حجة الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری روز پنج شنبه 26 تیر 1393 در برنامه طلوع دانش رادیو معارف در ادامه بررسی رابطه دانش تاریخ و فقه به تاثیر گذاری فقه بر تاریخ اشاره کرد و تفاوت این دو علم را از جهت روش، مورد بررسی قرار داد و تصریحات فقها در مقدمه کتاب های خویش و دلالت های غیر مستقیم این متون را بهره های مورخ از متون فقهی معرفی کرد.
در برنامه گذشته این بحث را مطرح کردید که دیدگاههای تاریخی چگونه می توانند بر فقه تاثیر بگذارند. ولی وعده داده شد که در این برنامه این بحث مطرح می شود که فقه چه تاثیری بر تاریخ می تواند داشته باشد؟
در پایان بحث رابطه علم تاریخ و حدیث و همچنین فهم قرآن، نیز تاثیر حدیث و تفسیر را بر تاریخ گفتیم. یک تفاوتی بین دانش فقه و دو دانش پیش از این که صحبت کردیم وجود دارد. خدمتی که قرآن و حدیث به تاریخ می کنند این است که گاهی بینش مورخ را افزایش می دهند و گاهی دانش او را. اما تاثیر فقه بر دانش مورخ چندان زیاد نیست ولی فقه می تواند بیشتر در ناحیه روش ها به تاریخ کمک کند. فقه می تواند روشی را برای تاریخ پیشنهاد کند و یا روش های موجود تاریخ پژوهی را تحت تاثیر خود قرار دهد.
در بیان این مقدمه باید گفت که کار اصلی فقه، استنباط احکام شرعی از منابع تعیین شده است. فقیه می خواهد رفتار مکلفان را استنباط و استخراج کند. این کار، یک فرآیند فوق العاده دقیق و ظریف و سنجیده و روش مند و به نوع خود دشوار است که از علوم مختلف باید بهره بگیرد و بتواند رفتار مورد نظر را استنتاج کند. این فرآیند و روش که چگونه به سراغ کشف مجهول باید رفت برای خیلی از دانش ها کاربرد دارد.
تفاوت تاریخ و فقه از جهت روش
دانش تاریخ و فقه از جهت روش در چند جایگاه تفاوت اساسی دارند که این تفاوت شامل تفاوت فقه و بقیه علوم نیز می شود:
1- در فقه تنها هدف این است که از متن، یک حکم استخراج شود؛ هرچند این متن در یک بافت اجتماعی صادر شده باشد. بنابراین دانش فقه، دانشی متن محور است و با دانش های زبانی سروکار دارد. ولی همه علوم، الزاما متن محور نیستند. مورخ نیز کارش استنباط متن نیست؛ هرچند با متن سروکار دارد. او با رویداد سروکار دارد. یک ساختمان، یک شهر یا روستا، اشیائی که در موزه ها نگهداری می شود و بسیاری چیزهای دیگر می تواند سند تاریخی قرار گیرد. البته دقت هایی که در دانش فقه وجود دارد برای دیگر دانش ها از جمله تاریخ سودمندی دارد.
2- فقه یک دانش هنجاری است ولی تاریخ یک دانش وصلی است. در فقه به رفتارها و بایدها و نبایدها که باید به آن عمل شود می رسیم و افعال مکلفین بر این اساس که چه باید بکنند مورد بررسی قرار می گیرد. اما در تاریخ با گزاره های وصلی سروکار داریم. مثلا مورخ می خواهد بگوید در این تاریخ فلان حکومت به قدرت رسید که هنجار نیست. ولی این تفاوت بسیار مهم هم تاثیری در اثر گذاری فرایند فقهی برای مورخ ندارد. مثلا بحث حجیت ظاهر که در فقه مبنا قرار می دهیم به درد تاریخ نیز می خورد. در تاریخ، حجیت ظاهر بسیار مهم است. اگر گزارشی از فلان کتاب تاریخ می خوانم ظاهرش برای من اعتبار دارد یا نه؟ در این زمینه می توان از ملاک هایی که فقه می دهد استفاده کرد.
3- فقیه در فقه به دنبال گزاره ای می گردد که آسودگی خاطر دهد؛ از این نظر که فرد وظیفه اش را انجام داده است. اگر خداوند متعال پرسید که چرا این گونه عمل کرده ای بهانه موجه داشته باشد. ولی در تاریخ به دنبال این مساله نیستیم؛ هرچند تاریخ به این مساله کمک می کند. می دانید که درموضوعات فقهی، کمتر موضوعی است که فقط یک روایت داشته باشیم و آن هم مورد اتفاق همه فقها باشد. اگر در کلیات نماز مثل این که نماز چند رکعت است اختلافی نباشد در جزئیات آن اختلاف وجود دارد که این اختلاف به تعدد روایات در این زمینه بر می گردد. بالاخره روایتی در این زمینه داریم که فقیهی آن را رها می کند و دیگری را جایگزین می کند یا جمع می کند. در گزاره های تاریخی، اصلی ترین مشکل همین است. در رویدادها با یک گزارش روبرو نیستیم یا یک گزارش که مورد اتفاق همه مورخان باشد بسیار کم است. در این جا دقت نظرهای فقهای ما می تواند راه حل های خوبی به مورخ دهد؛ هرچند الزاما در همه موارد این گونه نباشد.
سوال: در بحث تاثیر فقه بر تاریخ، خود گزاره های فقهی، می توانند منبع تاریخ قرار بگیرند. این بحث چقدر مورد توجه مورخان بوده است؟
باید گفت که این توجه، بسیار کم است؛ بخصوص در دوران معاصر که خاستگاه دانش تاریخ این اقتضا را ندارد. در دوران گذشته فقها مورخ هم بودند و در علم حدیث و فقه هم ورود داشتند. شاید علم تاریخ دانش پایه ای بود که هر کسی می خواست به دانش فقه وارد شود اطلاعات تاریخی نیز داشت. در زمان کنونی، این توجه وجود ندارد ولی می توان از ضرورت ایجاد این توجه سخن گفت و این که چگونه متن فقهی مستقلا می تواند سند تاریخی باشد.
منابعی که یک مورخ از آن بهره می گیرد فقط منابع کتبی نیست و منابع شنیداری و دیداری نیز مورد توجه اوست. ولی آن جا که به سراغ متن می آییم در خود متن نیز باید دقت کنیم. باید توجه داشت که تنها متنی که بنام تاریخ نوشته شده است متن تاریخی نیست؛ مانند متونی که برای ثبت رویداد نوشته است مانند تاریخ الامم و الملوک طبری. بلکه برخی متون هستند که به نیت ثبت تاریخ نوشته نشده اند؛ مثلا یاقوت حموی، معجم البلدان را به نیت ثبت رویداد تاریخی نمی نویسد، بلکه با نیت شناساندن شهرهایی که در قلمرو جهان اسلام هستند همراه با کوه ها و دریاها و … نوشته است .
در متون دیگر مانند متن ادبی سعدی در گلستان، هدف ثبت تاریخ نیست، کتاب های اخلاق ما با نیت ثبت آموزه های اخلاقی نوشته شده اند نه با نیت انتقال ثبت رویداد تاریخی. فقه نیز به نیت کشف احکام مکلفین نوشته شده است؛ گاه مانند تبصرة المتعلمین علامه حلی است که مخصوص متعلمان و عملی است و گاهی مبسوط و مشروح است مانند جواهر الکلام و گاهی هم جنبه روایی آن را ذکر کرده اند مانند وسایل الشیعه. بالاخره با رویکردهای مختلف این کتاب ها نوشته شده است. اما مورخ همان طور که از منابع تاریخی استفاده می کند از هر منبع غیر تاریخی نیز می تواند استفاده کند.
بهره های دانش تاریخ از متون فقهی
دانش تاریخ می تواند به دو صورت از متون فقهی بهره ببرد:
1- تصریحاتی است که فقهای ما در مقدمه کتاب های فقهی خود بیان می کنند. در آن جا هدف از نگارش کتاب را بیان می کنند. این یک جامعه شناسی خوبی در جامعه ای که این کتاب نوشته شده است به ما می دهد. انگیزه نگارش این کتاب بسیار مهم است.
2- مهم تر از بهره اول، دلالت های غیر مستقیم است. اگر به مجموعه متون فقهی که در گذر ایام فربه تر شده اند و مسایلی به این ها اضافه شده است بنگریم می توان دریافت که مهم ترین سند برای آگاهی از تحولات فکری فرهنگی اجتماعی و سیاسی ان جوامع هستند. اگر در یک دوره ای، از تعامل با اهل سنت پرسش می شود که در دوره های دیگر مطرح نشده است کتاب فقهی به من نشان می دهد که در این دوره رابطه مان با اهل سنت بهتر و آسان تر شده است که برای شیعیان این سوال ایجاد شده است که تکلیف ما در رابطه با آن ها چیست؟
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف