امام على بن موسى علیه السلام در يازده ذىقعده سال ۱۴۸ هجرى از مادرش بانوی عالمه نجمه يا تكتم به دنيا آمد.[۱]
كنيهاش ابوالحسن و از القاب وى رضى، وفى، صديق و فاضل و مشهورترين لقبش رضا مىباشد، سى و پنج سال از حيات آن حضرت در ايّام امامت پدرش گذشت و دوران امامت وى بيست سال بود. از جمله نصوص و دلايل امامت آن حضرت، وصيّت امام كاظم علیه السلام به عدّهاى از يارانشان براى جانشينى فرزندشان على مىباشد.[۲] امام موسى بن جعفر علیه السلام در ميان علويان و يارانشان فرمود: «شاهد باشيد كه اين فرزندم وصى و متصدى امر امامت و جانشين من مىباشد».[۳] على بن موسى علیه السلام بزرگترين، برگزيدهترين و محبوبترين فرزندان موسى بن جعفر (ع) نزد وى بود.[۴]
اوضاع سياسى عصر امامت على بن موسى (ع)
ده سال از دوران امامت على بن موسى (ع) در روزگار خلافت هارون گذشت، هارون پس از شهادت موسى بن جعفر (ع) مشكلاتى در مسير خلافت خود به ويژه در خراسان پيدا كرد. عزل برامكه كارها را مختل كرد و شورش بزرگ خوراج در سيستان به رهبرى حمزه آذرك و شورش مردم خراسان عليه ظلم و ستم والى هارون به رهبرى رافع بن ليث، اوضاع خراسان را به هم ريخت و هارون ناگزير شد خود براى آرام كردن اوضاع به خراسان برود. وى در همين سفر به سال ۱۹۳ هجرى بمرد.[۵] با مرگ هارون در بغداد امين به خلافت نشست و برخلاف وصيت هارون نام پسرش را به عنوان ولىعهد وارد خطبه كرد. جنگ ميان امين و مأمون درگرفت. سردار مأمون طاهر بن حسين مشهور به ذواليمينين به بغداد لشكر كشيد و امين را به سال ۱۹۷ هجرى به قتل رسانيد.[۶] درگيرىهاى داخلى عباسيان و ظلم و ستم واليان و مختل شدن اوضاع سرزمينهاى اسلامى، سبب شكلگيرى قيامهاى علويان گرديد. طى سيزده سال دوره آشفتگى، امام رضا (ع) در مدينه منوّره به كار هدايت و ارشاد شيعيان مشغول بودند.
قيامهاى علويان
۱- قيام محمّد بن ابراهيم ابن طَباطَبا: وى به همراهى سرىّ بن منصور(ابوالسّرايا) و يارانشان به سال ۱۹۹ هجرى قیام کردند و تا حجاز و عراق و يمن كشيده شد و كارگزاران ابن طباطبا به اداره اين مناطق پرداختند.[۷]
۲- قيام ابراهيم بن موسى بن جعفر ع: وى از سوى ابن طباطبا به حكومت يمن منصوب شد.[۸] پس از سركوبى قيام ابن طباطبا به مكّه رفت و همزمان با ولايت عهدى امام رضا (ع) براى آن حضرت از مردم مكّه بيعت گرفت و دستور داد لباس سبز بپوشند.[۹] وى پس از ولايت عهدى امام رضا (ع) به اطاعت مأمون درآمد و در سال ۲۰۲ به حكومت يمن منصوب شد و پس از شهادت امام رضا (ع) دستگير گرديد.
۳- قيام محمّد بن جعفر صادق ع: وى در سال ۲۰۰ هجرى قيام كرد و مردم مدينه و حجازبا وى بيعت كردند. وى خود را اميرالمؤمنين خواند. پس از مدّتى نيروهاى عباسى با وى جنگيدند و بسيارى از يارانش كشته شدند و محمّد را دستگير و نزد مأمون فرستادند و پس از شهادت امام رضا (ع) در خراسان از دنيا رفت.[۱۰]
۴- قيام زيد بن موسى بن جعفر ع: وى به سال ۱۹۹ هجرى از سوى ابن طباطبا بر خوزستان و اهواز منصوب شد و پس از مدّتى بر بصره دست يافت و دستور داد خانههاى بنى عباس را بسوزانند به همين سبب به زيدالنّار مشهور شد.
اين قيامها مشكلات بسيارى را براى دولت عباسى بهوجود آورد و مأمون را در تنگناى سختى قرار داد. خليفه پس از مشورت با وزير ايرانى خود، فضل بن سهل سرخسى راه حل وى را مبنى بر ولايت عهدى امام رضا (ع) براى از ميان برداشتن مشكلات خلافت، پذيرفت.
ولايتعهدى امام رضا (ع)
قيامهاى علويان، تشكيل دولت ادريسيان در شمال آفريقا، قيام حمزه آذرك رهبر خوارج در سيستان، شكلگيرى قيام بابك خرمدين در آذربايجان، خطرات سهمگينى براى خلافت عباسى بود. مأمون تنها راه حل اين مشكلات را در كنترل و نظارت بر علويان مىدانست، وى چارهاى انديشيد كه اگر بزرگ و آقاى علويان را به نزد خود آورد، مىتواند اين قيامها را كنترل كند و مشروعيت حكومت خود را تقويت كند. پس از آرامش اوضاع و احوال نيز او را به قتل رساند. مأمون پس از تحقيق و بررسى متوجه شد كه شيعيان امام زمان خود را، على بن موسى بن جعفرعلیه السلام مىدانند.[۱۱] لذا پس از مشورت با فضل بن سهل، تصميم گرفت، امام رضا را به مرو فرا خواند. وى نامهاى به آن حضرت نوشت و او را به مرو دعوت كرد. على بن موسى بن جعفر (ع) بر خلاف ميل خود دعوت او را پذيرفت.
مأموران خليفه عباسى، در اواخر سال ۲۰۰ هجرى، امام رضا علیه السلام را از طريق بصره، خرمشهر، بهبهان، فارس، ابرقو، طبس، نيشابور و سرخس به مرو بردند.[۱۲] مأمون ابتدا نيرنگ زد و پيشنهاد واگذارى خلافت را به وى داد، ولى آن حضرت فرمود: «اگر خلافت به شما تعلق دارد و خداوند، آن منصب را مخصوص شما قرار داده، جايز نيست لباسى را كه خداوند بر شما پوشانده از تن بيرون آورى و به ديگران بپوشانى و اگر خلافت متعلق به شما نيست حق ندارى چيزى را كه مال تو نيست به ديگرى واگذار كنى».[۱۳] مأمون سپس پيشنهاد ولايت عهدى را به امام رضا علیه السلام داد ولى او امتناع كرد. مأمون به خشم آمد و امام را تهديد كرد كه اگر امتناع كنيد، شما را وادار خواهم كرد و اگر باز هم خوددارى كنيد، شما را خواهم كشت.[۱۴]
به همين سبب آن حضرت ناچار به قبول ولايت عهدى شد و فرمود: «خداوند مرا از اينكه با دست خويش، خود را به هلاكت افكنم، باز داشته است، اگر اين كار بر اين منوال باشد ولايت عهدى را به شرايطى مىپذيرم». مأمون گفت: «بنويسيد». آن حضرت، چنين نوشت: «من ولايت عهدى را به شرطى مىپذيرم كه هيچ امرى و نهيى نكنم، هيچ قضاوتى ننمايم، هيچ چيز را تغيير ندهم، كسى را به كارى نگمارم، كسى را عزل نكنم و رسومى را كه معمول است نقض نكنم و مرا از اين امور معاف دارى». مأمون نيز شرايط امام رضا علیه السلام را پذيرفت[۱۵] و دستورداد، مراسم عمومى بيعت در حضور لشكريان و مردم انجام گيرد. مأمون از آن حضرت تقاضا كرد براى مردم خطبهاى بخواند. وى پذيرفت و فرمود: «ما را به واسطه رسولاللّه صلی الله علیه و آله بر شما حقى است و شما را نيز به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما حقّى است، هرگاه شما حق ما را پرداختيد بر ما نيز واجب است حق شما را بپردازيم».[۱۶]
بدين سان امام رضا علیه السلام بر خلاف تمايل خود، ولايت عهدى را در سال ۲۰۱ هجرى پذيرفت[۱۷] ولى اكراه آن حضرت، گوياى آنست كه مأمون در پيشنهاد خود هيچ گونه صداقتى نداشته و تنها به سبب منافع و حل مشكلات خود، امام رضا علیه السلام را ناگزير به قبول ولايت عهدى كرد. طبيعتاً مأمون كه براى رسيدن به خلافت، برادرش امين را كشته بود، راضى نمىشد به راحتى خلافت را به امام رضا علیه السلام منتقل نمايد. سخنان آن حضرت در مراسم بيعت گوياى همين واقعيت است كه مأمون مسئله ولايت عهدى را به عنوان ابزارى براى تحكيم خلافت خود، مطرح كرد تا دو مشكل را از سر راه خود بردارد، يكى آرام كردن سرزمينهاى خلافت و سركوبى قيام علويان و ديگرى كنترل و نظارت بر امام رضا علیه السلام و دفع خطر بالقوهاى كه از ناحيه آن حضرت براى خلافت خود احساس مىكرد.
امام رضا علیه السلام در خطبه خود نامى از مأمون نبرد و خود را منتسب به رسولاللّه صلی الله علیه و آله كرد و به حقوق الهى خود اشاره كرد و در قالب اين بيان خلافت عباسى را زير سئوال برد و مقام برتر خود را به اثبات رساند. پس از آن مأمون دستور داد نام امام رضا علیه السلام را در سكّهها و طرازها (نقش و نگار حاشيه جامه) وارد كردند.[۱۸]
راهبردهای مهندسی فرهنگی امام علی بن موسی علیه السلام
در عصر امامت على بن موسى علیه السلام جریان های فکر و فرهنگی درون دینی شیعی مثل زیدیه، واقفیه و مذاهب فقهی حدیثی اهل سنت مالکی، حنفی، شافعی و حنبلی و اعتقادی مثل معتزله و خوارج و برون دینی مثل اهل کتاب یهودی، صابئین، زرتشتی، مسیحی و دهریون و زندیقان، مشبهه مزدکیه و غلات در مراکز علمی مسلمین حضور داشتند.
شيعيان نیز پس از شهادت امام موسى بن جعفر علیه السلام به پنج گروه[۱۹] تقسيم شدند كه مشهورترين آنان قطعيه و واقفيّه مىباشند.
قطعيّه: بسيارى از شيعيان رحلت موسى بن جعفر علیه السلام و پيشوايى على بن موسى علیه السلام را پذيرفتند به همين سبب اين دسته قطعيّه ناميده شدند.[۲۰]
فرقه واقفيّه: گروه اقليّتى از شيعيان به انكار امامت على بن موسى علیه السلام پرداختند. اين گروه به واسطه دنياطلبى و انحراف فكرى قبلى، بر امامت موسى بن جعفر علیه السلام توقف كردند و اعتقاد به مهدويت امام كاظم علیه السلام را مطرح كردند و گفتند: «وى نمرده و در غيبت مىباشد و قيام خواهد كرد». برخى ديگر از اينان گفتند: «اگرچه امام موسى بن جعفرعلیه السلام مرده ولى بار ديگر باز گردد و قيام كند و گيتى ستم و بىداد گرفته را پر از داد كند».[۲۱] اينان را به جهت توقف بر امامت آن حضرت واقفيه مىنامند. از جمله اينان حيان سرّاج، وكيل موسى بن جعفر ۷ به همراهى وكيل ديگرى در كوفه بودند. اينان از فرصت محبوس شدن آن حضرت سوء استفاده كرده و سى هزار دينار صدقاتى را كه نزد آنان جمع شده بود، تصرف كردند و با اين مبلغ خانه و غلات خريدند و عقد معاملاتى بستند. هنگامى كه خبر شهادت آن حضرت به آنان رسيد، آن را انكار نمودند و شايع كردند امام كاظم علیه السلام نمرده، زيرا او قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله است.[۲۲] از اينان محمّدبن بشير بود كه امام كاظم علیه السلام را خدا مىدانست و ادعاى پيامبرى كرد و با فنّ شعبده بازى بسيارى را گمراه كرد و پيروان او عليه امام رضا (ع) فعاليّت مىكردند.[۲۳]
بدينسان دنياطلبى و انحراف فكرى و غلو زمينه شكلگيرى فرقه های جديدى در ميان شيعيان گرديد كه پس از رسوايى آنان، مدّتى بعد منقرض شدند.
امام رضا علیه السلام چه راهبردهائی در برابر این جریان های انحرافی در دوران امامت خود در پیش گرفتند تا مسیر راه هدایت الهی را تبیین کنند. برخی از این راهبردها عبارتند از:
۱- تبیین جایگاه رهبری فکری و سیاسی امت: شخصيت علمى و مقام شامخ ملكوتى، زهد و اخلاق على بن موسى علیه السلام سبب شد كه شيعيان به راحتى امامت آن حضرت را پذيرا شوند و در سراسر دنياى اسلام او را به عنوان بزرگترين پيشوا و هادى دين بشناسند و نام او را با احترام و تكريم ياد كنند. جلالت علمى آن حضرت به گونهاى شهره آفاق گرديده بود كه علما و دانشمندان نيشابور، از وى خواستند تا براى آنان روايت نقل كند و على بن موسى (ع) براى آنان حديث سلسلةالذهب را از طريق اجدادشان، از رسولاللّه (ص)، از قول خداوند روايت كرد كه: «كلمةُ لا اِلهَ اِلّاَ اللّهُ حِصْنِى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِى أَمِنَ مِنْ عَذابىü»؛ «كلمه توحيد دژ من است، هركس در آن وارد شود از عذابم در امان خواهدبود». چون مَرْكب آن حضرت حركت كرد، فرمود: «بِشُروطِهـا وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِهـا»؛[۲۴] «كلمه توحيد شروطى دارد و من(امامت) يكى از اين شروط هستم».
بدين صورت امام رضا علیه السلام اين مسئله مهم را براى مردم تبيين كرد كه توحيد با امامت برگزيدگان خداوند كه خليفة اللّه و معدن اسرار الهى هستند، مرتبط است و به دوستان خود پيوند اصل توحيد را با امامت گوشزد مىكند كه امنيّت از عذاب با توحيد و امام برگزيده از سوى خداوند پيوند دارد، زيرا تجلى اسم و صفت خدا در وجود امام شايسته است و وحدت كلمه و اتحاد مسلمانان در كلمه توحيد و امامت است. امام رضا در روایتی طولانی مبحث امامت امت را برای یاران خود تشریح کردند و جایگاه الهی امامت را تبیین فرمودند.
امامت منزلت و وراثت انبيا ست وخلافت خداوند و رسول است و مقام اميرالمومنين و ميراث الحسن و الحسين عليهم السلام است. امامت زمام دين و نظام مسلمين و صلاح دنيا و موجب عزت مومنين و اساس اسلام بالنده و شاخه سربلند انست.
به وسيله امام نماز و زکات، روزه،حج و جهاد به کمال خود مي رسد. و في و صدقات فراوان مي شود و حدود و احکام الهي جاري مي شود. به وسيله امام مرزهاي مسلمين حفظ و حراست مي شود. امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مي کند و حدود خدا را جاري مي کند و از دين دفاع مي کند و با حکمت و موعظه نيکو و دليل قاطع مردم را به سوي پروردگار فرا مي خواند.(عيون اخبار الرضا، جلد اول، ص۴۴۹)
۲- تفسیر قرآن: حضرت علی بن موسي (ع) به نقش تربیتی قرآن به عنوان معدن ایمان و اصل آن تأکید می کرد. و در مناظرات به قرآن استناد مي جست و با استفاده از آيات قرآن مباني فکري اساسي اسلام را بيان مي کرد.( آن حضرت در مناظره ها و مباحث بسياري هم چون توحيد و عصمت انبيا و امامت به آيات قران استناد و تفسير مي کردند(عيون اخبارالرضا، جلد اول، ذيل اين مباحث)
۳- تبیین جایگاه اهل بیت: در سخنرانی های خود و مناظرات و نامه های خود از جمله نامه به مأمون عباسی در مورد حقانيت اهل بيت براي تعیین مسیر و امامت مسلمين تاکيد کردند (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۶۶۶).
۴- تبدیل تهدیدها به فرصت: طى دوران اقامت خود در مرو، مركز علمى و ادارى خراسان، تلاش گستردهاى را براى ترقى انديشه و اعتقادات مردم خراسان به عمل آوردند و با مناظرههاى علمى با اهل كتاب و نحلههاى فكرى گوناگون، موجبات اعتلاء و ترقى معرفت و بينش دينى اين منطقه را فراهم كردند.
۵- تبیین زیست مؤمنانه برای مسلمین: مجموعه روایات آن حضرت در رساله ها و نامه و کلمات قصار خود حیات طیبه را برای آنان تشریح می کردند. از جمله در رورایتی به خصلتهای ده گانه برا تکمیل عقل فرمودند:
۱- از او امید خیر باشد. ۲- از بدى او در امان باشند ۳- خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد. ۴- خیر بسیار خود را اندک شمارد. ۵- هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود ۶- در عمر خود از دانشطلبى خسته نشود. ۷- تنگدستی در راه خدایش از توانگرى (توأم با فساد) محبوبتر باشد. ۸- خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. ۹- گمنامى را از شهرت خواهانتر باشد. سپس فرمود: دهمى چیست؟ به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز اینکه بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است. (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۷۰۸).
۶- مناظرات امام علی بن موسی علیه السلام: آن حضرت با تشكيل محافل علمى و كلامى و حديثى به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهلبيت: پرداخته و به ايرادات و شبهات فِرَق پاسخ مىدادند و بر نفوذ شخصيّت علمى و معنوى خود افزودند. شمار مناظرات امام رضا علیه السلام با اهل كتاب و نمايندگان مسيحيان، يهوديان، مانويان، زرتشتيان، صابئين و فرق اسلامى، فراوان است.[۲۵]
ازآن جمله روزى مأمون سران اديان و مذاهب زمان را جمع كرد و از امام رضا علیه السلام دعوت نمود تا با آنان مناظره كند. نخست جاثليق مسيحى به آن حضرت گفت: «شما و همه مسلمانان و تمامى ما مسيحيان نبوّت حضرت عيسى علیه السلام و كتاب انجيل را قبول داريم ولى نبوّت پيغمبر شما مشكوك است؛ زيرا او را تنها شما قبول داريد.» امام رضا علیه السلام فرمود: «ما مسلمانان حضرت عيسى علیه السلام و انجيلى را قبول داريم كه امّتش را به پيغمبر آخرالزمان بشارت داده است و حواريون عيسى (ع) به آن اقرار كردهاند، پس چرا مخالفت پيامبر و كتاب خود مىكنى و پيغمبرى را كه بشارت دادهاند، نمىپذيرى.»[۲۶]
همچنين امام رضا علیه السلام مناظرهاى طولانى با عمران صابى درباره توحيد ذات و صفات و پيغامبران داشت. در پايان گفتگو، عمران صابى شهادت به يگانگى خداوند و آن گونه كه امام رضا علیه السلام حقتعالى را به وى شناسانيد، اعتراف كرد و به رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله شهادت داد و روى به قبله سجده كرد و مسلمان شد.[۲۷] اين گونه مناظرات گوياى حركت عميق علمى و فرهنگى آن حضرت است. مباحث اين گفتگوهاى علمى كه به آرامى و در جو صميمى برگزار مىشد درباره آفرينش جهان، توحيد، صفات خداوند، انبياء الهى، عصمت آنان، جبر و اختيار و امامت، تفسير آيات گوناگون قرآن، فضايل اهلبيت، احاديث، دعا و احكام دين بود.
شیوه مناظراتی امام علی بن موسی علیه السلام:
۱- احترام متقابل و رعايت حقوق رهبران اديان ديگر ۲- تسامح و مدارا و رواداری با رهبران اديان ۳-استدلال از منابع اديان ديگر که نشان از وسعت دامنه علمی آن حضرت بود. ۴- همراهی استدلال عقلی و نقلی ۵-امام رضا عليه السلام اول با سعه صدر سخنان رهبران اديان را می شنيد و سپس پاسخ آنان را می داد. ۶-اين مناظره ها در حضور سران و بزرگان خلافت بود و شيوه برخورد صحيح اسلامی را آن حضرت به آنان آموزش می داد. ۷- اين مناظره ها باب گسترش علوم را فراهم کرد ۸-اين مناظره ها روح عقلانيت و آزادانديشي اسلامي و اجتهاد علمي و پرهيز از جمود و تقليد کورکورانه را میان شیعیان و در دانشمندان ايجاد مي کرد.
۷- تربیت سرمایه اجتماعی: یکی از راهکارهای مهم فرعنگی امام علی بن موسی علیه السلام تربیت نیروی نخبگانی بابصیرت و آگاه و مجتهد به دین بود. ازجمله فعاليّت امام رضا علیه السلام، تشكيل حوزه علمى در منزل خود و مسجد مرو بود و حضور شيعيان آن حضرت چنان چشمگير بود كه مأمون به حاجب خود، دستور داد تا شاگردان وى را پراكنده كند. امام رضا (ع) نزد مأمون رفت و با ناراحتى و صلابت به وى گفت:
«از خداوند حق مصطفى و مرتضى و سيده نساءالعالمين را طلب مىكنم. چرا اينان را طرد نمىكنى كه وى ياران خاص و عام مرا خوار كرد.»
امام رضا (ع) سپس به خانه برگشت و دو ركعت نماز خواند و گفت: «خدايا! اين مرد به من ستم كرد و مرا خوار و ذليل كرد و شيعيان مرا از دَرِ خانه من دور كرد. خدايا انتقام مرا از وى بگير».[۲۸] اين خبر به خوبى نشان مىدهد شمار شيعيانى كه در محافل علمى امام على بن موسى علیه السلام شركت داشتند، قابل توجه بود، و به همين سبب مأمون دستور تعطيلى آنها را صادر كرد.
آن حضرت طى هيجده سال دوران امامت خود در مدينه منوّره و دو سال در ايران با تلاش و كوشش فراوان موفق شدند شاگردان بسيارى را تربيت كنند كه در منابع، مجموع شاگردان آن حضرت ۳۱۸ نفر برآورد[۲۹] شده است. از جمله شاگردان مشهور آن حضرت ابوعبدالله محمّدبن خالد برقى قمى، حسن و حسين فرزندان سعيد اهوازى، زكريا بن آدم بن عبداللّه اشعرى قمى، صفوان بن يحيى، احمد بن محمّد بَزَنطى، عبداللّه بن مبارك نهاوندى و عبدالسلام بن صالح ابوصلت هِرَوى مىباشند.[۳۰]
۱- ابوعبداللّه محمّد بن خالد بَرْقَى: وى از اهالى روستاى بَرْقَ رُوْد قم بود و به افتخار شاگردى امام رضا (ع) و فرزندشان در آمد. دو برادر وى نيز از ادبا و فقها بودند. محمّدبن خالد مردى اديب و مورخ و آگاه به علوم بود. برخى هشت عدد از آثار وى را نام بردهاند.[۳۱]
۲- حسن و حسين بن سعيد اهوازى: اصل آنان از اهواز و هر دو از بزرگان ياران امام رضا (ع) و وثوق علمى آنان مورد تأييد واقع شده است. جدّ دوم آنان مهران از موالى على بن الحسين (ع) و به دست آن حضرت آزاد شد. آثار حسين بن سعيد را سى عدد نوشتهاند و بيشتر آنها درباره فقه، مكاسب و تفسير قرآن بود. آثار حسن بن سعيد را پنجاه عدد نگاشتهاند و بيشتر آنها در تفسير قرآن است.[۳۲] اين خاندان در شكوفايى و رشد مكتب اهلبيت (ع) بسيار مؤثر بودند.
۳- عبدالسّلام بن صالح ابوصَلت هِرَوى: وى از همراهان امام رضا (ع) و افتخار مصاحبت با وى را داشت. از او كتابى به نام وفاتالرضا (ع) نقل شده و شيخ صدوق در عيون اخبارالرضا داستان شهادت آن حضرت را از قول وى نقل كرده است. او را ثقه و صحيح الحديث دانستهاند.[۳۳] وى را خادم الرضا و محبّ خاندان رسولاللّه (ص) معرفى كردهاند.[۳۴] اباصلت روايات بسيارى به ويژه از ملاقاتهاى امام رضا(ع) همانند دِعْبِل خُزاعى را نقل كرده است.[۳۵]
۸- تبلیغ سیره رسول الله صلی الله علیه و آله: عظمت علمى و مقام معنوى و اخلاق عملى امام رضا علیه السلام موجب جذب مردم به سوى وى شد وصيت علمى او همه جا را فرا گرفت به گونهاى كه مأمون به آن اعتراف دارد. آن حضرت از هر فرصتى براى پياده كردن سنتهاى الهى و سيره رسولاللّه صلی الله علیه و آله استفاده مىكرد تا انحرافاتى را كه حُكّام در جامعه سرايت داده بودند، اصلاح كند. از جمله روزى مأمون دستور داد تا آن حضرت نماز عيد را با مردم بخواند. امام رضا علیه السلام ابتدا نپذيرفت ولى چون مأمون اصرار كرد، امام فرمود: «به شرطى نماز مىخواند كه اجازه دهند، همان گونه كه رسولاللّه صلی اله علیه و آله و على علیه السلام نماز مىخوانده، بخواند». مأمون پذيرفت و آن حضرت با پاى پياده و برهنه همراه با شيعيان خود به راه افتاد، وى چنان تكبير سر داد كه گويى همه عالم با او همآوا هستند. صداى تكبير در شهر پيچيد و شهر به لرزه درآمد و جمعيّت زيادى با آن حضرت همراه شدند. فضل بن سهل احساس خطر كرد و از مأمون خواست تا دستور بازگشت امام رضا (ع) را صادركند.[۳۶] همين دستور مأمون براى بازگشت امام از نيمهراه، دليل ديگرى بر عدم صداقت مأمون در ارائه پيشنهاد ولايتعهدى مىباشد.
۹- حضور امامزادگان به عنوان پایگاه تشیع: از ديگر نتايج پربار دوران اقامت على بن موسى علیه السلام در مرو، فراهم شدن موجبات رشد و گسترش تشيّع در خراسان بود. مردم خراسان كه از پيش دوستدار خاندان رسالت بودند، پس از حضور آن حضرت علاقه و محبّتشان به اهلبيت و علويان بيشتر شد. به گونهاى كه مدفن امام رضا علیه السلام يكى از پايگاههاى مهم تشيّع در طول تاريخ درآمد و بر تاريخ فرهنگ و هنر و اقتصاد ايران و تشيّع تأثير عميقى گذاشت.
ولايت عهدى امام رضا علیه السلام زمينه مساعدى براى مهاجرت سادات و علويان به ايران گرديد. تعدادى از برادران و عموزادگان آن حضرت از سادات حسينى و حسنى به ايران آمدند. «چون سادات خبر غدر مأمون كه با حضرت رضا علیه السلام كرد، شنيدند پناه به كوهستان ديلم و طبرستان بردند و بعضى بدانجا شهيد گشتند و مزار و مرقد ايشان مشهور و معروف است، چون اسپهبدان مازندران در اوايل كه اسلام قبول كردند، شيعه بودند و با اولاد رسول (ص)، حسن اعتقاد داشتند، سادات را در اين مُلك، مقام آسانتر بود».[۳۷]
مأمون پس از آنكه به اهداف خود رسيد، در حالى كه عازم بغداد بود در سرخس فضل بن سهل وزير خود را كشت و سپس در سناباد طوس در بيست و نه صفر سال ۲۰۳ هجرى امام رضا (ع) را مسموم ساخت، سپس دستور داد جنازه آن حضرت را در قريه نوقان، پيش روى قبر هارون دفن كنند.[۳۸]
هنگامى كه خبر شهادت امام رضا علیه السلام در خراسان و شهرهاى ديگر شيوع يافت، علويان و سادات متوارى و پراكنده شدند و يا در خفا به زندگى خود ادامه دادند و يا گرفتار كارگزاران مأمون شدند، از جمله آنان احمد بن موسى بود كه قتلغ خان با وى جنگيد و او را به شهادت رسانيد.[۳۹] مقبره محمّد بن موسى بن جعفر ۷ و على بن حمزة بن موسى بن جعفر ۷ نيز در شيراز، زيارتگاه هستند.[۴۰] هارون برادر ديگر امام رضا ۷ به كاشان آمد و در اين شهر از دنيا رفت، «شهادتگاه و آرامگاه فرزندان امام موسى كاظم ۷ فضل و سليمان در آوه است».[۴۱] در رى مقبره حمزة بن موسى بن جعفر قرار دارد و زيارتگاه مردم است.[۴۲] اين مقابر به مرور ايام مورد توجه شيعيان و دوستداران اهلبيت قرار گرفت و در گسترش فرهنگ تشيّع در اين مرز و بوم مؤثر واقع شد.
۱۰- ميراث علمى امام رضا علیه السلام
آن حضرت در طول دوران امامت خود برای حل مشکلات و چالش های جهان اسلام راهکارهای گوناگون از جمله معارف الهی را بیان کردند.
۱- مُسْنَد امام رضا: در اين كتاب شرح حال حضرت رضا ۷ و حدود ۲۴۳۰ حديث رضوى از سىودو كتاب جمعآورى شده است ولى جامع جميع احاديث رضوى نيست بلكه شامل بخش اعظم آن است. اين كتاب شامل روايات صحيح، موثق، حسن، ضعيف و متروك است. قسمت بسيارى از آنها بدون سند يا تمام سلسله سند ذكر نشده است.[۴۳]
۲- فقهالرضا: كتابى منسوب به امام رضا ۷ مىباشد و گروهى از محققان اين كتاب را با شرايع على بن موسى بن بابويه قمى و كتاب التكليف محمّد بن على شَلْمَغانى يكى دانستهاند.[۴۴]
۳- مناظرات: بسيارى از گفتگوهاى علمى آن حضرت با صاحبان اديان و مذاهب گوناگون مىباشد كه شيخ صدوق در كتاب عيون اخبارالرضا جمعآورى كرده است. اين مناظرهها در شكوفايى و رشد علوم دينى و عقلى در خراسان بسيار مؤثر واقع شد و از آن پس اين سرزمين به ويژه نيشابور از مراكز علمى جهان اسلام گرديد.
۴- طبالرضا: رسالهاى منسوب به امام رضا علیه السلام است كه ان حضرت درباره بهداشت و صحت مزاج و فوايد غذاها و بدن انسان براى مأمون نوشتند.
پی نوشت:
[۱] . على بن عيسى اربلى، كشفالغُمّه فى مَعرفة الائمه، الجزءالثانى، ص ۳۱۱.
[۲] . شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، الجزءالاول، ص ۴۲.
[۳] . شيخ مفيد، الارشاد، ج۲، ص ۲۴۲.
[۴] . همان، ص ۲۴۱.
[۵] . طبرى، تاريخ، الجزءالسادس، ص ۵۲۸.
[۶] . همان، الجزءالسابع، ص ۸۴.
[۷] . همان، ص ۴۳۵.
[۸] . همان، ص ۴۳۵.
[۹] . يعقوبى، تاريخ، ج ۲، ص ۴۴۸.
[۱۰] . قاضى نعمان، شرحالاخبار، الجزءالرابع عشر، ص ۳۳۷.
[۱۱] . قاضى نعمان، شرح الاخبار، الجزءالرابع عشر، ص ۳۳۸.
[۱۲] . كلينى، اصول كافى، ج۳، ص ۴۲۸؛ ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبييّن، ص ۴۵۴.
[۱۳] . شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، الجزءالثانى، ص ۱۵۱.
[۱۴] . همان، ص ۱۵۲.
[۱۵] . همان، ص ۱۵۲ و ۱۶۱.
[۱۶] . ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبييّن، ص ۴۵۵.
[۱۷] . طبرى، تاريخ، الجزءالسابع، ص ۱۳۹.
[۱۸] . قاضى نعمان، شرحالاخبار، الجزءالرابع عَشر، ص ۳۴۲.
[۱۹] . اشعرى قمى، المقالات و الفرق، ص۸۹.
[۲۰] . همان، ص۸۹.
[۲۱] . نوبختى، فرقالشيعه، ص ۱۱۹.
[۲۲] . شيخ طوسى، رجال كشى، ص ۵۱۷، شماره ۸۷۱.
[۲۳] . سعد بن عبداللّه اشعرى، المقالات و الفرق، ص ۶۲.
[۲۴] . شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، ص ۱۴۳.
[۲۵] . براى آشنايى بيشتر با اين گفتگوها بنگريد به: شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، الجزءالاول.
[۲۶] . همان، الجزء الاول، ص ۱۴۲.
[۲۷] . همان، الجزءالاول، ص۱۵۷.
[۲۸] . همان، الجزءالثانى، ص ۱۸۵.
[۲۹] . شيخ طوسى، رجال، ص ۳۶۶.
[۳۰] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، الجزءالرابع، ص ۳۶۸.
[۳۱] . نجاشى، رجال، ص ۳۳۵، شماره ۸۹۸.
[۳۲] . شيخ طوسى، رجال كشى، ص ۵۵۷ و ۵۹۵.
[۳۳] . نجاشى، رجال، ص ۲۴۵، شماره ۶۴۳.
[۳۴] . شيخ طوسى، رجال كشى، ص ۶۵۱ ، شماره ۱۱۴۸ .
[۳۵] . على بن عيسى اربلى، كشف الغُمهّ فى معرفة الائمه، الجزءالثانى، ص ۳۱۸.
[۳۶] . شيخ مفيد، الارشاد، ج۲، ص ۲۵۶.
[۳۷] . ظهيرالدين مرعشى، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص ۲۷۸.
[۳۸] . شيخ مفيد، الارشاد، ج۲، ص ۲۶۳.
[۳۹] . سيّد عبدالرّزاق كمونه، آرامگاههاى خاندان پاك پيامبر، ص ۱۶۰.
[۴۰] . همان، ص ۱۶۱.
[۴۱] . عبدالجليل قزوينى رازى، النقض، ص ۱۷۰.
[۴۲] . سيد عبدالرّزاق كمونه، همان، ص ۱۲۹.
[۴۳] رضا استادى، مقاله مسند الامام الرضا علیه السلام، مجموعه آثار نخستين كنگره جهانى حضرت رضا ع، سال ۱۳۶۳ش، ص ۵۱۸.
[۴۴] مقاله فقهالرضا علیه السلام، مجموعه آثار نخستين كنگره جهانى حضرت رضا ع، سال ۱۳۶۳ش، ص ۳۶۳.