سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): تعدادی از فرزندان ایران با این اعتقاد که تغییر باید از علوم انسانی آغاز شود، در دبیرستان پسرانه شرفالدین مدرسهای در خیابان فخررازی تهران به تحصیل مشغول هستند. تجربه آموزش علوم انسانی و درگیری با مسایل کلان کشور در حوزه فرهنگ، دین، اجتماع و سیاست، جمعی از فارغالتحصیلان علوم انسانی دانشگاه تهران را برای هدفی بلند در مجموعه دبیرستان شرف الدین، گردهم آورده است. یکی از وجوه تمایز اصلی شرفالدین، کلاسهای فوق برنامه یا همان حواشی مهمتر از متن آن است. شرفالدین بر آن است که افزون بر مهارتهایی که یک دانشآموخته علوم انسانی به آنها نیاز دارد، علایق و خواستههای دانشآموزان نیز در این فوق برنامهها گنجانده شود.
علامه سیّدعبدالحسین شرفالدین تنها کسی است از علمای شیعه که در مسجدالحرام امام جماعت شده و همه به او اقتدا کردند. کسی است که کتاب «المراجعات» او هنوز جریانساز و اثرگذار مانده؛ کسی که با جمله مشهور «لا ینتشر الهدی الا من حیث انتشر الضلل» خط فکری و فهم اجتماعی و تربیتی کاربردی و نوینی را ارائه داده؛ کسی که با اقدامات تأسیسی خود زمینهساز افتخارات امروز پیروان اهلبیت (علیهمالسلام) شده است؛ او کسی است که با فهم جامع دینی، در قحطی و گرسنگی جنگ بینالمللی اول، جواز مصرف کامل حقوق شرعی را برای گرسنگان صادر کرده است.
نخستین نشست تاریخی این مدرسه به بررسی چهار سفرنامه «یوهان اشترویس»، «کروسینسکی»، «جیمز مونسریف بالفور» و «یوهان شیلت برگر» با ترجمه ساسان طهماسبی اختصاص داشت که از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده است، این نشست ۲۷ آبان ۱۴۰۲ با حضور تعدادی از دانشآموزان و سخنرانی مهران عباسی، مدیرعامل انتشارات امیرکبیر و ساسان طهماسبی برگزار شد.
ساسان طهماسبی، مترجم این چهار سفرنامه در این نشست گفت: امروز و اینجا صحبت درباره سفرنامه است. اولین تفاوت سفرنامه با یک متن تاریخی در این است که سفرنامه تاریخ مردم است. یعنی تاریخ متنی در مورد مردم و پادشاهان است اما سفرنامه تاریخ مردم است. اهمیت سفرنامه در این است که یک سیاح اروپایی چیزهایی را میبیند و مینویسد که یک مورخ نمیبیند. وقتی زمان بگذرد چیزهایی در مورد غذا، لباس و زندگی عادی مردم فراموش میشود اما سفرنامه تاریخ مردم است و چیزهایی در آن ذکر میشود که سانسور است. اگر میخواهید تاریخ مردم را بدانید باید سفرنامهها را بخوانید.
وی افزود: سفرنامه «یوهان شیلتبرگر» نوشته یک آلمانی است. این آلمانی اولین فردی است که به ایران آمده و مکانهای مقدس مسلمانان را از نزدیک دیده است. او در جنگی که اروپاییها بر ضد عثمانیها داشتند، شرکت کرد اما کشته نشد. عثمانیها از تیمور شکست خوردند و این شخص اسیر شد و به ایران آمد. او را نکشتند و به عنوان بادیگارد استخدام شد. در کنار تیمور و شاهرخ حضور داشت تا اینکه برای یک ماموریت به روسیه اعزام شد. از روسیه میگریزد و به آلمان میرود. نوشتههای او درباره تیمور و جانشینانش بسیار جالب توجه است. او از خرافات و باورهای مردم مینویسد. متن این سفرنامه قرون وسطایی است. در این کتاب تقابل اسلام و مسیحیت را در یک متن قرون وسطایی میبینیم. او هنر ایرانی را تحسین میکند. در مجموع سفرنامه «یوهان شیلتبرگر» متن منحصربهفردی است. تنها دو سفرنامه از دوره تیموری باقی مانده است.
طهماسبی بیان کرد: سفرنامه «یوهان اشترویس» نوشته جوانی هلندی است که در نیروی دریایی روسیه استخدام شد و به این امید که نجات پیدا کند به ایران فرار کرد. در آن زمان بخش بزرگی از بردهها یا غلامان سفیدپوست بودند. در ایران حاجی بایرام او را میخرد. با او بسیار خوب رفتار میکند. به گونهای که نوشته است اگر به دلیل رسیدن به خانوادهام نبود، برای همیشه در ایران میماندم. او رفتار ایرانیها را تحسین میکند. این در حالی است که ملتهای همسایه رفتارهای بدی با بردهها داشتند. سرانجام کمپانی هند شرقی هلند او را خریداری میکند و او سفرنامهاش را مینویسد. جامعه ایرانی در هیچ زمانی بردهدار نبوده است. این کتاب اطلاعات بسیار خوبی در مورد غلامان به ما میدهد. اطلاعات خوبی در مورد قمهزنی در این کتاب موجود است. در کل قمهزنی در تاریخ ایران مبهم است. در این سفرنامه آمده است که جامعه با قمهزنی مخالف بوده است. او به اردبیل سفر کرده است. چشمههای آبگرم اردبیل را دیده و توصیف کرده است. به اصفهان رفته و اصفهان را آرام و در آرامش کامل توصیف میکند. که راز سقوط صفویه را در همین آرامش میتوان دید.
وی در ادامه گفت: سفرنامه بعدی «کروسینسکی» است. در دوره قاجار برای اولین بار ترجمه شد. یک چهارم متن ترجمه شده بود و اطلاعات ناقصی را در اختیار پژوهشگران قرار داده بود. به طور اتفاقی متن انگلیسی را دیدم. ترجمه ترکی استانبولی را یافتم و دوباره ترجمه کردم. این سفرنامه نیز متن جالبی در مورد سقوط صفویه دارد. بسیار هم ناراحتکننده است. همیشه شنیدهایم که پادشاهان صفوی در حرمسرا بزرگ و غرق در خوشگذرانیهای حرمسرا بودند. این پادشاهان غرق در رفاه نبودند. محدودیتهای زیادی داشتند و بعد از اینکه به پادشاهی میرسیدند، دست و پای خویش را گم میکردند و زمام امور از دست آنها خارج میشد.
ساسان طهماسبی افزود: سفرنامه «جیمز مونسریف بالفور» نوشته شخصیتی انگلیسی است. دولت انگلیس برای اجرای مفاد قرارداد، ۱۹۱۹ آرمیتاژ اسمیت – معاون سابق خزانهداری بریتانیا – را در سال ۱۳۳۸ ق به ایران اعزام کرد. وی در رأس گروهی از مستشاران امور مالی به ایران آمد، اما به دلیل مخالفتهای گسترده با قرارداد، نتوانست کاری انجام دهد و بعد از پنج ماه، به انگلیس بازگشت. با وجود این، دستیارش جیمز مونسریف بالفور در ایران ماند و بعد از کودتای سوم اسفند، مدتی با سیدضیاء همکاری کرد؛ ولی پس از سقوط کابینه سیدضیاء، او نیز به ناچار از ایران خارج شد. بالفور در مدت اقامتش در تهران که بیش از چهارده ماه به طول انجامید، برای شناخت بهتر وقایع پس از انقلاب مشروطیت ایران، با دقت و کنجکاوی بسیار، اطلاعات ارزشمندی دربارە اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران به دست آورد.
وی بیان کرد: بنابراین، در سفرنامهاش گزارشهای ارزشمند و منحصربه فردی را دربارە طیف گستردهای از مسائل از قبیل نظام مالی و اداری ایران، ادیان و اقلیتهای مذهبی، روابط روسیه و انگلیس با ایران، عملکرد کابینههای دوران مشروطیت، ناآرامیهای شمال ایران، کودتای سوم اسفند و دلیل ناکامی سیاستهای انگلیس در ایران ارائه داده است. همچنین به تحولات عراق، فلسطین، عربستان و برخی دیگر از کشورهای آسیایی نیز علاقهمند بود و دلیل و چگونگی استقرار یهودیها در فلسطین را از منظری متفاوت بررسی کرده است.
در ادامه دانشآموزان پرسشهایی را درباره سفرنامهها مطرح کردند و طهماسبی در پاسخ به پرسشهای دانشآموزان گفت: زبانهای خارجی را آموزش ببینید و یاد بگیرید که آینده کتابهای ترجمهای ایران به شما نیاز دارد تا کتابهای بیشتری را ترجمه کنید.