به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شاداب عسگری، مولف کتاب «اعدامیها» در نشست نقد و بررسی این کتاب که یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ در سرای اهل قلم برگزار شد، با تبریک اعیاد شعبانیه و دهه فجر انقلاب اسلامی گفت: ما در ارتباط با حکومت پهلوی یک هزارم آنچه که حکومت پهلوی در مورد قجر گفت، نه گفتیم و نه نوشتیم. حکومت قاجار جزئی از حکومت پهلوی بود، دو همسر رضاشاه قجری بودند. آنچنان در مورد قاجار گفتند و نوشتند که نسل جدید متوجه نمیشود که چه اتفاقی افتاده است.
وی افزود: این سخن رهبر عزیز انقلاب که دهه فجر را عید ایرانیان و عید امام عزیز عنوان کردند، همیشه داغ است. من در کتاب «اعدامیها» اشاره کردهام، از فردی بهایی پرسیدم که در روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چند بهایی را اعدام کردند، او گفت؛ صد نفر بهایی کشته شدند، به او گفتم؛ نامهایشان را به من بگو، نمیدانست.
عسگری بیان کرد: من خودم نظامی و پژوهشگر هستم و انقلاب اسلامی را هم درک کردهام، بر طبق نامهای که به ما رسیده، هیچ فرد بهایی در اول انقلاب اعدام نشده است. من با شنیدن سخن این فرد متوجه شدم که قضیه بسیار جدی است و باید آثاری برای روشن شدن افکار عمومی در این زمینه تولید شود. از برخی پژوهشگران پرسیدم که چرا در این زمینه نمینویسید که گفتند؛ موضوع جنجالی است. من تصمیم گرفتم در مورد تیمسارهایی که اعدام شدهاند، این کتاب را بنویسم.
وی در ادامه گفت: متاسفانه از زمانی کتاب «اعدامیها» چاپ شد، من هیچ کجا دعوت نشدم تا در مورد آن شرحی بیان کنم. تمام نکات در کتاب با سند بیان شده است. این سوال برای من مطرح است، چرا آنها که دغدغه جمهوری اسلامی را دارند، هیچ نیازی به تبیین این موضوع بعد از ۴۶ سال نمیبینند. با جوانان که همصحبت میشوم؛ میگویند، آقا شاه که کاری نکرده بود. متاسفانه از این موارد بسیار است و ما به اینها نپرداختهایم و چون نپرداختهایم، جوانان نمیدانند.
شاداب عسگری افزود: همین جا از تمام کسانی که عرایض مرا میشنوند و میخوانند، دعوت میکنم که پنج دقیقه به سلولهای موزه عبرت بروند و فقط در داخل سلول بنشینند تا ببینند آیا تحمل دارند که در آن فضا قرار بگیرند. در ویکی پدیا ذکر شده است که ۶۵ تیمسار حکومت پهلوی در اول انقلاب اعدام شدهاند، این در حالی است که به طور مشخص در کل ۱۸ ارتشبد داشتیم و یک ارتشبد اعدام شد. باید جوانان بدانند در همان زمان ۳ یا ۴ نفر سرکار بودند. کاری باقی نمانده بود، که نصیری انجام نداده باشد. هویدا نیز همینطور، خود شاه اینها را دستگیر کرده بود و قرار بود که خودش اینها را اعدام کند تا حکومتش مستمر باشد.
وی بیان کرد: با هویدا مصاحبه کردهاند و از وضعیت زندان پرسیدهاند، او گفت؛ هیچ مشکلی نداریم و فقط کمی سلولها تنگ است. تا سال ۵۷ در تاریخ ایران سابقه ندارد که زندانی امنیتی در کمتر از یک ماه بعد از دستگیری با صلیب سرخ جهانی ملاقات کند، اما اینها ملاقات کردند و به خانوادههایشان اجازه ملاقات شرعی داده میشد. اگر از من بخواهند که معجزهای را بیان کنم، باید بگویم که جمهوری اسلامی در ۷ تا ۱۰ روز همه آشفتگیها را جمع کرد و سامان داد که این معجزه بود.
هدف اصلی روشنگری و مقابله با تحریف تاریخ است/ شکنجههایی که با هیچ کتاب و فیلمی قابل انتشار نیست
مولف کتاب «اعدامیها» در ادامه گفت: انقلابیون بعد از پیروزی انقلاب سرهنگی را گرفتند و بعد رها کردند، مردم قصد کشتن او را داشتند که خودش برگشت و گفت، مرا زندانی کنید تا در امان باشم. محمدرضا پهلوی برای آلودهسازی نظامیان تمام اینها را مامور به محاکم نظامی میکرد. او ۱۶ ساله بود که سه هفته قبل از اتمام مدرسه در سوئیس، آن را رها کرد و به ایران برگشت. در سوئیس فرد در ۱۹ سالگی موفق به اخذ دیپلم میشود، در حالیکه محمدرضا شاه در ۱۶ سالگی برگشت و یک سال بعد به دانشگاه افسری رفت. در ۲۲ سالگی پادشاه شد، این مدالهایی را که بر سینه دارد، چه کسی به او داده است؟ یک مدال را پدرش به داده است، این خندهدار است که آدم خودش به خودش مدال بدهد.
شاداب عسگری افزود: تمام تیمسارهای زمان شاه دستشان به خون آلوده بود. این بزرگترین و مهمترین انگیزه من برای نوشتن بود. اینکه نسل جوان متوجه شوند که چه رفتاری شده بود و هیچکس هم علاقهمند نیست که این موضوعات را بیان کند. من از ابتدا مخاطب کتاب «اعدامیها» را مخاطب عام فرض کردم و به گونهای نوشتهام که جوابگوی ابهامهای موجود باشد. من دوره انقلاب را درک کردهام، انقلابی هم بودم، پس باید بر مبنای سند طوری بیان کنم که مخاطب عام متوجه شود. نعمتالله نصیری، منوچهر خسروداد، مهدی رحیمی و رضا ناجی از سران نظامی و امنیتی رژیم در اول انقلاب اعدام شدند. در آن زمان رئیس حکومت نظامی، رئیس حکومت نظامی کل ایران محسوب میشد. خسروداد در منزل شریعتمداری که با حکومت مشکلی نداشت، دو نفر طلبه را کشته بود. به قول سید محمود رضویان همین کفایت میکرد که گناهکار بودن فرد محرز باشد.
وی بیان کرد: حضرت امام خیلی بزرگوار بود و رفتارها در اول انقلاب از روی غرض و مرض نبود. در خود تهران از مهر ۵۷ تا ۲۲ بهمن هزار شهید نظامی داریم. از چهار نفر اول که اعدام شدند، به بعد دو سری دادگاه تشکیل شد. تعداد قابل توجهی از اعدامیها اقرار صریح داشتند. مثلاً جهانبانی گفت: «من هیچ دفاعی ندارم و آماده اعدام هستم.» شما چه استنباطی از این سخن دارید؟
عسگری با بیان اینکه باید شرایط آن زمان را هم برای اعدامها در نظر بگیریم، گفت: مشکل در آن زمان مجاهدین و… بودند، اصلاً کسی جرات نمیکرد، وکالت این افراد را بپذیرد. اینگونه نبود که بگویند، نباید وکیل داشته باشند، بلکه موضوع این بود که کسی وکالت اینها را نمیپذیرفت ولی دادیارها تا جایی که میتوانستند به اینها کمک میکردند. فجایع زیادی رخ داده بود که از این بین تنها ۵۶ نفر اعدام شدند و آنهایی هم که حکم حبس ابد گرفته بودند، بعد از ۸ سال آزاد شدند.
وی افزود: من اصرار دارم که باید شرایط زمانی آن موقع روشن شود. وقتی سرهنگی میآمد و میگفت که مرا زندانی کنید، از سوی احزاب و گروهها در خطر بود، نه از سوی جمهوری اسلامی. نمیدانم چرا همه چیز را بسته میبینیم، حضرت امام (ره) تشخیص دادند که خلخالی رئیس دادگاه باشد. عیب خلخالی این بود که با جنگ نرم آشنا بود. او تبلیغات میکرد، کل افرادی که حکم اعدام آنها از سوی خلخالی امضا شد به صد نفر نمیرسد. او فضا ایجاد میکرد که در آن مقطع زمانی انقلاب به این فضا نیاز داشت.
عسگری بیان کرد: هدف من این است که مردم یک سری چیزها را متوجه بشوند و هدف اصلی روشنگری و مقابله با تحریف تاریخ است. از مرضیه یادگاری که در تالیف کتاب به من کمک کرد و از خانه کتاب و ادبیات ایران برای این نشست تشکر میکنم، امیدوارم این کتاب که چاپ نخست آن به پایان رسیده است بعد از این بیشتر دیده و خوانده شود.
هدف اصلی روشنگری و مقابله با تحریف تاریخ است/ شکنجههایی که با هیچ کتاب و فیلمی قابل انتشار نیست
من یک شاهد عینی هستم
همچنین محمود رضویان، شاهد عینی رخدادهای اول انقلاب با تبریک اعیاد شعبانیه در این نشست گفت: رخدادهای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی برای من تجربه عینی بود و من یک شاهد عینی هستم. من در سال ۵۴ به اعدام محکوم شدم. من در سال ۵۲ کتاب حضرت امام را خوانده و به آن عمل کرده بودم، که به دنبال آن دستگیر شدم. دفعه اول پس از دستگیری با ارتباطاتی که داشتیم، آزاد شدم. بعد از صد روز دوباره دستگیر و این بار به اعدام محکوم شدم. خوشبختانه گروهی که ما را به جای آنها گرفته بودند، دستگیر شدند و تکلیف ما روشن شد.
وی افزود: آرش یکی از عوامل ساواک، بسیار بیبند و بار بود و برای اینکه خوش خدمتی کند، با زندانیان به بدترین شکل رفتار میکرد. حتی اگر برای او ده بار حکم اعدام میدادند، کم بود. حتی خود ساواکیها از شدت عمل او ناراحت بودند. در ۲۶ دیماه شاه فرار کرد، انقلاب پیروز شد و من به عنوان آخرین گروه زندانیان در ۳۰ دی ماه ۵۷ آزاد شدم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خیلی زود ستاد انقلاب اسلامی تشکیل شد و کمک کردیم تا ساواکیها دستگیر شوند.
رضویان بیان کرد: سال ۵۸ انقلاب تازه پیروز شده بود و نظم هنوز شکل نگرفته بود. ترس و وحشت عجیبی ایجاد شده بود. یکی از خدماتی که جمهوری اسلامی به ساواکیها و… کرد، دستگیری اینها بود. چون اگر به دست مردم میافتادند، تکهتکه میشدند. به یاد دارم، رئیس ساواک قم به نام معینی محاکمه شده بود و حکم اعدام گرفته بود، من که زندانی تازه آزاد شده بودم، دستم را بلند کردم تا بر سرش بکوبم، اما وجدانم به من گفت؛ این کار درست نیست و احساس کردم این کار بی معنی است. اما سایر همراهان چه در عمل و چه در کلام با این زندانیان بد برخورد میکردند.
وی گفت: آن روز گذشت اما این برای من دغدغه بود. یک روز کادر دادسرا و بازداشتگاه را به دیدار حضرت امام (ره) بردند، از ایشان سوال کردم و صحنه را توصیف کردم که پاسخ حضرت امام را باید با آب طلا نوشت. امام فرمود: «اگر صد نفر را کشتند، کسی بدون اذن حاکم شرع حق اهانت هم ندارد.» این سخن چون نورافکنی راه پیش پای ما را روشن کرد. برای ادامه خدمت به دادسرای تهران آمدم. گفتند سه زندانی هستند، یک نفر تهرانی بود. دیگری آرش بود و دیگری تقی شهرام. یعنی من با قاتل خودم در اتاق تنها ماندم. مقلد امام بودم، تکلیف بود، به همین خاطر تا زمانی که آنها را به دادگاه ببرند، حتی یک سیلی هم از طرف من دریافت نکردند. مشی امام (ره) این گونه بوده است، حال اگر کسی کاری به جز این انجام داده، مشی او جداست.
رضویان افزود: یکی از تهدیدهایی که زندانیان در اوایل پیروزی انقلاب داشتند، این بود که جامعه به انفجار رسیده بود و اینها میخواستند سوپاپ اطمینانی ایجاد کنند تا آن فشار را تخلیه کنند و با این نیت این افراد دستگیر شدند. این انقلاب رهبر داشت. حضرت امام هر ترفندی را با یک اعلامیه نقش بر آب میکرد، به همین دلیل دستگیری اینها تاثیری نداشت. اصل این داستان برای کنترل جامعه و انفجاری بود که ایجاد میشد.
وی بیان کرد: برخی زمان شاه را مدینه فاضله میدانند، اما عجیب بود که عموم مردم از امکانات لازم برخوردار نبودند اما خیابانها و جادههایی که به کاخهای شاه منتهی میشد، آباد بود. نحوه برخورد انقلابیون جمهوری اسلامی با مخالفان قبل از انقلاب در هیچ انقلابی سابقه ندارد. امام (ره) خیلی سریع، زمانی که احساس کرد، ممکن است عناصری خونریزی کنند، گفت؛ فقط آنهایی که دستشان به خون آلوده است، نگاه دارید و بقیه را رها کنید.
رضویان در ادامه گفت: پیشبینی ما این بود که اگر غیر از امام هر یک از گروهها، قدرت را به دست میگرفتند، حمام خون به راه میافتاد. در زندان خط و نشان میکشیدند. اگر امام و مشی امام و ائمه معصومین نبود، اصلاً داستان اینگونه به پیش نمیرفت. گروهها مرتب فشار میآوردند که رهبران، ما را مسلح کنید، چرا؟ برای آدمکشی! امام هم کندروی و هم تندروی را هشدار میداد. نکته جالبی که در کتاب «اعدامیها» خواندم این بود که امام فرمود: من توبه میکنم از اینکه خیلی با مخالفان خودم مسامحه کردم و هشدار داد که اگر غفلت کنید همه چیز از دست میرود.
وی افزود: مسائل مطرح شده در کتاب مسائلی است که مبتلابه آن هستیم. نه خیر آقا، بی حساب و کتاب نکشتند، خصوصاً آقای خلخالی، شما سابقه او را ببینید، سابقه خلخالی خیلی مشعشع است. او آدم عجیبی بود. بله، او در بروکراسی که ایجاد کرده بودند، نمیایستاد. علم قاضی یکی از مهمترین دلایل صدور حکم است. خلخالی میگفت؛ من فقط کافی است بدانم که این شخص مثلاً نصیری است یا نه. این شناخت کفایت میکند تا حکم صادر کنم، چون همه جنایتهایش را میدانم. پایه اساسی صدور حکمهای اول انقلاب این است که علم قاضی معتبر است. قاضی که تحقیق کرده، درس خوانده و مجتهد است، میداند که این فردی قاتل و جنایتکار است یا خیر.
رضویان بیان کرد: شاداب عسگری در کتاب «اعدامیها» مبحث در حوزه نظامی را خیلی خوب تشریح کرده است. فهرست و همه موضوعات را خواندم. الحق و الانصاف خیلی زحمت کشیده شده است. امروز مردم فستفودی شدهاند. این کتاب با این حجم به درد کسانی میخورد که اهل مطالعه باشند. اگر چکیدهای از این کتاب به چاپ برسد، بسیار خوب است. مخاطب امروز با اینکه به چنین کتابهایی نیاز دارد اما حال و حوصله خواندن چنین کتابهایی را ندارد. ما با بحث تازهای روبهرو هستیم، ما هنوز زنده هستیم. موزه عبرت کار قشنگی کرده است. در زندان ساواک با ۸۰ نوع شکنجه مواجه بودیم. من دو جلسه آپولو را تجربه کردم که فرد را تا دم مرگ میبرد و برمیگرداند. این شکنجهها با هیچ کتاب و فیلمی قابل انتشار نیست.
وی گفت: شکنجهگران در زیر دست استادان آمریکایی و اسرائیلی آموزش میدیدند. پرویز ثابتی «دامگه حادثه» را نوشته است و در این کتاب بیان کرده که اصلاً شکنجهای نبوده است. میگویند، دروغ را اینقدر بزرگ بگویید که هیچکس نتواند تکذیب کند. هنوز بسیاری از افرادی که زندانهای ساواک را تجربه کردهاند، زنده هستند. در ادامه رفتار رئوفانه جمهوری اسلامی را داریم. باید خیلی بر روی این قضیه کار کنیم. میتواند مکمل خوبی باشد که چگونه تاریخ را تحریف میکنند و برخی باور میکنند. از مردم میخواهم، مطالعه کنند و راست و دروغ را متوجه بشوند، خداوند قوه عاقله داده است. البته باید به این نکته دقت کنیم که رسانههای بیگانه ۸۰ سخن راست میگویند تا دو خبر دروغ خود را باورپذیر کنند.