به گزارش ایکنا، نشست ترویجی مکتب تاریخنگاری علوی و عثمانی؛ مؤلفهها، نمایندگان و آثار از سوی گروه تاریخ اسلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه امروز دوشنبه، اول اردیبهشت برگزار شد.
حجتالاسلام محمدرضا هدایتپناه، دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ارائه خود در این جلسه گفت: مبحثی به نام «حال تاریخی» وجود دارد که دریافتن این موضوع نیازمند زمانهای طولانی است. فهم تاریخی فهمی است که با مطالعه چند کتاب و مقاله به دست نمیآید و تا زمانی که در یک منظومه قرار نگیرد امکان متوجه شدن فهم تاریخی وجود ندارد.
وی ادامه داد: مکتب و جریان با یک نفر ساخته نمیشود بلکه باید ادامه و استمرار داشته باشد. ما در طول چهار و پنج قرن شاهد مکتب تاریخنگاری علوی و عثمانی هستیم که تا زمان شیخ مفید ادامه پیدا میکند. مکتب از یک نقطهای شروع و در یک نقطه به پایان میرسد. ما در این مکاتب نمایندگان معتدل، ناصبی و غالی داریم و باید دید که تاریخنگاران در کدام یک از این دستهها جای میگیرند.
هدایتپناه افزود: عمده کارکردهایی که در این دو تفکر بوده است عبارت است از اینکه عثمانیها نمیتوانند حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) را بپذیرند همانطور که علویها حکومت عثمانی را قبول ندارند اما در ادامه نگاهها تعدیل شد و حضرت علی(ع) به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند.
وی تصریح کرد: گفته میشود که تاریخنگاری نباید ارزشی باشد در صورتی که چنین امکانی وجود ندارد و تاریخنگاران با یک هدفی تاریخ را نوشتهاند هیچیک از تاریخنگاران بدون هدف تاریخ ننوشتهاند. باید نوسانات تاریخنگاران را توجه داشت. نکته مهم دیگر اینکه نمایندگان دو مکتب فارغ از جغرافیا هستند یعنی ممکن است فردی در کوفه باشد اما عثمانی باشد یا فردی در بصره باشد اما از تاریخنگاران علوی باشد.
تاریخنگاری غیر ارزشی و هدفمند وجود ندارد
دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اضافه کرد: قرارگیری تاریخنگاران در هر کدام از مکاتب علوی و عثمانی شاخصهها و مؤلفههایی دارد که میتوان بر اساس این شاخصه دریافت که در کدام دسته قرار میگیرند؛ اینگونه نیست که خود تاریخنگاران اعلام کنند که در کدام مکتب قرار میگیرند. نکته مهمی که وجود دارد این است؛ کسی که فهمی از مؤلفههای علوی و عثمانی نداشته باشد تاریخ، رجال و… نخواهد فهمید.
فواید و آسیبها جریانشناسی
سعید طاووسیمسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان یکی از ناقدان این نشست بیان کرد: نگاه جریانشناسی به تاریخ فواید زیادی میتواند داشته باشد و در فهم تاریخ خیلی کمک کند. ابنسعد که در این جلسه چندبار نامش آمد؛ کوفه را جریانشناسی کرده بود. جریانشناسی علاوه بر فوایدی که دارد آسیبهایی هم دارد مثلاً اکنون مسلمانان به دو دسته شیعه و سنی تقسیم میشوند در صورتی که بسیاری از افراد هستند که نه شیعه و نه سنیاند؛ بنابراین سؤال پیش میآید که چرا باید صرفاً دو جریان علوی و عثمانی وجود داشته باشد؟ آیا زبیریان را نمیتوان به عنوان یک جریان فکری مستقل تقسیمبندی کرد؟
تاریخنگاری غیر ارزشی و هدفمند وجود ندارد
وی ادامه داد: وقتی افراد را اینگونه تقسیمبندی میکنیم سؤالاتی پیش میآید که چطور فلان فرد، عثمانی است ولی فضائل حضرت علی(ع) را بیان کرده است و در پاسخ گفته میشود که جریان عثمانی طیف دارد و این افراد در طیف معتدل قرار میگیرند. اهل تسننی که در کوفه هستند طبق تقسیمبندی که دکتر پاکتچی کرده، آنها را سنی عمری، سنی علوی و سنی عثمانی هستند. وقتی مکاتب تاریخنگاری استاد آینهوند را میخواندیم مشکلاتی داشت که جغرافیایی بود و مکاتبی را معرفی کرده بود که یک فرد در سه یا پنج مکتب حضور داشت.
طاووسیمسرور افزود: برخی هم گفتهاند که ما چیزی به نام مکاتب تاریخنگاری اسلامی نداریم و همه ذیل تاریخنگاری اسلامی تعریف میشوند. سؤالی که پیش میآید این است که در این بین راه حل جایگزین چیست؟ باید بیان شود که چرا صرفاً به دو مکتب عثمانی و علوی معطوف شدهایم و افراد دیگری که در هیچ کدام از این مکاتب و جریانها قرار نمیگیرند مثل طبری، مدائنی و دیگر افراد را باید در کدام مکتب جای دهیم؟
تعریف شاکله تاریخنگاری با تقسیمبندیهای مکاتب
سیده رقیه میرابوالقاسمی، عضو هیئت علمی بنیاد دائرهالمعارف اسلامی از دیگر ناقدان این نشست بیان کرد: آقای هدایتپناه دغدغه بسیار جدی دارند و همین بحث تاریخنگاری علوی و عثمانی یک بحث بسیار جدی در تاریخنگاری اسلامی است. جای پرداختن به این موضوع خالی بود و بسیار خوب، مستند و مستدل به این موضوع پرداخته شده است. ما گریز و گزیری نداریم که نگاه کلان داشته باشیم. اگر این تقسیمبندیها نباشد اصلاً نمیتوان یک شاکله تاریخنگاری تعریف کرد.
وی ادامه داد: آقای هدایتپناه افراد را به خوبی ریشهیابی میکنند و شخصیتشناسی بسیار خوبی دارند که در اثر زبیریان شاهد این موضوع هستیم. امروز مبحثی به نام جنگ روایتها وجود دارد و گفته میشود هرکسی که روایت اول را میگوید برنده است در صورتی که روایت اول حتی در دوران معاصر لزوماً درست نیست. جنگ روایتها در زمان صدر اسلام هم وجود داشته است و دست برتر دست کسی بوده است که روایت اول را ارائه داده است و عموماً این افراد به نهاد حکومت و قدرت نزدیک بودهاند.
میرابوالقاسمی افزود: به موضوع ارتباط بین عقیده مذهبی و حاکمیت در مبانی این مبحث اشاره شده است اما این احساس وجود دارد که باید به آن بیشتر پرداخته شود. بازآفرینی فرهنگ جاهلیت یکی از نکات بسیار مهمی است که باید به آن پرداخته شود که چه اتفاقی میافتد که بعد از رحلت پیامبر(ص) بعضی از مبانی فرهنگ جاهلیت بازآفریده میشوند؟ اینکه یک مکتب تاریخنگاری به نام عثمانی شکل میگیرد، ریشه دارد.
عضو هیئت علمی بنیاد دائرهالمعارف اسلامی اظهار کرد: تفکر عثمانی ریشه در بازآفرینی فرهنگ جاهلی دارد یا تفکر اموی عملاً همان تفکر جاهلی با ظاهر اسلامی است. این جریانشاسیها در دوران معاصر بسیار کاربردی است؛ مثلاً اکنون بعد از ۴۵ سال از انقلاب اسلامی که با یکسری از شعارها و اهداف به پیروزی دست یافت، باید دید که آیا به آن آرمانها عمل شد یا خیر؟ چرا برخی از مؤلفهها را میبینیم که دقیقاً مانند بازگشت به دوره قبل از انقلاب است و این نشاندهنده بازآفرینی مجدد است.
وی در پایان تأکید کرد: من هم معتقدم که تاریخنگاری بیطرفانه وجود ندارد و اصولاً اصطلاح غلطی است اما تاریخنگاری منصفانه را میتوان یافت و امکان وجود آن هست.
ابتدای راه تبیین مکتب تاریخنگاری علوی و عثمانی هستیم
حجتالاسلام محمدرضا هدایتپناه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در پایان این نشست نقد و بررسی بیان کرد: ما در ابتدای راه تبیین مکتب تاریخنگاری علوی و عثمانی هستیم اکنون شاید امکان پاسخگویی به همه سؤالات و ایرادات وجود نداشته باشد. درباره نکتهای که آقای طاووسی مسرور گفتند باید گفت که ما چارهای نداریم جز اینکه دستهبندی کنیم تا دچار اشتباه و خطای محاسباتی نشویم. علت انتخاب مکتب عثمانی و علوی برای فرار از نحلههای ریز و درشتی است که در طول تاریخ با آن مواجه هستیم.
وی ادامه داد: همه فرقهنگاران دچار همین ریزبینیها شدهاند و تاریخ اسلام را شعبهشعبه کردند اما وقتی به صورت کلی به این دستهها نگاه میکنیم میتوان کلیت آنها را ارزیابی کرد و گفت که در کدام دسته قرار میگیرند. مکتب علوی طیفهای بسیاری از مسلمانان از جمله شیعیان و سنیها را شامل میشود و مکتب عثمانی نیز همینگونه است که شامل بسیاری از طیفها میشود و برای بررسی هر یک باید به یکسری از ویژگیها توجه داشت.
دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: اگر به ویژگیها و کلیتها نظر داشته باشیم میتوانیم به وحدت بهتری برسیم تا اینکه بخواهیم به چندین مکتب و شعبه تقسیمبندی کنیم. برخی از افراد هم ممکن است در برهههایی از زندگی خود تغییر مکتب و تفکر داده باشند مثلاً تا دورهای از زندگی و نگارش تاریخ، در مکتب عثمانی قرار بگیرند و در ادامه در مکتب علوی جای بگیرند یا برعکس.
وی با بیان اینکه ما همانطور که تاریخنگاری حدیثی داریم، به تاریخنگاری فکری نیز نیازمندیم، گفت: مثلاً برخی ممکن است در دورهای از زندگی خود جزو اصولگرایان باشند و در ادامه به جریان اصلاحطلبان گرایش پیدا کنند بنابراین باید در تاریخ روند تاریخنگاری فکری، افراد را در نظر گرفت تا بتوان مکتب هر فرد را بررسی کرد.