم آن‌ها را در کارها و طرح‌های خودمان پیاده کنیم اقتباس شده و یک نوع گرته‌برداری است. این شرح محتوای مکانی و خاستگاه مقوله تاریخ فرهنگی است اما به لحاظ تقسیم‌بندی زمانی آن، برخی مورخان به یک نوع تقسیم‌بندی تاریخ فرهنگی کلاسیک (قدیم) و جدید معتقدند. البته منظور از تقسیم‌بندی به تاریخ فرهنگی کلاسیک مربوط به دوره مدرن و اوایل قرن 19 به بعد است.

 

این استاد دانشگاه و نظریه‌پرداز حوزه علوم سیاسی درباره منابع مکتوب تاریخ فرهنگی بیان کرد: در حوزه تاریخ فرهنگی منابع بسیاری منتشر شده است. البته درباره تاریخ فرهنگی قدیم پژوهش‌ها و تالیفات اساسی صورت گرفته که می‌توان به «یاکوب بورکهارت» از پیشتازان نطریه‌پردازی تاریخ فرهنگی اشاره کرد که مولف کتاب «تاریخ رنسانس در ایتالیا» است و این کتاب در ایران از سوی دکتر محمدحسن لطفی ترجمه شده، همچنین پژوهش‌های «ارنست گامبریچ» در حوزه هنر از حلقه‌های تاریخ فرهنگی در بریتانیا به شمار می‌آید. زمانی که در سال 1934 گامبریچ به لندن مهاجرت می‌کند مکتبی در تاریخ‌نگاری فرهنگی تحت عنوان «مکتب بیرمنگام» شکل می‌گیرد و از حوزه‌های تاریخ فرهنگی جدید که متاثر از ارنست گامبریچ است. وی در واقع انتقال دهنده یا پل رابطی بین نسل قدیم تاریخ فرهنگی با نسل جدید آن (تاریخ فرهنگی جدید) است که مضامین، محورها یا مولفه‌های تاریخ فرهنگی در خوانش یا قرائت آلمانی آن به روش بریتانیایی است.

 

کمرنگ شدن روایت سیاسی در تاریخ‌نگاری فرهنگی

 

وی با اشاره به برخی تندروی‌ها در تاریخ فرهنگی و به تناسب آن احتیاط مورخان در قرار گرفتن در پژوهش‌های تاریخ فرهنگی بیان کرد: اوایل قرن بیستم را اگر در نظر بگیریم یعنی در دهه 60 و 70 مفهومی به نام جامعه را در برخی مطالعات تاریخی مطرح می‌کنند یعنی قرار گرفتن امری نه به جای امور دیگر، بلکه در کنار یکدیگر که این بعدها در برخی قرائت‌های تاریخ فرهنگی متاسفانه جنبه بسیار افراطی پیدا کرد. شاید به همین دلیل است که مورخان یا اصحاب تاریخ ما از گرایش و پژوهش در حوزه تاریخ فرهنگی احتیاط می‌کنند و معتقدند که تاریخ فرهنگی بعضی حوزه‌ها را پررنگ می‌کند و برخی حوزه‌ها را به حاشیه می‌راند. البته تندروی‌ها در همه جریان‌های تاریخ‌نگاری وجود دارد اما آن چه مدنظر مردم‌شناسان بوده این است که تاریخ فرهنگی در کنار پرداختن به حوزه‌های مختلف یک جایی را باید به عنوان بستر بالیدن و رشد فرهنگ در نظر بگیرد این جایی است که ما از آن به عنوان جامعه یا مناسبات اجتماعی یاد می‌کنیم که در واقع باید به آن توجه شود.

 

نوذری در ادامه گفت: نکته‌ای که این‌جا مطرح شد این بود که توجه به جامعه متاسفانه سبب شد تا دو روایت اساسی در میان تاریخ‌نگاران از اهمیت سابق آن کاسته شود یکی از این روایت‌ها، روایت سیاسی است. از قرن هیجدهم به بعد (در واقع بعد از انقلاب فرانسه) رویکرد سیاسی و پرداختن به تاریخ سیاسی در واقع به عنوان یک امر ضروری و حیاتی خودش را بر حوزه‌های تاریخ‌نگاری تحمیل کرد و این امر را مسجعل کرد که تاریخ و تاریخ‌نگاری باید آن چه را که مربوط به ساختارهای سیاسی و حکومت است و به تعبیری به عنوان نوعی تاریخ از بالا به پایین محسوب می‌شود دستخوش دگرگونی و تغییر کرد.

/پایان/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *