حجة الاسلام و المسلمین رضا برنجکار در برنامه طلوع دانش رادیو معارف در بررسی مدارس مختلف کلامی پس از اشاره کوتاهی به ادامه مبحث مدرسه حله، دو مدرسه اصفهان و خراسان را مورد بررسی قرار داد و بر این نکته مهم تاکید کرد که قدر مشترک همه مکاتب کلامی تکیه بر مباحث عقلی است.
در مدرسه حله، جریان خواجه نصیر، قوی تر و در کل مدارس تاثیر گذارترین مکتب است. دو کتاب اصلی کلام که قرن ها است تدریس می شود به این جریان مربوط است. یکی کتاب کشف المراد است که متنش تجرید العقاید خواجه نصیر و شرح آن مربوط به علامه حلی است. کتاب دیگر باب حادی عشر نوشته علامه حلی است ولی معمولا شرح فاضل مقداد کتاب درسی در حوزه ها است. البته کتاب های دیگری نیز تدریس می شود. هرچند فقط این مدرسه نیست و مدارس دیگر هم هستند ولی این دو کتاب مستقر شده است.
نظم کتاب هایی که در مکتب بغداد نوشته شده است مانند الذخیرة و شرح الجمل علم و العمل همه اصول دین را دارند ولی با یک نظم متفاوت است. این نظم اصولی که داریم مربوط به مدرسه حله به بعد است.
سوال: باب حادی عشر بخشی از یک کتاب بوده است؟
علامه حلی یک کتاب فقهی نوشته که ده باب داشته است و یک باب نیز به عقاید اختصاص داده است که نام آن را باب حادی عشر گذاشته است. تنها همین باب کلامی است. برخی از مراجع کنونی نیز در رساله هایشان مقدمه اعتقادی نوشته اند.
مدرسه اصفهان
مدرسه حله از قرن هفتم تا دهم ادامه دارد. در قرن دهم در اصفهان و شیراز مدرسه ای داریم که در آن، دو جریان مقابل هم وجود دارد. یکی جریان علامه مجلسی و شاگردان او و از همه مهم تر ملاصالح مازندرانی شارح کتاب اصول کافی است. آن ها می خواهند به سید بن طاووس برگردند و مخالف ورود فلسفه به کلام هستند و می گویند از نقل بیشتر استفاده کنیم.
جریان دیگر نقطه مقابل آن ها هستند که بر اساس فلسفه می خواهند کلام درست کنند. شاخص این جریان شاگرد ملاصدرا ، فیاض لاهیجی است که داماد او نیز می باشد. در این جریان دوم، محتوای فلسفی است ولی ظاهر کتاب اصول دین است. مثلا کتاب های سرمایه ایمان و گوهر مراد به فارسی نوشته است. در این آثار می بینیم که عقول عشره و قدم زمانی مطرح شده است که هیچکدام از متکلمین مطرح نکرده اند و آن را قبول نداشته اند. استمرار این جریان را می توان نوصدراییان کلامی قم نامید.
همان گرایش فکری مدرسه اصفهان با آمدن علامه طباطبایی از نجف به قم ادامه پیدا کرد. این ها افرادی هستند که فلسفه را خوانده اند و کتاب های کلامی هم می نویسند و در موضوعات مختلفی بحث کرده اند ولی پشتوانه او مکتب صدرایی است. کتاب شریف، المیزان یک دوره کلام، فلسفه، تفسیر و تاریخ دارد. شاگردان ایشان این مسیر را ادامه دادند که شاخص آن ها در این زمینه علامه مصباح هستند که کتاب های عقاید ایشان، کتاب درسی می شود. این هم استمرار مدرسه اصفهان در قم است.
مدرسه خراسان
یک مدرسه دیگری هم داریم که مدرسه خراسان نام نهاده ایم. برخی نام های دیگری نیز گذاشته اند که ما نمی پسندیم؛ زیرا مدارس را از نظر جغرافیایی معنا کرده ایم. قبل از ورود علامه طباطبایی به قم و شروع کرسی درس ایشان که با مخالفت علما مواجه شد میرزا مهدی اصفهانی به مشهد و خراسان وارد شدند. ایشان ابتدا درس خارج فقه و اصول تدریس کردند و به تدریج وارد بحث کلام شدند و شاگردانی را تربیت کردند. شیخ مجتبی قزوینی، آیت الله مروارید، میرزا جواد تهرانی و آیت الله ملکی میانجی از این جمله افراد هستند. برخلاف برخی که به آن ها مکتب تفکیک می گویند ما این مطلب را قبول نداریم؛ زیرا یک مکتب را باید از جهت اثباتی معنا کرد نه از جهت سلبی. اگر این طور باشد همه متکلمان تفکیکی بوده اند؛ زیرا با فلسفه مخالف بوده اند. این ها درس می گذاشتند و کتاب کلامی می نوشتند و در جاهایی نیز رد فلسفه داشته اند.
این ها را می توان یک جریان در نظر گرفت که عقل را قبول داشتند و استدلال عقلی می کردند ولی هم مثل این جریان علامه مجلسی در اصفهان و جریان سید بن طاووس در حله و شیخ صدوق در قم می گویند در کلام باید از نقل و عقل استفاده کنیم و چون در آن جریان های مقابل از نقل کمتر استفاده می شده است بیشتر همت را بر نقل گذاشته اند ولی اگر کتاب های آن ها را نگاه کنیم بر عقل نیز تکیه شده است. البته در قم بیشتر استدلال عقلی می بینیم. در کتاب بیان الفرقان بیشتر استدلال عقلی در رد فلسفه می کند.
الان اگر بخواهیم که افرادی که در حوزه کلام هستند به کدام مکتب تمایل دارند فکر می کنم همه مکتب های نمایندگانی دارند. یک فردی در این بحث مبانی ملاصدرا را می گوید و در بحث دیگر مانند صدوق مطرح می کند. یک جا یک نظریه را می گوید که به این حوزه کلامی معتقد بود و در جای دیگر حوزه کلامی دیگری معتقد است. حتی شاگردان علامه طباطبایی و یا حتی آیت الله اصفهانی یک جور نیستند.
گرایش به این که فلسفه را به عنوان ابزار یا محتوا استفاده کنیم یا استفاده نکنیم؟ بحث هایی است که امروزه مطرح است و متفکرینی که در کلام بحث می کنند بر همین موضوع تکیه می کنند. اجمالا می توان گفت آن چیزی که بین تمام مدارس کلامی از ابتدا تا الان مشترک است این است که باید از نقل و عقل، هر دو استفاده کنیم. یعنی اصل عقل و نقل و تعامل این دو اجماع است. حال چقدر باشد و ابزار باشد یا محتوا؟ مورد اختلاف است.
واقعا کسی را که تنها روایت نقل کند و هیچ تحلیل عقلی نکند متکلم نمی دانیم یا اگر فقط استدلال عقلی کند فیلسوف است و متکلم نیست.
سوال: وضعیت کنونی کلام اهل سنت به چه شکل است؟
اهل سنت هم تقریبا همه مکاتب قبلی با نگاه های جدید وجود دارد. در قسمت ماوراء النهر اهل سنت خراسان و افغانستان و آسیای میانه ماتریدی هستند، منتها شاخه هایی پیدا کرده است مثلا دیوبندی. آن ها خودشان را ماتریدی و در فقه حنفی می دانند. مسلمانان روسیه نیز این گونه اند. در قسمت غرب مانند مصر و عربستان قبل از وهابیت اشعری بودند و یک گرایش اهل حدیث هم بوده است و اختلافاتی با هم بوده اند. اهل حدیث با کلام مخالف بوده اند و تنها یک علم العقاید داشته اند. ولی با آمدن وهابیت با پول هایی که عربستان خرج کرده است جاهایی که باید اشعری باشند وهابی شده اند. ادعای آن ها بازگشت به اهل حدیث است؛ یعنی احمد بن حنبل و شافعی و مالکی و حنفی. متاسفانه با کارهایی که می کنند بسیار گسترش داده اند و همه فرقه ها را به همان وهابیت برگردانند.
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف