مجتمع آموزش عالی تاریخ سیره و تمدن اسلامی
جستجو
Close this search box.

حجة الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی روز جمعه 25 بهمن 1392 در برنامه پرسمان تاریخی به سوالات تاریخی پاسخ گفت: مصلحت در صلح امام حسن(ع)، شخصیت سعید بن جبیر، مذهب المستنصر عباسی و داستان کشتن پدرش، مناسبات مختار با بنی امیه و بنی زبیر، سرنوشت ابراهیم بن مالک، فرزند مختار و داستان ملاقاتش با امام باقر(ع)، نام کتاب های پیامبران اولوالعزم، ملیت سبابجه، جایگاه ابوسفیان و معاویه بعد از فتح مکه، جایگاه عمروعاص و معاویه تا زمان خلیفه دوم، شخصیت هشام بن عبدالملک، اهمیت و فایده مطالعه تاریخ.

1-    چرا با وجودی که امام حسن(ع) می دانست معاویه فرد صالحی برای مسلمانان نیست و چنین صلحی نیز به نفع جامعه اسلامی نیست این صلح را قبول کرد؟

امام حسن(ع)، معاویه را می شناخت و ماهیت او را می دانست ولی صلح او، آرمانی نبود بلکه تحمیلی بود. به تعبیر دیگر ایشان بین دو راهی قرار گرفت که باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب می کرد.

می گویند کمتر اتفاق می افتد که سیاستمداران و رهبران دنیا بین خوب و بد مردد شوند و اگر اتفاق بیفتد نادر است بلکه معمولا بین بد و بدتر واقع می شوند و زمامدار صالح کسی است که بد و بدتر را تشخیص دهد و بد را انتخاب کند.

حضرت بین دوراهی ماند و دید که جنگ تبعات زیادی دارد و هیچ سودی نیز ندارد. آن گونه که در کتاب سیره پیشوایان بحث کرده ام وضع به گونه  ای بود که اگر شهید می شد از روی افتخار نبود بلکه برخی سران و اشراف عراق، به معاویه نامه نوشتند که پیشروی کنید و ما حسن(ع) را دست بسته به تو تحویل می دهیم و معاویه نیز همین نامه را برای امام حسن(ع) فرستاد که تو با این افراد می خواهی با من مبارزه کنی؟

عبید الله بن عباس نیز خیانت کرد و یک ملیون درهم از معاویه گرفت و با هشت هزار نفر به او پیوست. خوارج نیز به ایشان خیانت کردند.

بنابراین حضرت دیدند اگر وضع به همین منوال پیش رود همان هسته اصلی شیعیان و نیروهایی که در اختیار دارد نیز از بین می روند؛ بدون این که ثمره ای بدست آید.

البته شروطی که در آن صلح نامه قید کردند بسیار مهم بود که یکی از آن ها این بود که حسن بن علی(ع) خلافت ظاهری را به معاویه واگذار می کند به شرط این که تا خودش زنده است حکومت کند و حق واگذاری به دیگری را ندارد و قرار شد سب علی ممنوع شود و شیعیان را تحت تعقیب و آزار و اذیت قرار ندهد.

پیشنهاد می کنم کتاب های مربوط به این قضیه را مخصوصا کتاب سیره پیشوایان را مطالعه فرمایند. علاوه بر این «شیخ راضی آل یاسین» کتابی بنام «صلح الحسن» نوشته که به عقیده من بهترین کتاب است و مقام معظم رهبری نیز سال ها پیش، این کتاب را به فارسی ترجمه کرده اند و بنام «صلح امام حسن(ع) یا با شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» نامگذاری کرده اند.

2-    سعید بن جبیر چه شخصیتی بود و چه مذهبی داشته است؟

سعید بن جبیر از تابعین بوده است؛ یعنی رسول خدا(ص) را ندیده و صحابه را درک کرده است. وی شیعه ای وفادار و بصیر و در تفسیر شاگرد عبد الله بن عباس و همنشین او بوده است. او نهایتا به جرم تشیع، توسط حجاج بن یوسف ثقفی به طرز فجیعی به شهادت رسید.

3-    آیا درست است که منتصر عباسی شیعه بوده و برای کشتن پدرش با امام هادی(ع) مشورت کرده است؟

شیعه بودن منتصر عباسی ثابت نشده است و برخی معتقدند از میان خلفای عباسی، الناصر لدین الله، شیعه بوده است. البته مسلم است نسبت به شیعیان و خاندان اهل بیت(ع) مهربان بوده و در برابر مظالمی که پدرش متوکل عباسی نسبت به شیعه و علویان روا داشته تفقد کرده است و در همان زمان خلافت پدرش بخاطر همین کارها به او اعتراض نیز کرده است.

اما این که درباره کشتن پدرش با امام هادی(ع) مشورت کرده باشد چیزی ندیده ام ولی آمده است که در این زمینه با استادش ابوعبیده احمد بن عصید، مشورت کرد و به او گفت که پدرم چنین می کند و امیرالمومنین(ع) را مسخره می کند و استادش گفت: این گونه که تو می گویی قتل چنین شخصی واجب است ولی بدان که قاتل پدر، جوانمرگ می شود. منقول است که او هم پدرش را کشت و بعد از آن بیش از شش ماه عمر نکرد.

داستان کشتن متوکل نیز از این قرار است. شبی که متوکل شراب خورده بود و فتح بن خاقان هم در آن بزم، شرکت داشت، مستنصر عده ای از همفکرانش را آماده کرد، محافظین را مرخص کرد و غافلگیرانه وارد بزم شدند و همه همراهان متوکل را بیرون کردند. فتح بن خاقان نیمه هشیار بود و دید که این افراد با شمشیری کشیده، وارد شدند، گفت: دارید خلیفه را می کشید. مسنتصر گفت که بکشید و متوکل را در همان حال مستی کشتند.

4-    چرا مختار از طرف بنی امیه احساس خطر نمی کرد و وضع به گونه ای شد که دولت بنی زبیر تازه تاسیس، مختار را شکست دادند؟

مختار از هر دو دولت احساس خطر می کرد و با هر دو دشمن بود ولی به نظر می رسد علت درگیری شدیدش با آل زبیر، به این دلیل بود که آن ها در عراق حضور داشتند و وقتی که مختار وارد عراق شد بنی امیه نفوذی در آن منطقه نداشتند و مصعب برادر عبد الله بن زبیر در آن جا حضور داشت.

علاقمندان، تفصیل این مطلب را می توانند در کتاب ماهیت قیام مختار نوشته سید ابوفاضل رضوی اردکانی از انتشارات بوستان کتاب قم مطالعه کنند.

5-    سر نوشت ابراهیم مالک چه شد؟

بعد از کشته شدن مختار، ابراهیم پسر مالک اشتر، بی پناه ماند و خلیفه وقت بنی امیه عبد الملک مروان و عبد الله زبیر، هر دو، ابراهیم را به همکاری دعوت کردند و امان دادند. بطور کلی، اشخاص در تاریخ در تنگنایی قرار می گیرند که اگر انسان خودش را جای او بگذارد واقعا تصمیم گیری مشکل است. ابراهیم دچار چنین وضعی بود و گفت که اگر نبود که این همه آدم از بنی امیه کشته ام نزد عبد الملک می رفتم ولی باز هم به مصعب ملحق می شوم.

6-    فرزند مختار شاگرد امام سجاد(ع) بود؟

هیچ کس نقل نکرده که شاگرد امام سجاد (ع) بوده ولی نقل کرده اند که در منی در موسم حج خدمت امام باقر(ع) رسید.

داستان دیدار او با امام باقر(ع) بدین شرح است: عبدالله بن شریک می گوید: در منی، حضرت(ع) به خیمه تکیه زده بود و شخصی را برای تراشیدن سر به دنبال سلمانی فرستاده بود. ناگهان پیرمرد محترمی از اهل کوفه وارد خیمه شد. دستش را دراز کرد و می خواست دست امام را ببوسد و امام نگذاشت و پرسید: تو کیستی؟

پیرمرد عرض کرد: من ابوالحکم فرزند مختار بن ابی عبید هستم. تا امام او را شناخت با وجود آن که فاصله کمی با حضرت داشت، دست او را گرفت و نزد خود نشاند تا آن جا که نزدیک بود او را روی زانو خود بنشاند. (این قدر نزدیک آورد)

بعد از احوالپرسی گرم، فرزند مختار رو به امام کرد و گفت: خدا کارت را اصلاح کند (این عبارت در میان عرب معمول است) مردم درباره پدرم چیزهای زیادی می گویند اما حق آن است که شما بفرمایید. امام پرسید: چه می گویند؟ گفت: می گویند کذاب بوده و می گفته که به من وحی می شود. لیکن هرچه شما بگویید من همان را قبول می کنم.

امام با شگفتی فرمود: سبحان الله. اخبرنی ابی والله ان مهر امی کان بما بعث به المختار. پدرم به من خبر داد که مهر مادر من از همان محلی تامین شد که مختار فرستاده بود. مگر او نبود که خانه های خراب ما را نوسازی کرد؟ مگر او قاتل قاتل ما نیست؟ مگر او خونخواه ما نبود؟ خدا رحمتش کند. بخدا سوگند پدرم خبر داد که هرگاه مختار به خانه فاطمه دختر امیرمومنان وارد می شد آن بانو را احترام می گذاشت و فرشی برایش می گستراند و متکا می گذاشت و او می نشست و از او حدیث می شنید.

آن گاه امام باقر(ع) رو به فرزند مختار کرد و فرمود: رحم الله اباک، رحم الله اباک، او حق ما را گرفت و قاتلین ما را کشت و به خونخواهی ما قیام کرد.

7-    نام کتاب های پیامبران اولوالعزم چه بوده است؟

نام تعدادی از آن ها در قرآن مجید نقل شده است مانند تورات و انجیل و زبور. ولی صحف ابراهیم اسم خاص نیست؛ بلکه عنوان عمومی دارد.

8-    سبابجه که گفته می شود در جمل اصغر به شهادت رسیدند ایرانی بودند؟

ایرانی نبودند؛ بلکه سندی یا هندی بودند. افرادی شجاع و محافظان بیت المال بودند و طلحه و عایشه و زبیر که بر شهر بصره مسلط شدند با عده ای از این ها که محافظ بیت المال بودند درگیر شدند و آن ها را به قتل رساندند.

مفرد این کلمه، سبیجی یا سابجی است. سندی بودن آن ها را آقای مهدوی دامغانی در ترجمه کتاب «الجمل» آورده است.

منظور از جمل اصغر این است که زمانی که بصره سقوط کرد جنگ کوچکی پیش از رسیدن امام علی(ع) رخ داد و نیروهای طرفدار امام علی(ع) مقاومت کردند و سرانجام توافق کردند که پیش از این که علی(ع) برسد آتش بس شود ولی حکومت در دست عثمان بن حنیف باشد؛ که البته آن ها این توافق را زیر پا گذاشتند. این جنگ که قبل از آمدن امام علی(ع) رخ داد جمل اصغر نام دارد.

9-    بعد از فتح مکه جایگاه ابوسفیان قبل و بعد از رحلت پیامبر چگونه بود و چگونه از دنیا رفت؟

ابوسفیان و پسرش معاویه در فتح مکه سال هشتم هجرت مسلمان شدند؛ یعنی 21 سال از ظهور اسلام گذشته بود و دو سال به رحلت پیامبر(ص) مانده بود. بنابراین این ها با تاخیر مسلمان شدند و تا آن زمان ابوسفیان در دشمنی با رسول خدا(ص) آن چه از دستش برآمد کوتاهی نکرد. در فتح مکه نیز چون مسلمانان با قدرت وارد مکه شدند زیر برق شمشیر مسلمانان اسلام ظاهری اختیار کردند.

در آن زمان، پیامبر(ص) مشرکان را بخشید و فرمود: اذهبوا انتم الطلقاء، بروید که شما آزادید و من از شما انتقام نمی گیرم. بنابراین آن ها، طُلَقا هستند. اصولا مسلمانان اولیه به مسلمانان بعد از فتح مکه زیاد بها نمی دادند و این افراد جایگاه مهمی نداشتند. فوت ابوسفیان در زمان خلافت عثمان بوده است و برخی سال 34 هجری نوشته اند.

10-    جایگاه معاویه و عمروعاص تا زمان خلیفه دوم چگونه بود؟

معاویه جایگاهی نداشت ولی عمروعاص و مغیرة بن شعبه، که دوتایی پیش از صلح حدیبیه از مکه رفتند و مسلمان شدند مقداری محترم تر بودند ولی باز هم جایگاه مهاجرین اولیه را نداشتند. این که در سوال اشاره شده که تا زمان خلیفه دوم، اشاره معنا داری است؛ زیرا خلیفه دوم به معاویه و عمرو عاص منصب های حکومتی داد. در تاریخ نقل شده که معاویه و عمروعاص و مغیره باهوش و بازیگر سیاسی بودند.

11-    آیا امام حسن(ع) و امام جواد(ع) از همسرانی که آن ها را به قتل رساندند فرزند داشتند؟

از هیچ کدام از این دو زن فرزندی نداشتند.

12-    هشام بن عبدالملک چه شخصیتی داشته است؟

هشام بن عبدالملک مروان از خلفای بنی امیه، بسیار ظالم و خونخوار بوده و نسبت به شیعیان سخت گیری می کرده است. قیام زید بن علی بن الحسین در سال 122 هجری در زمان همین شخص اتفاق افتاد و همین شخص بود که امام باقر(ع) را یک بار تا دربارش در دمشق کشاند و ایشان را احضار کرد.

13-    چرا می گویند مادر امام صادق(ع)، حسنی است؟

مادر امام صادق(ع) حسنی نبود. احتمالا ذهن ایشان به امام باقر(ع) رسیده است که مادرشان حسنی هستند.

14-    اساسا اهمیت مطالعه تاریخ در چیست؟ و چه فایده ای دارد؟

مهم ترین فایده تاریخ عبرت آموزی است. عوامل ترقی و تنزل قابل تکرار هستند و چیزهایی که برای دیگران اتفاق افتاده ممکن است برای ما هم اتفاق بیفتد؛ مثلا اختلاف باعث ذلت و اتحاد سبب عزت و سربلندی می شود. وقتی تاریخ می خوانیم از این مورد عبرت می گیریم.

قرآن مجید نیز که سرگذشت امتهای گذشته را نقل می کند علت این کار را عبرت معرفی می کند. در سوره اعراف آیه 126 خطاب به رسول خدا(ص) آمده است: فاقصص القصص لعلهم یتفکرون. داستان ها را برای آن نقل کن بلکه تفکر کنند.

همچنین مطالعه آثار باستانی، گذشتگان را از نظر عبرت آموزی توصیه می کند و می فرماید: قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ (آل عمران/137) پيش از شما، سنّت‏هايى وجود داشت؛ (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهايى داشتند؛ كه شما نيز، همانند آن را داريد.) پس در روى زمين، گردش كنيد و ببينيد سرانجام تكذيب‏كنندگان (آيات خدا) چگونه بود؟

امام علی(ع) در نهج البلاغه، نامه اخلاقی خطاب به امام حسن(ع) دارد که در بخشی از آن بر فایده مطالعه تاریخ تاکید می کند و می فرماید: پسرم درست است من به اندازه پیشینان عمر نکرده ام اما در کردار آن ها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدیم و در آثارشان سیر کردم تا آن جا که گویا یکی از آن ها شده ام بلکه با مطالعه تاریخ آنان گویا از اول تا پایان عمرشان با آن ها بوده ام. پس قسمت های روشن و شیرین زندگی آن ها را از دوران تیرگی شناخته ام و زندگانی سودمند آن ها را با دوران زیانبارش شناسایی کردم. سپس از هر چیز مهم، ارزشمند آن را و از هر حادثه ای، زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیدم و ناشناخته های آنان را دور کردم.

مورخان قدیم نیز چه شرقی و چه غربی معمولا از کتاب های تاریخ، فایده تاریخ را در مقدمه کتابشان ذکر می کنند. از جمله یکی از مورخان می گوید: فایده تاریخ عبرت گرفتن و پندیافتن از احوال گذشتگان و تحقق ملکه تجربه از زندگی گذشتگان و در واقع عمری دوباره است.

دیگری می گوید: تاریخ تنها مایه سرگرمی ملت ها نیست؛ تاریخ سازنده ملت هاست. هویت و شخصیت ملل عالم در نهفته های تاریخ آن ها است.

مورخ دیگری می گوید: هر ملتی که تاریخ خود را فراموش کند در جریمه او همین کافی است که باید بسیاری از تجربه های تاریخی را دوباره تجربه کند و مجازاتش همین بس که باید آزموده های تاریخ را دوباره بیازماید.

و لذا برخی مورخان، اسم کتاب خود را طوری انتخاب کرده اند که این معنا را می رساند. مثلا ابن خلدون که در قرن هشتم زندگی می کرده اسم کتاب خود را العبر یعنی عبرت ها گذاشته و ابن مسکویه نام کتاب خود را تجارب الامم نهاده و در جای جای کتاب ذکر کرده که این قضیه تاریخی از چه نظر عبرت است.

هندوشاه نیز که کتاب خود را از کتاب فخری ابن طقطقیه گرفته است نام آن را تجارب السلف یعنی تجربه های گذشتگان گذاشته است.

این هایی که عرض کردیم فایده نوع تاریخ است. اما تاریخ اسلام و تاریخ زندگی اهل بیت(ع) از کلام و عقیده ما جدایی ناپذیر است و سیره و زندگی و سرگذشت آن ها را از طریق مطالعه تاریخ بدست می آوریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *