حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری روز سه شنبه 18 آذر 1393 در برنامه زلال تاریخ رادیو معارف در بررسی قضایای بعد از حادثه احد، با تعریف واژه سریه، به برخی از سرایای این دوره اشاره کرد و از جمله آن، جریان سریه ابوسلمه و سریه عبدالله انیس را تشریح کرد.
اصطلاح سرایا جمع سریه است و ناظر به آن دسته از جنگ ها و ماموریت هایی است که پیامبر (ص)به برخی از افراد می دادند و خود آن حضرت در آن حضور نداشتند. این سریه ها متعدد بوده است. سریه ها به لحاظ تعداد جمعیتی که اعزام می شده است نیز متفاوت بوده است. مثلا سریه موته که در سال هشتم حدود سه هزار نفر را به منطقه شام فرستادند از روی تسامح به آن، اطلاق غزوه نیز شده است؛ شاید به این دلیل که تعداد آن ها زیاد و شبیه به غزوه بوده است یا به این دلیل که رسول خدا (ص)اخباری که از طریق وحی به ایشان می رسیده است را از طریق پیک به آن ها اطلاع می دادند.
سریه ابوسلمه
در فاصله ماه شوال تا محرم سال چهارم هجری سریه و حادثه خاصی گزارش نشده است. در اول محرم این سال، از سریه ابوسلمه نام برده شده است. ابوسلمه کنیه شخصی بنام عبد الله عبد الاسد مخزومی است که در مکه اسلام آورد. او همسر پیشین ام سلمه بود که بعد از شهادتش با تمام شدن دوره عده وفات به ازدواج پیامبر (ص)در آمد. ابوسلمه اولین مهاجر به مدینه است که قبل از هجرت پیامبر (ص)به مدینه آمد. او در احد شرکت کرد و مجروح شد و جراحتش به ظاهر التیام پیدا کرد و رسول خدا (ص)به او در اول محرم سال چهارم ماموریتی دادند تا به منطقه قطن برود. رسول خدا (ص)از طریق فردی از قبیله طی بنام ولید بن زهیر بن طریف مطلع شدند که دو نفر از قبیله بنی اسد بنام های طلیحه و سلمه، مردم را برای جنگ با پیامبر (ص)بسیج می کنند. می توان به نحوی احساس کرد که چرا چنین قبایلی چنین اقداماتی کردند؟ به این دلیل بود که اخبار شکست مسلمانان را شنیده بودند. این خبر به پیامبر (ص)رسید. حضرت هرگاه احساس می کرد فتنه در حال شکل گیری است در نطفه آن را خفه می کردند؟ زیرا هم به نفع فتنه گران و هم به نفع افراد است.
طلیحه بن خویلد بعدا اسلام آورد و مرتد شد و ادعای پیامبری کرد و بعد از مقابله مسلمانان با او گریخت و مجددا اسلام آورد.
پیامبر (ص)بعد از اطلاع از جریان ابوسلمه را فراخواندند و پرچمی را برای او بستند. این کار، سیره ایشان بود و آن فرد نیز پرچم را می برد و در نزدیکی های درگیری آن را باز می کرد که نمادی از اقتدار مسلمانان بود. حضرت 150 نفر از مهاجران و انصار را با او همراه کردند و فرمودند به قبیله بنی اسد برو و قبل از جمع شدنشان فتنه را بخوابان. او از راه بیراهه رفت و شب و روز حرکت می کرد و قبل از این که خبر به دشمن برسد به منطقه قطن رسید و دید که گله ها و برخی از بردگان آن ها مشغول شبانی هستند. سه نفر از غلام های بنی اسد را دستگیر کردند و خبر دادند و متفرق شدند و به کوه ها پناه بردند. ابوسلمه گله ها را به عنوان غنیمت گرفت و به سمت مدینه حرکت کرد و هیچ درگیری بین آن ها رخ نداد و این فتنه تمام شد. پاداشی هم به آن مرد خبردهنده داد. خمس غنایم را جدا کرد و بقیه غنایم را میان رزمندگان تقسیم کرد.
بنابر نقل دیگری در این سریه نبرد مختصری رخ داد و یک نفر از مشرکان و فردی بنام مسعود بن عروه از مسلمانان کشته شدند. در این جریان می بینیم که پیامبر (ص)با این پیشدستی قبل از بوجود آمدن فتنه که موجب شهادت بیشتری از مسلمانان می شد آن را در نطفه خفه کرد که می تواند درسی برای ما باشد که نگذاریم فتنه رشد کند تا آن وقت مجبور شویم هزینه بیشتری را متحمل شویم.
ابوسلمه که از مجروحان احد بود بعد از این سریه، دوباره این زخم سرباز کرد و عفونت کرد و از دنیا رفت و همسرش بعد از عده وفات با او ازدواج کرد.
سریه عبدالله بن انیس
گفته شده است که در پنجم محرم الحرام سریه ای رخ داده که ماموریت تک نفره است و نشان می دهد که به این ماموریت نیز سریه می گفتند. پیامبر (ص)شخصی بنام عبدالله بن انیس انصاری سلمی جهنی قضاعی را به این ماموریت می فرستد. این شخصی است که از پیامبر (ص)خواست که با توجه به دوری راهش شبی را تعیین کند تا در مدینه باشد که پیامبر (ص)شب بیست و سوم ماه رمضان را به او توصیه کردند. این شب به لیله جهنی معروف است که شیخ عباس قمی نیز آورده است. او کسی است که بت های بنی سلمه را می شکست. روایتی از رسول خدا (ص)نقل کرده است: «اکبر الکبائر الاشراک بالله و عقوق الوالدین …» بزرگترین گناه کبیره شرک خدا و عاق والدین است و قسم ناروا و هیچ کسی قسم ناروا نمی خورد مگر این که به عنوان لکه سیاهی تا روز قیامت در قلبش باقی می ماند. این روایت در اسد الغابه نقل شده است.
پیامبر (ص)مطلع شدند که فردی از بنوهزیل بنام سفیان بن خالد در منطقه عرنه منزل کرده است و تلاش دارد سپاهی برای شبیخون به مدینه فراهم کند. فردی که گرایش به حضرت داشت ولو این که مشرک بود. به این فرد ماموریت داد تا او را بکشد؛ قبل از این که سفیان بن خالد سپاهش را فراهم کند.
عبد الله بن انیس از حضرت اذن می خواهد که اگر لازم شد حرف غیر راستی بزنم اجازه می دهید؟ که ایشان اجازه دادند. به منطقه ای که سفیان بن خالد مشغول بود آمد. از پیامبر (ص)خواست که او را وصف کند. فرمود: او را که می بینی از هیبت او می ترسی و لرزه بر بدنت می افتد. او می گوید: دیدم که همراه با زنانی هودج نشین در حال حرکت است و می خواهد در جایی فرود آید. تا او را دیدم همان حالت بر من عارض شد. به سمت او رفتم. از ترس، در مسیر با اشاره نمازم را خواندم. نزد او رفتم و گفتم: من مردی از خزاعه هستم و شنیدم که می خواهی بر علیه این مرد سپاهی را فراهم کنی. آمده ام تو را یاری دهم. او گفت: من هم در این اندیشه هستم. مقداری که همراه با او شدم در فرصتی مناسب او را با شمشیر به قتل رساندم و بازگشتم در حالی که او کشته در آن جا افتاده بود. این درسی است از سیره پیامبر (ص)که حضرت اجازه ندادند فتنه شکل بگیرد تا منجر به قتل تعداد زیادی از مسلمانان شود.
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف