به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان؛ درباره خلافت و جانشینی پیامبر (ص) و حقانیت غدیر مباحث وکتاب های زیادی مطرح ونوشته شده است حتی عالمان اهل سنت فردی چون حاکم حسکانی و فخر رازی و قندوزی ….از دام تعصب جاهلانه رهیده و سخنانی در حقانیت غدیر و امیر مومنان (ع) اظهار نمود وبا جریان استبداد تاریخ نگاری در افتاده اند ؛ افزون براین درباره غدیر سخنان و جدل ها و مناظرات فراوان بین علمای فریقین شیعه وسنی حتی خود اهل سنت منازعه و مباحث ومجادلات زیادی انجام گرفته که هریک در جای خود ارجمند ومورد توجه هست ؛ مهمتر اینکه کتابهای گرانسنگی چون ِاِحْقاقُ الحَقّ و اِزْهاقُ الباطِل مشهور به احقاق الحق کتابی کلامی نوشته قاضی نورالله شوشتری وعبقات الانوار از میر حامد هندی و پدرش کتابی بنام «نفاق الشیخین بحکم الصحیین» یعنی براساس صحیح بخاری و مسلم و منابع اهل سنت ؛ و کتاب الغدیر از علامه امینی و المراجعات از شرف الدین و آثار دیگر نوشته شده است ؛ اما همچنان در این زمینه تبیین و روشنگری ضرورت دارد . لذا در این خصوص با حجت الاسلام«امیر علی حسنلو» استاد حوزه علمیه و مدیر گروه تاریخ وسیره مرکز مطالعات وپاسخگویی به شبهات حوزه، گفتگویی انجام دادیدم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
اهل بیت وصحابه و اهل سنت و غدیر خم
درباره خلافت و جانشینی پیامبر (ص) و حقانیت غدیر مباحث و کتاب های زیادی مطرح ونوشته شده است حتی عالمان اهل سنت فردی چون حاکم حسکانی و فخر رازی و قندوزی ….از دام تعصب جاهلانه رهیده و سخنانی در حقانیت غدیر و امیر مومنان (ع) اظهار نمود و با جریان استبداد تاریخ نگاری در افتاده اند ؛ افزون بر این درباره غدیر سخنان و جدل ها و مناظرات فراوان بین علمای فریقین شیعه و سنی حتی خود اهل سنت منازعه و مباحث و مجادلات زیادی انجام گرفته که هریک در جای خود ارجمند ومورد توجه هست ؛ مهمتر اینکه کتابهای گران سنگی چون ِ«اِحْقاقُ الحَقّ و اِزْهاقُ الباطِل» مشهور به «احقاق الح» کتابی کلامی نوشته قاضی نورالله شوشتری و عبقات الانوار از میر حامد هندی و پدرش کتابی بنام «نفاق الشیخین بحکم الصحیین» یعنی براساس صحیح بخاری و مسلم و منابع اهل سنت ؛ وکتاب الغدیر از علامه امینی و المراجعات از شرف الدین و آثار دیگر نوشته شده است ؛ اما همچنان در این زمینه تبیین و روشنگری ضرورت دارد .
پیامبر اکرم (ص) بعد از اینکه ۲۳ سال، مأموریت خود را به نحو احسن انجام دادند بنا به دستور خداوند در آخرین حجی که به مکه مشرف شده بودند موقع بازگشت در محلی بنام غدیر خم بین مکه و مدینه در میان انبوه حاجیان جانشین خود را معین نمودند. همه جمعیت حاضر با حضرت علی (ع) به عنوان خلیفه رسول خدا (ص) بیعت کردند و به آن حضرت شادباش گفتند. خلیفه دوم چنین تبریک گفت: « بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای ومولا کل مومن ومومنه» حدیث «غدیر خم» از جمله احادیث متواتر و معتبر ی است که هیچ شکی در سند آن وجود ندارد و سند معتبری است بر اثبات امامت و ولایت علی (ع). این حدیث در منابع کهن اهل سنت مکرر و پیوسته نقل شده و مورد استفاده علمای شیعه برای اثبات ولایت امیر المؤمنین علی (ع) قرار گرفته است. کتاب های بسیاری در این زمینه تألیف شده است. خود امیر المؤمنین علی (ع) جهت تنویر افکار و به حسب تکلیف الهی و سایر معصومین (ع) در مقاطع مختلف به آن استناد و احتجاج کرده اند، که در منابع ذکر شده است. به چند نمونه از این استنادات و احتجاج ها اشاره می شود.
1- احتجاج فاطمه (س) به غدیر
فاطمه اولین فدائی غدیر است ؛ به حقانیت غدیر همین بس که یگانه دختر رسول خدا حامی آن بود و بر سر آن جان خود را فدا نمود ؛ او کسی است که حضرت او را پاره تن خود نامیده و به عصمت آیات قرآن گواه است و اوست کسی که رسول الله برایش از جای خود بلند شده و دستش را بوسه می زد و می فرمود: «فدها ابوها»؛ فاطمه پس از علی بارها به حدیث غدیر استناد کرد، روزی که عمر و اطرافیانش برای بیعت گرفتن از حضرت امیر المؤمنین (ع) به حریم علوی تعدی نمودند ، خطاب به آنان فرمود: «گویا، آنچه رسول اکرم (ص) در روز غدیر به شما به موجب حکم خدای تعالی تقریر کرده و عهد گرفت، بلکه شرط نمود را نمی دانید و یا از خاطر خود آن عهد و پیمان را فراموش شده انگاشته اید، و شیوه تمرد و مخالفت را برگزیده اید ، والله که حضرت نبی اکرم (ص) در آن روز از شما و از اکثر امت عهد و پیمان نسبت به ولایت علی (ع) گرفت»( موسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا، انصاری زنجانی)
2- احتجاج امام علی(ع) به غدیر
حضرت بارها به این حدیث و حادثه مهم جهان اسلام برای اثبات ولایت خود استناد کرد،در جمع مهاجرین و انصار بعد از به خلافت رسیدن ابوبکر فرمودند: «والله که از کسی و نزاع با آن درباره خلافت نمی ترسم، البته گمان نمی کردم کسی از شما مردم با ما اهل بیت در امر ولایت منازعت و مخالفت نماید و خلافت را که خداوند بر ما قرار داده بود و حکایت روز غدیر خم را که از سید البشر، بیشتر یاران پیامبر(ص) آنرا شنیدند و شاهد بودند، هیچ کس درآن تردید نمی کند مگر از روی عناد و عصبیت و جاهلیت». بعد از این سخنان امیر المؤمنین علی (ع) ۱۲ نفر از آنان برخواستند و بر افضلیت و حق حضرت نسبت به خلافت اعتراف و به غدیر شهادت دادند. برخی از آنان که انکار نمودند به مرض و دردی ناعلاج گرفتار شده و به مصیبت ها افتادند. در نامه ۱۰۱ كتاب المراجعات درباره غدیر و استناد شیعه آمده است؛ شیخ سلیم بشری از شرف الدین سئوال کرد : «چرا امام، در روز سقیفه، با ابوبكر و بیعت كنندگان با او، به نصوصی (احادیث صریحی) كه درباره خلافت او بود، و شما شیعه همواره تكیه تان بر این نصوص است، استدلال نكرد؟ آیا شما شیعه، از خود علی، بهتر از این امور خبر دارید؟
مرحوم سید شرف الدین در پاسخ نوشت: «همه مردم می دانند كه امام (ع) و دیگر دوستانش، از بنی هاشم و غیر بنی هاشم، در بیعت با ابوبكر حضور نداشتند و پا به سقیفه نگذاشتند. آنان از سقیفه و آنچه در سقیفه می گذشت دور بودند. آنان با همه وجودشان سرگرم مصیبت بزرگ مرگ پیامبر(ص) بودند و به وظیفه واجب و فوری كفن و دفن پیامبر (ع) پرداخته بودند و جز به این حادثه به چیزی نمی اندیشیدند. از طرف دیگر، تا آنان مشغول تجهیز بدن پیامبر و ادای مراسم نماز و دفن او بودند، اهل سقیفه كار خود را كردند و مسأله بیعت با ابو بكر یا به گفته عمر همان فله یا کودتا واقع شد. از باب احتیاط و دور اندیشی، در برابر هر نظر یا حركت مخالف، كه باعث در هم ریختن تشكیلات آنان می شد، به اتفاق ایستادگی می كردند. بنا بر این، علی كجا بود و سقیفه كجا؟ علی كجا بود و ابو بكر كجا؟ علی كجا بود و بیعت كنندگان با ابو بكر كجا؟ تا بتواند برای آنان استدلال كند؟ از اینها گذشته، علی (ع) در آن روز، برای استدلال و استشهاد، نتیجه ای نمی دید جز بر پا شدن فتنه و آشوب و در آن شرایط (كه اسلام دورانِ نخستینِ خویش را می گذرانید و نهال دین تازه كاشته شده بود)، ترجیح می داد كه حق او ضایع شود اما شرّ و آشوبی بر پا نگردد. علی (ع) به خوبی متوجّه خطرهایی بود كه دین اسلام و كلمه «لا اله الا الله» را تهدید می كرد.
در واقع، علی بن ابیطالب در آن ایام به مصیبتی گرفتار شده بود كه احدی بدان گونه مصیبت گرفتار نشده است، زیرا بار دو امر بزرگ بر دوش علی سنگینی می كرد: یك خلافت اسلام، با آن همه نص و وصیت و سفارشی كه از پیامبر (ص) درباره آن رسیده بود، و این همه متوجه علی بود و در گوش او فریاد میكشید و با شكوه ای دل گداز و جگر خراش او را به شور و حركت فرا می خواند. دوم آشوب ها و طغیان هایی كه ممكن بود منتهی شود به از هم پاشیدن جزیره العرب و مرتد شدن اعراب نو مسلمان و ریشه كن شدن اسلام و میدان یافتن منافقان مدینه و دیگر اعراب منافق و دو رویی كه به نص قرآن، اهل نفاق و دورویی بودند. علاوه بر این، دو امپراطوری روم و ایران، در آن روزگار، در كمین اسلام بودند. آری در چنین شرایطی، علی (ع) بر سر دو راهی بزرگ رسید و طبیعی بود كه حق خلافت خویش را فدای اسلام و مسلمین كند و چنین هم كرد؛ نهایت برای اینكه نظریه خلافت حقّه اسلام را كه خلافت شرعی او بود حفظ كند و در برابر كسانی كه حق اسلامی خلافت را از او سلب كرد، موضعگیری لازم را كرده باشد. برای این مقصود، در خانه نشست و بیعت نكرد، تا اینكه او را به زور، اما بی خونریزی از خانه به مسجد آوردند. چرا؟ چون اگر علی (ع) خود به پای خود برای بیعت رفته بود، حجتی برای خلافت او نمی ماند و برای شیعه (و هر طالب حقّی) برهان حق آشكار نمی گشت. و با این همه كه گفتیم، علی و اولاد علی و عالمان شیعه، از آن روز تا امروز، همواره با روشی حكیمانه، احادیث و صایت را ذكر كرده اند و نصوص روشن نبوی را در این باره نشر داده اند ».
كتاب (الغدیر) مرحوم آیت الله علامه امینی (رحمه الله علیه) آکنده از احتجاج های علی (ع)، در مورد غدیر در روز شورای خلافت، طبق نقل اهل سنّت و در روزگار خلیفه سوم و روزگاران دیگر بدان احتجاج كرد. علاوه بر (الغدیر)، مرحوم علامه امینی كتاب مستقلی در این موضوع دارند به نام (المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر) كه در حدود ۱۰۰ صفحه روایات اهل سنّت را در این باب با سند ذكر می كند كه به عنوان نمونه یك روایت نقل می شود بدون ذكر سند: امام علی (ع) در روز شورا طی سخنانی پس از احتجاج به افتخارات بزرگ خود از قبیل سبقت در توحید، برادری جعفر طیار، داشتن عمویی چون شیر خدا و رسول و سید الشهداء حمزه، داشتن همسری چون فاطمه، سیده زنان اهل بهشت، داشتن دو سبط نبی چون حسن و حسین دو آقای بهشت، فرمودند: شما را به خدا قسم آیا كسی جز من در شما هست كه پیامبر به او گفته باشد: هر كه من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا هر كه ولایتش پذیرفت او را تحت ولایت خود قرار ده یا دوست بدار دوستانش را و دشمن بدار دشمنانش را و یاری كن یاورانش را، حاضران به غایبان نیز برسانند و همگی گفتند نه به خدا قسم.
مرحوم شرف الدین (رحمه الله علیه) در المراجعات نامه صد و چهارم به بعد پاره ای از احتجاجات امام و یارانش را ذكر می كند كه ما نیز نمونه ای دیگر به نقل از ایشان ذكر می كنیم: «امام (ع)، در انتشار نصوص، آرامش را سخت مراعات می كرد و احتیاطاً بر اینكه به اسلام ضربه ای نرسد آن را با تندی در برابر دشمنانش ارائه نمی نمود و به خاطر حفظ شوكت مسلمانان حاضر نبود سخت به مقابله برخیزد. گاهی از سكوت و عدم مطالبه حقّش، در آن زمینه بدین گونه اعتذار جسته كه «انسان را بر تأخیر در گرفتن حقش عیب نمی كنند، عیب بر آن كس گرفته می شود كه آنچه حقش نیست بگیرد». آن حضرت در مورد انتشار نصوصی كه درباره وی رسیده روش خاصّی داشت كه حكمت از آن تجلّی می كند. ملاحظه فرمایید كه در روز «رحبه» در ایام خلافتش چگونه مردم را برای یاد آوری روز «غدیر» جمع فرمود، همه را گرد آورد و به آنها گفت: «شما را به خدا سوگند می دهم، هر مسلمانی از پیامبر شنیده كه در روز غدیر چه فرمود، بپا خیزد و آنچه را شنیده شهادت دهد و بجز كسی كه در آن روز پیامبر (ص) را می دیده بپا نخیزد.»؛ سی نفر از صحابه كه ۱۲ نفر آن ها از اهل «بدر» بودند بپا خاستند و به آنچه در مورد نصّ غدیر شنیده و شاهد بودند شهادت دادند و این تلاشی بود كه اوضاع دشوار آن روز در اثر قتل عثمان و فتنه بصره و شام به وی اجازه می داد، انجام دهد و به جان خودم سوگند به ندرت اتّفاق می افتد كه در چنان روزی احتجاج از روی حكمت صورت گیرد. و سلام بر او و بر آن مقام بلندش كه نص غدیر را كه داشت از اذهان محو می گردید و به دست فراموشی سپرده می شد بار دیگر زنده ساخت و برای آن جمعیت عظیمی كه در «رحبه» گرد آمده بودند، گذشته را روشن ساخت.
۳- احتجاج امام حسن (ع)
امام حسن مجتبی (ع) مکرر به حدیث و واقعه غدیر استناد فرموده است؛ پس از صلح در مسجد کوفه خطبه مفصّلی بیان فرمودند و در ضمن آن بیان داشتند: جدّم رسول خدا (ص) فرمود: هیچ قوم و امّتی زمام امور خود را به دست کسی نداد در حالتی که داناتر از آن کس در میان آنها وجود داشته باشد مگر آنکه پیوسته امر آن امت به پستی می گراید تا به سوی آنچه آن را واگذاشته، بازگشت نمایند و از جدم شنیدم که به پدرم فرمود: ای علی تو نسبت به من به منزله هارون هستی از موسی، جز اینکه پیغمبری بعد از من نخواهد بود، و نیز مردم شنیدند و دیدند که جدم هنگامی که در غدیر خم دست پدرم را گرفت و به آنان فرمود: هر کس که من مولا و سرپرست اویم پس علی سرپرست اوست خدایا دوست بدار کسی که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن بدارد.امام حسن مجتبی (ع) قبل از آن در جریان جنگ با معاویه طی نامه ای خطاب به معاویه نوشتند: «ای معاویه تعجب می نمایی از آن که خالق البرایا هر یک از آن ائمه را که حضرت رسول اکرم (ص) در روز غدیر خم معرفی کرد و مکرر فرمودند که آنان (جانشینان من) ۱۲ نفرند، که هر یک را به نص معین شده اند. سپس فرمود: اوّل آنها امیر المؤمنین علی (ع) است»
۴- احتجاج امام حسین (ع)
در روایتی مفصل از امام حسین (ع) وارد شده است که آن حضرت در زمان خلافت عمر بن خطاب در مسجد پیامبر اکرم (ص) بود که عمر رو به مردم کرده و گفت: ای مردم من از خود شما بر شما اولی و سزاوارترم (همان جمله ای که پیامبر (ص) در خطبه غدیر و در موارد متعدد دیگر، بیان داشتند). وقتی امام حسین (ع) این سخن را از عمر شنید به وی اعتراض کرد. و عمر را دروغگو خطاب کرد و فرمود: این منبر که تو در آن صحبت می کنی منبر جدم رسول الله است و تو به غصب بر آن می نشینی ای عمر تو منکر حقی گردیدی که خداوند و رسول خدا (ص) بیان فرمودند و همه مردم بدان واقف هستند لکن از روی جهل و عداوت منکر آن هستند؛ اشاره امام حسین (ع) به این جمله است مردم بعد از پایان خطبه غدیر پیامبر فرمودند: آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم وای بر کسانی که منکر حق اهل بیت پیامبر هستند؛ حضرت از اینکه حق پدرش را غصب کرده اند و امثال عمر بن خطاب خود را با پیامبر اکرم (ص) مقایسه می کنند، متعرض عمر شده و او را دروغگو و غاصب می خواند و نیز عمر را به توبه فرا می خواند. این سخنان در نو جوانی امام حسین (ع) بود.
افزون بر آن امام حسین (ع) در سفر حج و در منا که در جمع هفتصد نفر از انصار و اصحاب رسول خدا و تابعین و از افراد با تقوا را در منا جمع کرده و خطبه ای خواندند، و از شرارت معاویه گفتند و درباره پدرش و مادرش و رسول خدا مطالبی بیان فرمود که حاضران همگی سخنان آن حضرت را تصدیق نمودند. تا آنجا که فرمود: بخدا سوگند می دهم شما را آیا آگاهی دارید که رسول خدا، علی (ع) را در روز غدیر خم منصوب فرمود و ولایت او را اعلام نمود و فرمود باید حاضرین به غائبین ابلاغ کنند، حاضران همگی گفتند: بار خدایا! آری به این جریان آگاهیم. البته سایر ائمه (ع) نیز در بیان اینکه در روز غدیر خم حضرت ختمی مرتبت علی (ع) را به جانشینی خود انتخاب نمودند مطالبی بیان داشته اند. چنانچه امام صادق (ع) فرمودند بهترین و بزرگترین اعیاد، عید غدیر است. روزی که امیرالمومنین علی (ع) به عنوان رهبر و راهنمای مردم منصوب شد.
5- از امام سجاد و امام باقر (ع) نیز مکرر استناداتی به حدیث و واقعه غدیر شده است
امام صادق (ع) طی سخنانی طولانی که در ضمنش فرمود: «… سپس در حجة الوداع در روز غدیر علی (ع) را به عنوان امام نصب کرد». امام صادق (ع) فرمودند: «سلمان فارسی سه روز پس از دفن پیامبر اکرم (ص) خطبه ای خواند و در آن مردم را در مورد این که چرا خلافت را از امیر المؤمنین علی (ع) گرفته و به دیگری سپردند، مورد نکوهش قرار دادند. در فرازهایی از این خطبه گفتند: « بر شما باد به فرمانبرداری امیر المؤمنین علی (ع) که به خدا سوگند در روز غدیر ما به دفعات در حضور پیامبر اکرم (ص) تحت عنوان وصیت و إمارت بر او سلام نمودیم و پیوسته رسول خدا با تأکید ما را بدان کار وا می داشت حال مردم را چه شده که با علم و فضائلش بر او حسد می برند؟»
۶- احتجاج امام کاظم (ع)
هم چنین امام کاظم (ع) در مناظره با هارون الرشید فرمودند: «همانا ما معتقدیم ولایت جمیع خلایق با ماست، به خاطر قول پیغمبر اکرم در روز غدیر که فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه.. هم چنین امام موسی بن جعفر در تفسیر آیه ۸ سوره بقره «یخادعون الله و الذین آمنوا…» می خواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند و حال آن که فریب ندهند مگر خود را و این از سفاهت و نادانی است» هنگامی که پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را در روز غدیر نصب کردند به عنوان امام و رهبر مردم، و پیغمبر، عمر و تمام رؤسای مهاجرین و انصار را امر فرمودند تا با علی (ع) بیعت کنند و آنان بیعت نمودند، خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود»
۷- احتجاج امام رضا (ع)
امام رضا (ع) در حضور جماعتی از علماء و که مأمون آنها را برای مناظره با حضرت دعوت کرده بودند و در بحث امامت، به حدیث غدیر احتجاج کردند. هم چنین عبدالعزیز از یاران حضرت نقل می کند ما در روزگار حضرت رضا (ع) در شهر مرو بودیم، نخستین روز ورودمان در مسجد جامع گرد آمدیم، حاضران در مسجد از مسئله امامت و کثرت اختلاف مردم در این باب سخن می گفتند؛ من بر آقای خود وارد شدم و ایشان را از گفته های مردم باخبر ساختم، آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند: ای عبدالعزیز این مردم فریب عقاید خود را خورده اند. در آخرین سفر حج پیامبر اکرم (ص) که این آیه نازل شد: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم». و مسأله امامت از تمامیت دین است. رسول خدا (ص) از دنیا نرفت تا این که برای امتش دانستنی های دین را بیان فرمود و علی (ع) را برای ایشان به عنوان نشانه و پرچم هدایت و امام تعیین فرمودند»که اشاره به همان جریان غدیر است.
۸. امام حسن عسکری (ع)
آن حضرت نیز در جواب نامه ای که اهل اهواز سئوالاتی از حضرت کردند به برخی اخبار و روایات اشاره فرمود: از جمله آنها حدیث غدیر است، آنجا که حضرت رسول فرمودند: «هر کس که من مولا و سرپرست او هستم علی مولا و سرپرست اوست». در ادامه می فرماید: که قرآن هم به درستی این گونه اخبار گواه می دهد و این اخبار موافق کتاب خداوند می باشند لذا وقتی که قرآن موافق خبری باشد و آن خبر هم موافق فرموده قرآن باشد، عمل به این روایات واجب می شود کسی از این گونه اخبار سرپیچی نمی کند مگر اینکه اهل عناد و فساد باشد.
استناد وتبیین حدیث غدیر در میان صحابه و علمای اهل سنت
ضمن اینکه ائمه (ع) به حدیث و رویداد غدیر استناد نموده اند، صحابه و یاران پیامبر (ص) نیز به این حدیث واقعه و ولایت امیرمومنان استناد نموده اند؛ از جمله از ابو سعيد خدري می گفت : ان النبي صلي الله عليه و آله و سلم دعا الناس الي علي في غدير خم و ذلک يوم الخميس فدعا عليا فاخذ بضبعيه فرفعها حتي نظر الناس الي بياض ابطي رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ثم لم يتفرقوا حتي نزلت هذه الآيه “اليوم اکملت لکم دينکم…” فقال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم : الله اکبر علي اکمال الدين و اتمام النعمه و رضي الرب برسالتي و بالولاية لعلي من بعدي” پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در غدير مردم را به سوي علي فرا خواند و اين واقعه در روز پنج شنبه بود سپس علي ـ عليه السلام ـ را خواند و دستانش را بلند نمود به گونه اي که مردم سفيدي زير بغل پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را ميديدند، بعد مردم هنوز متفرق نشده بودند که آيه “اليوم اکملت لکم…” پيامبر فرمود: الله اکبر از اينکه دين کامل شد و نعمت تمام گرديد و خداوند به رسالت من و ولايت علي بعد از من، رضايت داد.
ابن مغازلي كه يكي از بزرگان فقهاء و حفّاظ اهل سنت است در كتاب معروف خود به نام «مناقب علي بن ابي طالب(عليه السلام)» كه در ميان كتب مناقب امام علي – عليه السلام – بي نظير و يا كم نظير است، حديثي را نقل مي كند كه شبيه حديث سابق است با مختصر تفاوت و اضافات، و با صراحت مي گويد: آيه مورد نظر در روز 18 ذي الحجّة روز غدير خم نازل شده است. و باز حمويني كه يكي ديگر از علما و دانشمندان اهل سنت است در كتاب معروف خود «فرائد السمطين» با اسناد خود نقل مي كند:
رسول خدا صلي الله عليه وآله در روز غدير خم مردم را براي معرفي علي عليه السلام فراخواند و دستور داد زير درختي كه در آنجا بود، از خار و علف پاك نمايند و مردم امر آن حضرت را به جا آوردند، و آن روز مصادف با روز پنجشنبه بود. سپس مردم را فراخواند دست علي – عليه السلام را گرفت، بالا برد، تا جايي كه مردم سفيدي زير بغل او را ديدند، هنوز رسول خدا صلي الله عليه وآله و علي(عليه السلام)از همديگر جدا نشده بودند، اين آيه نازل شد: (اليوم اكملت لكم دينكم…)، پيامبر فرمود: خداوند بزرگ است، همان خدايي كه آيين خود را كامل و نعمت خود را بر ما تمام كرد و از نبوت و رسالت من و ولايت علي – عليه السلام راضي و خشنود گشت و سپس فرمود: خداوندا دوستان او را دوست بدار، و دشمنان او را دشمن بدار، يارانش را ياري كن و آنها را كه ياريش نكردند از ياري خويش محروم بدار.
از ابوهريره نقل شده: «كسي كه روز هيجده ذي حجه روزه بگيرد بر او ثواب 60 ماه روزه نوشته مي شود و اين روز، روز غدير خم است كه رسول خدا- صلي الله عليه وآله دست علي بن ابي طالب را گرفت و فرمود: آيا من سزاوارتر به مؤمنين نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا، فرمود: كسي كه من تاكنون مولي و پيشواي او بوده ام، بعد از من علي مولي و پيشواي اوست، در اين هنگام عمر جلو آمد به علي(عليه السلام)تبريك گفت (بخّ بخّ)، اي علي تو مولاي من و مولاي همه ي مسلمين شدي، در اين هنگام آيهاكمال نازل شد: (اليوم اكملت لكم دينكم…). اين روايت را خطيب بغدادي در تاريخ بغداد و ابن عساكر در تاريخ دمشق و عاصمي در زين الفتي و حاكم حسكاني در شواهد التنزيل و ابن مغازلي در مناقب الامام علي بن ابي طالب(عليه السلام) و… نقل كرده اند. ابن كثير با تمام تعصب ه داشته در البداية و النهاية هم اين روايت را نقل كرده است .
افزون بر آن علمای اهل سنت از جمله سيوطي در الدرالمنثور به نقل از ابي سعيد خدري از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل نموده است “لما نصب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عليا يوم غدير خم فنادي له بالولايه، هبط جبرئيل بهذه الآيه اليوم اکملت لکم دينکم…” هنگامي که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي را روز غدير خم به جانشيني منصوب نمود و او را به عنوان ولي و سرپرست مردم معرفي کرد، اين آيه را جبرئيل وحي نازل نمود.
فخر رازی دانشمند فیلسوف و متلکلم و فقیه و مفسر بزرگ اسلام که از علمای اهل سنت بوده و تفسیر جامعی را با توجه به دانش هایی که در آنها تخصص داشته نوشته است ؛ او در اظهار حق هرگز به تعصبات کور کورانه پای بندی نداشته است و هرگاه لازم بود در اموری به اظهار حق شجاعت داشته است ؛ او در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم می نویسد: «من اقتدى في دينه بعلي بن أبي طالب فقد اهتدى، و الدليل عليه قوله عليه السلام: اللهم أدر الحق مع علي حيث دار.» این سخن را رسول الله صلی الله علیه وآله درباره هیچ فردی نفرموده است ؛ همین فخر رازی درسخن دیگر نوشته است وقتی پیامبر(ص)تمام مستحبات وآداب دین را با جزئیاتش تبیین نموده است تا جائی که آداب رفتن به بیت الخلا را نیز فرو گذار ننموده است چگونه ممکن است امر به این مهمی یعنی خلافت و سرنوشت امت را رها نموده وفردی را برای جانشینی انتخاب ننماید وامت را بلا تکلیف وبدون رهبر ورهنما رها نماید تا در اختلاف و جنگ بر سر قدرت گرفتار شوند؛ سخن فخر رازی را دیگر عالمان اهل سنت وحتی مستشرقان نیز تکرار نموده اند وحکیمی گفته است وقتی رسول الله برای موقت از مدینه خارج شد هرگز بدون انتخاب جانشین از آن بیرون نرفت حال چگونه است که علمای اهل سنت با این براهین روشن بر اشتباه دیگران تاکید واز حقیقت دور شده وامت را به تعصب به گمراهی کشانده و هزاران بلا بر سر امت بر سر این راه اشتباه آمده است ؛ حکیم دیگر گفته است هرگز اتفاق نیفتد که پدری از منزل بیرون رود برای مسافرتی موقت ودر اموری که لازم است وصیت و توصیه های نداشته باشد ولو اون پدر یک شبان ویک فرد معمولی باشد !!!!!!حال چگونه است که علمای اهل سنت شان آن رسول الهی را که قرآن فرمود لاینطق عن الهوی و…اورا دلسوترین پیامبر از میان پیامبران نامید به خاطر گرفتاری در تعصب به این اندازه پایین آورند که از یک چوپان و یک فرد معمولی نیز کمتر بدانند واین ظلمی بزرگ و افترائی نابخشودنی وگناهی چون در حد کفر است نسبت به رسول اعظم (صلی الله علیه وآله )
امام شافعی به ولایت و امامت امیر مومنان(ع) معتقد و بر آن افتخار نموده است او امامت حضرت را براساس اشعار و آثاری که دارد قبول وبه حقانیت معترف بوده است ، علمای اهل سنت در فضایل امیر مومنان رسائل و کتاب های زیادی نوشته اند؛ از جمله احمد بن حنبل در فضائل الصحابه وابن ماجه در سنن و دیگران، مانند فخر رازی و ابن ابی الحدید و اسکافی وحاکم حسکانی نیز اظهارات بدون تعصب وعجیبی بر اساس آزادگی در اظهار رای سخنان بسیار واضح وروشن گفته و سقیفه را انحراف امت شمرده است ؛ ودیگر بزرگانی از اهل سنت همچون خطیب خوارزمی، در مناقب به فضائل و برتری و ولایت حضرت پرداخته و یکی از فضائل را واقعه غدیر خم و ولایت حضرت شمرده است ؛ امید است عالمان اهل سنت با دوری از تعصب و توجیه خطای دیگران دست از بی منطقی برداشته و مردم را به حقیت غدیر آگاه نموده و به پیام آن که تفسیر آیات:اطاعت از اولوالامر؛ تطهیر وآیه مودت فی القربی و تفسیر حدیث ثقلین است توجه وتامل و مردم را بر گرد خانه اهل بیت (ع) هدایت نموده وسعادت امت را با آماده نمودن امت جهت استقبال از حکومت جهانی حضرت مد نظر قرار داده وبه قدوم مبارک حضرت صاحب خود را مفتخر نمایند.